✂️ برشی از یک دغدغه
#تولد_یا_تذکر
دوباره نیمه شعبان و باز جشن و چراغانی و شربت و ایستگاه صلواتی ...
ما به #ظاهر شیعیان تو ساده گرفته ایم تولدت را ؛ اصلا باید به جای تولد بگویند (جشن تذکر) .
نوشیدن یک لیوان شربت یا بستن ریسه رنگی و پخش کیک یزدی " چه گره ای از امر ظهور باز می کند . و چه نقشی در معرفت نسبت به موعود زمان دارد ؟
وای از این همه #تکرارِ بی پندار
در جشن تولد تو باید گریست ، بر خود و عملکرد دوستانت ...
چه کرده ایم برای تو ؟ چه هدیه ای داریم در روز تولدت برای تو ؟
یابن الحسن ! ببخش ما را ...
ببخش این تجاهل و تغافل را ...
#عبد
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
✂️ برشی از یک کتاب
#توالت_آشپزخانه
ما نهایتاً فکرمان در حساب خانه و اجاره اش به کار می رود و عقلمان دخل و خرج را می سنجد و اراده ی مان ، در این #تکرار خوردن و خوابیدن و خوش بودن گرفتار شده است .
همه مسیری که بشر دارد طی می کند ، بین آشپزخانه است و توالت . برای این سیر ، نیازی به این همه ( استعداد ) نبود بلکه با همان نیروی غریزه ، خیلی راحت تر و بدون دردسرتر می شد آن را طی کرد .
📚 اندیشه های پنهان ، علاء الدین اسکندری ، ص ۱۳۸
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
✂️برشی از یک کتاب #تقلیدِ_کودک_خوشحالی_ندارد
اینکه بچه ها می خواهند کار ما را تکرار کنند ، بکنند ولی ما نباید از آن #تکرار خوشمان بیاید ، چون آن تکرار #آگاهانه نیست . بنابراین چادر پوشیدن و نماز خواندن او را هم تشویق می کنیم و هم به او کمک میکنیم که به #شناخت تبدیل شود . گول نمی خوریم ، کمک می کنیم تا بچه معنی این حرکتها را نیز بفهمد . بعد خودش بخواهد . بعد یکی میگوید : نباید نماز بخوانی . نه دیگر تو امروز نباید نماز بخوانی . « مامان چرا ؟ » اتاقت شلوغ است ، دست و روی خود رو نشستی ، حرف زشت زدی ، کسی باید نماز بخواند ، که تنهی عن الفحشاء و المنکر است این جوری که نمیشود . یک جوری بگوییم که مادر هم اگر کار زشت کرد ، فرزند بگوید : پس تو هم نباید نماز بخوانی . بگوییم باشد ، راست می گویی ، پس من هم بروم توبه کنم و توبه آن را هم به او یاد بدهم . بعد بروم توبه و استغفار کنم و سپس نماز بخوانم . با این نمازها گول نخورید ، با این حجاب ها گول نخورید ، بروید میدانهای مختلف شهر بایستید صبحهای زود ، دختر خانم ها میآیند ، چادرها را تا می کنند و داخل کیف میگذارند و داخل شهر می آیند و شب هم که بر می گردند باز از کیف در می آورند و می پوشند و می روند . این چه بازی ای است ؟ معلوم است که طرف #نفهمیده است ، فقط دارد اجباراً تحمل میکند .
📚 از سیادت تا وزارت ، محمدجعفر غفرانی ، صفحه ۵۹
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed