eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید محمد قاسم احمدی🌹 💢از شهدای اتباع اهل سنت حادثه کرمان... زنجیر هیأت امام حسین هنوز در خانه‌اش آویزان بود میگفتند دائم می‌رفت هیأت... هرسال زیارت امام رضا میرفت و ماهم به برکت او به زیارت مشهد می‌رفتیم.. 🔻هر هفته می‌رفت زیارت حاج قاسم و گاهی اوقات از استاد کارش برای رفتن به گلزار شهدا مرخصی میگرفت. خواهرش میگفت از معرفت تو خانواده نظیر نداشت. باباش میگفت محمد قاسم چند نوبت از من خواسته بود هر وقت از دنیا رفتم منو نزدیک مزار حاج قاسم دفن کنید. 🔻خیلی اهل نذر دادن و کمک به بقیه بود و به مادرش میگفت که اگه یه جایی کمک میکنین کسی نباید بفهمه فقط خودت باید بدونی و به مادرشم میگفته من اگه جایی کمک میکنم شما نباید بدونین. خیلی دست و دل باز بوده. خواهرش میگفت اگه ۱۰_۲۰ تومن فقط پول تو جیبش داشته و تو خیابون کسی ازش درخواست کمک میکرده همون پول رو بهش میداده. خواهر کوچیکه محمدقاسم خیلی دلتنگ داداش بود کفشها و لباسهای خون آلود و زنجیرهای هیئتی محمد قاسم رو گذاشته بود داخل دکور خانه... ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات @Alachiigh
اکران اختصاصی فیلم مسافری از گانورا ویژه بسیجیان 😍🙂 🏫مکان :سینما یاسمن ⏰زمان: پنج شنبه ۲۸ دی ماه سانس: ۱۵ الی ۱۷ هزینه:باتخفیف‌ویژه بسیجیان ۱۰ هزار تومان برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر به آیدی @Sadathosen مراجعه فرمایید
🔴🔻 اعجوبه ای به نام حسن طهرانی مقدم! 🔹چی بود این شهید طهرانی مقدم! واژه اسطوره براش خیلی حقیره، زمان جنگ فرمانده یگان توپخانه سپاه بود، وقتی صدام شهرها رو با موشک اسکاد بی میزد به قول سردار نقدی، ما در به در دنبال یه چیزی بودیم فقط تو بغداد فرود بیاد،نه سر جنگی نه قدرت انفجاری ،دقت ،هیچی، فقط اونجا بیوفته بگیم ما هم زدیم! 🔹مطلق کشورها سلاح نمیدادن رفیق دوست کانال زد با حافظ اسد تو سوریه و قذافی تو لیبی که موشک بدن! ۱۳ نفر از اعضای یگان توپخانه سپاه به سرپرستی شهید طهرانی اعزام شدن لیبی و سوریه! 🔹 بازم مرام سوری ها،حافظ اسد گفت زرادخانه موشکی ما زیر نظر روس هاست، موشک نمیتونیم بدیم ولی آموزش میتونیم بدیم! آموزش باز و بسته کردن کلاشینکف نه ها،شلیک موشک! کامل آموزش دادند 🔹 آمریکایی ها قبل انقلاب اینجا سایت هاگ داشتند،قذافی در ازای امتیاز در اختیار قرار دادن یه سایت هاگ قرار شد موشک بده! ۳۰ تا اسکاد بی داد! کلا ۳۰ تا! وسطش هم ول کردن رفتن! حسن طهرانی مقدم! از صفرِ صفرِ صفر ما رو رسوند به جایی که الان انقدر موشک داریم برای شلیک مداوم اونها نیاز به سیستم رگباری داریم،یعنی انقلابی از واحد توپخانه ما رو رسوند به تیربار موشکی! 🔹 رو اینا فکر می کنید یا نه؟ انقدر این آدم پشتکار و دانش و ابتکار و ایمان و توسل داشت،علم! دینامیک،مکانیک، شیمی،مغناطیس،آخرت تبدیل تهدید به فرصت! که ایران رو در برابر بزرگترین ارتش شر جهان به بازدارنگی موشکی رسوند! آخر هم سر آرمانش جونشو گذاشت،شهید شد، این شهید عالی مقام 🔹یه جمله طلایی داره میگه فقط انسان های ضعیف به قدر امکانات کار میکنند! 