#متن_خاطره
🌷عملیات بیتالمقدس تمام شد.خبر داشتم شهید شده. به دنبال جنازهاش گشتم و پیدایش کردم. چفیه خونی دور گردنش بود. ترکش به فک و صورتش خورده بود. حرفهایش چند دقیقه قبل از خداحافظی یادم آمد و بیاختیار اشکهایم سرازیر شد. علی چفیهاش را پهن کرد. نان و غذایمان را گذاشتیم روی آن لقمه اول و دوم را برداشتیم که یکی از بچهها آمد و گفت: علی! بلند شو بریم. علی غذایش را گذاشت و سریع بلند شد. انگار دنبال چیزی بود که گفتم: چفیه ات رو لازم داری؟ اشکالی نداره، بیا چفیه من رو بگیر. راضی نشد. اصرار کردم با دلخوری گفت: واسه چی اصرار میکنی؟! اگه من شهید شم، چفیه ات خونی میشه، نمیتونم بهت پس بدم. ازش دلگیر شدم. از پشت، سرم را گرفت و گردنم را بوسید. گفت: خداحافظ رفیق! در نورد اهواز ماندیم و او رفت.
📚 شهید علی نیکوئی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 "تلاش و کار مضاعف به چه معناست؟"
دقایقی پای کرسی اخلاق
🔸 قسمتی از بیانات استاد #فقیهی در جلسه درس اخلاق
✳️ @Akhlagh_Et
- مراد از اسماء الهی که خداوند آن را به حضرت آدم تعلیم داد چیست؟ آیا تمام انسانها قادرند این اسماء را بدانند؟
- علامه طباطبایی (ره) در تفسیر خود میگوید: اطلاع آدم بر اسماء مانند اطلاع ما از نامهای اشیای مختلف نبوده است وگرنه فرشتگان پس از آنکه آدم آنها را شرح داد، مثل او میشدند و تفاوتی میان آنها و آدم باقی نمیماند. به علاوه این چه فضیلت و احترامی برای آدم بود که خدا الفاظی به او بیاموزد، ولی به ملائکه یاد ندهد، درصورتی که اگر به آنها یاد میداد، مانند او بلکه شاید بالاتر از او بودند. معلوم است چنین کاری برای اثبات فضیلت آدم برای ملائکه قانع کننده نبود. آیا همین که خدا به کسی علم لغت بیاموزد، کافی است که با آن در برابر فرشتگان استدلال و مباهات کند که این است جانشین و خلیفهٔ من؟ نه شما؟! سپس بگوید اگر شما هم راست میگویید و شایستگی خلافت من را دارید، از الفاظ و لغاتی که انسانها بعد از این برای فهم مقاصد یکدیگر وضع میکنند، خبردهید!
از همه گذشته منظور از لغات، فهم مقاصدات و فرشتگان احتیاجی به آن ندارد، چه اینکه آنها بدون وساطت الفاظ مقاصد را درک میکنند. پس آنها کمالی دارند مافوق تکلم.
ضمناً از این بیان معلوم میشود علمی را که فرشتگان پس از خبر دادن آدم از اسماء پیدا کردند، با آن علمی که خدا به آدم آموخته بود، تفاوت داشت، زیرا قسمت اوّل برای فرشتگان قابل درک بود، ولی قدرت فراگرفتن قسمت دوم را نداشتند. شایستگی آدم برای مقام خلافت از لحاظ همان حقیقت علم به اسماء بود، نه خبر دادن از آن. لذا فرشتگان در پاسخ خداوند متعال اظهار بیاطلاعی کرده، گفتند: خدایا! منزّهی تو! جز آنچه به ما تعلیم کردهای نمیدانیم.
