#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۸۵ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹در رقص گلوله، دلنشین می میرند
🌹روی هیجان سرخِ مین می میرند
🌹خاکستر پیکر تو هم ،گم شده است
🌹مردان بزرگ این چنین می میرند
⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍁
✅ #یک_خبر_یک_تحلیل(۱۲۷)
🌀 خبر: مذاکرات جاری در وین روند دشواری را سپری میکند و پیشبینی آینده آن سخت است. دو موضوع بیش از هر چیز دیگری جلوه میکند: نخست، ایستادگی ایران بر مواضع خود و دوم، نقش نیابتی طرفهای اروپایی برجام که با یک عملیات روانی و رسانهای پیچیده همراه شده است.
🍃🌹🍃
❌ گزارههای خبری:
1⃣ «لارنس نورمن» خبرنگار والاستریت ژورنال به نقل از یکی از دیپلماتهای اروپایی نوشته است: «تا این تاریخ نتوانستهایم وارد هیچ گفتگوی واقعی شویم. داریم وقت ارزشمند را با مواضع جدید ایران از دست میدهیم که انطباقی با برجام نداشته و یا فراتر از آناند».
2⃣ در واکنش به این اظهارات، سید محمد مرندی، مشاور رسانهای هیئت مذاکرهکننده ایرانی با انتشار توئیتی به زبان انگلیسی نوشت: «ایران تحت تأثیر این بازی قرار نمیگیرد. مذاکرهکنندگان اروپایی باید به این واقعیت عادت کرده باشند که ایران هیچچیز کمتر از اجرای کامل و قابل راستی آزمایی برجام را نخواهد پذیرفت».
🔺 نکته راهبردی: سه کشور اروپایی نقش کاملاً هماهنگ شدهای در مذاکرات وین برای اخذ امتیازات بیشتر از ایران بازی میکنند. درحالیکه فرانسه همانند سالهای قبل نقش پلیس بد را بازی میکند، انگلیس مواضعی همسو با رژیم صهیونیستی اتخاذ کرده و آلمان نیز بهنوعی تلاش میکند نقشی بین این دو کشور بازی کند. در حقیقت سه کشور مذکور در غیاب نماینده آمریکا و با فشار لابیهای صهیونیستی، به دنبال تأمین حداکثری منافع از طریق به گروگان گرفتن روند مذاکرات هستند.
✍ حمید خوشآیند
#روشنگری
#ثامن
🍁〰🍂
@Alachiigh
4_5890834807977413646.mp3
9.16M
🏴🏴🏴🥀🥀🥀
🙏صلیالله علیک یااباعبدالله 🤚
🙏صلیالله علیک ِ یا فاطمه الزهرا 🤚
کنار بسترت مینالم ای یار...
👤 حاجمحمود کریمی
🥀ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا (س) تسلیت باد🥀
🙏التماس دعا از همراهان عزیز😔
🏴🏴🏴🥀🥀🥀
#شب_زیارتی_امام_حسین_ع
#هیئت_مجازی
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴پشتپرده لغو پرتاب ماهواره ایرانی توسط روحانی
♦️ «فرید آموزگار» پژوهشگر سابق ناسا: سال گذشته امارات با کمک چین یک ماهواره را بهروی مریخ نشاند! ما ۴ یا ۵ سال قبل رئیسجمهور خودمان بهخاطر برجام دستور لغو پرتاب یک ماهواره ۱۵ کیلوگرمی را داد!
♦️در طول ۸ سال گذشته، بودجه سازمان فضایی ایران بهقدری کاهش یافت که تک تک دانشمندان فضایی از این سازمان بهمرور زمان خارج شدهاند یا خارج خواهند شد.
♦️فرار نخبگان فضایی یکی از مهمترین علتهای سقوط ماهواره «ظفر» بود و اگر دیر بجنبیم، دست ما را در مدار«لئو» هم خواهند بست!
گفتمان
#فرار_نخبگان
🍁〰🍂
@Alachiigh
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🎥 رهبر انقلاب، خطاب به مردم:
انتظار نداشته باشید بلافاصله همه چیز درست شود!
