‹اغمــٔـا›
-خود خزانیم و دم از شوقِ بهاران میزنیم؛
-غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده؛
و تو میتوانستی به چشمهایم نگاه کنی و گلویم را با چاقویی تیز ببُری
و من میتوانستم در آخرین نفس از تو به بخاطر خونی شدن دستهایت معذرت بخواهم:)))
دلم میخواد به ادمای مهم زندگیم بگم لطفاً عوض نشید ، لطفاً منو دوس داشته باشین ، لطفاً کاری نکنید که از دوست داشتنتون پشیمون بشم من دوستون دارم و نمیخوام از دستتون بدم . .
شب که میشه ، میوفتم توی رودخونهای از خاطرهها ، شنا میکنم ، دست و پا میزنم، غرق میشم، خفه میشم ، میخوابم...