🌹شهید محسن فانوسی🌹
✍راوی، شهید حسین بشیری:
چند روزی قبل از اینکه محسن به سوریه بره ما خبردار شدیم، اما هر چی بهش میگفتیم که میخوای بری سوریه یا نه؟ میگفت نه و انکار میکرد. تا اینکه بالاخره وقتی دید ما خبردار شدیم یه چیزایی گفت.
وقتی گفت شاید برم. بهش گفتم ان شاءالله که میری و داعشی ها سرت رو میبرن و شهیدت میکنن.
محسن گفت دلت میاد که سر منو ببرن؟
گفتم حقیقتش نه، ولی ان شاءالله که تیر میخوره بین دو تا اَبروت و شهید میشی.
محسن گفت ان شاءالله. خودمم دوست دارم اینطوری شهید بشم. خلاصه اونشب خیلی شوخی کردیم و خندیدیم.
وقتی پیکرش رو دیدم دقیقا تیر خورده بود بین دو تا اَبروش.‼️
حالا که شهید شده میفهمم راز شوخیهای اونروز چی بوده.
چهلمین روز شهادت محسن، پوتینهایش را برای خانوادهاش بردم.
وقتی نگاههای محمدمهدی و فاطمهزهرا را دیدم خجالت کشیدم.
رو به همسر محسن گفتم: دعا کنید تا سالگرد محسن من هم شهید بشم.»
( انگار مرغ آمین آن لحظه آنجا بود؛ چرا که مدتی بعد نیز حسین بشیری به شهادت رسید)
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴 چرا انقلاب کردیم🔴
#بخش_دوم
10. انقلاب کردیم برای #آزادی. تا از شر چنگال آهنین #ساواک نجات یابیم. یک سازمان تروریستی وحشی که به اذعان شخص شاه 3000 زندانی سیاسی داشت. از حکومت وحشت شاهنشاهی که فالاچی، خبرنگار آمریکایی متعجبانه به شاه میگوید: «مردم ایران با شنیدن اسم شاه در خیابانها #وحشت میکنند. میترسند کلمه ای بر زبان آورند.» تا برسیم به حکومتی که مردم صراحتا از مسئولین انتقاد میکنند. بدون ترس بدون محاکمه. و رهبری که معتقد است انتقاد و نصیحت و مطالبه از مسئولین، جرم نیست، وظیفه مردم است.
11. انقلاب کردیم برای اینکه #مردم باشیم، نه رعیت. برای نجات از 2500 سال شاهنشاهی که مردم در آمد و شد این شاه و آن شاه، هیچ کاره بودند تا حکومت در دست ما مردم باشد. برای اینکه شاه مان با کودتا و دستور اجنبی نیاید. برای اینکه از رئیس جمهور تا خبرگان از مجلس تا شورای شهر و شورای مدرسه کودکان مان، خودمان انتخاب کنیم.
12. انقلاب کردیم برای تشکیل حکومتی که ثمره 1400 سال صبر و خون دل خوردن #شیعه و مسلمانان راستین است. تا به جرم مسلمان بودن و شیعه بودن کشته نشویم. انقلاب کردیم تا نام خدا و پیامبر و امیرمومنان را بر ماذنه ها بشنویم. تا آزادانه یکتاپرست باشیم. تا طعم حکومت عدل و مرحمت را بچشیم. تا با #ظالم در هر جای جهان بجنگیم و پناه مظلومان باشیم. تا کانون انسانیت و مهربانی و مبارزه با شیاطین بزرگ و کوچک باشیم. تا دختر سوری در چنگ داعش، تا کودک مظلوم یمنی، تا سیاهان بی پناه از نیجریه تا آمریکا، احساس بی کسی نکنند. تا مرهمی بر رنج همه مظلومان باشیم. تا الگویی برای همه آزادیخواهان باشیم از ونزوئلا تا لبنان. از بولیوی تا میانمار.
🔶 ما انقلاب کردیم، برای تحقق این دنیای قشنگ. این آرمانهای زیبا. برای ساختن جامعه ای نمونه که مقدمه ظهور آخرین امام باشد، و برایش هزاران #شهید دادیم. 🚩 با جنگ و تحریم و خیانت و فحشا و جنگ رسانه ای به جان مان افتادند. به جان روح و فکرمان. نکند در این جنگ، یادمان برود چه بودیم و چه شدیم. نکند راه را گم کنیم. نکند دروغهای جلاد را باور کنیم. آنان که تاریخ را فراموش میکنند، آنان که فریب میخورند، قربانی خواهند شد.