🔹 افتخار! متعلق به حسن طهرانی مقدمه! شهید میشه سر عقیده اش.... اینه، انقلابی اینه از توپخانه میرسه به تیربار موشکی! ✍ موشک جواب موشک هنوز یکسال از تشکیل یگان توپخانه سپاه نگذشته بود و کلی آرزوهای دوربرد داشتیم که یک روز آمد و استعفایش را گذاشت روی میز. 🔹گفتیم چه شوخی بی‌مزه‎ای! 🔸گفت شوخی ندارم، من باید بروم یگان موشکی را عَلَم کنم. 🔹گفتیم هنوز کلی کار و ایده روی زمین مانده در توپخانه داریم... گفت اینها مال شما، من باید بروم.علت را جویا شدیم. جوابش مثل همان موشکهایی که بعدها ساخت، ویران کننده بود؛ «صدام روی سر مردم موشک می‌ریزد و مردم در کنار آوار موشکها شعار می‌دهند موشک جواب موشک... اما دست امام خالی است. من باید بروم دست خمینی را پر از موشک کنم تا حرف مردم زمین نماند...» 🔹 سه چهار ماه بعد، اولین موشک به بغداد اصابت کرد. حسن مقدم روی موشک نوشته بود: "و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی... " 🌹خاطره از سردار یعقوب زهدی @Alachiigh
🔴💢موشک‌های دیشب سپاه، با هشتگ کاپشن صورتی ❤️ @Alachiigh
❌🔴«روایت فنی از ماجرای گرانی خودرو» طبق پیش‌بینی خودرو گران شد و با این روند گران‌تر هم خواهد شد. 💢اما دلایل گرانی: ۱- با شروع وزارت علی‌آبادی و فشار مداخله‌جویانه و بی‌رویه مجلس، تمرکز از تولید به سمت واردات تغییر پیدا کرد. ۲- تولید خودرو در آبان ۴-٪ و آذر ۸-٪ نسبت به مدت مشابه سال قبل افت کرد. ‏۳- تولید ۱۰خودروی اقتصادی مثل تیبا، ساینا، سمند و.. متوقف شد و خودروهای مونتاژی میلیاردی جایگزین آن شدند. ۴- تولید اتوبوس نسبت به مدت مشابه ۷۷-٪ کاهش پیدا کرد. ۵- هیچیک از خودروهای جدید تولید ملی مثل ریرا، آریا، پاژ، سیلک، کادیلا و.. علیرغم وعده وزارت صمت هنوز به تولید انبوه نرسید. ‏۶- واردات قطره‌چکانی و ایجاد عطش در بازار، همزمان با توقف تولید خودروهای اقتصادی و افت تولید سایر خودروهای داخلی، موج جدیدی از سیگنال سفته‌بازی بر خودرو را به بازار صادر و دلالان را برای ایجاد حاشیه سودی جدید و نجومی در خودرو آماده ساخت‌. ‏۷- این روند تمرکز بر واردات و افت تولید باعث تاخیر در تعهدات خودروسازان شده و این روند ادامه‌دار نیز خواهد بود. ۸- این اقدامات باعث حذف تقریبا ۸۰درصد تقاضا از بازار خودروی صفر شده و آنان را به سمت بازار کارکرده سوق میدهد که منجر به شوک قیمتی خودروهایی مثل پراید و تیبا و.. میشود. ‏۹- در صورت استمرار این سیاستها، بازار خودرو که ایامی باثبات و نزولی را سپری میکرد مجددا وارد التهابات بلندمدت خواهد شد. ۱۰- آزموده را آزمودن خطاست! برای جلوگیری از نابسامانی، باید این روند متوقف شود و به جای منافع وارداتچیان و مونتاژکاران، منافع مردم در اولویت قرار گیرد. حسینی @Alachiigh
♦️ از منتهی الیه جنوب غربی ایران برای حمله به مواضع شمال غرب سوریه در فاصله تقریبی 1200 کیلومتر پرتاب شد. 🔴میدونید چرا 1200 کیلومتر؟! 😉👆 فاصله ایران تا اسرائیل (فلسطین اشغالی) @Alachiigh
آلاچیق 🏡
#ناحله #قسمت_شصت_و_هشت ریحانه مشغول قرص ها بود . در جواب بابای ریحانه با تعجب گفتم _پس چیکار میکن
مثل یه تولد دوباره بودبرام. حالا وقتش رسیده بود به قول هام عمل کنم و واسه همیشه چادری شم و سر بقیه قرارام بمونم! محمد: تو رخت خوابم دراز کشیده بودم. ریحانه هم کنارم نشسته بود و حرف میزدیم. داشت راجع به پرنیان میگفت که بی اراده گفتم: _عه راستی جریان این دوستت چیه ریحانه؟ +فاطمه رو میگی؟ _اها! چجوری چادری شد؟ +نمیدونم. نمیتونم بپرسم ازش‌ شاید دلیل شخصی داشته باشه‌ . _ازدواج کرده؟ +نه بابا. ازدواج چیه‌ ؟ اتفاقا از مخالفای سرسخت ازدواجه. _عه؟پس چیشده یهو؟ +نمیدونم والا‌ ! _آخه رفتارشم تغییر کرده. این جای تعجب داره. با تعجب گفت: +چطور؟تو از کجا میدونی رفتارش تغییر کرده؟ _اخه چ میدونم. مثلا دفعه های قبل زل میزد صاف تو صورتم. واسه یه سلام کردن یک دقیقه مکث میکرد خیلی عجیبه ! حس میکنم خبراییه! +چه خبرایی؟ _نمیدونم. آرایش نمیکرد قبلا؟ +چرا اتفاقا آرایش میکرد ولی الان حتی دریغ از یه کرم پودر. _من از همون اول هم بهت گفتم عجیبه‌. تو نشنیده گرفتی‌ +اره عجیبه. خودم هم نمیدونم چیشد که اینجوری شد‌ ولی حالا واسه هر چی ک هست امیدوارم پایدار بمونه و همیشه چادر رو سرش کنه. _کاش بهش میگفتی چادر حرمت داره یاکاش حداقل میگفتی تا مطمئن نشده از خودش چادر نزاره با تشر گفت: +وا داداش!حرفا میزنیا. من ازش خجالت میکشم بعد تازه این چیزا رو هم بگم بهش؟عمرا! راستی!!! _جانم +امروز که رفته بودم ساق و گیره بخرم واسه خودم فاطمه هم میخواست بخره _خب؟ +من بش گفتم چون اولین ساق دست و گیره ایه ک میخواد بخره من بهش هدیه میدم‌ _آفرین کار خوبی کردی اجی. ولی من بازم میگم دوستت خیلی عجیبه‌ . اصلا اون پسره کی بود اون روز تو بیمارستان انقدر نزدیک بهش؟ +وا من چ میدونم. _دفعه ی قبلم با دوستت دیده بودمش! +کجا؟ _دم هیئت. +اها. _حالا بیخیالش. ریحانه جان من گرسنمه. میخوای بری چیزی درست کنی بریزیم تو این شکم وامونده؟ +عه.باشه باشه. صبر کن الان برات یه چیزی درست میکنم. از اتاق رفتم بیرون پیش بابا نشستم و گفتم: _حاج آقا خوبن؟ بابا سخت برگشت سمت من با یه صدای خیلی ضعیف گفت +نه محمدجان! قلبم درد میکنه بابا‌ ! رو پیشونیشو بوسیدم و _بازم درد دارین؟ +اره بابا جان. _شما ک سه ماهه عمل کردین که! +نمیدونم. دو سه روزی هست که حالم بده‌. با نگرانی گفتم: _پس چرا ب من نگفتین آقاجون‌؟ +الکی بگم نگرانت کنم که چی؟ _خب میبردمت تهران دوباره +نمیخاد پسر. از جام پاشدم و رفتم آشپزخونه. رو ب ریحانه ک مشغول آشپزی بود گفتم _قرصای بابا رو دادی؟ +اره چطور؟ _میگه چند روزه حالم بده. تو خبر داشتی ؟ +نه.چیزی به من نگفته. _امروز تنهاش گذاشتی رفتی بیرون؟ +خب تو که پیشش بودی . فکر کنم فقط یک ربع تنها موند. قرصای قلب بابا رو گرفتم و از توش آرام بخشش رو در اوردم و بردم براش. صداش زدم: _اقاجون!بفرما قرصاتو بخور . فردا نیستما. دارم میرم تهران‌ +بری تهران؟ _اره قرصشو گذاشت دهنش. کمک کردم از جاش پاشه‌ . بردمش حموم. سعی کردم یه جوری آب و تنظیم کنم که بخار تو حموم نپیچه که حال بابا بدتر بشه. در و پنجره ی حموم رو هم باز گذاشتم. کارم که تموم شد کمک کردم موهاشو خشک کنه و لباساشو بپوشه. مثل ی بچه مظلوم شده بود. حس میکردم این بابا دیگه بابای قبلی نیس. از حموم بردمش بیرون و موهاشو با سشوار خشک و بعدشم شونه کردم . که ریحانه داد زد +بیاین غذا حاضره‌ . دست بابا رو گرفتمو آروم نشوندمش تو رخت خوابش. _اقاجون حالتون بهتره؟ با بی حالی گفت: +نه پسر . نمیدونم چرا ولی دلم شور میزد. غذاشو بهش دادمو بدون اینکه خودم چیزی بخورم با ریحانه بردیمش بیمارستان. بابا کل راه گردنش کج بود سمت پنجره. هر چی میگفتم مث همیشه صاف بشین میگفت نمیتونم. خودمم از استرس دیگه قلبم درد گرفته بود. با کمک ریحانه بابا رو بردیم اورژانس. زنگ زدم به علی و گفتم خودشو برسونه‌. خودمم رفتم و کارای پذیرشش رو انجام بدم تا بستریش کنن. : فاطمه زهرادرزی،غزاله میرزاپور @Alachiigh
🔴 مصرف زیاد گوجه فرنگی سبب ... 🔹 نفخ ▫️ بیرون روی 🔹 سرد مزاجی ▫️ کم شدن میل جنسی 🔹 پر خوابی ▫️ ورم معده 🔹 درد مفاصل @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 شهید_محمدباقر_مشهدی_عبادی🌹 وصیت نامه: چه خوش است دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه کردن.. از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن، بدون بیم بر علیه ستمگران جنگیدن .. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات @Alachiigh
❌❌ تیتر یکسان روزنامه‌های هم میهن و سازندگی و اسرائیل به فارسی! 🔴همینه که نتانیاهو میگه اصلاح طلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستن!! @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌 🔥 شلیک موشک های سپاه به سمت پایگاه های تروریست های موساد و آمریکا در عراق و سوریه منم که اهل ایرانم حریفت منم حزب الله لبنانم حریفت منم از عراق راه افتادم حریفت منم به شاه نجف دل دادم حریفت منم شبیه هر فلسطینی حریفت منم انی احامی ابدا عن دینی @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️تخریب خودی ها ممنوعه⛔️ ⭕️گلایه حضرت آقا از درگیری بین نیروهای انقلاب ❌قابل توجه کسانی که تنها تکلیف خودشون را تخریب جبهه انقلاب میدانند!! @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️به این که ۶۵۰۰ کارخانه یا واحد اقتصادی احیا شده و به چرخه اقتصادی برگشته فکر نکنید! ❌‌به این فکر کنید اینا چرا تا الان تعطیل بودن.....⁉️ @Alachiigh
آلاچیق 🏡
#ناحله #قسمت_شصت_و_نه مثل یه تولد دوباره بودبرام. حالا وقتش رسیده بود به قول هام عمل کنم و واسه هم
امروز چهارمین روزی بود که بابا تو بخش مراقبت های ویژه‌ بستری شده بود و همینجوری بیهوش گوشه ی تخت افتاده بود. هیچ کس دل تو دلش نبود . سخت ترین شرایط بود برای هممون. کسی از بیمارستان تکون نمیخورد . زنداداش نرگس و روح الله هم چند باری اومده بودن بابا رو ببینن. به ساعتم نگاه کردم. دم دمای اذان صبح بود. داشتم از پشت شیشه به بابا نگاه میکردم. ریحانه هم به موازات من رو صندلیای روبه رو نشسته و با تسبیح تودستاش ور میرفت. نمیدونم چرا یهو بابا اینجوری شده بود. بابا حالش خیلی خوب بود دلیلی نداشت برای حال بدش... این دفعه علی به خاطر فرشته با خودش زنداداش و نیاورده بود. ریحانه هم این بار کسل