🌹شهید_محمد_حسین_معزغلامی🌹
✍سعی کنید عاشق باشید، عاشق خدمت کردن
منتظر نباشید که کسی به شما بگوید:
"خدا قوت" و یا کسی از شما تشکر کند
و یا کسی قدر کار و تلاش و مشقتی را که کشیدهاید بداند
کار را برای خدا انجام بدهید...
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🚨کنایه نقدعلی، دبیر کمیسیون قضایی مجلس به پست ها و مصاحبههای حاشیه ساز ضرغامی
#برخورد_قاطع
#مطالبه_گری
✍تک تیرانداز انقلاب
🎋〰☘
@Alachiigh
💢📸♦️این تصویر عروس و داماد ترکیه ای هست که در روز عروسیشون رفتند رای دادند
دمشون گرم که این کارو کردند
اما چیزی که برای من جالب بود لباس عروس خانم ترکیه ای هست که کاملا پوشیده و در ضمن شیک هست و در عین حال جوری به ما القاء شده که لباس عروس هر چی لختی تر و بازتر باشه شیک تره مخصوصا برند ترکیه ایش....
❌ما هم چون نمیخوایم از قافله مد و فشن عقب نباشیم هر چی به خوردمون بدن میگیم بله همینه 👍
حالا یک شبه دیگه چیزی نمیشه ....
فقط نمیدونم چرا این نسخه ها رو برای ما میپیچند؟🤔
#حجاب_قانون_خدا
🎋〰☘
@Alachiigh
❌🔴 تغییر شناختی رخ نداد، اقتدار از دست رفت
❌پس از فوت مهسا امینی و در چند ماه گذشته، به یک باره وضعیت کشف حجاب، بدحجابی، بدن نمایی و ... تغییرات قابل توجهی پیدا کرد.
اما علت اینکه این اتفاق افتاد و ولنگاران راه را باز دیده اند، چیست❓
👈 آیا آنها به یکباره و در عرض چند ماه اخیر دچار تغییر شناختی شده اند؟ قطعاً جواب منفی است.
⏪ علت این است که ولنگاران و مجرمان، پس از فتنه احساس کرده اند که حکومت #اراده ندارد که با آنها برخورد قاطع داشته باشد.
⏪احساس کرده اند که ارتکاب جرم کشف حجاب و ... برای آنها هزینه ندارد و اگر هم در جایی تهدیدی می شود، تهدیدات به اصطلاح تو خالی است که صرفاً مصرف رسانه ای دارد و یا گذری است؛ در کف خیابان و ... اتفاق دیگری در حال رخ دادن است.
⏪ بنابراین، مساله #اقتدار است که سر جایش نبوده و به هم ریخته است.
اگر قانونی می خواهد در زمینه حجاب و عفاف نوشته شود باید برای جرم، هزینه بازدارنده ایجاد شود و اقتدار را نیز دوباره برگرداند.
#حجاب
🎋〰☘
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۳۴ رقیب آقا محمدمهدی ... که همه آقا مهدی صداش می کردن ... از نوجوان
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۳۵
مثل کف دست
برگشتم توی اتاقم ... بی حال و خسته ... دیشب رو اصلا نخوابیده بودم ... صبح هم که رفته بودم دعای ندبه ... بعد از دعا ... سه نفره کل مسجد رو تمییز کرده بودیم ... استکان ها رو شسته بودیم و ...
اما این خستگی متفاوت بود ... روحم خسته بود و درد می کرد ... اولین بار بود که چنین حسی به سراغم می اومد ...
- اگر من رو اینقدر خوب می شناسی ... اینقدر خوب که تونستی توی یه حرکت ... همه چیز رو از زیر زبونم بکشی... پس چرا این طوری در موردم فکر می کنی و حرف میزنی؟ ... من چه بدی ای کردم؟ ... من که حتی برای حفظ حرمتت ...
بی اختیار، اشک از چشمم فرو می ریخت ... پتو رو کشیدم روی صورتم ... هر چند سعید توی اتاق نبود ...
خدایا ... بازم خودمم و خودت ... دلم گرفته ... خیلی ...
تازه خوابم برده بود ... که با سر و صدای سعید از خواب پریدم... از عمد ... چنان زمین و زمان و ... در تخته رو بهم می کوبید ... که از اشیاء بی صدا هم صدا در می اومد ... اذیت کردن من ... کار همیشه اش بود ...
