تاب و تبش تابهتاست مرد غریبه
روز و شبش جابهجاست مرد غریبه
زندگیاش را گرفته است به دندان
یکسره در دست و پاست مرد غریبه
شام شبش نان خشک و صندلیاش سنگ
خواب و خورَش بیریاست مرد غریبه
خسرو و تیمور یا که کورش و نادر
نام جدیدش گداست مرد غریبه
خیره شدم... چشمهاش آینه بودند
وه که عجب آشناست مرد غریبه
فریادش لای بوق و همهمه گم شد
مرگش هم بیصداست مرد غریبه
#وحید_صدیقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
در التهاب کویرم سراب معجزه است
میان عصر یخم آفتاب معجزه است
شکست واژهی بیگانهای برایم نیست
بر این خراب نبودِ عذاب معجزه است
عصای زلفِ تو دل را همینکه بشکافد
ولی تکان نخورَد آب از آب معجزه است
تو ای شهابِ سراسیمه رهسپارِ ابد!
تو را دوباره ببینم به خواب معجزه است
چگونه حسِّ تو تکرار میشود در من؟
سوالِ گنگِ دلم را جواب معجزه است
#وحید_صدیقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
درست آخر آذر شدی بهار، دمت گرم
دوباره زود رسیدی سر قرار، دمت گرم
هزار کوه یخم آب شد به یک نفس تو
مسیح خوشقدم من! هزار بار دمت گرم
دلم بدون تو جوشید و گُر گرفت ولی تو
چه خوب با دل خود آمدی کنار، دمت گرم
به برگ خندهی پژمردهام بتاب، سرت سبز
به دشت دست ترکخوردهام ببار، دمت گرم
تمام زندگیام در ازای جملهای از تو
که دوست داریام ای آتشین قمار! دمت گرم
#وحید_صدیقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
دیدی مرا و قرنیههایم پر از تو شد
خواندم تو را و قافیههایم پر از تو شد
تق تق صدای پاشنهی کفشهای تو ...
تق تق تمام ثانیههایم پر از تو شد
رفتی، دوان دوان پیِ عطر تو آمدم
رفتی، نفس نفس ریههایم پر از تو شد
وقتی کتابِ زندگیام را ورق زدی
عنوان و متن و حاشیههایم پر از تو شد
هم واژه واژه قصهی آزادیام شدی
هم بند بندِ حبسیههایم پر از تو شد
اخبارِ داغی از تو جهانِ مرا گرفت
جلد تمام نشریههایم پر از تو شد
تو آن پرنسسی که به عشق نجات تو
قلب همه شوالیههایم پر از تو شد
مثل گلوله از سرم اسمِ تو رد شد و
فکر و گمان و فرضیههایم پر از تو شد
اینکه فقط به فکر تو باشم برای من
کافی نبود، قافیههایم پر از تو شد
#وحید_صدیقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha