⚜ #اخلاق_علوی (1)
معاوية بن هشام، قال: حدثنا ابن أبي ذئب، عمن حدثه، عن علي، قال: لما قاتل معاوية سبقه إلى الماء فقال: دعوهم؛ فإن الماء لا يمنع (مصنف ابن أبي شیبة، ج7، ص548).
نقل شده که علی علیه السلام در جنگ با معاویه [زمانی] پیش از معاویه بر آب دست یافت. پس فرمود: لشکر معاویه را رها کنید [و بگذارید که از آب استفاده کنند]؛ چه از آب نباید منع کرد.
این در حالی است که پیشتر معاویه چون در جنگ صفین بر آب دست یافت، لشکر علی (ع) را از آب منع کرد (وقعة صفین، ص160-161، 185). در گزارشی آمده که چون معاویه بر آب مسلّط شد و لشکر علی (ع) را منع کرد، جنگی درگرفت و در نتیجه لشکر علی (ع) بر آب مسلّط شد. برخی از لشکریان علی (ع) گفتند که اکنون ما به آنان آب ندهیم. علی (ع) فرمود: «از آب به مقدار نیازتان بردارید و به لشکرگاهتان بازگردید و اجازه دهید که آنها از آب استفاده کنند» (وقعة صفین، ص162). در گزارش دیگری آمده که علی (ع) چون بر آب مسلّط شد به معاویه نوشت: «إنا لا نكافيك بصنعك هلم إلى الماء فنحن و أنتم فيه سواء: ما جزای کارت را به تو نخواهیم داد! بیا نزد آب! ما و تو در استفاده از آب یکسانیم» (وقعة صفین، ص193).
@Al_Meerath
⚜️ #اخلاق_علوی (2)؛ برخورد امیرالمؤمنین (ع) با کسی که عهد بست که ایشان را بکشد!
🔶قال: أخبرنا محمد بن الحسن عن الأجلح بن عبد الله عن سلمة بن كهيل عن كثير بن نمر الحضرمي قال: دخلت مسجد الكوفة من قبل أبواب كندة، وإذا نفر خمسة يشتمون علياً، وفيهم رجل عليه برنس يقول: أعاهد الله لأقتلنه. قال: فتعلقت به وتفرق أصحابه. قال: فأتيت به علياً فقلت: إني سمعت هذا يعاهد الله ليقتلنك. قال: فقال: ادْنُ ويحك وقُلْ، من أنت؟ قال: أنا سوار المنقري. قال: فقال علي: خل عن الرجل. قال: فقلت: أخلي عنه وقد عاهد الله ليقتلنك؟ قال: أفأقتله ولم يقتلني؟ قال: فإنه قد شتمك. قال: فاشتمه إن شئت أو دع (الأصل للشیباني، ج7، ص512؛ نیز نگر: مناقب علي للکوفي، ج2، ص360).
🔶محمد بن حسن شیبانی (د. 189ق) نقل میکند از اجلح بن عبدالله از سلمة بن کُهیل (د. 121ق یا پس از آن) از کثیر بن نمر حضرمی که گفت:
در دربهای کِنده وارد مسجد کوفه شدم که دیدم پنج نفر به علی (ع) دشنام میدهند و در میان آنها مردی بود که کلاه بلندی بر سر داشت؛ آن مرد میگفت: با خدا پیمان میبندم که علی را بکشم! او را گرفتم و دوستانش پراکنده شدند. [کثیر] گفت: او را نزد علی (ع) بردم و به علی (ع) گفتم: شنیدم از این که با خدا پیمان میبست که تو را بکشد. [کثیر] گفت: علی (ع) [به او] فرمود: «وای بر تو! نزدیک بیا و بگو که کیستی!». گفت: سوّار منقری هستم. [کثیر] گفت: علی (ع) فرمود: این مرد را رها کن! [کثیر] گفت: گفتم: او را رها کنم، با آنکه با خدا پیمان بسته که تو را بکشد؟! علی (ع) فرمود: پس او را بکشم، با آنکه مرا نکشته است؟! [کثیر] گفت: [گفتم: دستکم] به تو دشنام گفته است! علی (ع) فرمود: اگر میخواهی به او دشنام ده یا [بدون دشنامدادن] او را رها کن!
🔶این گزارش را به صورت مختصر، ابوعبید قاسم بن سلّام (د. 224ق) و ابن ابیشیبه (د. 235ق) نیز به اسنادشان از سفیان ثوری (د. 161ق) از سلمة بن کهیل میآورند:
حدثنا الأشجعي، عن سفيان، عن سلمة بن كهيل، عن كثير بن نمر، قال: جاء رجل - لرجل من الخوارج - إلى علي، فقال: يا أمير المؤمنين إني وجدت هذا يسبك، قال: فسبه كما سبني، قال: ويتوعدك، فقال: لا أقتل من لم يقتلني (الأموال لأبي عبید، ص296).
حدثنا معاوية بن هشام عن سفيان عن سلمة بن كهيل عن كثير ابن نمر قال: جاء رجل برجال إلى علي فقال: إني رأيت هؤلاء يتوعدونك ففروا، وأخذت هذا، قال: أفأقتل من لم يقتلي؟ قال: إنه سبك، قال: سبه أو دع (مصنف ابن أبي شیبة، ت الشثري، ج21، ص241).
@Al_Meerath