از بیانات فوق روشن شد که منظور از علم به اسماء تنها نامهای عدهای از موجودات یعنی آن نام و لفظی که درلغت دارند نبود، بلکه عملی بود که توأم با کشف حقیقت وجود آنها بود؛ یعنی مسماهای آن اسمها حقایق خارجی و موجودات مخصوصی بودهاند که در پشت پردهٔ غیبت، غیبت آسمان و زمین مخفی بوده و علم به آنها برای یک موجود زمینی مانند آدم امکان داشته است، در حالی که برای فرشتههای آسمانی امکان نداشته است. از این گذشته این علم در احراز مقام خلیفهٔ الهی دخالت داشته است. (1)
علم به اسماء ملاک خلافت الهی است و هر کس که این ملاک را دارا باشد، خلیفهٔ خدا خواهد بود. بنابراین خلافت خدا منحصر به حضرت آدم نیست. علامه طباطبایی میگوید: معنای تعلیم اسماء تعلیم به خصوص حضرت آدم نیست، بلکه علم در نوع انسان به ودیعه گذارده شده و همواره به تدریج آثارش در سن او ظاهر میگردد. چنانچه فرزندان آدم در راه هدایت قدم بگذارند، میتوانند آن علم را از قوه به فعلیت برسانند. (2) مصداق بارز خلیفةاللّه که اسماء الهی را میداند، امام معصوم است. در قرآن میخوانیم: {وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ} (3)
در روایات این آیه به امیرالمؤمنین و ائمه (علیهم السلام) تطبیق شده است. (4)
پاورقی:
(1) علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه، ناصر مکارم شیرازی، ج 1 ص 151- 15.
(2) همان، ص 148.
(3). سورهٔ رعد 13 آیهٔ 43.
(4) تفسیر نورالثقلین، ج 2 ص 521- 524.
✳️ @Akhlagh_Et
✨ مهریه حضرت فاطمه زهرا (س): شفاعت گناهکاران امت
✅ احمد بن یوسف دمشقی در کتاب خویشتن به نام اخبار الاول و آثار الاول میگوید:
▫️ «در خبر وارد شده، زمانی که پدر بزرگوارش او (حضرت فاطمه (س)) را به شوهر داده و مالی اندک را به عنوان صداق تعیین فرموده عرض کرد:
🔸 ای رسول خدا دختران مردم نیز شوهر کرده و مقدار کمی به عنوان صداق برایشان تعیین میگردد، پس فرق بین من و آنان چیست؟ امیدوار و خواهانم که مهریه را به علی (ع) برگردانی و از خدای تعالی بخواهید که مهریه مرا شفاعت گناهان از امت تو قرار دهد.
▫️ پس جبرئیل نازل شد و با وی کاغذ کوچکی از حریر بود که در آن نوشته شده بود:
🔹 خدای تعالی مهریه فاطمه را شفاعت گناهکاران از امت پدرش قرار داده.
▫️ و به همین علت زمانی که ایشان در حال احتضار بودند وصیت فرمودند که آن کاغذ کوچک را روی سینهشان در زیر کفن قرار دهند. این وصیت عمل شد و فاطمه زهرا (س) فرمودند:
🔸 به هنگامی که در قیامت برانگیخته شدم این کاغذ را به دست میگیرم و از گناهکاران امت پدرم شفاعت میکنم.» (۱)
⬅️ سیره معصومان، ج۲، ص: ۵۴
(۱). فاطمه الزهراء، از ولادت تا شهادت/ ص ۱۶۰
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 "عوامل مزاحم تربیت (قسمت دوم)"
دقایقی پای نکات تربیتی
🔸 گزیدهای از بیانات استاد #تراشیون در جلسه «عطر خوش خانواده»
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥راه حاجت گرفتن از امام رضا(ع)
🔹تجربه زیبای آیت الله #مجتهدی_تهرانی (ره) از توسل به حضرت رضا علیه السلام و گرفتن حاجت از حضرت
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥یکی از آثار دائم الوضو بودن طول عمر است
✳️ @Akhlagh_Et
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
📚شب اول قبر آیتالله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام
بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟! پرسیدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، شروع کرد به تعریف کردن: وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعبآور وحشتناک! به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود!
بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد. بدجوری احساس بیکسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد.
هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید. وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد..