تر از همیشه به روح الله زنگ نزده بود. چشم هام از بی خوابی دیگه تار میدید. خسته و کسل تر از همیشه دعا میکردم بابا زودتر بهوش بیاد . دکتراش گفته بودن پشت هم دوتا سکته داشته انگار بهش شوک وارد شده ، ولی ما که میدونستیم هیچ اتفاقی نیافتاده. صدای اذان گوشیم بلند شد . با دستام چشم هام رو مالوندم و خواستم چشم از بابا بردارم و برم وضو بگیرم که دیدم دستگاه بالای سر بابا بوق میزنه پرستارا جمع شدن دورش. یکیشون دویید بیرون . خواستم برم دنبالش که دیدم دستگاهی که ضربان ها رو نشون میده تبدیل شد به یه خط صاف. بدنم خشک شد. حس کردم فکم قفل شده و نمیتونم حرف بزنم. بدون اینکه به بقیه چیزی بگم خواستم برم تو که دوتا پرستار ممانعت کردن. چند نفر دیگه هم دوییدن تو اتاق. همشون دور بابا جمع شده بودن. با دیدن اینا ریحانه و علی هم از جاشون پاشدن و اومدن سمت من که یه پرستار پرده رو هم کشید. وای بابا بابا بابا حس میکردم قلبم از همیشه ناآروم تره. داشتم خواب میدیدم یا واقعی بود ؟ بابای من چرا به این وضع افتاده؟ ریحانه که دیگه فهمیده بود اوضاع از چه قراره شروع کرده بود به گریه کردن. علی هم با ترس به شیشه خیره بود. بغض سراپای وجودمو گرفته بود . نشستم رو صندلی و آرنجمو گذاشتم رو پام و با دستام سرم رو میفشردم. اگه اتفاقی برای بابا بیافته من چیکار کنم؟ من که تو دنیا هیچ کسی رو جز اون بعد خدا ندارم. دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم به اشکام اجازه باریدن دادم. منتظر بودم بیان هر لحظه بگن بابات زندس. نمیتونستم نبودش رو تحمل کنم‌ حتی یک ثانیه‌ . از جام پاشدم و دوباره خیره شدم به شیشه . فقط سایه ها رو میشد از پشت پرده دید که با عجله حرکت میکنن. میخواستم داد بکشم. دیگه بریده بودم از دنیا ! من بدون بابا میخواستم چیکار این زندگی رو؟ همه ی وجودم درد میکرد. فقط صدای ریحانه که بلند بلند گریه میکرد تو سرم اکو میشد . بدنم شده بود کوره ی آتیش. من چی کار میکردم بعد از بابا. بی اراده سرمو میکوبیدم به شیشه که یه نفر دستمو کشید . بابای من رفته بود؟ کی باور میکرد؟ چی دردناک تر از این بود؟ چی میتونست حال بدمو توصیف کنه؟ من نمیخواستم بدون بابا نمیتونستم بدون بابا __ فاطمه : دلم خیلی شور میزد . همش میترسیدم نظر دختره برگرده و ازدواج کنن!! نمیدونم چه استرسی بود که دو روز وجودمو گرفته بود. ریحانه دیگه نه تلفن هام رو جواب میداد نه پیامک هام. میترسیدم اتفاقی براشون افتاده باشه. شماره ی کس دیگه ای رو هم نداشتم به مامان که داشت سیب زمینی خورد میکرد نگاه کردم و با ترس گفتم _مامان!! ریحانه دوروزه تلفنم رو جواب نمیده‌! نکنه اتفاقی افتاده باشه؟ +خب به خونشون زنگ‌بزن. _ندارم تلفنشون رو . مامان دلم‌شور میزنه‌‌‌..! +چرا دخترم؟ _اگه اتفاقی افتاده باشه چی؟ +عه زبونتو گاز بگیر. میخوای برو یه سر خونشون خبرش رو بگیر. با این حرفش از جام پریدم‌ و رفتم تو اتاق. دست دراز کردم و نزدیک ترین مانتومو که یه مانتوی مشکیِ بلند بود برداشتمو تنم کردم. شلوار کرم لوله تفنگیمو برداشتم و اونم پوشیدم. یه روسری تقریبا هم رنگ شلوارم برداشتم ودور سرم بستمو چادرمو گذاشتم رو سرم. چقدر این دوتا رنگ بهم میومدن و صورتمو خوشگل تر میکردن. چیزی به صورتم نمالیدم. با عجله رفتم پایین و به مامان گفتم _خودم برم یا منو میبری؟ +الان ک دستم بنده دارم نهار درست میکنم. یه سر خودت برو خواستی برگردی میام دنبالت‌ خداحافظی کردمو رفتم پایین کفشمو پوشیدم و رفتم تا سر کوچه که آژانس بگیرم‌ . سوار یه ماشین شدم و آدرس رو دادم بهش. اونم حرکت کرد سمت خونشون. سر خیابونشون ک‌رسیدیم یه بنر توجهم رو ب خودش جلب کرد دقت که کردم‌عکس بابای محمد بود . تند دنبال متنی ک روش نوشته بود گشتم و خوندم: _زنده یاد جانباز شهید هادی دهقان فرد!!!! : فاطمه زهرادرزی،غزاله میرزاپور @Alachiigh
🔴 درمان ساده ترک پا ... 1⃣ابتدا به مدت 10دقیقه پاها را در 2 تا4 فنجان شیر گرم بخیسانید 2⃣حال 3 ق جوش شیرین اضافه و پاها را با برس بسابید 3⃣در نهایت پاها را با آب گرم بشویید @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 شهید نواب🌹 ملاقات با شاه ♦️ به جهت لغو حکم اعدام یکی از شاگردانش به دیدار محمدرضا پهلوی میرود. در مورد این دیدار می‏گوید: وقتی به دربار رفتم آقای جم وزیر دربار به من گوشزد کرد ملاقات با اعلیحضرت عرفی دارد، از جمله تعظیم به وی، رعایت زمان ملاقات و...، ولی من گوشم بدهکار این حرف‏ها نبود، به نزد شاه که رسیدم تعظیم نکردم بلکه سلام دادم و سر جایم ایستادم، به ناچار شاه دستش را دراز کرد و با من دست داد و پرسید: آقای نواب صفوی چه می‏خوانید؟ من شنیده ‏ام شما طلبه هستید و درس می‏خوانید، ما آمادگی داریم هزینه تحصیل شما را تأمین کنیم. شهید نواب صفوی در ادامه می‏گوید: دستم را محکم بر روی میز کوبیدم و گفتم: من درس هستی و سیاه ‏مشق زندگی می‏خوانم، من به شما نصیحت می‏کنم باید از فلسطین حمایت کنید و همراه با مردم مظلوم و فقیر باشید. 👌پس از پایان وقت ملاقات، شاه به وزیر دربار می‏گوید: این سید مثل یک افسر که با سرباز صحبت می‏کند با من صحبت کرد و اصلا انگار نه انگار شاهی وجود دارد. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مردم ما مردمی خوب و مومن هستند، حتی آنها که برخی ظواهر شرعی را مراعات نمی‌کنند. دیدار با ائمه جمعه پی‌نوشت ۱. این حرف‌ها تفسیر و توضیح نمی‌خواهد! واضحِ واضح است ... پی‌نوشت ۲. این سخنان در جمع نمایندگان شرعی ولی فقیه در استان‌ها که مجتهد هستند طرح شده و نه مردم عادی. پی‌نوشت ۳. چرا این حرف‌ها در ایتا پخش نمی‌شود؟! @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴💢شاهکار آمستردام👏👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زیرنویس رو بخونید @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این 👆خانم معنای را نمی‌داند پس لازم است مواردی را متذکر شویم 🔻مذهبی صورتی کسی است که نمی‌داند دین اسلام بر اساس و پاکی جسم و روح بنا شده است‌. ومومنان بوی بد، نمی‌دهند. 🔻مذهبی صورتی کسی است که نمی‌داند دین اسلام اهتمام به حفظ و تقویت روابط اجتماعی و صله ارحام دارد و برای روابط احسن حدیث اموزشی دارد. 🔻مذهبی صورتی نمی‌داند دین ما تاکید فراوان به استفاده از عطر دارد اما استفاده عطر در بیرون از خانه برای زنان حرام است. 