شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌹🍃🍃🍃 من مطمئن هستم چشمــے🌹 که به نگاه حرام عادت کند، خیلی چیزها رو از دست میدهد ؛😭 چشم گنهکار
💠🌷🍃🌾
🌷🍃🌾
🍃🌾
🌾
☀️خورشید
بزرگتریڹ مؤذڹ
صبـح است
وشـــــــهید
والاتریڹ مڪبر آزادگے
#شهید_احمد_مشلب
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ مسیر روستا ▶️ 🔻در یک روستا، تاجری مقدار زیادی محصول از کشاورزان خرید تا آنها را با ما
#داستانک
◀️ عصبانیت ▶️
خری به درختی بسته بود.
شیطان خر را باز کرد.
خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک رابا هم خورد.
زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید؛ تفنگ را برداشت ویک گلوله خرج خر نمود و کشتش.
صاحب خر وقتی صحنه را دید؛ عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت.
صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد
صاحب خر را از پای دراورد.!
به شیطان گفتند چکار کردی؟!!!.
گفت من فقط یک خر را رها کردم!
@AHMADMASHLAB1995
🌴یاد شهید #عبدالحسین_برونسی به خیر؛
خانومش #نذر کرد اگه زنده از جبهه برگشت گوسفند قربانی کنند
عبدالحسین هم وقتی اومد همین کارو کرد و خودش همه قسمتهای گوسفند تا پوست و جگرش را بسته بندی کرد و توی گونی گذاشت پشت موتورش.
خانومش گفت من به فامیل و همسایه ها می دم
_مگه نذرت فی سبیل الله نبوده؟
_آره
_اونا به نون شبشون محتاج نیستند.
همه رو با خودش برد
#شادی_روحش_صلوات
کتاب #خاکهای_نرم_کوشک
🌸🍃
@Ahmadmashlab1995❤️
May 11
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💠🌷🍃🌾 🌷🍃🌾 🍃🌾 🌾 ☀️خورشید بزرگتریڹ مؤذڹ صبـح است وشـــــــهید والاتریڹ
مےدانے
#آرزوے مادرت
دامادےاٺ بود
اما
#مُـهــرے ڪہ در
شناسنامہاٺ خورد
مےارزد بہ تمام آرزوهاے #مادرانہ اش
#شـهید_مدافع_حرم_احمد_مشلب
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
مےدانے #آرزوے مادرت دامادےاٺ بود اما #مُـهــرے ڪہ در شناسنامہاٺ خورد مےارزد بہ تمام آرزوهاے #مادرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ عصبانیت ▶️ خری به درختی بسته بود. شیطان خر را باز کرد. خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و
#داستانک
◀️ موش و گربه ▶️
دو موش سر تقسیم پنیری دچار اختلاف شدند و نزد گربه ای رفتند تا با استفاده از ترازویی که داشت، پنیر را به طور مساوی بین آن ها تقسیم کند.
گربه پنیر را به نحوی تقسیم کرد که یک تکه سنگین تر از تکه بعدی شد. پس از تکه سنگین مقداری جدا کرد و خورد. این بار تکه بعدی سنگین گردید .گربه دوباره از آن مقداری جداکرد و خورد. باز هم یکی از دو تکه پنیر از دیگری سنگین ترشد .گربه آنقدر این عمل را تکرار کرد تا تنها تکه ای کوچکی باقی ماند .
پس گربه آخرین تکه را به موش ها نشان داد وگفت :
این هم مزد کارم است وآن را بر دهان گذاشت و خورد و دو موش گرسنه با شکم گرسنه باز گشتند.
این عاقبت کسانیست که مشکلاتشان را با دشمن در میان گذاشته و از او راه حل میخواهند
امام على عليه السلام :
اعتماد كردن به دشمن، عامل فريب خوردن [از او] است.
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
در اکثر عملیات ها، او می رفت و پیکر پاک شهدا را برای تحویل به خانواده هایشان به عقب می آورد.... ماج
#شهیدمجتبی_علمدار :
اگرخواستےزندگےکنی،باید منتظر مرگ باشی!
ولے اگر #عاشقـ🌹ــــــ شدی 🙏
دوان دوان سمتِ فداشدن در راهِ معشوق میروی!
این خاصیت کسانے است ڪه در فکرِ جاودانہ شدن هستند. 👌
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995
🌸🍃
نوشتهاند تورا سرور و امیر آقا
نوشتهاند مـرا هم غلامزادهی تو
سلام مݩ بهتواے شاه سر جدا ارباب
سلام مݩ بهتو و دشټ ڪربلا ارباب
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#صبحتونحسینی♥️
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
مےدانے #آرزوے مادرت دامادےاٺ بود اما #مُـهــرے ڪہ در شناسنامہاٺ خورد مےارزد بہ تمام آرزوهاے #مادرا
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدند و به معراج رسیدند
#شهید_احمد_مشلب
#هر_روز_با_یک_عکس
🌷کانال شهید احمد مشلب🌷
@AhmadMohammadMashlab
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ موش و گربه ▶️ دو موش سر تقسیم پنیری دچار اختلاف شدند و نزد گربه ای رفتند تا با استفاد
#داستانک
◀️ نعمت و مصیبت ▶️
🏠 روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم میخواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند.
خیلی او را صدا میزند اما به خاطر شلوغی و سرو صدا کارگر متوجه نمیشود.
به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰ دلاری به پایین میاندازد تا بلکه کارگر بالا رو نگاه کند. کارگر ۱۰ دلار را برمیدارد و توی جیبش میگذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش میشود.
