eitaa logo
احمد رهبری ۴۷۰
149 دنبال‌کننده
267 عکس
413 ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سیزده ساله جوانی که گل باغ ولاست قمر نجمه و شمس الشرف کرب‌وبلاست نور او ناب‌تر از رنگ عقیق یمنی است پرورش یافته‌ی مکتب ناب حسنی است طینتش نور و لبش کوثر و قدّش طوباست نوه‌ی حیدر کرار و عزیز زهراست نور از روی جبینش به فلک می‌تابد مهر ایمان و یقینش به فلک می‌تابد نوجوانی که به پیران جهان راهبر است یم ایثار و وفا را صدفی پُرگُهر است داشت جامی به کف از جام وفا زرین‌تر اشتیاقش به شهادت زعسل شیرین‌تر نامه‌ی مرد جمل را به روی دست گرفت سیزده جام عسل را به روی دست گرفت بغض پنجه به دل و راه گلویش می‌زد بس که او بوسه به دستان عمویش می‌زد گفت دانی به شما عشق و ارادت دارم ای عموجان به دلم شوق شهادت دارم ای کریمی که کرم هست تو را عادت و خو بامن ای جان عمو حرف نرفتن تو مگو هردو نذر حرم دوست متاعی کردند هردو با ناله و گریه چه وداعی کردند همه دیدند مه چاردهی سر زده است با نقابی که به رویش زده او آمده است آمد و جن و ملک را به تماشا انداخت «کوهِ طوفان زده را یک تنه از پا انداخت» بس که بر میسره و میمنه‌ی لشگر تاخت همه را یاد ابرمردِ جمل می‌انداخت کوفیان بار دگر حیله و نیرنگ زدند وای از آن لحظه که بر او همگی سنگ زدند با همان دست که بر جسم حسن تیر زدند شب‌پرستان به تنش نیزه و شمشیر زدند موج زد لشگر و دیدند دگر قاسم نیست استخوانی به تمامیِ تنش سالم نیست عشق می‌گفت حسین بن علی را، بشتاب یک صدا گفت عمو قاسم خود را دریاب باغبان دید گلش پرپر و پامال شده بسملی روی زمین بی‌پر و بی‌بال شده ای «وفایی» چه بگویم که حسین از آن دشت با تن او به چه حالی به حرم بر می‌گشت ✍ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
سیزده ساله جوانی که گل باغ ولاست قمر نجمه و شمس الشرف کرب‌وبلاست نور او ناب‌تر از رنگ عقیق یمنی است پرورش یافته‌ی مکتب ناب حسنی است طینتش نور و لبش کوثر و قدّش طوباست نوه‌ی حیدر کرار و عزیز زهراست نور از روی جبینش به فلک می‌تابد مهر ایمان و یقینش به فلک می‌تابد نوجوانی که به پیران جهان راهبر است یم ایثار و وفا را صدفی پُرگُهر است داشت جامی به کف از جام وفا زرین‌تر اشتیاقش به شهادت زعسل شیرین‌تر نامه‌ی مرد جمل را به روی دست گرفت سیزده جام عسل را به روی دست گرفت بغض پنجه به دل و راه گلویش می‌زد بس که او بوسه به دستان عمویش می‌زد گفت دانی به شما عشق و ارادت دارم ای عموجان به دلم شوق شهادت دارم ای کریمی که کرم هست تو را عادت و خو بامن ای جان عمو حرف نرفتن تو مگو هردو نذر حرم دوست متاعی کردند هردو با ناله و گریه چه وداعی کردند همه دیدند مه چاردهی سر زده است با نقابی که به رویش زده او آمده است آمد و جن و ملک را به تماشا انداخت «کوهِ طوفان زده را یک تنه از پا انداخت» بس که بر میسره و میمنه‌ی لشگر تاخت همه را یاد ابرمردِ جمل می‌انداخت کوفیان بار دگر حیله و نیرنگ زدند وای از آن لحظه که بر او همگی سنگ زدند با همان دست که بر جسم حسن تیر زدند شب‌پرستان به تنش نیزه و شمشیر زدند موج زد لشگر و دیدند دگر قاسم نیست استخوانی به تمامیِ تنش سالم نیست عشق می‌گفت حسین بن علی را، بشتاب یک صدا گفت عمو قاسم خود را دریاب باغبان دید گلش پرپر و پامال شده بسملی روی زمین بی‌پر و بی‌بال شده ای «وفایی» چه بگویم که حسین از آن دشت با تن او به چه حالی به حرم بر می‌گشت ✍ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
تا لاله‌گون شود کفنم بیشتر زدند از قصد، روی زخم تنم بیشتر زدند قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود گفتم که زاده‌ی حسنم بیشتر زدند این ضربه‌ها تلافی بدر و حنین بود گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند از جنس شیشه بود مگر استخوان من؟! دیدند خوب می‌شِکَنم بیشتر زدند می‌خواستند از نظر عمق زخم‌ها پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند تا از گلم گلاب غلیظی در آوردند با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند دیدند پا ز درد روی خاک می‌کِشم در حال دست و پا زدنم بیشتر زدند ✍ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
۱ (دم بازاری حضرت قاسم ابن الحسن ع) ‏(زمینه۲) ۱ ای عموی مهربانم نام تو آرام جانم با عدو عزم پیکار دارم عشق دیدار دادار دارم یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ ۲ من یتیم مجتبایم کن ز قید غم رهایم بر رخم از یتیمی غبار است دیده پر اشک و قلبم فگار است یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ ۳ گرچه قاسم نوجوان است خسته از جور خسان است آمده کربلا بهر یاری اذن فرما کند جان نثاری یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ ۴ ای پناه بی پناهان جان جانانم عموجان شیشه ی صبرم از غم شکسته رشته ی طاقتم را گسسته یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ ۵ اذن پیکارم عطا کن درد هجرانم دوا کن رخصتی ده روم سوی میدان تا دهم جان خود را به جانان یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ ‏۶ آمدم بر جان نثاری همرهت از بهر یاری شاد کن یا عموجان دلم را حل نما از کرم مشکلم را یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ ۷ تا گرفت او اذن میدان از حسین سلطان خوبان رفت سوی جهاد و شهادت تا رسد در مقام سعادت یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ ۸ همچنان شیری دلاور در نبرد نا برابر آن قدر کشت از قوم غدار تا شد او کشته در راه دادار یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ ۹ آخر از زین سرنگون شد ماهی دریای خون شد گفت عمو قاسمت هم فدا شد پایمال سم اسب ها شد یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ ۱۰ ای عموجان رس به دادم دیگر از پا من فتادم آی تا بینمت بار دیگر صورت ماهت ای نور داور یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ ۱۱ کشته آخر از جفا شد قامتش در خون شنا شد در دبستان دین یافت تعلیم جان به جان آفرین کرد تسلیم یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ ۱۲ کردگار حی حاکم حرمت شهزاده قاسم قسمت ما نما کربلا را کاظمین و نجف سامرا را یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
۲ (دم بازاری حضرت قاسم ابن الحسن ع) ‏(زمینه۱) ۱ قاسم بگفتا با دو چشم گریان رخصت بفرما تا روم به میدان عمو ز احسان،بنما عنایت تا که بنوشم،شهد شهادت ‏۲ ای یادگار خاتم رسولان بین اشک و آهم را ز قلب سوزان عمو ز احسان،بنما عنایت تا که بنوشم،شهد شهادت ‏۳ شد سینه ام تنگ از جفای عدوان اذن جهادم ده تو ای عموجان عمو ز احسان،بنما عنایت تا که بنوشم،شهد شهادت ‏۴ شوق شهادت دارم ای عموجان خواهم فدا گردم به راه قرآن عمو ز احسان،بنما عنایت تا که بنوشم،شهد شهادت ‏۵ از سوز دل باشم در آه و افغان توفیق خواهم از خدای منان عمو ز احسان،بنما عنایت تا که بنوشم،شهد شهادت ‏۶ شد آتش عشق دلم فروزان خواهم دهم جان را به راه جانان عمو ز احسان،بنما عنایت تا که بنوشم،شهد شهادت ‏۷ تو خود گواهی شهریار عطشان بر عاشقان باشد شهادت آسان عمو ز احسان،بنما عنایت تا که بنوشم،شهد شهادت ‏۸ دادش اجازه تا ولی سبحان شد جانب میدان روان شتابان عمو ز احسان،بنما عنایت تا که بنوشم،شهد شهادت ‏۹ قاسم که جان عالمش به قربان بودش به لب تا وقت دادن جان عمو ز احسان،بنما عنایت تا که بنوشم،شهد شهادت ‏۱۰ یا رب به حق ناله ی یتیمان کرب و بلا کن قسمت محبان عمو ز احسان،بنما عنایت تا که بنوشم،شهد شهادت https://eitaa.com/AhmadRahbari470
۵ (دم بازاری حضرت قاسم ابن الحسن ع) ‏(زمینه۱۴) ‏۱ قاسم چو از عمویش،بگرفت اذن پیکار۲ بگرفت تیغ بر کف،شد حمله ور به اشرار۲ گفت او کلام زیبا احلی من العسل را عمو عمو عموجان۲ ‏۲ با دشمنان بفرمود،حسین مرا امیر است۲ کاندر تمام عالم،امیر بی نظیر است۲ گفت این کلام زیبا احلی من العسل را عمو عمو عموجان۲ ‏۳ افکند عده ای را،از زین به روی زمین۲ آخر ز پا فتاد و،افتاد از صدر زین۲ گفت این کلام زیبا احلی من العسل را عمو عمو عموجان۲ ‏۴ فریاد زد عموجان،من بر زمین فتادم۲ شد موسم جدایی،بازا برس به دادم۲ گفت این کلام زیبا احلی من العسل را عمو عمو عموجان۲ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
۶ (دم بازاری حضرت قاسم ابن الحسن ع) ‏(زمینه۱۵) ‏۱ با عمو گفت چنین قاسم نوکدخدا رخصتی کن عطا به زاده ی مجتبی تا شود جان فدا در ره کبریا شهزاده قاسم۲ ‏۲ اذن میدان گرفت ز پیشگاه عمو خواست میدان رود ز خون بسازد وضو تا شود جان فدا در ره کبریا شهزاده قاسم۲ ‏۳ رفت و پیکار کرد با سپه بی حیا کشت او عده ای ز دشمنان دغا تا شود جان فدا در ره کبریا شهزاده قاسم۲ ‏۴ عاقبت اوفتاد ز صدر زین روی خاک پیکر او شد از تیغ عدو چاک چاک تا شود جان فدا در ره کبریا شهزاده قاسم۲ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا