eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
آلاچیق 🏡
🌺نیمہ ݐــنہان ماه🌺 ✿قسمت 4⃣1⃣ خانه ی پدری ایوب بودیم که برای اولین بار از حال رفتنش را دیدم....
🌺نیمہ ݐــنہان ماه🌺 ✿قسمت 5⃣1⃣ یک بار ایوب داد و بیداد راه انداخته بود، زهرا و شهیده ایستاده بودند و با نگرانی نگاهش می کردند. ایوب داد زد: _ "هرچه میگویم نمی فهمند، بابا جان، دشمن آمده." به مگسی که دور اتاق می چرخید اشاره کرد. _آخر من به تو چه بگویم؟؟ لا مذهب چرا کلاه سرت نیست؟ اگر تیر بخوری و طوریت بشود، حقت است. دستشان را گرفتم و بردم بیرون. توی کمدمان خرت و پرت زیاد داشتیم، کلاه هم پیدا می شد. دادم که سرشان بگذارند. روبرویش نشستیم تا آرام شد. توی همین چند ماه تمام های ایوب خودش را نشان داده بود.... حالا می شد پشت این نسبتا سالم را فهمید. جایی از بدنش نبود که سالم باشد. حتی قفل می کرد؛ همان وقتی که موج گرفتش، وقتی که بیمارستان بوده با نی به او آب و غذا می دادند. بعد از مدتی از خدمه بیمارستان خواسته بودند که با زور فک ها را باز کنند، فک از جایش در می رود. حالا بی دلیل و ناگهان فکش قفل می شد. حتی، وسط مهمانی، وقتی قاشق توی دهانش بود،... دو طرف صورتش را می گرفتم. دستم را می گذاشتم روی برآمدگی روی استخوان فک و ماساژ می دادم. فک ها آرام آرام از هم باز می شدند و توی دهانش معلوم می شد. بعضی مهمان ها می کردند و بعضی می زدند و سرشان را تکان می دادند. می توانستم صدای "آخی" گفتن بعضی ها را به راحتی بشنوم. باید می شد. دندان های عقب ایوب را کشیدند؛ همه بودند. سر یکی از استخوان های فک را هم تراشیدند. دکتر قبل از عمل گفته بود که این جراحی حتما عوارض هم دارد. و همینطور بود. بعد از عمل ابروی راستش حالت افتادگی پیدا کرد. ایوب چند بار جراحی شد تا به حالت عادی برگردد، ولی نشد. را برداشتند و ابرو را ثابت کردند... وقتی می خندید یا اخم می کرد..، ابرویش تکان نمی خورد و پوستش چروک نمی شد کنار هم نشسته بودیم... ایوب آستینش را بالا زد و بازویش را نشانم داد: _ "توی کتفم، نزدیک عصب یک است. دکتر ها می گویند اگر خارج عمل کنم بهتر است. این بازو هم چهل تکه شد بس که رفت زیر تیغ جراحی." به دستش نگاه می کردم گفت: _ "بدت نمی آید می بینیش؟؟" بازویش را گرفتم و بوسیدم: _ باور نمی کنی ایوب، هر جایت که مجروح تر است برای من قشنگ تر است. بلند خندید دستش را گرفت جلویم: _ "راست می گویی؟ پس یا الله ماچ کن" سریع باش . چند روز بعد کارهای اعزامش درست شد و از طرف جهاد برای درمان رفت . من هم با یکی از دوستان ایوب و همسرش رفتم . مراسم بزرگی آنجا برگزار می شد. می خواندند که خوابم برد. توی خواب را دیدم. امام گفتند: "تو بارداری ولی بچه ات مشکلی دارد." توی خواب شروع کردم به گریه و زاری با التماس گفتم: "آقا من برای کردم، برای رضای شما این را تحمل می کنم، الان هم شوهرم ، تلفن بزنم چه بگویم؟ بگویم بچه ات ناقص است؟" امام آمد نزدیک روی دستم دست کشید و گفت: "خوب میشود" بیدار شدم. کردم بوده، بچه دار شدیم و بچه نقصی دارد. حتما هم خوب می شود چون امام گفته است. رفتم مخابرات و زنگ زدم به ایوب تا گفتم خواب امام حسین را دیده ام زد زیر گریه بعد از چند دقیقه هم تلفن قطع شد. دوباره شماره را گرفتم. برایش خوابم را تعریف نکردم. فقط خبر بچه دار شدنمان را دادم. با صدای بغض آلود گفت: _ "میدانم شهلا، بچه پسر است، اسمش را می گذاریم . به روایت همسر شهید ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ 🍁〰🍂 @Alachiigh
غر نزن گله هم نکن خدا حکمت همه کارها را میدونه فقط بهش بگو: 【ای که مراخوانده ای راه نشانم بده .♥️】 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌹🍃 🎥 | اربابم تولدت مبارک 🍃🌸 فرا رسیدن سالروز ولادت علیه‌السلام و روز پاسدار بر همگان تبریک و تهنیت باد 😍 🍃___________________ (ع) 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 | برکات بزرگ انقلاب اسلامی ❇️ پیشنهاد ویژه دانلود ☺️✌️🏻 🍃🌹🍃 🍁〰🍂 @Alachiigh