بار دوم مهندس ۵۰ دلار میفرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش میگذارد.
بار سوم مهندس سنگ کوچکی را میاندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد میکند. در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید.
💠 این داستان همان داستان زندگی انسان است، خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما میفرستد اما ما سپاسگزار نیستیم.
اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان میافتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگیاند، به خداوند روی میآوریم.
بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #فـــــراری۱ قبل از انقلاب بود و دوره، دوره خان و خان بازی. در خور
🌸🕊🌸🕊
🕊🌸🕊
🌸🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#فـــــراری۲
ولی #محمدرضا_یراق_زاده تصمیمش را گرفته بود.
او توبه کرده بود و مےخواست گذشته اش را #جبران کند...
به درِ خانه کسانی رفت که روزی به آنها ظلم کرده بود و #حلالیت طلبید، اگر جای #جبران بود، جبران مےکرد... هر چه داشت داد تا حلالش کنند...
مردم هم که مےدیدند چقدر برای حلالیت طلبیدن اصرار دارد، واقعا حلالش مےکردند ...
کم کم #حق_الله قضا شده را نیز جبران کرد و مشغول #بجاآوردن_نمازقضا و عبادت شد...
شب ها از تباه کردن عمرش، به درگاه خدا، ناله مےکرد و اشک مےریخت...
آری!
#این_انسان_با_کسی_که_مےشناختیم_حسابی_فرق_کرده_بود!!!
وقتی آتش جنگ بین ایران و عراق روشن شد، ارتش و سپاه در منطقه #دشت_عباس با عراقےها درگیر شدند و حالا نبود یک #راه_بلد در مناطق مرزی، مشکل اساسی بود...
محمدرضا خودش را به نیروهای نظامی رساند و گفت که سال ها در این کوه ها و دره ها زندگی کرده است...
بین ارتش و سپاه برای داشتنِ او دعوا بود!!!!
یک روز با نیروهای ارتش به شناسایی مےرفت و یک روز با نیروهای سپاه.
#خرداد۱۳۶۰ بود که همراه نیروهای ارتش به شناسایی رفت
فرمانده زخمی شد و در مقابل نیروهای عراقی، به زمین افتاد!!
محمدرضا او را نجات داد اما خودش با #گلوله_کالیبر دشمن به شهادت رسید
#پایان_داستان_فراری
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
#کپی_باذکرمنبع
@AHMADMASHLAB1995
وصیت شهید تازه داماد:
به همه خواهران وبرادرانم سفارش میکنم که تقوای الهی پیشه کنید ،درجوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است،ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزگار
#شهید_محمد_امین_زارع
شهادت۳آذر۹۵ 🌹فرازهایی از وصیت نامه شهید تازه داماد #محمدامین_زارع: 💠هرزمانی که به امام حسین (ع) سلام می دادم می گفتم که شما که حضرت حُر را پذیرفتی زمانی که به سوی شما آمد و گفت من را بپذیر و شما هم او را پذیرفتی و حُر شهید شد و به شهدای کربلا پیوست و من را هم بپذیر امام حسین (ع) و مثل حُر شهیدم کن انشاا... . 💠برادران و خواهران گرامی اگر ما الان در جبهه سوریه و عراق بر علیه تکفیریها و داعش نجنگیم فردا باید در ایران با آنها مبارزه کنیم. 💠زمانی که در هشت سال دفاع مقدس برادرانی بودندکه از با ارزش ترین چیزشان یعنی جانشان گذشتندتا ما در آرامش باشیم.امروز هم وظیفه منِ پاسدار و امثال من هست که راه شهدا را ادامه دهیم تا آیندگان در آرامش باشند 💠و به همه خواهران و برادران خودم چه در خانواده و اقوام و جه برادر خواهر ایرانی خود سفارش می کنم که تقوای الهی پیشه کنید(در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است-ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار) 💠خواهران عزیز و گرامی شما با رعایت حجاب می توانید مقداری زیاد از گناه را در جامعه بردارید. حجاب محدودیت نیست بلکه مصونیت از گناه میباشد. 💠از پول حقوقم ده درصد آن را هر ماه کمک به هیأت های عزاداری امام حسین و ایمه اطهار کنید؛ ده درصد دیگر حقوقم را کمک به کمیته امداد برای تهیه جهاز برای عروس و داماد ها کنید هر ماه.
#شهید_محمد_امین_زارع
@AHMADMASHLAB1995
دوستان عزیزی که در طراحی و ساخت لوگو میتونن کمکی کنند به آیدی زیر پیام بدن
@mahsa_zm_1995
May 11
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم یک آه کشیدند و به معراج رسیدند #شهید_احمد_مشلب #هر_روز_با_یک_عکس
🕊 🍃 "شهادت"🌹
داستان #ماندگاری آن هایی
است که دانستند دنیا جایی
برای ماندن نیست... 🍃 🕊
#شهید_احمد_مشلب
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ نعمت و مصیبت ▶️ 🏠 روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم میخواهد که با یکی از کارگرانش حر
#داستانک
◀️ دعای مادر ▶️
💎 از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند: این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟
گفت: شبی مادر از من آب خواست.
نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم: «اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود.
هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید: چرا ایستادهای؟! قصه را برایش گفتم.
او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:
«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان».
💠 اشاره به جلب رضایت مادر و تأثیر دعای او در حق فرزند، و این که جلب رضایت مادر، آدمی را به مقامهای والای معنوی میرساند
@AHMADMASHLAB1995