🔻مذهبی صورتی کسی است که نمی‌داند دین اسلام تاکید دارد زنی که در هنگام عبادت از زینت استفاده می‌کند ثواب نمازش هفتاد برابر می‌شود، اما همان اسلام زن را از تبرج و دلبری و جلوه‌گری پوشش‌های زیبا در مقابل نامحرمان منع کرده است. 🔻مذهبی صورتی کسی است که نمی‌داند تحقیر مذهبی‌ها، تحقیر حجاب و چادر اولین بار توسط بهائیان حکومت پهلوی انجام شد تا افکار عمومی را آماده بی حجابی و تبرج کنند. و علیه زنان باحجاب نفرت افکنی کنند. 🔻مذهبی صورتی اهل امربه معروف نهی ازمنکر نیست. دسیسه‌های دشمن را نمی‌شناسد، گناهکاری را قطب حساب می‌کند و تلاش می‌کند حساسیت‌های دینی در جامعه کم رنگ شوند و مثل غرب مفسدان بر مقدرات مؤمنان مسلط شوند‌. 🔻مذهبی صورتی فتنه‌ را نمی‌شناسد، در فتنه سمت دشمن می‌ایستد. و بلندگوی حرف دشمن در پیج‌های مجازی می‌شود‌. 🔻مذهبی صورتی کسی است که منافعش رنگ دین‌داری او را مشخص می‌کند. مثلا دیروز شل‌حجاب، امروز حجاب استایل، فردا بی‌حجاب است. ✍عالیه سادات @Alachiigh
شب شبِ #لیلة‌الرغائب بود، همه بودند ولی یار، غائب بود .. - العجل ..💙 🙏ما رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نگذارید ♥️ #آقانمیایی؟ #امام_زمان #ماه_رجب @Alachiigh
محمدحسین_پویانفر_امام_حسين_پيرمردای_دها_MP3_6563208_uVidBot.mp3
5.99M
🙏صَلَی اللهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ♥️🤚 ما بعد از آنکه بر غم تو مبتلا شدیم بــا راه بندگـی خـدا آشــنا شدیم هرکس وسیله داشت برای هدایتش ما با نســیم روضـه‌ی تو با خــدا شدیم 🙏بسیار زیبا ..التماس دعا 📝 امام حسینِ پیرمردای دهاتی 👤 کربلایی‌‌محمد‌حسین               🔊 تنظیم @Alachiigh
مهم نیست که آخرین زلزله زندگی ات چند ریشترِ! مهم نیست که در ان زلزله چه چیزهایی را از دست میدی! مهم اینه که دوباره از نو بسازی... ﺟﻬﺎﻧﺖ ﺭﺍ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ، ﺑﺎﻭﺭﺕ ﺭﺍ… ﻣﻬﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺳﺖ. 💐💐💐 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید یونس زنگی آبادی🌹 حاج یونس زنگی آبادی تازه بچه‌دار شده بود و خوشحال بود ◇ شکلات گرفته بود و پخش می‌کرد که به او گفتم : نمی‌خواهی بروی بچه‌ات را ببینی؟ دلت برای بچه‌ات تنگ نشده ؟ جبهه و جنگ بس نیست ؟ ◇ لبخند زد و گفت : اگر صد تا بچه هم داشته باشم و روزی صد مرتبه هم خبر بیاورند بچه‌ات را ازت گرفته اند ، من دست از خمینی بر نمی دارم و جبهه و جنگ را بر همه چیز ترجیح می دهم . 🔻 فرازی از وصیت‌نامه شهید حاج یونس زنگی آبادی: از شما خانواده عزیزم می خواهم مرا عفو کنید زیرا نتوانستم آنطور که شما می خواستید باشم امیدوارم که مرا ببخشید. ◇ از شما می خواهم که امام امت را تنها نگذارید و از خدا میخواهم که رزمندگان اسلام را پیروز فرماید، ظهور امام زمان(عج) را نزدیک فرماید و اسلام را در سراسر جهان با نابودی کفر رایج بگرداند. ( آمین یا رب العالمین) ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات #به_یاد_شهدا @Alachiigh