🇮🇷🇮🇷 🖼 صعود از قعر به صدر 📉🥇 | | 🍁〰🍂 @Alachiigh
111(3).pdf
521.6K
📝 📍«الزامات گام دوم انقلاب»❓🤔 ✍ دکتر قاسم حبیب‌زاده 🍃🌹🍃 🍁〰🍂 @Alachiigh
🖼 |عبرت جنگ اوکراین💥 🍃🌹🍃👌👌 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷🍃 امام خامنه‌ای مدظله‌العالی: «انقلاب اسلامی پس از نظام‌سازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمی‌شود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند، بلکه از نظریّه‌ی نظام انقلابی تا ابد دفاع می‌کند.» ۱۳۹۷/۱۱/۲۲ 🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 | مجازی با موضوع: «تبیین بیانیه‌ی گام دوم انقلاب اسلامی و امیدآفرینی» 🔺 تاریخ : امروز ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ 🔻 ساعت : ۱۴ 📨⁉️برای ارسال سوالات و نظرات به آی‌دی زیر مراجعه بفرمایید : 👉 @YaMahdi220 🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ | | 🍁〰🍂 @Alachiigh
صدا ۰۰۱.m4a
10.18M
🇮🇷🇮🇷 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• «تبیین بیانیه‌ی گام دوم انقلاب اسلامی و امیدآفرینی» 📣📣 🎙 سخنران: آقای حسین ناطقی کارشناس مسائل سیاسی •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️🌺⭐️🌺⭐️🌺 از ابتدا خاص بودی و منحصر بفرد ! از همان آغاز که ولادتت فطرس شفا داد تا شهادتی که تاریخ به خود ندید مولای ما خوش اومدی قدم بر چشمان بی مقدار ما می گذاری 〰✨✨✨〰 ❤️ولادت سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله و روز پاسدار بر عاشقان آن حضرت مبارک❤️ 👌💐نماهنگ زیبای ولادت حضرت اباعبدالله 👌💐 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیاجهادتبیین جهادکفایی است؟.m4a
5.66M
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 🇮🇷 👈🏻👈🏻 آیا جهاد تبیین حتی بر کسانی که سواد زیادی ندارن، یا فرصت کافی برای این کارو ندارن و یا فن بیان و توانایی لازم جهت پرداختن به این موضوع رو ندارن هم واجبه⁉️ ✅ پاسخ را در صوت بالا ☝️ 📍@ahlolbasar 🎙 آقای محمدحسین دادخواه، کارشناس مسائل سیاسی ━━━━💠🌸💠━━━━ 🍁〰🍂 @Alachiigh
تبیین درگروه گمراهان فایده دارد.m4a
6.7M
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 🇮🇷 👈🏻👈🏻 در یک جمع دوستانه یا فامیلی که به شدت نسبت نظام و رهبر و سپاه و غیره بدبین هستند و با قاطعیت زیاد، طرفداران اینها را افرادی جاهل و ناآگاه تلقی می‌کنند و حتی نسبت‌های بسیار ناروا به آنها می‌دهند، چطور باید و در فرصت به جهاد تبیین پرداخت؟ و آیا اصلا در چنین موقعیتی تبیین و روشنگری به صلاح هست⁉️ ✅ پاسخ را در صوت بالا ☝️ 📍@ahlolbasar 🎙 آقای محمدحسین دادخواه، کارشناس مسائل سیاسی ━━━━💠🌸💠━━━━
چرابرخی علماسکوت میکنند.m4a
4.57M
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 🇮🇷 👈🏻👈🏻 آیا نباید حوزه‌های علمیه و ائمه جماعات با توجه به نقش تربیتی و تبلیغی که در جامعه دارند، در رأس جهاد تبیین قرار بگیرند؟! چرا برخی طلبه‌ها و روحانیون در منبرهای خود اصلا به سیاست ورود نمی‌کنند و عملاً تفکر غلط جدایی دین از سیاست را رواج می‌دهند ⁉️ ✅ پاسخ را در صوت بالا ☝️ 📍@ahlolbasar 🎙 آقای محمدحسین دادخواه، کارشناس مسائل سیاسی ━━💠🌸💠━━ 🍁〰🍂 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺نیمہ ݐــنہان ماه🌺 ✿قسمت 5⃣1⃣ یک بار ایوب داد و بیداد راه انداخته بود، زهرا و شهیده ایستاده بودن
