دوس داشتن این شکلیه که یواش یواش انقدر غرق یه نفر میشی که ترجیح میدی دیگه کسی نجاتت نده حتی اگه غرق شی …!
یه سری دردا هست ، که به هیچ کسی نمیتونی بگی ، تو خودت نگهش میداری
اینقدر که یه روز بکشتت:)!
حسی که دارمو نمیدونم چجوری براتون توصیف کنم ، انگار با احساساتم تو يه چهار ديواری گير كردم و دارم سر خودم و اونا داد ميزنم چون نميتونم باهاشون به تفاهم برسم . . .
‹اغمــٔـا›
آنها به من خندیدند؛
چون من متفاوت بودم؛
من به آن ها خندیدم؛چون
همه مثل هم بودند .
دیدی یه جاهایی یکی رو گردنش میکوبه میگه به اینجام رسیده ؟ واسه من بعضی وقتا از اون جا هم رد میشه به حلقم میرسه ، به بالای گلوم، به اونجایی که دیگه نمیذاره حتی حرف بزنم ( : !