باید صبر کنید..
بی صبری را به مرز همکاری با دشمن نرسانید
صبر یعنی ...👆
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭕️ زمان شاه، سوریه توان موشکی داشت و ما نداشتیم!
وقتی صدام رو سر مردممان موشک میریخت، 13بچه با مدرک سوم نظری برق راهی دمشق شدند تا از سوریها موشک سازی یاد بگیرند.
امروز ما #قدرت_چهارم_موشکی جهان هستیم، این نظام اینچنین زیرساختهایمان را ساخته با هر اختلافی که داری اینو بفَهم.
حرف حق شنیدن داره ،از هر کسی
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشگاه تهران چه خبر است؟!
«اگر دانشگاهها اصلاح شود کشور اصلاح میشود» به یاد ماندنیترین سخن امام راحل است
🔻ملكيان، استاد دانشگاه تهران میگوید به خیریهها کمک نکنید چرا که کمک به خیریهها باعث میشود فیتیلهی اعتراضات مردم را پايين بیاید!
پ.ن: واقعا این تفکر و جریان ویرانیطلب چقدر حقیر هستند که حاضرند انسانهایی که با خیریهها امرار معاش میکنند نابود شوند اما به اهداف سیاسیشان برسند، مقصر مسئولان دانشگاه تهران هستند که به ویرانیطلبان تیریبون میدهند ما مخالف انتقاد نیستیم اما مخالف تفکری هستیم که به دنبال ویرانی ایران هستند!
آیا انتظار داریم از چنین دانشگاهی و از زیر دست چنین اساتیدی! دانش آموخته مسلمان بیرون بیاید؟ در حالیکه اینها خود کاتولیک تر از پاپ شده اند؟ لیبرال تر از لیبرال های غربی! تفکری که میخواهد با بیشتر کردن فشار بر اقشار ضعیف جامعه نان خود را از تنور سیاست بیرون بکشد! همان تفکری که هشت سال گرداننده پشت صحنه دولت تدبیر و امید نیز بود!
عموفیدل
😕😕
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت46 چشمانش غرق در اشک و آسمان است و دورتا دور صحن را میپیماید؛ از سقاخانه تا پنجره
🌺دلارام من🌺
قسمت 47
اول میل چندانی به آمدن نداشتم، ولی حالا که با اصرار حامد آمدم خیلی پشیمان نیستم؛ شام فلافل خوردهایم و حالا مردها مشغول بازی شجاعت-حقیقتاند. البته قبلش قرار بود "یه قل دوقل" بازی کنند که سنگ گرد پیدا نکردند؛ عمه و راضیه خانم مشغول تماشای شاخ شمشادهایشان هستند و من که طبق معمول تک ماندهام، دفترم را درمیآورم و نقد آخرین کتابی که خواندهام را مینویسم.
وقتی بازی شجاعت-حقیقت تصویب میشود، دنبال وسیلهای برای قرعه میگردند؛ حامد چشمش به خودکار من میافتد: آبجی یه لحظه خودکارتو میدی؟
نگاه عاقل اندرسفیهی به جمع خندانشان میاندازم و خودکار را تسلیم میکنم؛ عمه میزند سر شانهام: چقدر مغرور!
و میخندد؛ حامد خودکار را میگذارد وسط و میچرخاند؛ خودکار بعد از چند دور چرخیدن، میخورد به پای علی. حامد پیروزمندانه میخندد و آستینهایش را بالا میکشد: خوب علی آقا! شجاعت یا حقیقت؟
- حقیقت!
- خوب... حالا چی بپرسم حاج آقا؟ شما بگین؟
حاج مرتضی با شیطنت میخندد و دهانش را به گوش حامد نزدیک میکند؛ در نگاه حامد بدجنسی موج میزند و علی با گردن کج و مظلومیت نگاهشان میکند.
- خوب علی آقا! یه سوال سادست! تاحالا عاشق شدی؟
علی از جا میجهد و به سرفه میافتد، بیچاره تا بناگوش سرخ شده؛ عجب ضربه سنگینی! همه از خنده منفجر میشوند بجز من که مثلا به دفترم خیره شدهام اما هیچ از نوشتههایش نمیفهمم!
- آره آقاحامد...! باشه داداش نوبت شمام میرسه!
- طفره نرو برادرمن! جواب بده وگرنه سبیل آتشین میکشم!
علی سر تکان میدهد: عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست!
- نه دیگه نشد! یعنی میگی نفهمیدی منظورم جماعت مونثه!
علی آب دهانش را فرو میدهد: عه... چیزه...
- دِ آخه اگه نشدی عین بچه آدم بگو! معلومه علی آقا...
علی چشم غره میرود و شاخ و شانه میکشد: بعدا بهت میگم! آدم به آدم میرسه برادر من!
حامد شاد و خندان به حاج مرتضی میگوید: حاج آقا بکشم سبیل آتشین رو؟
حاج مرتضی میخندد و سر تکان میدهد؛ حامد بیرحمانه سبیل آتشین میکشد؛ اما کاش نمیکشید که اینبار قرعه به نام خودش افتاد و شجاعت را انتخاب کرد؛ علی نگاهی به دور و بر میاندازد و با بدجنسی چشم تنگ میکند برای حامد!
- خوب آقا حامد! باید منو کول کنی ببری تا اون نیمکت که اونجاس!
صدای پچ پچاشان نمیگذارد بخوابم؛ دیشب نخوابیدهام و حالا هم به قول عمه دارم خواب مرگ میشوم از صدایشان. عمه و راضیه خانم هم طبق معمول دوتایی و مجردی(!) تشریف بردهاند خرید و بعد حرم!
سعی دارند آرام حرف بزنند؛ از خیر خواب میگذرم و گوش تیز میکنم که بفهمم چه میگویند؛ صدای آرام حاج مرتضی میآید:
- شما به هرحال بزرگترشون هستید، البته حاج خانم احترامشون واجب ولی اول خواستم قضیه مردونه مطرح بشه، الانم انتظاری نداریم از شما؛ حق میدم عصبانی بشید، دلخور بشید... علیام نمیخواست مطرح بشه ولی من گفتم بهتون بگیم بهتره.
خواب به طور کلی از سرم میپرد؛ از شدت کنجکاوی درحد انفجارم! این چه مسئلهایست که حامد را عصبانی میکند؟
صدای حامد میآید: باید همه جوانب رو سنجید؛ عقاید و انتظارات و حال روحی دوطرف رو؛ من نمیتونم بهتون جوابی بدم، باید باخودشون صحبت کنید، اما انتظار هرچیزی رو داشته باشید چون خیلی دل نازکند؛ من بهجای کسی تصمیم نمیگیرم ولی... باید فکر کنم دربارش.
و لحن شرمگین یا شاید ترسیده علی: آقاحامد داداش من شرمندتم؛ بخدا نمیخواستم چیزی بگم، الانم فقط میتونم بگم شرمندم؛ هیچ توقعیام ندارم؛ خواهش میکنم ملاحظه نکن؛ رفاقت ما به اندازه خوشبختی و آینده همشیره شما ارزش نداره!
این جمله در ذهنم اکو میشود، این بحث رفاقت علی و حامد به آینده من چکار دارد؟ خوشبختی من وسط بحث مردانه اینها چکاره است؟!
حرفهایشان را کنار هم میچینم و حدسهایی میزنم، اما نمیخواهم ذهنم درگیرش شود؛ هرچند این روزهای آخر، حامد سنگینتر با علی برخورد میکند. سعی دارم بیتفاوت باشم؛ این رفتار عجیب پسرها، مادرها را هم مشکوک کرده است!
ادامه دارد....
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍁✨🍁✨🍁✨🍁
برای شروع لازم نیست عالی باشی
ولی برای عالی شدن لازمه شروع کنی..
پس باقدرت شروع کن
🍁✨🍁✨🍁✨🍁
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh