هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
روی تخت دراز کشیده .. ساعد دستشو گذاشته بود روی پیشونیش خیره به سقف اتاق نگاه میکرد .
سمت تخت رفتم پشت بهش خوابیدم و پتو رو روی سرمکشیدم
پتو رو از روم کنار زد ، منو برگردوند سمت خودش .. دلخور پرسید : گریه کردی ؟ .. محلش ندادم پتو رو کشیدم روی سرم .. پتو از روم برداشت پرت کرد پایین تخت ... با دستش صورتمو برگردوند سمت خودش ... _ به من نگاه کن .. توی چشمهاش خیره شدم .. چرا گریه کردی ؟
با بغض گفتم ..نمی دونی ؟ .. ان شاالله خدا جوابتو بده.
چشماش گرد شد .. تو منو نفرین میکنی ؟ ... می دونی من امروز به خاطر تو چه حرفهایی شنیدم .. پاشدم نشستم بغضم ترکید و با گریه گفتم .. تو نیمدونی من حامله ام .. که میزنی روی کتفم .. هلم میدی ؟...
https://eitaa.com/joinchat/4176281780Ce1b6f877e7
#رمان_آنلاین_براساسواقعیت_عاشقانه ❤️
#مذهبی 😍
#اشتراکی
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
روی تخت دراز کشیده .. ساعد دستشو گذاشته بود روی پیشونیش خیره به سقف اتاق نگاه میکرد . سمت تخت رفت
نرگس دختر دوازده ساله ای که به اجبار پدرش ازدواج کرد وبا سن کمش باردارشد.
و....
https://eitaa.com/joinchat/4176281780Ce1b6f877e7
#رمان_عاشقانه_مذهبی😍
#اشتراکی
#انتقام ۴
ی دفعه بلند شد و رفت دلم برای خواهرم سوخت بال بال میزد برای زندگیش به خواهرم گفتم:میخوای چیکار کنی؟ بنظرت این زندگی ارزش جنگیدن داره؟ با گریه گفت: نمیدونم اخه وایسم برای چی بجنگم؟ طلاق میگیرم میرم دنبال زندگی خودم، خیره شدم بهش گفتم خوبه ولی من باید حال خواهرشوهرت و بگیرم که زبونش کوتاه بشه و بفهمه ی من ماست چقدر کره داره
از جاش بلند شد گفت این خیلی پاچه پاره هست ازش دوری کن پاشو کمکم کن وسایلمو جمع کنم بریم. بعد از اون روز خواهرم افتاد دنبال طلاقش و منمافتاده دنبال ی راه برای انتقام از خواهر شوهرش، ی مدت بیخیال کارم شدم که فقط ی راه پیدا کنم و راهش رو پیدا کردم، رفتم سراغ شهاب شوهر خواهر شوهرم براش گفتم چی شده و کلی ابراز ناراحتی کردم اونم ناراحت شد گفت منم شنیدم چی شده خیلی ناراحت شدم واقعا انتظار نداشتم این اتفاق بیفته منم ول کن نبودم هی حرف زدم و گفتم بازم میام پیشتون شما واقعا سنگ صبورید
ادامه دارد...
کپی حرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای افطار🔰
بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
التماس دعا
قبول حق
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روز قدس روز امام زمان است.
آیت الله خامنه ای : مسئله قدس مسئله رمز آلودی است که گره خورده با فرج آقا صاحب الزمان علیه سلام
#قدس_ظهور
......؛؛؛.....؛؛؛.....💧......،،،......،،،....
👈به بزرگترین کانال مطالبه گری کشوری ملحق شوید.👉
فرهنگسازی حیا تنها کانال رسمی ما در فضای مجازی👇
🆔@farhangsaze_haya
❌هیچ کانال دیگری در فضای مجازی به این نام مورد تایید ما نیست❌
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 «بیایید همه ضجّه بزنیم»
👤#استادپناهیان
🟢 سومین شبقدر و #استغاثه همگانی
⚪️ بیایید فقط برای ظهور #دعا کنیم
🔴 #ظهور رخ نده، مصائب بیشتر میشه
⚫️ اگر وعده و بشارت ظهور امام_مهدی علیهالسلام به ما داده نشه برای امام_زمان کم گذاشتیم!
🟡 شب بیست و سوم ماه_رمضان امسال، سومین #شب_قدر امسال، مصادف شده با #شب_جمعه... العاقل یکفیه بالاشاره. بیایید دعا کنیم، ضجه بزنیم، زار بزنیم، شاید خداوند بهمون رحم کنه. خدا بخواد میشه...
🌹 🍃🍂
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
هدایت شده از فرهنگسازی حیا
❌بی حجابی ممنوع شد❌
👈مجازات بی حجابی چیه⁉️
🔰 در ادامه برای توسعه روند حفظ حجاب و عفاف دولت چه برنامه هایی دارد؟؟🤔
◀️هر چه در خصوص تصمیمات مسئولین و مطالبات مردمی درمورد حجاب و عفاف می خوای بدونی به این کانال ملحق شود👇
🆔@farhangsaze_haya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «شب ظهور»
👤 استاد #رائفی_پور
😭 ما صدای گریه امام زمانمون رو نمیشنویم
اما میدونیم برای ما اشک میریزه...
🤲 #شب_قدر بهترین فرصت برای درخواست ظهور امام زمان است، این فرصت رو از دست ندهید.
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
#انتقام ۵
بعد از اون کارم شده بود میرفتم پیش شهاب و باهاش حرف میزدم کم کم خودمونی شدیم شماره رد و بدل کردیم تا اینکه ی روز شهاب بهم گفت بهت علاقه دارم کاش نرگسم مثل تو بود بعد از اون از نرگس بد میگفت و منم خوبی خودمو میگفتم و همزمان دلداریش میدادم تا اینکه ازم خواست پنهانی ازدواج کنیم گفت ی مدت با هم باشیم تا نرگسو طلاقش بده نرگس بچه دار نمیشه و همش اذیتمم میکنه منم قبول کردم و پنهانی ازدواج کردیم اما برای اینکه یهو دلشو نزنم مهریه م رو سنگین گرفتم چون خودم خونه و ماشین داشتم و نیاز مالی بهش نداشتم خیلی خوشش میومد کدوم مردی هست که عاشق ی زنی با موقعیت اجتماعی من نشه، اصلا اذیتش نمیکردم بهش گیر نمیدادم یا دعوا نمیکردم که ازم زده نشه وابستگی شهاب به من هر روز بیشتر میشد ازش باردار بودم ولی بهش نگفته بودم تا ی موقعیت مناسب پیش بیاد ی روز نرگس اومد خونه من داد و بیداد کرد و گفت شوهر منو از چنگم در اوردی ولت نمیکنم بهش. منم حرفهایی رو که به خواهرم میگفت رو پسش دادم. بهش گفتم ابغوره نگیر حلال خداست تو حرومش نکن سنت پیغمبره مردا تنوع دوس دارن ما هم عاشق همیم گناه که نکردیم
ادامه دارد...
کپیحرام