🌺 نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿قسمت 6⃣1⃣ نیت کرده بودیم که اگر خدا به اندازه یک تیم فوتبال هم به ما پسر داد، اول اسم همه را بگذاریم. گفتم _بگذاریم محمد حسین؛ به خاطر خوابم... اما تو از کجا میدانی پسر است؟ جوابم را نداد. چند سال بعد که را باردار شدم هم می دانست فرزندمان است. مامان و آقاجون کنارم بودند، اما از این برای ایوب کم نمی کرد. روزها با گریه می نشستم شش هفت برگه امتحانی برایش می نوشتم، ولی باز هم روز به نظرم کشدار و تمام ناشدنی بود. تلفن می زد همین که صدایش را شنیدم، بغض گلویم راگرفت. _"سلام ایوب" ذوق کرد. گفت: _ "صدایت را که می شنوم، انگار همه دنیا را به من داده اند" زدم زیر گریه _ "کجایی ایوب؟پس کی برمیگردی؟"میدانی چند روز است از هم دوریم؟ من حساب دقیقش را دارم. دقیقا بیست و پنج روز. حرفی نزدم. صدای گریه ام را می شنید. _ شهلا ولی دنیا خیلی کوچک تر از آن است که تو فکرش را می کنی. تو فکر میکنی من الان کجا هستم؟ با گریه گفتم: _ "خب معلومه، تو انگلستانی، من تهران خیلی از هم دوریم ایوب. _ نه شهلا، مگر همان ماهی که بالای سر تو است بالای سر من نیست؟ همان خورشید، اینجا هم هست. هوا، همان هوا و زمین، همان زمین است. اگر اینطوری فکر کنی، خیالت راحت تر می شود. بیا شهلا از این به بعد سر ساعت یازده شب هر دو به نگاه کنیم. خب؟ تا یازده شب را هر به هر ضرب و زوری گذراندم. شب رفتم پشت بام و ایستادم به تماشای ماه... حالا حتما ایوب هم خودش را رسانده بود کنار پنجره ی اتاقش توی بیمارستان و ماه را نگاه میکرد. زمین برایم یک توپ گرد کوچک شده بود ک می توانستم با نگاه به ماه از روی آن بگذرم... و برسم به ایوبم به مَردم... . نامه اش از انگلیس رسید. _"خب بچه دار شدنمان چشمم را روشن کرد. عزیزم شرمنده که در این وضع در کنارت نیستم. تو خوب میدانی که نبودنم بی علت نیست و اینجا برای هستم. خیلی هستم. من را از خودت بی خبر نگذار. امیدوارم همیشه زنده و سالم باشی و سایه ات بالای سرم باشد. گفته بودی از زایمان می ترسی. نگران نباش، فقط به این فکر کن که موجودی زنده از تو متولد می شود." بعد از دو ماه ایوب برگشت. از ریز و درشت اتفاقاتی که برایش افتاده بود، تعریف می کرد. می گفت: _"عادت کرده ام مثل پروانه دورم بگردی، همیشه کنارم باشی. توی بیمارستان با ان همه پرستار و امکانات راحت نبودم" با لبخند نگاهش کردم.تکیه داد به پشتی _ شهلا ؟.. این خانم ها موهایشان خود به خود رنگی نیست، هست؟؟؟؟؟؟ چشم هایم را ریز کردم. + چشمم روشن!! کدام خانم ها؟ _ خانم های اینجا و آنجا که بودم. خنده ام گرفت. + نخیر مال خودشان نیست، رنگشان می کنند. _ خب، تو چرا نمی کنی؟ + چون خرج داره حاج آقا. فردایش از ایوب پول گرفتم و موهایم را رنگ کردم. خیلی خوشش آمد گفت: _ "قشنگ شدی، ولی نمی ارزد شهلا..." آخر دو برابر ازش پول گرفته بودم. چیزی نگذشت که ثبت نام کرد برود + کجا ب سلامتی؟ _ میروم منطقه... + بااین حال و روزت؟ آخه تو چه به درد جبهه میخوری؟ با این دست های بسته. _ سر برانکارد رو که میتونم بگیرم. از همان میدانستم به کسی که به چیز دل بسته است. و اگر پیدا کند تا به آن برسد نباید بشوم. به روایت همسر شهید 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۳۶۱ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سلام من حمید فرخ نژاد، فهم سیاسی ندارم. همان که زن و بچه ام را راهی آمریکا کرده ام و ساکن کشوری هستند که مردم کشورم را بیش از ده سال است که تحریم کرده اند، کشوری که بیش از دو میلیون عراقی و افغانستانی را در طول دو جنگ کشت، برای عقب نماندن از قافله، و برای خوش خدمتی به اربابان غربی، نه از روی حس انسان دوستی، و تنها برای لجبازی با حاکمیت ایران و دو قطبی کردن جامعه ایران، جایزه ای که شانزده سال قبل از یک جشنواره نه چندان مطرح در مسکو گرفته ام را به این کشور بر می گردانم. 😐ولی جایزه ۲۰هزار دلاری رو نگه میدارم 🍁〰🍂 @Alachiigh