(متن برگرفته از کتاب "شایعات رایج فضای مجازی"، نوشته دکتر الهه خانی)
روشنگری
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴حملات جریان غربگرا و ولنگاران فضای مجازی به طرح جدید ساماندهی مجازی
بعد از عقب نشینی مجلس و دولت از طرح صیانت ،حالا طرح دیگری با عنوان "طرح نظام تنظیم مقررات خدمات فضای مجازی" که در آن موارد زیادی از طرح صیانت حذف شده و بنده های جدیدی با پیشنهاد وزارت ارتباطات اضاف شده است در دستور کار مجلس قرار گرفت . در واقع طرح جدید به لحاظ ماهوی بسیار متفاوت از طرح صیانت است و یک نوع عقب نشینی مشترک دولت و مجلس از سامان دادن به فضای مجازی بی در و پیکر محسوب میشود. اما با وجود این عقب نشینی آشکار اما باز هم شاهد هجمه و جوسازی صاحبان منافع فضای مجازی ولنگار به طرح جدید هستیم.
آقای مجلس و دولت که عنوان انقلابی را یدک میکشید هر چقدر هم که عقب نشینی کنید
اینها بی خیال نمیشوند .اینها با اصل حکمرانی در فضای مجازی، مشکل دارند . اینها منافع زیادی در بی در و پیکر بودن و ولنگار بودن فضای مجازی اعم از اقتصادی و سیاسی و فرهنگی دارند . بهتر است بجای عقب نشینی های مکرر با عوامل تنظیم کننده بیانیه مغرضانه مرکز پژوهشها برخورد کنید و در ایجاد حکمرانی و سامان دادن به فضای مجازی انقلابی عمل کنید.
بیداری ملت
🍁〰🍂
@Alachiigh
❄️
📝#یادداشت_کوتاه | مکتب #شهیدسلیمانی، نیاز امروز ما
🍃🌹🍃
عمل گرا: یکی از سرداران بزرگ سپاه بعد از شهادت #حاجقاسم گفت که ما و خیلی از دوستان و همرزمان او با هم در سنگر دفاع از کشور و انقلاب بودیم، اما او تنها کسی بود که تا روز آخر در سنگر ماند. حاجقاسم به مانند برخی همرزمان خود می توانست پساز دفاع مقدس در مناصب دیگر خدمت کند، اما هیچگاه لباس رزم و جهاد را از تن برنَکَند و تا روز شهادت بر عهد خود با خدا ایستاد و به قول خودش در کوهها و بیابانها بهدنبال شهادت میگشت.
او در زمان دفاع مقدس و پساز آن در تامین امنیت منطقه شرق کشور و در نهایت هم در مبارزه با دشمنان جهان اسلام، همواره بهعنوان یک جهادگر مخلص عمل کرد. درایت و قاطعیت او در میدان های نبرد، الهامبخش هر رزمندهای بود و اشتیاق رزمندگان به وی، برگرفته از اخلاص او بود.
#روشنگری
#ثامن
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه جنجالی امام به منتظری:
چون ساده لوح هستید درهیچ کارسیاسی دخالت نکنید!
💬اینستا انقلابی
🍁〰🍂
@Alachiigh
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📛گوشهای از ابعاد پیچیدهی جنگ نرم آمریکا در فتنه ها
❌در نیمه اسفندماه سال 89 کاندولیزا رایس از فرایند تربیت نیرو در ایران رازگشایی کرد: در همین ارتباط به واسطه موسسه ملی دموکراسی آمریکا تاکنون توانستهایم هزاران فعال را آموزش دهیم. ما تاکنون به اشکال بسیار مختلف در بحث آموزش، سرمایهگذاری کردهایم تا یک لایهی اجتماعی از لحاظ فکری سکولار را در عرصههای بینالمللی رشد و پرورش دهیم
#روایت_فتنه
#فتنه۸۸
#افسران
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 58 با صدای زنگ پیامک از جا میپرم، شماره ناشناس است؛ پیام را باز میکنم: «سلام ع
🌺دلارام من🌺
قسمت 59
جلوی در خانه منتظرمانند؛ اول عمه سوار میشود و من کنار پنجره مینشینم، چه بوی گلاب میآید! جای مادر خالی! از عطر مشهدی بدش میآید؛ همیشه میگفت: بوی امامزاده میده!
علی پشت فرمان مینشیند و صدای ضبط را زیاد میکند:
ولله که من عاشق چشمان تو هستم / ولله که تو باخبر از این دل زاری
مهمان خیالم شدهای هر شب و هرشب / ولله شبیه من دیوانه نداری
این آهنگ را دوست دارم، علی با یک دست خوب میراند؛ اما به من ربطی ندارد! بیرون را نگاه میکنم تا برسیم به باغ غدیر و پارک کند، من در حال و هوای آهنگم:
باید به تو زنجیر کنم بند دلم را / جانی و جهانی و چنینی و چنانی...