سرم رو گیج و خسته از زیر پتو در آوردم ... و نگاهش کردم...
چیه؟ ... مشکلی داری؟ ... ساعت 10 صبح که وقت خواب نیست ... می خواستی دیشب بخوابی ...
چند لحظه همین طور عادی بهش نگاه کردم ... و دوباره سرم رو کردم زیر پتو ...
من همبازی این رفتار زشتت نمیشم ... کاش به جای چیزهای اشتباه بابا ... کارهای خوبش رو یاد می گرفتی ...
این رو توی دلم گفتم و دوباره چشمم رو بستم ...
- خدایا ... همه این بدی هاشون ... به خوبی و رفاقت مون در...
شب ... مامان می خواست میز رو بچینه ... عین همیشه رفتم توی آشپزخونه کمک ... در کابینت رو باز کردم ... بسم الله گفتم و پارچ رو برداشتم .. تا بلند شدم و چرخیدم ... محکم خوردم به الهام ... با ضرب، پرت شد روی زمین ... و محکم خورد به صندلی ...
دشتی پر از جواهر
اونقدر آروم حرکت می کرد ... که هیچ وقت صدای پاش رو نمی شنیدم ... حتی با اون گوش های تیزم ...
چشم هاش پر از اشک شد ... معلوم بود خیلی دردش گرفته ... سریع خم شدم کنارش ...
خوبی؟ ...
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد ...
آره چیزیم نشد ...
دستش رو گرفتم و بلندش کردم ...
خواهر گلم ... تو پاهات صدا نداره ... بقیه نمی فهمن پشت سرشونی ... هر دفعه یه بلایی سرت میاد ... اون دفعه هم مامان ندیدت ... ماهی تابه خورد توی سرت ... چاره ای نیست ... باید خودت مراقب باشی ... از پشت سر به بقیه نزدیک نشو ...
همون طور که با بغض بهم نگاه می کرد ... گفت ...
می دونم ... اما وقتی بسم الله گفتی ... موندم چرا ... اومدم جلو ببینم توی کابینت دعا می خونی؟ ...
ناخودآگاه زدم زیر خنده ...
آخه توی کابینت که جای دعا خوندن نیست ...
به زحمت خنده ام رو کنترل کردم ... و با محبت بهش نگاه کردم ...
هر کار خوبی رو که با اسم و یاد خدا و برای خدا شروع کنی... میشه عبادت ... حتی کاری که وظیفه ات باشه ... مثل این می مونه که وسط یه دشت پر جواهر ... ولت کنن بگن اینقدر فرصت داری ... هر چی دلت می خواد جمع کنی ...
اشک هاش رو پاک کرد ... و تند تر از من دست به کار شد ... هر چیزی رو که برمی داشت ... بسم الله می گفت ... حتی قاشق ها رو که می چید ...
دیگه نمی تونستم جلوی خنده ام رو بگیرم ... خم شدم پیشونیش رو بوسیدم ...
فدای خواهر گلم ... یه بسم الله بگی به نیت انداختن کل سفره ... کفایت می کنه ... ملائک بقیه اش رو خودشون برات می نویسن ...
مامان برگشت توی آشپزخونه ... و متحیر که چه اتفاق خنده داری افتاده ... پشت سرش هم ...
چشمم که به پدر افتاد خنده ام کور شد ... و سرم رو انداختم پایین ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
✳️هرگز Wi-Fi رو 24 ساعته روشن نذارید.👇
🔴وایفای مضرترین امواج دنیا رو به سمت بدن هدایت میکنه،در اثر برخـورد این امواج سیستم عصبی بدن تخریب میشه و حداقل زیان این تخریب عقیم شدنه.
🔹مطالعات نشان می دهد که افرادی که در معرض اشعه های الکترومغناطیسی قرار دارند در الگوی خواب شان تغییرات قابل توجهی دیده می شود قبل خواب وای فای را خاموش کنید.
#خواب
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰☘
@Alachiigh
🌹شهیده شهناز حاجی شاه🌹
✍خیلی وقتها او و دوستش🌹شهناز محمدی زاده🌹 را میدیدند که نان خشک میخورند وقتی ازشان میپرسیدند: چرا از این مواد خوراکی استفاده نمیکنید؟ جواب میدادند: مردم اینها را برای رزمندهها فرستادند ما که رزمنده نیستیم ما به رزمندهها خدمت میکنیم.
خانمهایی که در خرمشهر حضور داشتند تعریف میکنند: شب قبل از شهادت با شهناز و گروهی دیگر از خواهران دور هم جمع شده بودیم. آن شب شهناز لباس سفیدی پوشید و چادر سفیدی به سر کرد. با تعجب از او پرسیدیم: در این آتش و خون جنگ، پوشیدن لباس سفید چه معنایی دارد؟ او جواب داد: آدم وقتی خوشحال است بهترین لباس هایش را میپوشد.
روز موعود فرا رسید هشتم مهرماه ۵۹ شهناز به همراه دوستش شهناز محمدی در حال انتقال مواد خوراکی به رزمندگان بودند. در بین راه با دیدن یک رزمنده مجروح که در چهارراه گل فروشی خرمشهر بر زمین افتاده بود از خودرو پیاده شدند. تا به او امداد برسانند. همین که به طرف مجروح رفتند خمپاره به آنجا اصابت کرد و شهناز حاجی شاه به همراه دوستش شهناز محمدی مظلومانه به شهادت رسیدند. ترکشها مستقیما به قلب شهناز اصابت کرده بود
.مادر، غریبانه دختر عزیزش را کفن و دفن کرد. در آخرین دیدار کفن شهناز را کنار میزند و میگوید: شیرم حلالت. تو نذر حضرت زهرا سلاماللهعلیها بودی.
وقتی پیکر بیجان او را به دست خاک سپردند، برادرها با دست روی یک سنگ نام شهناز را حکاکی کردند و بعدها با همین نشانهها توانستند مزار او را پیدا کنند.
🙏او اولین بانوی شهید مقاومت خرمشهر بود.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
⭕️🔴⭕️
ـــــــ درد دل خودمونی ــــــــ
⭕️چند روزه یه مطلبی ذهنم را درگیر کرده، که البته مشکل الان هم نیست؛ لذا بارزترش را این چند روزه دیدم⁉️
💢ظاهرا در نمایشگاهی، غرفه ای با عنوان خاص ویژه بانوان زدند، که خب حرکت جالبی نبوده و به تعبیر دوستان قبح شکنی هدف هست،
اخیرا دیجی کالا هم بخشی را به همین موضوع اختصاصی بانوان، تخصیص داده.
⭕️این دو محل شاید محل بازدید تعداد محدودی از جامعه باشه و اگر هدف قبح شکنی هم باشه، تعداد محدودی رویت میکنند.
⛔️اما بنظرم اینکه با تمام زوایا و توضیحات، این تبلیغات، توسط کانالهای پر بازدید انقلابی #انتشار پیدا کنه و مدیران کانالها و گروهها در انتشار این مطلب از هم سبقت بگیرند، واقعا بی سوادی رسانه را می رسونه😐
⛔️جالبه گلایه شونم قبح شکنیه،، خب تو که از همه بدتری که ابزار وسیع انتشارش را فراهم کردی.
💢 لطفا تا طرف یه هنجارشکنی میکنه فوری به اشتراک نگذارید، که گناهِ انتشار و قبح شکنی و عادی سازی این قضیه کم از اصل گناه نداره
نکن این کار را خواهر من‼️
نکن این کار را برادر من‼️
چندتا بازدید و عضوگیری ارزشش را نداره🔞
✍سادات عسگری
#حجاب #سوادرسانه
#صـــراط
🎋〰☘
@Alachiigh
❌🔴ژنرال زنگنه وزیر روحانی معتقدبود دولت رئیسی توان صادرات میعانات گازی رو نداره و اول کار با طعنه به اوجی گفته بود باید ۱۲ تا نفتکش غولپیکر برای ذخیره میعانات بخرید؛ درصورتیکه این دولت نه تنها نفتکشی برای ذخیرهسازی نخرید، بلکه میعانات شناور تو آب که رقم بالایی بود رو هم صادر کرد!
🗣سید رضی 🇮🇷
#گفتمان
🎋〰☘
@Alachiigh