eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
143 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁ اَنْکَحْتُکِ یا فٰاطمة را خواند علے با شرم و حیا فاطمہ فرمود: بلے ایـن وصلٺ فرخنده ے تاریخ جهان در عاقبتش داشٺ عجب ما حاصلے #پیوند_آسمانےحضرت‌_علی #وحضرت_زهرا #مبارڪباد🎊 @ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ #رمان_واقعی #عــاشــقـانـہ_ای_بــراے_تــو #قسمت_اول (بـامـن ازدو
بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ (تـا لحـظـہ مــرگ) تو با خودت چی فکر کردی😡 که اومدی به زیباترین دختر دانشگاه که خیلی ها آرزو دارن فقط جواب سلام شون رو بدم؛ پیشنهاد میدی؟ 😡😡... من با پسرهایی که قدشون زیر 190 باشه و هیکل و تیپ و قیافه شون کمتر از تاپ ترین مدل های روز باشه اصلا حرف هم نمیزنم چه برسه ... .😠😌 از شدت عصبانیت نمی تونستم یه جا بایستم ... دو قدم می رفتم جلو، دو قدم برمی گشتم طرفش ... .😡😠 اون وقت تو ...😏 تو پسره سیاه لاغر مردنی که به زور به 185 میرسی ... اومدی به من پیشنهاد میدی؟ ... 😡 به من میگه خرجت رو میدم ... 😑 تو غلط می کنی ... فکر کردی کی هستی؟ ... مگه من گدام؟ ... یه نگاه به لباس های مارکدار من بنداز ... یه لنگ کفش من از کل هیکل تو بیشتر می ارزه ... .😎 و در حالی که زیر لب غرغر می کردم و از عصبانیت سرخ شده بودم ازش دور شدم ... دوست هام دورم رو گرفتن و با هیجان ازم در مورد ماجرا می پرسیدن ... با عصبانیت و آب و تاب هر چه تمام تر داستان رو تعریف کردم ... . هنوز آروم نشده بودم که مندلی با حالت خاصی گفت: "اوه فکر کردم چی شده؟ بیچاره چیز بدی نگفته. کاملا مودبانه ازت خواستگاری کرده و شرایطی هم که گذاشته عالی بوده ... تو به خاطر زیبایی و ثروتت زیادی مغروری ... ."😏 خدای من ... باورم نمی شد دوست چند ساله ام داشت این حرف ها رو می زد ... با عصبانیت کیفم رو برداشتم و گفتم: "اگر اینقدر فوق العاده است خودت باهاش ازدواج کن ... بعد هم باهاش برو ایران، شتر سواری ... .😜😶 اومدم برم که گفت: "مطمئنی پشیمون نمیشی؟ ... ."😏 باورم نمی شد ... واقعا داشت به ازدواج با اون فکر می کرد ... داد زدم: " تا لحظه مرگ ... "و از اونجا زدم بیرون ... . ✍شهید سید طاها ایمانی ادامه دارد... 🍃🌸 @ahmadmashlab1995
هــادی در یک وصیت‌نامه به‌دست‌خطی معمولی نوشته بود: «حجاب‌های امروزی بوی حضرت زهرا(س) نمی‌دهد، حجابتان را زهرایی کنید»💚 #شهیـدهادےذوالفقاری» تقاضای زیادی نیست در برابر قطره قطره خونش...😔 🍃🌸 @ahmadmashlab1995
🍃🌸 چه کسانی امام زمان عج را در عصر ظهور نمےتوانند بشناسند؟؟ #تصویربازشود #شهیدحجت_اصغری 🍃🌸 کانال شهیدلبنانی #شهیداحمدمشلب @ahmadmashlab1995
شهادت،سهمِ کسانی مےشود که عالم را ، محضر خدا مےدانند و کسانی که عالم را محضر خدا بدانند گناه نمےکنند و شهدا ، اینگونه اند.. . و ما نیز شهادت را سهمِ خود کنیم با گناه نکردن #شهیداحمدمشلب #ارسالی 🍃🌸 @AhmadMashlab1995🌸🍃
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ #رمان_واقعی #عــاشــقـانـہ_ای_بــراے_تــو #قسمت_دوم (تـا لحـظـہ
بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ (آتــش انـتـقـام) چند روز پام رو از خونه بیرون نگذاشتم ... 😡 غرورم به شدت خدشه دار شده بود ... تا اینکه اون روز مندلی زنگ زد و گفت که به اون پیشنهاد ازدواج داده و در کمال ادب پیشنهادش رد شده 😏... و بهم گفت یه احمقم که چنین پسر با شخصیت و مودبی رو رد کردم و ... .😖😫 دیگه خون جلوی چشمم رو گرفته بود ...😡😡 می خواستم به بدترین شکل ممکن حالش رو بگیرم ... .😏 پس به خاطر لباس پوشیدن و رفتارم من رو انتخاب کردی؟؟ ... من اینطوری لباس می پوشیدم چون در شان یک دختر ثروتمند اصیل نیست که مثل بقیه دخترها لباس بپوشه و رفتار کنه ... .😌 همون طور که توی آینه نگاه می کردم، پوزخندی زدم و رفتم توی اتاق لباس هام ... گرون ترین، شیک ترین و زیباترین تاپ و شلوارک مارکدارم رو پوشیدم ...😶 موهام رو مرتب کردم ... یکم آرایش کردم ... و رفتم دانشگاه ... . از ماشین که پیاده شدم واکنش پسرها دیدنی بود ...😎 به خودم می گفتم: " اونم یه مرده...."😌 و ته دلم به نقشه ای که براش کشیده بودم می خندیدم ... 😏 ✍شهید سید طاها ایمانی ادامه دارد... 🍃🌸 @ahmadmashlab1995 ⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 باز آمده ام من به تمنای نگاهی... #تو_نگه_کن_به_دلم_حال_دلم_خوب_شود.... 🍃🌸 برادر شهید لبنانی #شهیداحمدمشلب @Ahmadmashlab1995
🍃🌸 عهد بستند، هر کدامشان #شهید شدند! دو دوست دیگر را هم شفاعت کنند.. اما.. احتیاجی به شفاعت نبود! وقتی.. هر سه #شهید شدند💔 کانال رسمی #شهیداحمدمشلب 🍃🌸 @Ahmadmashlab1995
🍃🌸 بهـــتر از شــما داریم مگھ...؟ #شهدای_مدافع_حرم #شهیداحمدمشلب 🍃🌸 @Ahmadmashlab1995
ما همان نسلی هستیم که ساعتها، #قلک به دست در صف #کمکهای_مردمی_به_جبهه_ها مےایستادیم و همه داراییمون رو مےبخشیدیم. پس اینقدر اعتماد مردمِ ترکیه به اردوغان رو تو سر ملت نزنید... مردم همان مردمن اما مسئولین..... بقیه بماند 🍃🌸 کانال رسمی #شهیداحمدمشلب در ایتا @Ahmadmashlab1995
🍃🌸 دلم گرفتھ ای رفیق لبریز بغضم این روزا هیشکی نمےفهمھ منو خستم ازین حال و هوا دلم گرفتھ ای رفیق جاموندم انگار از همہ از حال این روزام برات هر چی بگم بازم کمہ #شهیداحمدمشلب 🌸🍃 @Ahmadmashlab1995
🌸🍃 امام خامنہ ای : در دهه هفتـاد جنگ فرهنگی علیہ ما شروع شد حالا ببینید متولدین #دههٔ_هفتاد می‌روند #مدافع_حرم می‌شونـد و سَر می‌دهـند ... در آن سال‌هـا این نهـال‌هـا و #حججی‌هـا روییدند . ۹۷/۵/۲۲ برادر دهه هفتادی #شهیداحمدمشلب 🍃🌸 @Ahmadmashlab1995
﷽ فقط مجردا بخونن🙈 یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم💕 گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم...🗣 شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن…🙈 کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد☀️...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 . . به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." . "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…" خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم.😢 همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...🙈 . خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 . بعد ازدواج💕 با خانومم اومديم حرم...❤️ از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😂 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا :) ❤️ (به روایت آقای موسوی زاده) . 🍃🌸 @Ahmadmashlab1995
👇👇👇 #شهید_احمد_محمد_مشلب 👇👇👇
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
👇👇👇 #شهید_احمد_محمد_مشلب 👇👇👇
: . {بخش اول مصاحبه} •وقتی احمد به دنیا آمد شما چند ساله بودید؟17.5 . •او اولین فرزند شما بود؟بله . •احمد وقتی بدنیا امد از همان کودکی اخلاقش چطور بود؟ فکر نمیکردید ممکن است کمی با بچه های دیگر فرق داشته باشد؟ . +احمد اولین فرزند خانواده بود و اولین فرزند ها معمولا خیلی محبوب هستند،او از کودکی عادت نداشت کسی را اذیت کند و همیشه دوست داشت به دیگران کمک کند،من همیشه احساس میکردم که او فرد بزرگی خواهد شد ولی هیچوقت فکر نمیکردم که شهید شود...🌸🍃 . •احمد خیلی خوشتیپ بود و چهره زیبایی داشت و شما نسبت به هم خیلی تعلق خاطر داشتید پس چرا رفت سوریه؟ . . +بله،باهمه تعلقی که به احمد داشتم خیلی سخت بود که اجازه بدم بره ولی از بچگی او را طوری تربیت کردم که در راه خدا و دین اسلام و اهل بیت باشه و برای خودش هدف داشته باشه و چه بهتر که این هدف باشه.🌷 🌸💐کانال رسمی شهید مَشلَب💐🌸 https://eitaa.com/AhmadMashlab1995
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ (مــن جـذابـتــرم یـا ....) بالاخره توی کتابخونه پیداش کردم ...😏 رفتم سمتش و گفتم: " آقای صادقی، می تونم چند لحظه باهاتون خصوصی صحبت کنم ؟؟"... .🙃 سرش رو آورد بالا، تا چشمش بهم افتاد ... چهره اش رفت توی هم😒 ... سرش رو پایین انداخت 😔... اصلا انتظار چنین واکنشی رو نداشتم ... .😳 دوباره جمله ام رو تکرار کردم ... همون طور که سرش پایین بود گفت: " لطفا هر حرفی دارید همین جا بگید ..."😔 رنگ صورتش عوض شده بود ... حس می کردم داره دندون هاش رو محکم روی هم فشار میده ... 🙄 به خودم گفتم: "آفرین ! داری موفق میشی ... 😏 مارش پیروزی رو توی گوش هام می شنیدم ... ."🙃 با عشوه رفتم طرفش، صدام رو نازک کردم و گفتم: "اما اینجا کتابخونه است ... ."😌🤗 حالتش بدجور جدی شد ... " الانم وقت نمازه ..." اینو گفت و سریع از جاش بلند شد ... تند تند وسایلش رو جمع می کرد و می گذاشت توی کیفش ... .😡😡 مغزم هنگ کرده بود ... از کار افتاده بود ... قبلا نماز خوندنش رو دیده بودم و می دونستم نماز چیه ... . دویدم دنبالش و دستش رو گرفتم ... با عصبانیت دستش رو از توی دستم کشید ... .😡 با تعجب گفتم: "داری میری نماز بخونی؟🤔 یعنی، من از خدا جذاب تر نیستم؟ ... ."😌 سرش رو آورد بالا ... با ناراحتی و عصبانیت، برای اولین بار توی چشم هام زل زد و خیلی محکم گفت: "نه ... ."😡😡 ✍شهید سید طاها ایمانی ادامه دارد... 🍃🌸 @AhmadMashlab1995🌸🍃
پنجشنبه است #فاتحه میخوانم نه برای " تــو " برای " خـــودم " که جاماندم از #شهادتــ بسم الله الرحمن الرحيم الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِين ... #هـدیه_به_شهدا_صلوات 💕 #مزارشهیدمشلب @ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ #رمان_واقعی #عــاشــقـانـہ_ای_بــراے_تو #قــسـمـت_چـــهـــارم (
بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ (مــرگ یــا غــرور) غرورم له شده بود😞 ... همه از این ماجرا خبردار شده بودن ...😩😣 سوژه مسخره کردن بقیه شده بودم ... .😔😞 بدتر از همه زمانی بود که دوست پسر سابقم اومد سراغم و بهم گفت: " اگر اینقدر بدبخت شدی که دنبال این مدل پسرها راه افتادی، حاضرم قبولت کنم برگردی پیشم؟ ... ."😝😆😆 تا مرز جنون عصبانی بودم ... 😡😡 حالا دیگه حتی آدمی که خودم ولش کرده بودم برام ژست می گرفت ... .😒 رفتم دانشگاه سراغش ... هیچ جا نبود ... بالاخره یکی ازش خبر داشت ... گفت: "به خاطر تب بالا بیمارستانه و احتمالا چند روز دیگه هم نگهش دارن ... ."😶 رفتم خونه ... تمام شب رو توی حیاط راه می رفتم ... مرگ یا غرور؟ ... زندگی با همچین آدمی زیر یک سقف و تحملش به عنوان شوهر، از مرگ بدتر بود ... اما غرورم خورد شده بود ... . پسرهایی که جرات نگاه کردن بهم رو هم نداشتن حالا مسخره ام می کردن و تیکه می انداختن ... .😔 عین همیشه لباس پوشیدم ... بلوز و شلوار ... بدون گل و دست خالی رفتم بیمارستان ... در رو باز کردم ... و بدون هیچ مقدمه ای گفتم: "باهات ازدواج می کنم ..."😶😫 ✍شهید سید طاها ایمانی ادامه دارد... ⛔️ @ahmadmashlab1995
🌷 سبک زندگی شهدا عکس باز شود👆👆👆 🍃🌸 @AhmadMashlab1995🌸🍃
آقا جان☘ امروز پیش خدا شفاعتمان کن تا دستانمان خالی بر نگردد. خدایا 🙏روز جمعه به حرمت مهدی عج همه بیماران را شفای عاجل عنایت بفرما 🆔 @AhmadMashlab1995
❤️زیارت حضـرت مهــدے«عج» در روز جمعــــــہ ❤️ 💕 جمعه روز حضرت صاحب الزّمان(عج)و بنام آن حضرت است و همان روزى است كه ایشان در آن روز ظهور خواهد کرد ✌️ 💛 السَّلامُ عَلَیْكَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَیْنَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْوَلِیُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ السَّلامُ عَلَیْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْكَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِكَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ السَّلامُ عَلَیْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَیْكَ یَا مَوْلایَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَیْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى یَدَیْكَ، 💛 وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ لَكَ وَ التَّابِعِینَ وَ النَّاصِرِینَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْكَ فِی جُمْلَةِ أَوْلِیَائِكَ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْكَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِكَ هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدَیْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِینَ بِسَیْفِكَ وَ أَنَا یَا مَوْلایَ فِیهِ ضَیْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ یَا مَوْلایَ كَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِكَ الطَّاهِرِینَ. ما منتظر منتقم فاطمه.س هستیم 🌸🍀🌸 🆔 @AhmadMashlab1995
امام خميني (ره) : ♦️اگر روزي اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانيد و بگوييد #خميني در فکرتان بود 26 مرداد سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی گرامی باد #موزه_شهدا #اصفهان 🍃🌸 به کانال #شهیداحمدمشلب بپیوندید @Ahmadmashlab1995
زیارت امام رضا (ع)به نیابت از شهید مدافع حرم احمد مشلب @ahmadmashlab1995