eitaa logo
آفتابگردان‌ها
528 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به به دورت بس که می‌گردند بی‌پروا، کبوترها مرا یادت می‌اندازند در هر جا کبوترها همیشه فکر می‌کردم که تنها نامه‌بر باشند زیارتنامه‌بَر هم می‌شوند اما کبوترها دوباره از قفس آزاد شد، سمت حرم پر زد هوایی کرده‌اند این بار هم دل را، کبوترها غریبی تو بی‌معناست آنجایی که می‌بینم هوادار تواَند از عمق جان آقا! کبوترها سلیمانی و جن و انس، خادم‌های دربارت به گرداگردِ خوشروییت آهوها، کبوترها زمین و آسمانت را چه محشر کرده‌اند اینک در این پایین مسافرها، در آن بالا کبوترها رهایی را از آن روزی که در دام تو می‌بینند نشستن روی بام دیگری؟ حاشا کبوترها ... میان گریه بودم که صدایی گفت: این آقا همیشه زود راضی می‌شود از ما کبوترها خدا بالم نداد اما، به عشقِ آسمان‌سایَت مرا محشور خواهد کرد روزی با کبوترها به جای دانه‌ی گندم به صحنت واژه پاشیدم اگر جمع‌اند دور شاعرت حالا کبوترها @Aftab_gardan_ha
برای یک افسوس نمی شود دلم زائر تو شاید نرسم به رکعت آخر تو من واژه فقط به خورد کاغذ دادم بگذار که باشم پس از این شاعر تو دو در صحن و سرا نشاط بی حد دارم هر روز جواز رفت و آمد دارم گنجشکم و آسمان برایم قفس است وقتی که هوای خاک مشهد دارم سه خاک از قدم سبز تو جان می‌گیرد در دشت، نسیم از تو نشان می‌گیرد لبخند مسافران مشهد دیری‌ست با نام تو رنگ زعفران می‌گیرد @Aftab_gardan_ha
غمم    - یک دختر تنها - میان کوچه‌های برفی مشهد، پریشان، پابرهنه، بی‌صدا سمت تو می‌آمد غمم می‌رفت تا مثل کبوترها بیفتد روی کاشی‌های جمهوری و موهایش که زیر چادر شب جا نمی‌شد را بپیچد دور دستِ پنجره‌فولاد ولی اخم نگهبان گفت برگردد ولی موی پریشان،                       کار دستش داد غمم خندید و پنهان کرد آهَش را به نجوا گفت: «پایم زخم‌ها دارد! چرا در کفشداری جا ندادی گردِ راهش را؟» نشست و دانه دانه                      اشک‌هایش را که تسبیحِ روان بودند، یک پیوند دیگر زد! همین که چشم ها را شُست با گنبد غمم پر زد... @Aftab_gardan_ha
دوباره می‌چکد با هر بهانه ستاره از نگاهش دانه دانه سحر، کنج رواقت می‌نشیند دلش را می‌سراید دعبلانه @Aftab_gardan_ha
هر گاه می‌خوانم تو را بی‌استجابت نیست دستان پُرمهرت به دریا بی‌شباهت نیست هر بار مشهد خواستم راهی نشان دادی هرگز نراندی آن کسی را هم که دعوت نیست با خواندن اذن دخولت خوب فهمیدم درهای اینجا کمتر از درهای جنت نیست رد می‌کنم هر صحن را با شوق می‌دانم اجر قدم‌هایم کم از اجر عبادت نیست وقتی ملائک رفت و آمد می‌کنند اینجا حتی دعاهای نگفته بی‌اجابت نیست بعد از امین‌ الله خواندن گوشه‌ی صحنت دیگر دعایی بر لبم جز این زیارت نیست آقا اگر دیدی ضریحت را بغل کردم من حاجتم چیزی به غیر از قصد قربت نیست هرگز وداعت را نخواندم چون که می‌دانم دیدار بعدی گرچه دیر اما قیامت نیست @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #صبح_زود سروده #سید_علی_لواسانی نشر #شهرستان_ادب #دوره_اول_آف
می‌سپارم به دستِ غمخوارت ای دلِ من، خدانگهدارت! ای دلِ من، تو انتخاب شدی آه ای خستگی خریدارت! قرعه باری به نامِ تو افتاد که بیفتد به غم سر و کارت ای دلِ من، برو برو با باد که صدایت زده هوادارت باز چشم‌انتظار مگذارش نگران آمده پرستارت برو امّا شود مهیا کاش ای دلِ من، دوباره دیدارت... از مجموعه شعر نشر @Aftab_gardan_ha
امروز آخرین مهلت ثبت نام در کلاس‌های زنگ شعر است. آفتابگردان‌ها و هنرجویان دوره‌های قبلی زنگ شعر برای دریافت کد تخفیف به آیدی دفتر شعر پیام بفرستند. @office4poem @Aftab_gardan_ha
دو تا ذهن پر از رویا، من و تو دو عاشق در دل سرما، من و تو من و تو در زمستان خانه کردیم دو آدم برفی تنها، من و تو @Aftab_gardan_ha
برای واقعه مسجد گوهرشاد باز جنگی نابرابر در برابر داشتند دست امّا از سر چادر مگر برداشتند گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی زیر چکمه بوی گل‌های معطّر داشتند دست بر ماشه نمی‌بردند این قزّاق‌ها شرم اگر که از حرم نه از کبوتر داشتند بی‌حجابی‌های اجباری، اسارت‌های تلخ کاملأ معلوم بود آن‌ها چه در سر داشتند لحظه‌ای قبل از صدای وحشی فرمان تیر کودکانی در کنار خویش مادر داشتند چشم کاشی‌های فیروزه به گنبد خشک شد؟! یا از اوّل طرح اسلیمیِ پرپر داشتند در وصیّت‌نامه‌ی سرخ شهیدان دیده‌ای؟ جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند @Aftab_gardan_ha
برای عفاف و حجاب و واقعه مسجد گوهرشاد به دندان گرفتم که از سر نیفتد که این عشق از دست باور نیفتد به دندان گرفتم که این سایه‌ی سر به پای غمی گریه‌آور نیفتد دلم گوشه‌ی مسجد آتش گرفته خدایا که آتش به منبر نیفتد به کاشی مجروح ایوان بگویید که بر روی بال کبوتر نیفتد سر از شوق افتاده تا از مناره سر شور الله‌اکبر نیفتد دل من دعا کن که چشمی پس از این به جنگی چنین نا‌برابر نیفتد سپردم شهان را به شاه خراسان مگر کار ایشان به محشر نیفتد گرفتم به دندان خود چادرم را بگو روضه‌خوان یاد معجر نیفتد @Aftab_gardan_ha
یک شعر سپید داشت فردا شاید یا حرف جدید داشت فردا شاید مردی که در آغوشِ زمین خوابیده دیروز امید داشت، فردا شاید @Aftab_gardan_ha
این مهلت به هیچ وجه تمدید نخواهد شد. آفتابگردان‌ها و هنرجویان دوره‌های قبلی زنگ شعر برای دریافت تخفیف به آیدی دفتر شعر پیام بفرستند. برای ثبت نام: @office4poem یا 09190022194 @Aftab_gardan_ha