eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید سیدعلی دوامی🌹 مادر شهید: حدود ۸ سال از شهادت علی می گذشت که یک بار در دل خودم گفتم کاش علی بود و از این میوه ها می خورد. 🥲 شب در خواب علی را دیدم که آمده پیشم و به من گفت: مادر جان هر چه میخوری راحت بخور، دلت پیش من نباشد. بعد با هم راه افتادیم و وارد یک باغ فوق العاده زیبا شدیم..🤍 درخت های زیبا، میوه های فراوان و براق، خیلی زیبا و خوب بود. گفت: مادر جان من هرچه اراده کنم اینجا برایم هست. الان می گویم سیب می خواهم، دهانش را که باز کرد شاخه به اذنِ خدا پایین آمد و سیب در دهانش قرار گرفت و سید علی یک گاز محکمی به آن زد. حتی سیب را هم از شاخه نکند. بعد شاخه رفت بالا، گفت: مامان الان می گویم انگور. انگور که از بالا آویزان شده بود با شاخه آمد جلوی دهانش و سید علی از این انگور هم خورد.✨ بعد همینطور که با سید علی راه می رفتیم، از خواب بیدار شدم و خیلی سبک تر شده بودم. خیالم راحت شد...🫠 تولد ۲۱ رمضان شهادت ۲۱ رمضان سنِ شهادت ۲۱ سال ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🔴نحوه برخورد مناسب ژاپنی‌ها با چمدان مسافرین و برخورد فاجعه‌بار ایرانی‌ها ببینید اصل ماجرا چی بوده... حواستون باشه، فضای مجازی پر شده از این دست محتویات تحقیرآمیز که با عدم آگاهی مخاطب میخواد از کشور دلسردش کنه 🎋〰☘ @Alachiigh
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️🎥 فکر می‌کنید چرا حسن روحانی جلسات هیأت دولتش را فعال کرده است؟ ✍تک تیرانداز انقلاب 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ شاه بیت جلسۀ چالشی بازجویی مدیر اجرایی تیک‌تاک با نمایندگان کنگره این جمله است: «حزب کمونیست چین می‌تواند با جمع‌آوری اطلاعات، ذهن آمریکایی‌ها را دستکاری کند!» 📍ببینید چقدر شبکه‌های اجتماعی در عصر مؤثر و خطرناک‌ند؛ حال خدا می‌داند تله‌گرام و اینستاگرام چه بسیار مغزهای ایرانی را به سقوط کشیدند! محمد جوانی ✍ ⁉️ مسئولین خوش خیال ایرانی یاد بگیرین که چطور باید از منافع ملی کشورتون دفاع کنید! براتون صرف نداره نه... انتخابات نزدیکه نه... رأی میخواین دیگه ...؟ 🎋〰☘ @Alachiigh
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 💢🎥 ایراد نداره خیلیا از امام خامنه‌ای انگشتر و چفیه میخوان ✅ ولی ادب این مرد بحرینی و درخواستش از حضرت اقا شگفت زده‌ام کرد 🎋〰☘ @Alachiigh
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 ❌🎥 | افشای مواضع و اقدامات افراطی خاتمی، میرحسین موسوی و حسن روحانی درباره مسائل فرهنگی از جمله 🔴اصلاح‌طلبانِ روشنفکرِ امروز را بشناسید ❌خاتمی: ویدئو در حکم هروئینه!! ✅پیشنهاد ویژه ِویژه👌👌 🎋〰☘ @Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته #قسمت۱۷ سرم رو آوردم بالا و بهش لبخند زدم ... - آدم، خواهر گلی مثل تو داشته
قسمت دلم به تو گرم است ... بلند شدم و سوئی شرتم رو در آوردم ... و بدون یه لحظه مکث دویدم دنبالش ... اون تنها تیکه لباس نویی بود که بعد از مدت ها واسم خریده بود ... - مادرجان ... یه لحظه صبر کنید ... ایستاد ... با احترام سوئی شرت رو گرفتم طرفش ... - بفرمایید ... قابل شما رو نداره ... سرش رو انداخت پایین ... - اما این نوئه پسرم ... الان تن خودت بود ... - مگه چیز کهنه رو هم هدیه میدن؟ ... گریه اش گرفت ... لبخند زدم و گرفتمش جلوتر ... - ان شاء الله تن پسرتون نو نمونه ... اون خانم از من دور شد ... و مادرم بهم نزدیک ... - پدرت می کشتت مهران ... چرخیدم سمت مادرم ... - مامان ... همین یه دست چادرمشکی رو با خودت آوردی؟... با تعجب بهم نگاه کرد ... - خاله برای تولدت یه دست چادری بهت داده بود ... اگر اون یکی چادرت رو بدم به این خانم ... بلایی که قراره سر من بیاد که سرت نمیاد؟ ... حالت نگاهش عوض شد ... - قواره ای که خالت داد ... توی یه پلاستیک ته ساکه ... آورده بودم معصومه برام بدوزه ... سریع از ته ساک درش آوردم ... پولی رو هم که برای خرید اصول کافی جمع کرده بودم ... گذاشتم لای پارچه و دویدم دنبالش ... ده دقیقه ای طول کشید تا پیداش کردم و برگشتم ... سفره رو جمع کرده بودن ... من فقط چند لقمه خورده بودم... مادرم برام یه ساندویچ درست کرده بود ... توی راه بخورم... تا اومد بده دستم ... پدرم با عصبانیت از دستش چنگ زد... و پرت کرد روی چمن ها ... - تو کوفت بخور ... آدمی که قدر پول رو نمی دونه بهتره از گرسنگی بمیره ... و بعد شروع کرد به غر زدن سر مادرم که ... - اگر به خاطر اصرار تو نبود ... اون سوئی شرت به این معرکه ای رو واسه این قدر نشناس نمی خریدم ... لیاقتش همون لباس های کهنه است ... محاله دیگه حتی یه تیکه واسش بخرم ... چهره مادرم خیلی ناراحت و گرفته بود ... با غصه بهم نگاه می کرد ... و سعید هم ... هی می رفت و می اومد در طرفداری از بابا بهم تیکه های اساسی می انداخت ... رفتم سمت مادرم و آروم در گوشش گفتم ... - نگران من نباش ... می دونستم این اتفاق ها می افته ... پوستم کلفت تر از این حرف هاست ... و سوار ماشین شدم ... و اون سوئی شرت ... واقعا آخرین لباسی بود که پدرم پولش رو داد ... واقعا سر حرفش موند ... گاهی دلم می لرزید ... اما این چیزها و این حرف ها ... من رو نمی ترسوند ... دلم گرم بود به خدایی که ... - " و از جایی که گمانش را ندارد روزی اش می دهد و هر که بر خدا توکل کند ،، خدا او را کافی است خدا کار خود را به اجرا می رساند و هر چیز را اندازه ای قرار داده است " ... با من سخن بگو اوایل به حس ها و چیزهایی که به دلم می افتاد بی اعتنا بودم ... اما کم کم حواسم بهشون جمع شد ... دقیق تر از چیزی بودن که بشه روشون چشم بست ... و بهشون توجه نکرد ... گیج می خوردم و نمی فهمیدم یعنی چی؟ ... با هر کسی هم که صحبت می کردم بی نتیجه بود ... اگر مسخره ام نمی کرد ... جواب درستی هم به دستم نمی رسید ... و در نهایت ... جوابم رو از میان صحبت های یه هادی دیگه پیدا کردم ... بدون اینکه سوال من رو بدونه ... داشت سخنرانی می کرد ... - اینطور نیست که خدا فقط با پیامبرش صحبت کنه ... نزول وحی و هم کلامی با فرشته وحی ... فقط مختص پیامبران و حضرت زهرا و حضرت مریم بوده ... اما قلب انسان جایگاه خداست ... جایی که شیطان اجازه نزدیک شدن بهش رو نداره ... مگه اینکه خود انسان ... بهش اجازه ورود بده ... قلب جایگاه خداست ... و اگر شخصی سعی کنه وجودش رو برای خدا خالص کنه ... این جاده دو طرفه است .خدا رو که در قلبت راه بدی . این رابطه شروع بشه و به پیش بره. قلبت که لایق بشه . اون وقت دیگه امر عجیبی نیست. خدا به قلبت الهام می کنه و هدایتت می کنه .و شیطان مثل قبل با خطواتش حمله می کنه خیابان خلوت . داشتم رد می شدم . وسط گل کاری همین که اومدم پام رو بزارم طرف دیگه و از گل کاری خارج شم .. به قوی ترین شکل ممکن گفت ..بایست . از شوک و ناگهانی بودن این حالت ناخودآگاه پاهام خشک شد و ماشین با سرعت عجیبی مثل برق از کنارم رد شد به حدی نزدیک که آینه بغلش محکم خورد توی دست چپم و چند هفته رفت توی گچ ... این آخرین باری بود که شک کردم بین توهم و واقعیت بین الهام و خطوات اما ترس اینکه روزی به جای الهام درگیر خطوات بشم هنوز هم با منه مرزهای باریک اونها و گاهی درک تفاوتش به باریکی یک موست اما اون روز رسیدیم مشهد مادبزرگم با همون لبخند همیشه اومد دم در بقیه جلوتر از من بهش که رسیدم تمام ذوق و لبخندم کور شد ... اون حس ،تلخ ترین کلام عمرم رو به زبان آورد ... ادامه دارد 🎋〰☘ @Alachiigh
✳️فواید کلم برگ سبز برای خانم ها 👇 🔸جلوگیری‌از‌ سرطان سینه زنان 🔸آب کلم برای درمان زخم معده 🔸درمان کم خونی 🔸درمان یبوست 🔸افزایش شیر مادر 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهیدمهدی‌رضوی🌹 نوجوان ۱۷ ساله ای که منافقین چشمهایش را درآوردند و گوش‌هایش را بریدند و بعد شهیدش کردند... 🔸دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده. وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش. به سید مهدی گفتم «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟» گفت «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم «برو و مواظب خودت باش!» با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد گفت «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!» 📌مادر این شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در عملیات مرصاد را این‌چنین بیان می‌کند: سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27 و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به شهادت می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند.زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰☘ @Alachiigh