eitaa logo
آفتابگردان‌ها
563 دنبال‌کننده
191 عکس
37 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
از زبان خطاب به جز یک خیالِ از نفس افتاده چیستم؟ بر من ببخش، در خور شان تو نیستم خورشید جاودانه! من این سایه‌ی سیاه روشن شدم به نور تو وقتی گریستم جز اینکه روسیاه‌ترین بنده‌ی توام پاسخ نداشتم به سوالی که کیستم من بنده‌ی تو بوده‌ام آری دلیل داشت عمری اگر شبیه تو آزاده زیستم افتادم از نفس تو ولی باز لحظه‌ای سویم بیا که پیش قدومت بایستم ای ابر سرفراز که نزدیک می‌شوی بر من ببار، من که کم از خاک نیستم @Aftabgardan_ha
یک مشتاق نگاه می‌تواند باشد یک‌پارچه آه می‌تواند باشد بنشین جلوی آینه، بنشین و ببین آیینه چه ماه می‌تواند باشد دو سرسبز، بهشت کوچکی ساخته بود شاداب، به آفتاب دل باخته بود باران زده بود و صورت باغچه باز از صحبت آسمان گل انداخته بود @Aftab_gardan_ha
رها چه وصف غریبی برای حالش بود همان که پیش تو می‌ماند اگر مجالش بود چقدر روح بلندش تب پریدن داشت چقدر جسم ضعیفش وبال بالش بود چقدر بغض خودش را نشاند، گریه نکرد و رود، آینه‌ی آن غم زلالش بود چکیده‌ی همه‌ی دردهای قبل از خود هزار و سیصد و هفتاد و پنج سالش بود کسی که دیدنت او را به شعر می‌انداخت صدای خنده‌ی تو شعر ایده‌آلش بود همین مسافر خسته، مقیم خانه‌ی مرگ دوباره دیدن تو آخرین خیالش بود @Aftab_gardan_ha
سرسبز، بهشت کوچکی ساخته بود شاداب، به آفتاب دل باخته بود باران زده بود و صورت باغچه باز از صحبت آسمان گل انداخته بود @Aftab_gardan_ha
بعدِ ساعتی چشم باز کرده‌ای پلک می‌زنی خیره‌ای به سقف خانه لابد از خودت سوال می‌کنی من کی‌ام؟ این جهانِ پر سر و صدا کجاست؟ یا سوال می‌کنی این کسی که این‌چنین به من نگاه می‌کند این که این‌چنین کنار من خنده از لبش نمی‌رود این که ذکر نام کوچک مرا گرفته کیست؟ آشناست؟ بعدِ ساعتی چشم باز کرده‌ای این دو شاهد طراوت حضور را این دریچه‌های نور را لطف کن به روی ما نبند گرچه دلنشین‌تر است گریه‌ی تو از تمام خنده‌ها ولی فقط بخند صاف و ساده و صمیمی است حال با نگاهِ خیره‌ی پر از سوال تو روبه‌رو شدن عاشقانه‌ای قدیمی است حسّ تازه‌ی عمو شدن از میان روزمرگی آمدی و سررسید سال‌های کهنه را ورق زدی ارمیا خوش آمدی @Aftab_gardan_ha
از زبان خطاب به جز یک خیالِ از نفس افتاده چیستم؟ بر من ببخش، در خور شان تو نیستم خورشید جاودانه! من این سایه‌ی سیاه روشن شدم به نور تو وقتی گریستم جز اینکه روسیاه‌ترین بنده‌ی توام پاسخ نداشتم به سوالی که کیستم من بنده‌ی تو بوده‌ام آری دلیل داشت عمری اگر شبیه تو آزاده زیستم افتادم از نفس تو ولی باز لحظه‌ای سویم بیا که پیش قدومت بایستم ای ابر سرفراز که نزدیک می‌شوی بر من ببار، من که کم از خاک نیستم @Aftab_gardan_ha
گاه آرام و گاه آشفته دل بی‌طاقتش همان دریاست حاکم قلب کوچکش عشق است تاج و تختش هنوز پابرجاست بی‌گمان نام کوچکش شعر است که سکوتش ترنم کلمه است و صدایش، غزل که می‌خوانَد، حسرت دلنشین بلبل‌هاست سیب سرخی گرفته در دستش دوربین در کمین خنده‌ی اوست گرچه آرام و گرم می‌خندد پشت چشمش غمی نهان پیداست چشم‌های سیاه و روشن او آسمان شب خیال من است موج آرامش نگاهش نیز مژده‌ی دلپذیری فرداست نفسش، موسم بهاران است و حضورش، شکوفه‌باران است خانه‌ام طعنه می‌زند به بهشت واقعیت، فراتر از رویاست گره از کار زلف خود وا کرد شهرزاد هزار و هر شب من وه چه طولانی است این قصه خوش به حالم که هر شبم یلداست @Aftab_gardan_ha
السلام علیک یا مولانا یا صاحب الزمان نسیم می‌کشد از شوق بر سرت شانه دوان پی تو می‌افتد به راه، پروانه عبور می‌کنی از کوچه، هر چه پنجره است صدات می‌زند ای جان! بیا به این خانه عبور می‌کنی از دشت و سرسلامتی‌ات چه لاله‌ها که به هم می‌زنند پیمانه شنیده‌ام به ضعیفان به لطف می‌نگری که از پی تو می‌آیم، امیدوارانه سفیدبخت، هر آن کس که هست مجنونت سیاه‌بخت، هر آن کس که نیست دیوانه تویی برابر من، یک سکوت باعظمت منم برابر تو، کودکی که پر چانه... سخن بگو که بیفتد دوباره از رونق بساط هرچه شراب است و هرچه میخانه مرا جوابِ سلامی کفایت است از تو بگو؛ که جان بسپارم به تو به شکرانه @Aftab_gardan_ha
شورآفرین شبیه غزل‌های مولوی جذاب و ناب مثل حکایات مثنوی آهوخرام، گاه پر از شور و گاه نرم مثل سماع، غرقه‌ی حالات معنوی دیوانه‌وار، مست، جنون‌آفرین، شگفت یادآورِ جنونِ غزل‌های منزوی مانند ابرهای بهاری گریخته از قید بندهای نفس‌گیر دنیوی پر پیچ و تاب، جاری و ساری، شبیه رود در عین ناز، غرق طمانینه و قوی این‌ها تمام، وصف قدم‌های توست، ها! وقتی که در مقابل من راه می‌روی @Aftab_gardan_ha
در گریه‌های بی‌صدا در آشپزخانه در هر دعای عهد، در قرآن روزانه در روی پایم ایستادن، در زمین خوردن در دست‌هایم را گرفتن، مهربانانه در حرص خوردن وقت غیبت‌های دانشگاه در چاشت‌های مدرسه، در چای صبحانه در هر اذان صبح《پا شو، دیر شد》گفتن در نور بخشیدن به گوشه گوشه‌ی خانه در چین پیشانیت، در برف شب موهات در هر سکوتت پیش این فرزند پرچانه ای گریه‌ات ویرانی دنیا و عقبایم ای خنده‌ات آبادی این حال ویرانه ای هر کجا پیداست عطرت! دوستت دارم ای معنی خانه، وطن، زن، عشق، ریحانه @Aftab_gardan_ha