eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 🔰 واکنش سنجی نسبت به اعتراضات صنوف مختلف در کشور 🍃🌹🍃 🔴 جریان معاند: 🔻 القای ترس حاکمیت از به پا خواستن مردم و بخصوص فرهنگیان یک جامعه 🔹 تاکید بر لزوم باور به توانستن در ایجاد تغییر سخت در حاکمیت با روی آوردن به تظاهرات سراسری 🔸 مانور ویژه بر روی اعتراضات فرهنگیان در برابر ساختمان مجلس و دعوت به پیوستن تمام اقشار ناراضی به اعتراضات 🔺 برجسته سازی تصاویر دست نوشته‌های حاضر در اعتراضات فرهنگیان 🔵 جریان داخلی: 🔻 انتقاد به مسئولین رسمی به جهت عدم رسیدگی به مطالبات بر حق معلمان، کارگران و سایر اصناف متضرر شده 🔹 تمجید و تشکر از اقشار مختلف معترض در کشور به دلیل برگزاری اعتراضات مسالمت آمیز و عاری از خشونت 🔸 برجسته سازی مطالبات بر حق فرهنگیان و کارگران 🔺 تقدیر از رسانه ملی به دلیل انعکاس صدای معترضان در رسانه رسمی کشور 🍁〰🍂 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 44 آخرین بار و و اولین باری که به مشهد آمدم، اردوی المپیاد مدرسه بود و فقط شانزده
🌺دلارام من🌺 قسمت 45 کتاب دعا را برمی‌دارم و گوشه‌ای می‌نشینم؛ چه باد خنکی می‌وزد در این مرداد گرم! بغض دارد خفه‌ام می‌کند، اما با شروع دعای کمیل، می‌شکند و راه گلویم باز می‌شود. بعد از دعا دلم هوای ضریح را می‌کند؛ کنار دیواری روبروی ضریح می‌ایستم و چشمانم را به پنجره‌های ضریح گره می‌زنم؛ همه حرف‌هایم بر چهره خیسم می‌چکد، دوست دارم امشب نایب‌الزیاره مدافعان حرم باشم، نایب‌الزیاره کسی که هم می‌شناسم و هم نمی‌شناسمش؛ شهید حججی. کاش پدر هم اینجا بود... راستی این چندمین بار است که به‌جای پدر، با نفس بریده سلام می‌دهم؟ چندمین بار است که به‌جای او غبار حرم را به نیت شفا تنفس می‌کنم؟ چقدر دل‌تنگ پدری بودم که ندیده‌ام؛ اما اینجا، دست خورشید که روی سرت باشد، بهتر از تمام پدرهای عالم است. به‌جای مادر غرورم را می‌شکنم؛ دوست ندارم مثل او خودخواه باشم، شاید هم قضاوت من عجولانه است؛ مادر هم حق داشته با مردی سالم زندگی کند؛ شاید اگر من به‌جای مادر بودم هم مثل او رفتار می‌کردم؛ صبر کردن سخت است؛ اما، اما تکلیف من و حامد و سال‌ها تنهایی پدر چیست؟ ما خانواده نمی‌خواستیم؟ پدر همدم نمی‌خواست؟ چه امتحان سختی بوده برای مادر! شاید هم پدر خودش خواسته مادر راحت باشد؛ هرچه هست، من دوست ندارم خودخواه باشم. آینده مبهمی که پیش روست آزارم می‌دهد؛ می‌دانم زندگی من از اول مثل دخترهای معمولی نبوده و نخواهد بود؛ راستش خودم هم دوست ندارم مثل همه یک زندگی عادی داشته باشم؛ سرم در لاک خودم باشد و بعد از مرگم در تاریخ گم شوم، این‌که یادت نکنند یک چیز است و این‌که در تاریخ گم شوی چیز دیگر. اگر تاریخ را بسازی هرچند خودت نباشی، در جریده عالم ثبت می‌شوی؛ مثل پدر، حامد، شهید حججی و خورشید خراسان. این‌ها حرف‌هایی‌ست که با امام نجوا کردم و حالا گوشه‌ای از رواق، به عکس شهید حججی چشم دوخته‌ام؛ اختیار اشک‌هایم را ندارم، خودشان می‌دانند کی باید بریزند؛ یک جمله از زیارت عاشورا را تکرار می‌کنم با دیدن آن کربلای مصور: السلام علی الحسین، و علی اصحاب الحسین، الذین بذلو مهجهم دون الحسین... بعد از نماز که درها را باز می‌کنند، کفش‌هایم را از کفش‌داری می‌گیرم و به محض ورود به صحن، حامد را می‌بینم؛ آن‌قدر فکر این‌که بعد از اعزام دوباره، دیگر نبینمش در ذهنم دور زده که ناخودآگاه می‌روم به طرفش و درآغوشش می‌گیرم؛ انگار تمام هجده سال دلتنگی‌ام را بخواهم یک‌جا تخلیه کنم؛ حامد متحیر و خجالت زده، سرم را نوازش می‌کند و می‌گوید: زشته آبجی! بسه! مردم بد نگاه می‌کنن؛ عه عه... علی‌ام اومد... زشته. تا اسم علی می‌آید، سریع خودم را جمع می‌کنم و روبروی حامد می‌ایستم. حامد نگاهم می‌کند، با محبتی برادرانه که باعث می‌شود از ترس از دست دادنش بیشتر آشوب شوم؛ حرفی نمی‌زنیم، اجازه می‌دهم چشمان به خون نشسته‌ام سخن بگوید و نگاه مهربان او پاسخ دهد. علی چند قدمی ما ایستاده و پشتش به ماست؛ در دل حرص می‌خورم که در این بین الطلوعین زیبای حرم که می‌خواهم با حامد تنها باشم، وبال گردنمان شده. برمی‌گردد و به طرف حامد می‌آید؛ انگار اصلا مرا نمی‌بیند؛ من هم همین‌طور؛ دو چفیه زرد لبنانی می‌دهد به حامد، حامد یکی را به من می‌دهد. تازه متوجه می‌شوم دور گردن علی هم یکی از همان‌هاست. حامد توضیح می‌دهد: - یه هیئت از بچه‌های حزب‌الله تو صحن قدس سینه زنی و دعا داشتن، رفتیم پیششون؛ باهم دوست شدیم، اونام چندتا چفیه بهمون دادن که یکی‌ام برای تو گرفتم، متبرکه به ضریح سیده زینب(علیها السلام)، ما بردیم به ضریح آقا هم متبرکش کردیم. چفیه را روی صورتم می‌گذارم، بوی حرم می‌دهد، بوی بانوی دمشق را؛ انگار چنگ در ضریح خود خانم انداخته‌ام؛ راستی زینبیه خلوت‌تر از اینجاست؛ مثل مشهد شلوغ نیست؛ می‌توان به راحتی سرت را به ضریح تکیه بدهی و در خم گیسویش امید دراز ببندی. حامد چفیه را دور گردن می‌اندازد: شمام هم بنداز که گمت نکنم! لبخند کوچکی می‌زنم و چفیه را از زیر چادر می‌بندم؛ می‌نشینیم روی فرش‌های صحن؛ علی هم که توسط حامد کاملا توجیه شده، با فاصله از ما می‌نشیند و کتاب کوچکی را جلوی صورتش باز می‌کند؛ به گمانم قرآن یا مفاتیح باشد. چشمان حامد به گنبد دوخته شده و زمزمه می‌کند، دوست دارم برایم قرآن بخواند؛ بی‌آنکه به زبان بیاورم خواسته‌ام را می‌فهمد و قرآن جیبی‌اش را درمی‌آورد. طوری می‌خواند که فقط خودمان بشنویم؛ چشم از پنجره فولاد برمی‌دارم و به حامد نگاه می‌کنم. در دل می‌گویم: بعد عمری که اومدی جای مامان و بابا رو پر کردی، تا اومد دلم خوش بشه اگه کسی رو ندارم داداش دارم، می‌خوای بری؟ ادامه دارد.... 🍁〰🍂 @Alachiigh
ایران تنها کشوریست که میتوانید در آن پدر تروریست رسانه ای معدومی که باعث ریخته شدن خون دهها نفر شده را ببینید که در سالگرد اعدامش معرکه گرفته و بجای مردن از شرمندگی، با پررویی طلبکار هم است و عده ای سفیه هم به این فضاحت کف میزنند! 💬بهنام 🔷amoofide 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 درمان روزنه های باز روی صورت (منافذ درشت) در طب سنتی «حکیم حسین خیراندیش 🍁〰🍂 @Alachiigh
✨اگر چشم امیدتان خدا باشد هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که راست نباشد ✨هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که پیش نیاید ✨هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که دیر نپاید 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۲۸۴ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌹شهید احمد کریمی🌹 شرمنده ی امام حسین نباشم! ✍کنار قبر آماده ای نشسته و عجیب به فکر فرو رفته بود. بنده ی خدایی روی شانه اش زد وگفت: - «حاج احمد! این قبر برای تو خیلی کوچک است. تو با این قدبلند، توی این قبر جا نمی گیری، به فکر یک قبر دیگر باش.» حاج احمد کریمی در جواب گفت: « من به شما قول می دهم که این قبر برای من بزرگ هم باشد.» همیشه می گفت: « شهادت با یک تیر یا ترکش که نفع شهادت نیست، آدم باید مثل امام حسین شهید بود تا شرمنده ی آقا نشود. من دوست دارم روز قیامت، اگر قرار شد مرا به امام حسین(علیه السلام) معرفی کنند، قطعات بدنم را روی پارچه ای قرار دهند و بگویند: « این احمد کریمی است.» گذشت ...تا این که در کربلای پنج گلوله ی توپ به او اصابت کرد و قطعات بدنش را در کیسه کوچکی جمع کردند و در همان قبر دفنش کردند. احمد به آرزوش رسید و شرمنده ی امام حسین نشد.🙏😔 شهید حاج احمد کریمی فرمانده گردان که در عملیات کربلای پنج و همزمان با ایام شهادت حضرت زهرا(س) بر اثر اصابت گلوله توپ، پیکر مطهرش قطعه قطعه شد ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شماها یادتون نمیاد حضرت آقا ۷ روز قبل انتخابات آمریکا گفتن اون «مردی» که صریح تر صحبت میکنه رئیس جمهور آمریکا میشه! که حتی نظرسنجی ها طرف مقابل رو برنده خوند! BBC هم گفت آقای خامنه ای گوی بلورین دارن که نتیجه رو درست پیش بینی کردند! حالا هم شک نداشته باشید که اسرائیل کارش تمومه! ✍ مُحَمّد نُصوحی 🍁〰🍂 @Alachiigh
🔴سپاه یه جوری قایق هارو طراحی کرده که علاوه بر دشمن ما هم قاطی کردیم!!! 🚀موشک میره تو آب بعد از آب در میاد میره تو آسمون 👌 💯💯دمتون گرم، نان پدر و شیر مادر حلالتون. گفته می‌شود این موشک برای اختفای محل شلیک امکان حرکت تا ۱۰ کیلومتر زیر آب را دارد. گفتمان 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فاجعه ای دیگر توسط مافیا خودرو ایرانی؛ تهدید به مرگ فرزند مسئول تحقیق و تفحص از خودروسازان 🔸افشاگری علیلو مسئول تحقیق و تفحص از خودروسازان، در مورد قطعه سازان قلابی خودرو که قطعاتی را به اسم خودشان از چین وارد کرده و با چندین برابر قیمت به مردم قالب میکردند!! 🔸! مردم انتظار دارند تو دهن این خودروسازان قلابی زده بشه نه اینکه با افزایش قیمتشون موافقت بشه... بیداری ملت 🍁〰🍂 @Alachiigh