"بسماللهارحمانالرحیم"
✨♥️ #معادله(: ♥️✨
محمد= بهتره تسلیم شی ما هیچ کاری باهات نداریم داوود ولش کن
شارلوت=یه قدم دیگه بیای جلو این گلوله صاف تو مغزشه
داوود= ولم کن به من دست نزن
شارلوت= خفه شو نفوذی بیریخت
داوود=داری کار اشتباهی می کنی
شارلوت=بهت میگم خفشو. بانیپال این جوجه باتو.
بانیپال=میبینم که داری بزرگتر دهنت حرف میزنی.
داوود =گلومو ول کن دارم خفه میشم
شارلوت بانیپال فشارش بده تا میتونی ادامه بده
فرشید= داری چیکار می کنی با داداشم؟ دهخدا اگه یک خط روش بیفته خودم میدونم با تو
شارلوت =تا چند تا چند ساعت دیگه جنازه تحویلتون میدیم
محمد =داری دل میزنی زیره غلط قولت
شارلوت=آی سوختم
بانیپال =چی شد؟
شارلوت =محمد تیر زد
بانیپال =غلط میکنه
شارلوت= کار داوود و تموم کن همین حالا
محمد =شارلوت این تیری که خوردی برای داوود بود دهخدا اگه بلایی سر داوود بیاد رحم بهت نمیکنم
شارلوت =نه بابا ترسیدم 😂تا ۳۰ ثانیه دیگه جنازه داوود و میبینین
سعید =مگه به این سادیاست
شارلوت =۲۸ ثانیه
محمد= بچه ها هجوم بیارین به خونه نذارین بلایی سر داوود بیاد
رسول=شارلوت اسلحتو بزار پایین
شارلوت =بزن راحتم کن ولی فکر نمی کنی باید بری دنباله بانیپال آخه داوود و با خودش برد تا کارشو تموم کنه
رسول= کجا برد؟
شارلوت =بی معرفت نیستم لو بدم
رسول =تو ته بی معرفتی داوود و کجا برد؟
شارلوت =تو جیبمه😂
رسول اعصابمو داری خورد می کنی
محمد= رسول اسلحه تو بزار زمین. شارلوت برامون با ارزشه
رسول =ببخشید آقا
فرشید=شارلوت انقدر تو زندان میمونی تا بگی که داوود و کجا بردی
شارلوت= مگه تو خوابت ببینی
"نویسندگان: #راحیلومهلا(: "
"بسماللهالرحمنالرحیم"
✨♥️ #معادله (: ♥️✨
فرشید=با زبون خوش دارم بهت میگم ، داوود و کجا بردید؟
شارلوت=😏با خودت چی فکر کردی ، فکر کردی انقدر بی معرفم جاش و لو بدم و رفیقم تو دردسر بندازم؟!زهی خیال باتل...
#پیشداوود...
داوود=کجا داری منو میبری؟!
بانیپال= __
داوود=مگه لالی باتوام میگم داری من و کجا می برید...
بانیپال=خفه شو،توی عوضی باعث شدی شارلوت و دستگیر کنن..
داوود=شارلوت..😏 اون که حقش بود..
بانیپال=خفه شو ، فکر کردی کی هستی ، الان من اراده کنم جنازه بی جون کف زمین افتاده😏..
داوود=مثلا میخوای چیکار کنی ، تو اندازه یه نخودم ارزش نداری..
بانیپال=خفه خون بگیر..😡😡
و بعد صدای تیر 🔫..
داوود=اخ😣😖..