زیرانداز پهن میشود و مستقر میشویم؛ همان اول، عمه به راضیه خانم میگوید: اون نیمکته خوبه؟
راضیه خانم درحالی که با سر تایید میکند، مرا خطاب میکند: چرا وایسادی دخترم؟
متوجه میشوم علی منتظرم ایستاده، گیرم انداختهاند! چارهای نیست؛ کفشهایم را میپوشم؛ خجالت میکشم کنارش راه بروم؛ سر صحبت را باز میکند: درباره حرفاتون فکر کردم.
در ذهنم صحبتهای دیروز را مرور میکنم که میگوید: با یه ازدواج درست، خیلی از خلاءهای عاطفی پر میشه.
تا ته منظورش را میخوانم که حرف دلم را زده است؛ چقدرهم از خود راضیاند آقا! لابد منظورش از ازدواج درست، خودش است!
دلم میخواهد قدم بزنیم؛ تعارف میکند که بنشینیم، اما خودش هم رغبتی برای نشستن ندارد؛ این را در لفافه میگوید: دوست ندارم یه جا ساکن باشم، میشه راهو ادامه بدیم باهم؟
ته دلم غنج میرود! به خودم نهیب میزنم: جمع کن خودتو دختر!
درحال قدم زدن میپرسد: با مادرتون صحبت کردید؟
- خیلی موافق نیستن، ولی واگذار کردن به خودم.
- بله بخاطر دستم؛ به خودمم گفتن، نگرانتونن؛ قدرشونو بدونین، خیلی دوستتون دارن.
دقایقی در سکوت میگذرد، ناگاه میایستد: کی باورش میشد یه ترکش دو و نیم سانتی منو از وسط میدون جنگ و خون و خاک بکشونه ایران و بعد عنایت امام رضا(ع) منو مقابل شما قرار بده؟
زیرلب میگویم: همه چی توی دنیا به هم ربط داره!
ادامه راه را درباره آینده حرف میزنیم.
- سلام! خوبی؟
صدا واضح نیست اما شنیده میشود: سلام! الحمدلله! شما چی؟
- خواب دیدم حامد! همون خواب رو! ولی تو گذاشتی رفتی!
- خیره انشالله! حالا چرا بغض کردی؟
- آخر هفته شهید حججی رو میارن! نمیای تشییعش؟
- ما امروز خدمتشون بودیم! جای شما خالی!
- خوش بهحالت! سلام منو رسوندی؟
میتوانم از تغییر صدایش بفهمم گریه میکند: ارباً اربا بود... مونده بودیم باید چجوری باید سرمونو جلوی خونوادش بلند کنیم؟ شهید اربا اربا دیده بودم، اما اصلا آقا محسن فرق میکنه! خیلی به مولاش رفته!
اشکم را میگیرم: میخوای آتیشم بزنی؟
- خودم دارم میسوزم! اون دنیا چه جوابی باید بدیم؟
- تسلیم شدم!غلط کردم... ازت گذشتم! ولی به یادم باش، تو که داری میری سفارش منم بکن! یه وقت یادت نره خواهری داشتیا! دعا کن روسفید بشیم! راستی: ما روسفیدتریم یا جون، غلام امام حسین(علیه السلام)؟
- هرچی اربا ارباتر، روسفیدتر! دعا کن روسفید بشم!
پا میگذارم روی دلم و به سختی میگویم: انشالله!
این انشالله، گفتنش مثل بلندکردن وزنه ده تنی بود؛ یعنی دعا کنی برایش که... بماند!
دیگر صدایی از گلویم خارج نمیشود. میگوید: وقتی رفتی تشییع، دعامون کن... برای عاقبت بخیریامون... بهجای منم گریه کن، بهجای منم سینه بزن، بهجای منم یا حسین(علیه السلام) بگو! جامو پر کن! التماس دعای شدید!
میخواهم بگویم «محتاجیم» که قطع میشود و تلاش نمیکنم دوباره تماس بگیرم؛ به اتاقش میروم که نگذاشتهام خاک روی وسایلش بنشیند؛ بیت شعری که علی به خط شکسته نستعلیق برایش نوشته و قاب کرده را زیر لب میخوانم:
میخواهم از خدا به دعا صدهزار جان
تا صدهزار بار بمیرم برای تو!
... یا حسین(علیه السلام)!
ادامه دارد ...
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
✳️قبل از خواب آب بنوشید؛ مغز انسان بهطور ذاتی احساس تشنگی قبل از خواب را شبیه سازی میکند تا کم آبی بدن در هنگام خواب را جبران کند
#خواب
#سلامت
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh
⚜یاد کنیم یکدیگر را
تا خدا ما را یادکند.
⚜در گذریم؛تا خدا
از ما در گذرد.
⚜خوب بخواهیم؛تا خدا
برایمان خوب بخواهد.
⚜خطاهای دیگران را
بپوشانیم؛ تا خدا
خطاهایمان را بپوشاند.!
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh