‹اغمــٔـا›
افسرده بود دلم بیهوای عشق این بوی زلف کیست که جان میدهد به من . .
دوستت میدارم و بیهوده پنهان میکنم
خلق میدانند و من انکار ایشان میکنم . .
‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
اونقدری که محبت من آدمارو ازم رونده
بی محلیام نرونده:))!
این موضوع واقعا تحمل ناپذیر است که زندگی ام در حال گذر است، اما نمیتوانم آن را به معنای واقعی زندگی کنم .
فهمیدم غمهایی دارم که گاهی حتی نامیهم برایشان پیدا نمیکنم، چه برسد به تسکین !.