"نویسندگان: #راحیلومهلا(: "
"بسماللهالرحمنالرحیم"
✨♥️ #معادله (: ♥️✨
بانیپال=ملیکا......ملیکا......کجایی؟
ملیکا=هاااااااا؟چتهههه😒؟
بانیپال= بیا ببین این پسره چش شده؟
ملیکا= چش شده یا بلایی سرش آوردی؟؟؟؟؟؟ چرا به پاش تیر زدی؟؟؟؟
بانیپال=حقش بود😏جلو خونریزیشو بگیر تا شارلوت نصفمون نکرده😕
ملیکا=شارلوت که دستگیر شده.حالا چیکار به این داشتی؟؟؟؟؟
بانیپال=من بعضی وقتا تعجب میکنم که تو و الیکا خواهرین🤥والا الیکا بداخلاق تره
ملیکا=به هرحال نباید قربونی میکردین
بانیپال:لوس نشو کارتو بکن😐
ملیکا=درد داری؟
داوود با سختی جواب میداد=مگه دکتری😑؟؟؟
ملیکا:اره دکترم
داوود:نمیخواد به پام دست بزنی😤
ملیکا:خون ریزی داری😐مبخوام جلوشو بگیرم
داوود:حق نداری به پام دست بزنی😠
ملیکا:ببین اقای محترم من...........هیچی ولش کن🙂تیر نخورده بهت یک خراش کوچیکه
داوود:میگم دست نزن بهم
ملیکا:باشه بیا این وسایل.خودت پانسمان کن
تو سایت......
عبدی:محمد،شارلوت و خودت بازجویی میکنی یا اقای شهیدی دست به کار بشه؟
محمد:اقا،شارلوت با من.نمیزارم داوود از دست بره🙂
"نویسندگان: #راحیلومهلا(: "
"بسماللهالرحمنالرحیم"
✨♥️ #معادله ♥️✨
عبدی=خوبه ،بهت اطمینان دارم..🙂
محمد=ممنون اقا با اجازه...
#تویاتاقبازجویی
محمد= هر حرکت شما در دوربین ثبت و در پرونده شما درج خواهد شد.
نام و نام خانوادگی ؟! و فرزند؟!
شارلوت= من الان اینا بگم به چه دردت میخوره😏
محمد=نام و نام خانوادگی؟!
شارلوت=فکر کردی کی هستی،میدونی من و اینجا نگه داشتید ، انگلستان چه بلایی سرتون میاره..
محمد=توهم میدونی من کی هستم و چرا اینجا نشستم؟!
شارلوت=تو هرکسی هم باشی برای من هیچی نیستی...
راستی اقا داوودتون کجاست ، اخی پیداش نکردید😂
محمد=😡🤬داوود کجاست؟!،
شارلوت=اقا داوودتون کجاست ، بزار فکر کنم.... مگه من باید بگم؟! عجیبه واقعا😒
محمد=مطمئن باش پیداش میکنم شک نکن..
#پیشداوود
داوود=نمیدونم چرا چهره ی این دختره انقدر اشنا بود،کجا دیدمش..؟!
بانیپال=به به اقا داوود حال شما احوال شما،پاتون چطوره؟!😏
داوود=به تو هیچ مربوط نیست..
بانیپال=رو دادم بهت پرو شدیا..
《یه لگد به پهلوی داوود زد》
داوود=اخخ..😣
بانیپال=بهت یاد ندادن به بزرگترت احترام بزاری نه؟!😒
داوود=بزرگتری که تو باشی عمرا😏
《یه مشت دیگه به صورت داوود زد》
داوود=اه..😖
بانیپال=با داد گفت:واسه من زبون درازی نکن پسرجون..
ملیکا ... ملیکا ... کجایی تووو😡
ملیکا=چه خبرته چی شده ،وای چرا با این اینجوری کردی .. چرا صورتش خونیه...
" نویسندگان: #راحیلومهلا :) "
"بسم الله الرحمن الرحیم"
✨♥️ #معادله ♥️✨
پارت شش☘
#پیش_داوود
بانیپال=حقش بود.....پسره دیووانه😏
الیکا=چتونه😠صداتون میاد بیرون
ملیکا=از این بانیپال بپرس😕
الیکا=بانیپال چتهههههه؟
بانیپال=زبون درازی کرد زدمش.
الیکا=عجبش کردی😏افرین😁👏
ملیکا=چی میگی😐؟
الیکا=تو هم خیلی مهربون شدیا😑حواستو جمع کن
بانیپال و الیکا رفتند.