📚ناقل آیتالله العظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی(ره)
✳️ @Akhlagh_Et
✅علامه امینی و شب عروسی دخترش
✍دختر علامه از توصیههای پدرانه پیش از شب ازدواجش میگوید: «عصر شبی که قرار بود مرا به خانه داماد ببرند، به مادر پیغام داده بودند که این دختر را یک ساعتی بیاور بالا به اتاق من. رفتم اتاق ایشان و نشستم و مرحوم پدرم با من حرف زدند. خوب خاطرم هست که به من گفتند باباجان! داری از خانه من با چادر سفید میروی و آنقدر آنجا میمانی که شوهرت چادر سفید را بکشد رویت و از خانهاش بیرون بیایی. اگر روزی از او یک جفت جوراب خواستی و آمد خانه و دیدی برایت نخریده، نگو چرا نخریدی و نیاوردی. تو دلت بگو انشالله یادش رفته که این جوراب را برای من نخریده. تا مبادا باعث کینه و اختلافی شود. به من گفت هر روز نگو این را میخواهم آن را میخواهم. مگر تا گفتی جوراب میخواهم، او باید برای تو بخرد و بیاورد؟ من هم گفتم چشم»
💠مراعات همسر 💠
روزى حضرت اميرالمومنين عليه السلام وارد منزل شدند و فرمودند: «یا فاطمه! در منزل چه داريم؟» حضرت زهرا سلام اللّه عليها پاسخ دادند: «قسم به حقيقت تو! سه روز است كه هيچ نداريم.» امام عليه السلام فرمودند: «چرا در این سه روز چیزی به من نگفتى؟» حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «من از خداى خود، شرم دارم كه از تو چيزى را درخواست نمايم در حالی که تو توانایی تهيه آن را نداشته باشى.»
📚بحارالانوار ، جلد ۴۳ ، صفحه ۳۱
أمالی شیخ طوسی ، جلد ۲ ، صفحه ۲۲۸
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 جایگاه مهم ازدواج در دین اسلام!
🎙 حجت الاسلام و المسلمین #پناهیان
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜موضوع: مسلمان غیر سیاسی و اسلام سیاسی!
🎙 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا #هاشمی
✳️ @Akhlagh_Et
#حدیث_روز
💠 رسول خدا "صلی الله علیه و آله " فرمودند :
متأهل خفته،نزد خداوند،برتراز مجرد روزه دار شب خیز است...
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 کفاره گناهان کبیره چیست❓
چگونه عذابمان را به قبر و برزخ نکشانیم⁉️⁉️
👤 حجت الاسلام والمسلمین #حسینی_قمی
✳️ @Akhlagh_Et
jabr.mp3
6.94M
💠 هیچکس مجبور نیست!
🔘حجت الاسلام و المسلمین #رفیعی
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 "مهمترین و بهترین دستورالعمل اخلاقی در اسلام"
دقایقی پای کرسی اخلاق
🔸 قسمتی از بیانات استاد #فقیهی در جلسه درس اخلاق
✳️ @Akhlagh_Et
امام على عليه السلام:
دوبهم زنی و سخن چينى را دروغ شمار، نادرست باشد يا درست
أكذِبِ السِّعايَةَ و النَّميمَةَ، باطِلَةً كانَت أو صَحيحَةً
غررالحكم حدیث 2442
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 امام رضا (علیه السلام) :
مهربانی با مردم نيمی از خرد است.
📚 تحف العقول، ج۲، ص۴۴۳
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #چمران ، سرباز اسلام
🔸 گزیدهای از بیانات
#آیت_الله_العظمی_خامنه_ای_مدظله_العالی
در سال ۱۳۶۰ پیرامون شخصیت شهید چمران
🗓 به مناسبت ۳۱ خرداد، سالروز شهادت شهید مصطفی چمران
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜موضوع: بخاطر مد و کلاس گذاشتن آخرت مون رو تباه نکنیم.
✅ مبنای حدیثی باطل بودن غسل و وضو با ناخن مصنوعی.
🎙 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا #هاشمی
✳️ @Akhlagh_Et
حجت الاسلام فرحزاد30-3-402.mp3
4.1M
💠 حجت الاسلام و المسلمین #فرحزاد
▫️موضوع: فضیلت های دهه اول ذی الحجه
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 غم و شادی مومن فقط برای خداست!
🔘 حجت الاسلام و المسلمین سعیدی آریا
✳️ @Akhlagh_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 "عوامل مزاحم تربیت (قسمت سوم)"
دقایقی پای نکات تربیتی
🔸 گزیدهای از بیانات استاد #تراشیون در جلسه «عطر خوش خانواده»
✳️ @Akhlagh_Et
داستان پندآموز
✅ خانم معلمی تعریف میکرد:
در مدرسه ابتدایی بودم، مدتی بود تعدادی از بچهها را برای یک سرود آماده میکردم.
به نیت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان.
پدر و مادرشان هم دعوت مراسمند و بچهها در مقابل معلمان و اولیا سرود را اجرا کنند.
چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند.
روز مراسم بچهها را آوردم و مرتبشان کردم.
باهم در مقابل اولیا و معلمان شروع به خواندن سرود کردند.
ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع.
دست و پا تکان میداد و خودش رو عقب جلو میکرد و حرکات عجیبی انجام میداد.
بچهها هم سرود را میخواندن و ریز میخندیدند، کمی مانده بود بخاطر خندهشان هرچه ریسیده بودم پنبه شود.
سرم از غصه سنگین شده بود و نمیتونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم.
خب چرا این بچه این کار رو میکنه، چرا شرم نمیکنه از رفتارش؟ این که قبلش بچه زرنگ و عاقلی بود!!
نمونه خوبی و تو دل بروی بچهها بود!!
رفتم روبرویش، بهش اشاراتی کردم، هیچی نمیفهمید
به قدری عصبانیام کرده بود که آب دهانم را نمیتوانستم قورت دهم.
خونسردی خود را حفظ کردم، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرفتر و دوباره شروع کرد!
فضا پر از خنده حاضران شده بود، همه سیر خندیدند.
نگاهی گرداندنم، مدیر را دیدم، رنگش عوض شده بود، از عصبانیت و شرم عرقهایش سرازیر بود.
از صندلیش بلند شد و آمد کنارم، سرش را نزدیک کرد و گفت: فقط این مراسم تمام شود، ببین با این بچه چکار کنم؟! اخراجش میکنم، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه،
من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانشآموز حتمی شود.
حالا آنی که کنارم بود زنی بود، مادر بچه، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود.
بسیار پرشور میخندید و کف میزد،
دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود.
همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم:
چرا اینجوری کردی؟!
چرا با رفقایت سرود را نخواندی؟!
دخترک جواب داد:
آخر مادرم اینجاست، برای مادرم اینکار را میکردم!!
معلم گفت: با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم: آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست، چرا آنها اینچنین نمیکنند و خود را لوس نمیکنند؟!
چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت: آموزگار صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود، خودم توضیح میدهم؛ مادر من مثل بقیه مادرها نیست، مادر من "کرولال" است،
چیزی نمیشنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه میکردم.
تا او هم مثل بقیه مادران این شادی را حس کند! این کار من رقص و پایکوبی نبود،
این زبان اشاره است، زبان کرولالها
همین که این حرفها را زد از جا جهیدم، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم، و دختر را محکم بغل کردم!!
آفرین دختر، چقدر باهوش، مادرش چقدر برایش عزیز، ببین به چه چیزی فکر کرده!!!
فضای مراسم پر شد از پچپچ و درگوشی حرف زدن و... تا اینکه همه موضوع را فهمیدند،،
نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند!!
از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانشآموز نمونه را به او عطا کرد!!!
با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند، گاهی جلوتر از مادرش میرفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز میکرد تا مادرش را شاد کند!!
درس این داستان این بود: زود عصبانی نشو، زود از کوره در نرو، تلاش کن زود قضاوت نکنی، صبر کن تا همهی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی!!
✳️ @Akhlagh_Et
🔹یا یکی از قوایش طغیان کرده و میخواهد او را به گناه بیندازد، برای خدا این معصیت را ترک بکند. مثلاً چشمش به کسی افتاد، دو مرتبه میخواهد نگاه کند، نظر اول طوری نیست در روایت دارد حضرت پیغمبر نبی اکرم صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین فرمودند: فَإِنَّ لَكَ الْأُولَى وَ لَيْسَتْ لَكَ الْأَخِيرَةُ (وسائل الشيعة ج : 20 ص : 194 )یعنی نگاه اول جایز است اما نگاه بعدی حرام است. مثلا در راه چشمش اتفاقی به نامحرمیافتاد و سریع چشمش را پایین انداخت این اشکال ندارد، اتفاقی بوده و سریع هم نگاهش را برگردانده است. اما دو مرتبه بخواهد نگاه با شهوت بکند حرام است. آن نگاه اول که جایز است نه اینکه خیره بشود و تا آخر جلو برود! بعضی میگویند: نظر اول که طوری نیست بعد مدام نگاه میاندازند و خیره میشوند و دنبالش میروند. نه، وقتی چشمت افتاد، چشمت را طرف آسمان ببر و عظمت حق را ببین. یا پایین بیانداز و حقارت خودت را ببین. اگر چنین کردی خداوند اجر چندین شهید در نامه عملت مینویسد. چون چشم هم زنا دارد.
آیت الله #ناصری ره
✳️ @Akhlagh_Et