توکل حقیقی
❇️ آیت الله #بهاءالدینی(ره):
🔹️ شبی در روستای #خور_آباد مهمان بودم، عصر که وارد روستا شدم تپه باصفایی دیدم. بنده گفتم برنامه پذیرایی ما را بالای #تپه قرار دهید؛ بالای تپه رفتیم نزدیک غروب بود که دوستان و برخی از اهل ده آمدند و گفتند که به منزل برویم تا شب را آنجا استراحت کنیم؛ چون هوا ملایم بود و نسیم لذتبخشی میوزید گفتم شما بروید بنده میمانم. شب را اینجا میخوابم و صبح به خانه میآیم.
🔹️ تعجب کردند و گفتند اینجا عقرب بسیاری دارد! گذشته از آنها، #حیوانات خطرناکی هم هستند که از دور صدایشان به گوش ما میرسد...
🔹️ چون بنده اعتقاد داشتم که بدون اذن #خداوند به کسی آسیب نمیرسد و اذیت برخی انسانها بیشتر از اذیت حیوانات است؛ تصمیم به ماندن گرفتم. از طرفی من میدانستم که لطف خدا همیشه شامل حال ما بودهاست، شب را ماندم و همانجا به استراحت مشغول شدم.
🔹️ هیچ اذیتی از #عقربها بما نرسید، تنها دو سه مرتبه از صدای #پلنگ، بیدار شدم و دوباره خوابم برد؛ سحر که برای #تهجد و #نماز شب بیدار شدم مشاهده کردم که این حیوان با اصرار زیادی میخواهد بهطرف ما بیاید!! اما مانعی دارد که نمیگذارد قدم به جلو بردارد!!
🔹️ ما نمازمان را خواندیم و او همچنان ایستاده بود، هوا که روشن شد و هنگام صبح فرارسید گفتند بچهای از روستا برداشته و با خود برده است.
📚 آیت بصیرت، ص۱۰۲
✳️ @Akhlagh_Et