ملیکا=چیکار کردن با شما😥؟
داوود=اخ چشمم😓شما چقدر قیافتون برای من اشناست
ملیکا=چی؟من شما را تا حالا جایی ندیدم
داوود=ولی اخلاقتون شبیه خواهرتون نیس😀
ملیکا=بس کنین لطفا
#تو_اداره
نگار=سلام بابا.چیز خاصی از شالوت گیر اوردین؟
محمد=خانم حسینی من هزار بار بهتون گفتم اینجا محل کاره.فامبل نشین
نگار=شرمنده.چشم.نتیجه چی شد اقای حسینی؟
محمد=حرفی نزد.
نگار=میخواین من کمکتون کنم؟
محمد=مگه بلدین؟😳
نگار=از اقای شهیدی یاد گرفتم
محمد=پس دفعه ی بعدی که موقع بازجویی بود شما دست به کار بشین.
نگار=امیدوارم هر چه زودتر عموداوود و پیدا کنیم.خیلی دلم تنگ شده😢از اون طرف دلم برای خاله حدیث میسوزه😔
محمد=راستی خانم عباسی حالش چطوره؟
نگار=از اون موقع که عمو داوود نیس خاله حدیثم زیاد خوب نیس😔💔
#پیش_حدیث
نرگس=بیا حدیث جان این ابقند☺️
حدیث=ممنون عزیزم.میل ندارم🤧
نرگس=اینطوری نمیشه که حدیث جان.داری از پا در میای🙁
حدیث=نگران داوودم😓اخه کجا بردنش؟چرا اخه همسر من😭
نرگس=اقاداوود خیلی مرد محکمی هستن🙂کلا برای روزای سخت افریده شدن.نگران نباش دورت بگردم بالاخره پیداش میکنیم.توکلت به خدا😊
حدیث=ان شاءالله☺️❤️
#پیش_داوود
بانیپال=میگم وقتشه که بکوشیمش؟
الیکا=اره فردا وقتشه😌بالاخره داوود ، مزاحم همیشگی فردا میره😁اخیییییششششش😌.....
"بسماللهالرحمنالرحیم"
♥️✨ #معادله ✨♥️
#پارت_ششم👌
#فردا_داوود..
داوود=امروز چندم بود، من چندروزهاینجام...اخه خدایا این چه امتحانی که داری از من میگیری😔
ملیکا=سلام🙂
داوود=علیک...
ملیکا=حالتون چطوره، امروز بهترید؟!
داوود=یه سوال چرا شما و خواهرتون انقدر فرق دارید؟!
ملیکا=🙂جواب سوال من و ندادیدا...
داوود=اول شما جواب سوال من و بدید چرا؟!شما چرا چهرتون انقدر برای من اشناست،شما کی هستی؟!
ملیکا=بایدم اشنا باشم من...
ملیکا=به به اقا داوود،... ملیکا تو اینجا چیکار می کنی؟!
ملیکا=اممم چیزه،اومدم به ایشون سربزنم...
الیکا=سربزنی که چی؟!
ملیکا=سر زدم دیگه چرا نداره...
الیکا=مشکوک میزنی...هوففف ولش کن،خوب اقا داوود میدونی انروز چه روزیه؟!
داوود=چه روزی؟!
الیکا=امروز...روزیه که من به یکی از ارزوهام میرسم،.. {ارومگفت:روزمرگ تو}
الیکا=ملیکا یه نگاه به زخماش بکن یک دفعه عفونت نکرده باشه پسرمون عوف بشع😂😏 {و رفت}
ملیکا=رفت جلو..بزار زخمات و نگاه کنم..
داوود=لازم نکرده خوبم.
ملیکا=ببین ما وقت نداریم،پس به حرفایی که میگم خوب گوش کن..
داوود=چی داری میگی، درباره چی حرف میزنی؟!
ملیکا=ببین من، من... من جزوی از شمام.. چیزه یعنی من.. منم مامور امنیتیم..
داوود=چرا چرت میگی.
ملیکا=حرفام و باور کن .. من از طرف اقای عبدی اینجا نفوذ کردم تا بتونم به یک پرونده مهم دست پیدا کنم و هیچ کس هم به جز اقای عبدی و اقای شهیدی از این موضوع خبر نداره و من باید تورو فراری بدم ، تو باید زنده بمونی...
داوود={پرید وسط حرفش} وایستا چی داری میگی،چرا حرف الکی میزنی ، اصلا من من چرا باید حرفای تورو باور کنم؟🤨
ملیکا=مجبوری باور کنی...
" نویسندگان: راحیل و مهلا :) "
"بسم الله الرحمن الرحیم"
♥️✨ #معادله ✨♥️
پارت هشت☘
#پیش_داوود
ملیکا= مجبوری باور کنی.امروز راس ساعت ۱۵ توسط خواهر زبونم لال ... دور از جونتون شهید میشین..
داوود=من هنوز یک چیزیو نفهمیدم.چطور شما و الیکا خانم خواهرین🤔؟؟
ملیکا=بببین اقای محمدی ، قضیش مفسله. من بعدا براتون توضیح میدم🙂این موبایل و بگیرین. چند دقیقه دیگه الیکا و بانیپال میرن از اینجا ، شما به اقای عبدی زنگ بزنین...قایمش کنین.
بانیپال=تو اینجا چه غلطی میکنی😠
ملیکا=اول اینکه درست حرف بزن.
دوم اینکه الیکا گفت زخمشو پانسمان کنم
سوم اینکه به تو ربطی نداره من اینجا چیکار مبکنم
بانیپال=میبینم که زبون درازم شدی😶همرو این جوجه بهت یاد داده😠
ملیکا=گفتم که به تو هیچ ربطی نداره
الیکا=بانیپال بیا بریم دیگه. شارلوت گفت بریم پیش خواهرش.
بانیپال=باش بریم😚
الیکا=دیگه سفارش نمیکنم ملیکا . حواست حسابی بهش باشه🙃
بعد چند دقیقه داوود به اقای عبدی زنگ زد :
اقای عبدی=الو خانم لرستانی؟
داوود=سلام عمو جان🙂منم داوود.
اقای عبدی=داوود تویی؟خوبی؟پس بالاخره خانم لرستانی بهت گفت.
داوود=ممنون عمو. پس ملیکا خانم همون خانم لرستانی تو سایتمون هست.
اقای عبدی=اره.
بانیپال=بیا ببین الیکا خانم. مار تو استینت پرورش میدادی. گوشی دست تو چیکار میکنه😡
صدای تیر اومد
گوشی غط شد.
اقای عبدی=داوود .... الو😰💔 یا امام رضا😱محمد سریع اماده بشین برین برای ماموریت.
خدایا نزار اون دنیا نتونم جای برادرم سرامو پایین بگیرم.
داوود تنها یادگار برادرمه. خودت حواست بهش باشه😓
"بسم الله الرحمن الرحیم"
♥️✨ #معادله ✨♥️
داوود: چکار میکنییییی😡
بانیپال : چقدر خدا تورو میخواد که به جا اینکه تیر تو مغزت بخوره به گوشی خورد😏
آقا عبدی: محمدددددد بدوووو کل عواملا جمع کن تا ماموریت را شروع کنیم
جون داوود در خطره😢
اقا محمد : وای آقای عبدیییی 😢
بچه هااا آماده بشید برای ماموریت
رسول تو ، تو سایت بمون
سعید ، فرشید ، برید آماده بشید😢
بانیپال : الیکا باریکلا با این خواهرت
ملیکا جاسوسی مارا میکردههههه😡😡
الیکا : من نمیدونستم ملیکا جاسوسههه😢
حالا داوود چکار کنیممم
بانیپال : دیگه باید بکشیمشش
اول باید این ملیکا خانوما پیدا کنم
اگه فقط دستم بهش برسه من میدونم چکارش کنمم😈😡
داوود: من را کجا میبریددد😣
بانیپال: یه جای خوب
دیگه کارمون باهات تموم شده😁
داوود : کمک یکی کمک کنهههه😢
بانیپال: اینجا کسی کمکت نمیکنه😁
اینجا فقط من و تو هستیم
ايندفعه حتی خدا هم نمیتونه کمکت کنه😁
محمد: بچه ها اماده
با علامت من وارد خونه میشید 🙂
بچه ها : بله آقا محمد
محمد: تا ۳ میشمارم
۱و۲و۳
بچه ها حمله🙂
سعید: آقا محمد کسی اینجا نیس😕
محمد : مگه میشههه😳
رسول با استفاده از جی پی اسی که تو لباس داود کار گذاشتیم داوودا پیدا کن
رسول: اقا یه لحظه😉
محمد: رسول بدووو وقت نداریم
تا الانم معلوم نیس این بانیپال عوضی داوود کشته یا نه😢
رسول: اقا پیداش کردم
محمد: برام بفرس
بانیپال: خب اقا داود اگه حرفی داری بزن چون دیگه چند دقیقه دیگه کشته میشی😁🔪
داوود: عوضی
بانیپال: اینگار حرفی نداری 😁
راستی بزار یه چیز بگم😁
درمورد خواهرته
من به خواهرت خیلی علاقه مندممم😁
میخوام باهاش ازدواج کنمم
داودد: چی گفتیییییی
تو غلط میکنیییییی😡😡
مگه من مرده باشم بزارم تو با خواهرم ازدواج کنییی😡
بانیپال : میکشمت وبعد با خیال راحت میرم سراغ خواهرت
محمد: بانیپال دستا بالااا😁
بانیپال: ببین کی اینجاست
اقا محمد فرمانده تیم
دیگه دیر شده الان داوود را میکشمم😁
محمددددد: نههههههههههه😢
"بسم الله الرحمن ارحیم"
♥️✨ #معادله ✨♥️
محمد=نهههههههههههه
بانیپال=اییییییییییی😖دستمممممم
محمد=ارهههههههه😀فرشید دستبند بزن بهش.
فرشید=به روی چشم اقا🙃
بانیپال=اخه کی به من جرعت کرد تیر بزنه😡
محمد=تنها تک تیرانداز زن تو گروهمون😌خانم نسرین لرستانی
بانیپال=نمیشناسمش😕؟
بعد ملیکا از پشت خرابه ها اومد بیرون ، اما با پوشش متفاوت و غیراز ملیکا ، با چادر بود.
نسیرین=سلام اقای هامون
بانیپال=اینه تک تیرانداز زنتون😂اینکه ملیکای خودمونه.این نمیتونه خودشو جمع کنه😂
نسرین=فکر کنم فهمیده باشین که من ی نفوذی بودم😏و حالا میتونه تفاوت من و خواهر دوقولومو بهتر ببینی
بانیپال=اخه من نمیفهمم. اخه انقدر چقدر میتونه کثیف باشه که به خواهرخودش خیانت کنه😠
نسرین=من خیانت نکردم.اون کسی که خیانت کرد بهم الیکا بود
محمد=جالبع. شما به خانم لرستانی میگین کثیف ، باید به خودتون چی بگین که دارین خاک کشورتونو در مقابل پول و مقام میفروشین🇮🇷
ببرینش تو ماشین.
خواهرتون کجاس؟
نسرین=نگران نباشین فرمانده.من میدونم خواهرم کجاس🙂اقای محمدی خوبین؟
داوود=به لطف شما و عموجان و فرمانده و دوستان خوبم😁فقط این پای که باید عمل بشه😅
نسرین=واقعا شرمندتونم که گذاشتم با شما همچین کاری بکنن😔نمیتونم جلو حدیث جون سرمو بالا کنم
داوود=ن خانم لرستانی ، مقصر شما نیستین🙂خودتونو الکی ناراحت نکنین.من شریک زندگیمو بهتر از هر کی میشناسم😉اونم دلش رضاست ولی دل منم رضا باشه🙂
نسرین=ان شاءالله هر چی ک میخواین خدا به شما و حدیث جون بده😍
محمد=بسه چقدر طارف میکنین😅برین سراغ الیکا خانم بعد هم سایت
سعید=خانم لرستانی باید کجا بریم؟
نسرین=معمولا تنها جایی که الیکا وقتی تنهاس میره فقط پارکه. شما حرکت کنین من ادرسو میدم بهتون.