eitaa logo
برشی از یک کتاب
4.4هزار دنبال‌کننده
198 عکس
41 ویدیو
2 فایل
ارتباط با من : @Ammar12 تبادل و تبلیغ : @Mohajer1214 _ هدف، ارائه طریق و الگوست _ با #ایتا و #تلگرام کسی فیلسوف نمی‌شود _ باید کتاب خواند... کتابِ خوب
مشاهده در ایتا
دانلود
✂️ برشی از یک کتاب هنوز نیم قرن از حجه الوداع نگذشته ، امت محمد تیغ بر اوصیای او کشیده اند و با ، را که امام است ، می درند ! اجسامشان به جانب قبله نماز می گذارند ، اما ارواحشان هنوز همان احشامی را می پرستند که ابراهیم شکسته بود . اجسامشان به جانب قبله نماز می گذارند، اما ارواحشان با که است ، پیکار می کنند . ریشه در دارد و اگر آن مُشرکِ بت پرست که در درون آدمی است ایمان نیاورد ، چه سود که بر زبان لا اله الّا الله براند؟ آن گاه جانب عدل و باطن قبله را می کند و خانه کعبه را عوض از صنمی می گیرد که روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف کند . و ای کاش تا همین جا بسنده می کرد و《قلب قبله》را با تیغ نمیدرید ! 📚 فتح خون ، شهید آوینی ، ص ۷۰ 🔰 کانال برشی از یک کتاب : http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
✂️ برشی از یک کتاب ، علی را گرفتن و از و و جلوها بریدن است . و این ولایت است و دنبالهٔ ، آن هم توحیدی در ، در و در و در ؛ که توحید در درونِ انسان ، هواها و حرفها و جلوه ها را می شکند ؛ هواهای دل و حرفهای خلق و جلوه های دنیا را . و در طاغوت ها را کنار می ریزد و در هستی خدایان و بت ها را . در این حد ، جز خدا کسی را حاکم نمی گیرد . جز چیزی او را نمی دهد . هیچ قدرت و ثروت و جلوه‌ای در روح او موجی نمی‌آورد و هیچ او را از جا نمی کند جز دستور حق و امرِ الله ، از هر زبانی که این دستور برخیزد و از هر راهی که این امر برسد . و هنگامی که روحی به آزادی رسید و جز امر حق امری نداشت و جز خواست او خواهشی نداشت ، این روح به ولایت می‌رسد و به سرپرستی می‌رسد و دستور او و حتی نگاه او در دل های موحدِ عاشق حرکت می آفریند . و این است که به ولایت رسید و به رسید ؛ که 🔹النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ🔸 و این است که علی به ولایت می رسد ؛ که 🔹مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ🔸 📚 غدیر ، علی صفایی حائری ، ص ۱۲ و ۱۳ 🔰 کانال برشی از یک کتاب : http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
✂️ برشی از یک کتاب یعنی علی را و او را و این ولایت و سرپرستی است که و و و ... از آن بهره ای ندارند ، که حاکم در آن ها و در آن ها امر علی و دستور علی(نیست) که و حرف ها و جلوه ها در آن ها حکومت دارند . معاویه گرچه علی را دوست دارد ، ولی را از علی خواهان است و دوستدار آن است . و احمد حنبل گرچه برای علی شعر می سراید اما حکومت دیگری را بر عهده دارد . و جُرج جُرداق گرچه از علی می نویسد ، اما برای علی نمی نویسد ؛ که دیگر دارد و عاطفه ای فقط او را به چرخ انداخته است . اما مالک ؟ این مالک است که ولایت علی را به عهده دارد و این بار گران را به آسانی می کشد . مالک چند سال برای نابودی معاویه رنج کشیده و کوشش کرده است . و فامیل و قبیله اش را به کشیده ، شب ها و روز ها را بر روی لبه تیغ و سرِ نیزه ها گذرانده و شمشیر زده تا این که لشگر شام را عقب رانده و معاویه را به حرکت وادار کرده و در بیرون از خیمه آمادهٔ فرار نموده ، هان چیزی نمانده تا این بشکند و این بمیرد و یا فراری شود و مالک به هدف نهایی ، به پیروزی محبوب دست بیابد و در میانِ قومش و در میان تمام مردم به بزرگی معرفی شود و بر رقیب خودش ، اشعث و بر قبیلۀ رقیبش ، کِنده ، پیروز شود . درست در این هنگام ، علی او را می خواند ، علی او را می طلبد . علی می گوید که . و این از سخت تر و این از مرگ جانکاه تر است . 📚 غدیر ، علی صفایی حائری ، ص ۱۴ و ۱۵ 🔰 کانال برشی از یک کتاب : http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
✂️ برشی از یک کتاب یک ، مخالفت یک ، مخالفت با یک و گذشتن از حرف های ، مخالفت با یک از جلوه های ما را می شکند ، ما را از پای در می آورد . ما از راه حق با یک حرف با یک با یک باز می گردیم و اما ؟ و اما مالک ؟ او از تمام هوا های چند ساله و تمام حرف های تمامِ مردها و زنهای عرب و از زمزمۀ خفیفِ زبان ها بر سر راه مردان فاتح و از نگاه‌های شیفتۀ سردارانِ پیروز و از جلوه های ، از این همه می گذرد و باز می‌گردد و به علی این سرپرستِ ملحق می‌شود . چرا ؟ چون در مالک دیگر هواها و غریزه ها ، حرف ها و زمزمه های زنهای عرب ، جلوه‌های پر رنگ و برق دنیا حاکم نیست ، اینها کوچکتر از این هستند که در روح بزرگ مالک موجی و حرکتی ایجاد کنند . این بادهای بی رمق بیچاره تر از این است که در این دریای بزرگ طوفانی به پا کند . مالک از هوا ها از حرف‌ها از جلوه های دنیا بزرگتر است و عظمت او اسیر این حقارت ها نیست او در سطح نیست او انسانی است که در حد زندگی می‌کند و زندگی و مرگ او با این می‌خواند ، او کوه است از طوفان نمی‌لرزد ، او کاه نیست تا با نسیمی از دهنی زیر رو شود . به رسیده و از نعمت ولایت برخوردار است . نشستن و ایستادن و آمدن و رفتن و دوست داشتن و دشمن داشتن او همه از سمت کنترل می‌شود نه از طرف هوا ها و حرف ها و جلوه ها مالک این را یافته که علی این و این ، بیش از مالک به مالک علاقه دارد و از مالک از و مالک آگاهی دارد و بیشتر از مالک به منافع او می اندیشد و بهتر به منافع او می‌اندیشد ؛ پس دیگر جای درنگ نیست و جای سرکشی نیست که سرکشی ها حماقت های زیان آوری بیش نیستند . جای است و و پیروی و و دنباله روی ‌. 📚 غدیر ، علی صفائی حائری ، ص ۱۵ و ۱۶ 🔰 کانال برشی از یک کتاب : http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed