❌🔴📝حضرت آقا اخیرا با انتقاد از بعضی از شرکتهای بزرگ و پُر درآمد دولتی که از مواد اولیه داخلی برای تولید استفاده میکنن اما قیمت محصولاتشونو با دلار تلگرامی و قیمتهای جعلی هدایتشده از طرف دشمن تطبیق میدن، فرمودند: چرا باید این کار که حاکمیت دادن به دلار و تقویت رقیب ریال است، انجام بگیرد.
میشه سخنگوی محترم دولت بگه در این زمینه چه اقدام موثری انجام دادن؟
تکلیف دولت لیبرال قبل که مشخص بود
خیلی از اوقات دستور را معکوس اجرا میکرد، اما از دولت انقلابی انتظارها بیشتره..
سید علیرضا آلداود
#جنگ_شناختی
#سواد_رسانهای
🎋〰☘
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۲۶ برکت با وجود فشار زیاد نگهداری و مراقبت از بی بی ... معدلم بالای
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۲۷
تاج سر من
مادربزرگ با اون چشم های بی رمقش بهم نگاه می کرد ... وقتی چشمم به چشمش افتاد ... خیلی خجالت کشیدم...
- ببخشید جلوی شما صدام رو بالا بردم ...
دوباره حالتم جدی شد ...
- ولی حقش بود ... نفهم و بی عقل هم خودش بود ... شما تاج سر منی ...
بی بی هیچی نگفت ... شاید چون دید ... نوه 15 ساله اش... هنوز هم از اون دعوای جانانه ... ملتهب و بهم ریخته است ...
رفتم در خونه همسایه مون ... و ازش خواستم کمک خواستم ... کاری نبود که خودم تنهایی بتونم انجام بدم ...
خاله، شب اومد ... و با ندیدن اون خانم ... من کل ماجرا رو تعریف کردم ... هر چند خاله هم به شدت ناراحت شد ... و حق رو به من داد ... اما توی محاسبه نفس اون شب نوشتم...
- امروز به شدت عصبانی شدم ... خستگی زیاد نگذاشت خشمم رو کنترل کنم ... نمی دونم ولی حس می کنم بهتر بود طور دیگه ای حرف می زدم ...
اون شب پیش ما موند ... هر چند بهم گفت برم استراحت کنم ... اما دلم نمی خواست حتی یه نفر دیگه ... به خاطر اون بو و شرایط ... به اندازه یک اخم ساده ... یا گفتن کوچک ترین حرفی توی دلش ... حرمت مادربزرگ رو بشکنه ... حتی اگر دختر مادربزرگ باشه ... رفتم توی حمام ... و ملحفه و لباس ها رو شستم ...
نیمه شب بود ... دیگه قدرت خشک کردن و اتو کردن شون رو نداشتم ... هوا چندان سرد نبود ... اما از شدت خستگی زیاد لرز کردم ...
خاله بلافاصله تشت رو از دستم گرفت ... منم یه پتوی بزرگ پیچیدم دور خودم ... کنار حال، لوله شدم جلوی بخاری ... از شدت سرما ... فک و دندون هام محکم بهم می خورد ... حس می کردم استخوان هام از داخل داره ترک می خوره ...
3 ساعت بعد ... با صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم ... دیدم خاله ... دو تا پتوی دیگه هم روم انداخته ... تا بالاخره لرزم قطع شده بود ...
میراث
خاله با یکی از نیروهای خدماتی بیمارستان هماهنگ کرده بود ... بنده خدا واقعا خانم با شخصیتی بود ... تا مادربزرگ تکان می خورد ... دلسوز و مهربان بهش می رسید ... توی بقیه کارها هم همین طور ... حتی کارهایی که باهاش هماهنگ نشده بود ...
با اومدن ایشون ... حس کردم بار سنگینی رو که اون مدت به دوش کشیده بودم ... سبک تر شده ... اما این حس خوشحالی ... زمان زیادی طول نکشید ...
با درخواست خاله ... پزشک مادربزرگ برای ویزیت می اومد خونه ... من اون روز هیچی ار حرف هاش نفهمیدم ... جملاتش پر از اصطلاح پزشکی بود ... فقط از حالت چهره خاله ... می فهمیدم اوضاع اصلا خوب نیست ...
بعد از گذشت ماه ها ... بدجور با مادربزرگ خو گرفته بودم ... خاله با همه تماس گرفت ...
بزرگ ترها ... هر کدوم سفری ... چند روزی اومدن مشهد دیدن بی بی ... دلشون می خواست بمونن ولی نمی شد... از همه بیشتر دایی محمد موند ... یه هفته ای رو پیش ما بود ... موقع خداحافظی ... خم شد پای مادربزرگ رو بوسید ... بی بی دیگه حس نداشت ...
با گریه از در خونه رفت ... رفتم بدرقه اش ... دستش رو گذاشت روی شونه ام ...
- خیلی مردی مهران ... خیلی ...
برگشتم داخل ... که بی بی با اون صدای آرام و لرزانش صدام کرد ...
- مهران ... بیا پسرم ...
- جونم بی بی جان ... چی کارم داری؟ ...
- کمد بزرگه توی اتاق ... یه جعبه توشه ... قدیمیه ... مال مادرم ... توش یه ساک کوچیک دستیه ...
رفتم سر جعبه ... اونقدر قدیمی بود که واقعا حس عجیبی به آدم دست می داد ... ساک رو آوردم ... درش رو که باز کردم بوی خاک فضا رو پر کرد ...
- این ساک پدربزرگت بود ... با همین ساک دستی می رفت جبهه ... شهید که شد این رو واسمون آوردن ... ولی نزاشتم احدی بهش دست بزنه ... همین طوری دست نخورده گذاشتمش کنار ...
آب دهنش به زحمت کمی گلوش رو تر کرد ...
- وصیتم رو خیلی وقته نوشتم ... لای قرآنه ... هر چی داشتم مال بچه هامه ... بچه هاشونم که از اونها ارث می برن ... اما این ساک، نه ... دلم می خواست دست کسی بدم که بیشتر قدرش رو بدونه ... این ارث، مال توئه ... علی الخصوص دفتر توش ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده:سيدطاها ايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
✳️مکیدن انگشت یا پستانک بعداز ۳سالگی سبب :👇
🔸رویش دندانهای کج
🔸ایجاد بیماریهای عفونی
🔸تاثیر در رشد سقف دهان
🔸نادرست قرار گرفتن زبان و مشکلات گفتاری می شود.
#کودکان
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰☘
@Alachiigh
🥀🥀🥀🥀🥀
در تاریخ بنویســــــید...
در یک شب پنج جوان رشید برای جلوگیری از ورود اشرار به کشورشون شهید شدند ..
اما صدای یک سلبریتی در نیومد ،
ولی اگه فردا بخوان قاتلشون رو اعدام کنن همه میشن مدافع حقوق بشر ....
❌تعدادی از سلیتری ها....3 روز عزای عمومی گرفتن برای سه قاتل جانی، اما برای شهادت 5 سرباز مرزبانی روزه سکوت گرفتن❌
👈اینا مادر ندارن خانم سلبریتی ؟؟⁉️
🔻6 مرزبان در سراوان سیستانوبلوچستان در درگیری با اشرار به شهادت رسیدند.🔻
#امنیت_اتفاقی_نیست
#حاج_کمیل
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🍃
پویش کبوتران حرم /سوگــــــندنامـــــــــه
🍃🌹ذیقعده شد و بهار ایران آمد
🍃🌹در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد
🍃🌹در روز یکم کریمه آل رسول (ص)
🍃🌹در یازدهم شاه خراسان آمد
پویش کبوتران حرم:
بر آن شدیم تا پویش زیبای کبوتران حرم را به مناسبت میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و حضرت رضا علیه السلام در #دهه_کرامت اجرا نماییم.
در این پویش، هر راوی تصمیمی به اصلاح رفتار اشتباه، یا تقویت کار خوب نموده و "با #حضرت_معصومه (سلام الله علیها ) و #امام_رضا (علیه السلام ) عهد میبندد که تا سال آینده بر سوگند خود پایدار بماند.
محورهای پویش:
عهدهای ما در مورد
🔹رعایت حقوق والدین
🔹رعایت حقوق همسر
🔹رعایت حقوق همسایه
🔹رعایت حقوق اجتماعی(امربه معروف، تعهد به اموال عمومی و #حجاب ....)
🔹و هر رفتاری که سعی بر تقویت یا اصلاح آن دارید. ✨
🔵مدل های ارسال پویش بصورت:
✅کلیپ تصویری( با حجم کمتر از ۴۰ مگ و کمتر از ۳۰ ثانیه)
✅صوت (کمتر از ۳۰ ثانیه)
✅متن (دلنوشته کمتر از ۱۰ خط)
🔴مهلت ارسال آثار تا ۱۱ خرداد ۱۴۰۲ می باشد.
🔻کلیه اطلاع رسانی های این پویش از طریق کانال موقت « پویش کبوتران حرم» صورت خواهد پذیرفت
👇👇https://eitaa.com/kabutaraneharam
ضمنا ارسال این مشخصات بهمراه اثر الزامیست:
(نام و نام خانوادگی، نام استان، شماره تماس)
🔻"ارسال آثار به آیدی زیر در پیامرسان ایتا"
👇👇
@Biineshaan
هدایای پویش:
🍀دو هدیه ۳۰۰ هزار تومانی
🍀چهار هدیه ۲۰۰ هزار تومانی
🍀و شــانـــزده هدیه ۱۰۰ هزار تومانی
🎋〰☘
@Alachiigh
✅♦️ بخشهای کوچکی از مهمترین برنامه های انجام شده توسط پایگاه زینب کبری سلام الله علیها ( طی ماه گذشته)
⚜برگزاری پرشور جلسات جزءخوانی
⚜آموزش قرآن خوانی نونهالان نهالان
⚜برپایی جلسات شبانه قرائت دعای ابوحمزه
⚜حلقه صالحین و یادبود
⚜کلاس حفظ قرآن جوانه های صالحین
(در سنین مختلف)
⚜کمکهای معیشتی (در چندین نوبت)
⚜کمک به جهیزیه نوعروس نیازمند
و....
#برنامه_های_پایگاه
🎋〰☘
@Alachiigh
48.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ سران قوا جرم بی حجابی را لغو کردند
🔻دولت بخوانید رئیسی و کل وزیران و رئیس صدا وسیما و شهردار تهران
و قوه قضائیه بخوانید اژهای و دادستان کل و ده ها قضات عالی لایحه عفاف و حجاب بخوانید لایحه صیانت قضایی بی حجابان را برای قانونی شدن به مجلس دادند
🔴عقب نشینی رئیس جمهور از حجاب
فقط کار فرهنگی مخالف گشت ارشاد
🔴وزیر دولت رئیسی و رئیس هشت سال صداو سیما ضرغامی در دانشگاه اعلام کرد:بی حجابی دختران و زنان به نظام آسیبی نمی زند و رئیس جمهور پشتیبان من هست
🔴حرکت خبرگزاری فارس سپاه یرای تصویب لایحه جرم نبودن بی حجابی وبرهنگی
🔴قوه قضائیه و هیئت دولت لایحه دجرم زدائی از بی حجابان و برهنگی را دو فوریتی تصویب کردند
🔴رئیس مجلس خیز برداشته برای تصویب این لایحه با نام لایحه عفاف و حجاب ولی بخوانید لایحه مصونیت قضائی
🔴معاون حقوقی رئیس جمهوراز طرف دولت با حضور در خبرگزاری فارس سپاه بی شرمانه اعلام کرد:
نقطه کلیدی لایحه این است بی حجابی جرم نیست فقط تخلف و آن هم در صورت تکرار با ظرافت جریمه صد هزار تومانی می شود
#حجاب
#قانون_خدا
🎋〰☘
@Alachiigh
🇮🇷
🖼#عکس_نوشت | بی حجابی: انتقام از زنان ایرانی
❌ نویسندگان و جامعه شناسان غربی در رابطه با #حجاب چه میگویند؟!
🎋〰☘
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۲۷ تاج سر من مادربزرگ با اون چشم های بی رمقش بهم نگاه می کرد ... وق
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۲۸
دستخط
تمام وجودم می لرزید ... ساکی که بیشتر از 20 سال درش بسته مونده بود ... رفتم دوباره وضو گرفتم ... وسایل شهید بود ...
دو دست پیراهن قدیمی ... که بوی خاک کهنه گرفته بود ... اما هنوز سالم مونده بود ... و روی اونها ... یه قرآن و مفاتیح جیبی ... با یه دفتر ...
تا اون موقع دستخطی از پدربزرگم ندیده بودم ... بازش که کردم ... تازه فهمیدم چرا مادربزرگ گفت باید به یکی می دادم که قدرش رو بدونه ...
کل دفتر، برنامه عبادی و تهذیبی بود ... از ذکرهای ساده ... تا برنامه دعا، عبادت، نماز شب و نماز غفیله ... ریز ریز همه اش رو شرح داده بود ... حتی دعاهای مختلف ...
چشم هام برق می زد و محو دفتر بودم ... که بی بی صدام کرد ...
- غیر از اون ساک ... اینم مال تو ...
و دستش رو جلو آورد و تسبیحش رو گذاشت توی دستم ...
- این رو از حج برام آورده بود ... طواف داده و متبرکه ... می گفت کربلا که آزاد بشه ... اونجا هم واست تبرکش می کنم ...
خم شدم و دست بی بی رو بوسیدم ... دلم ریخت ... تازه به خودم اومدم و حواسم جمع شد ... داره وصیت می کنه ... گریه ام گرفته بود ...
- بی بی جان ... این حرف ها چیه؟ ... دلت میاد حرف از جدایی میزنی؟ ...
- مرگ حقه پسرم ... خدا رو شکر که بی خبر سراغم نیومد... امان از روزی که مرگ بی خبر بیاد و فرصت توبه و جبران رو از آدم بگیره ...
دیگه آب و غذا هم نمی تونست بخوره ... سرم هم توی دستش نمی موند ... می نشستم بالای سرش ... و قطره قطره آب رو می ریختم توی دهنش ... لب هاش رو تر می کردم ... اما بازم دهانش خشک خشک بود ...
ساعت به وقت کربلا
بی حس و حال تر از همیشه ... روی تخت دراز کشیده بود... حس و رمق از چشم هاش رفته بود ... و تشنگی به شدت بهش فشار می آورد ... هر چی لب هاش رو تر کردم... دیگه فایده نداشت ... وجودش گر گرفته بود ...
گریه ام گرفت ... بی اختیار کنار تختش گریه می کردم ... حالش خیلی بد بود ... خیلی ...
شروع کردم به روضه خوندن ... هر چی که شنیده بودم و خونده بودم ... از کربلا و عطش بچه ها ... اشک می ریختم و روضه می خوندم ... از علی اکبر امام حسین ... که لب هاش از عطش سوخته بود ... از گریه های علی اصغر ... و مشک پاره ابالفضل العباس ... معرکه ای شده بود ...
ساکت که شدم ... دستش رو کشید روی سرم ... بی حس و جان ... از خشکی لب و گلو ... صداش بریده بریده می اومد...
- زیارت ... عاشورا ... بخون ...
شروع کردم ... چشم هاش می رفت و می اومد ...
- " اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ ... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ ... اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنین ...
به سلام آخر زیارت رسیده بود ...
- عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ...
چشم های بی رمق خیس از اشکش ... چرخید سمت در... قدرت حرکت نداشت ... اما حس کردم با همه وجود می خواد بلند شه ... با دست بهم اشاره کرد بایست ... ایستادم...
دیگه قدرت کنترل خودم رو نداشتم ... من ضجه زنان گریه می کردم ... و بی بی ... دونه دونه ... با سر سلام می داد... دیگه لب هاش تکان نمی خورد ... اما با همون سختی تکان شون می داد ... و چشمش توی اتاق می چرخید ...
دستم رو گرفتم توی صورت خیس از اشکم ...
- اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ ... وَعَلٰی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ... وَعَلیٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ... وَعَلی ...
سلام به آخر نرسیده ... به فاصله کوتاه یک سلام ... چشم های بی بی هم رفت ...
دیگه پاهام حس نداشت ... خودم رو کشیدم کنار تخت و بلندش کردم ... از آداب میت ... فقط خوابوندن رو به قبله رو بلد بودم ...
نفسم می رفت و می اومد ... و اشک امانم نمی داد ... ساعت 3 صبح بود ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده:شهید سيدطاها ايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
✳️گذاشتن آی یودی باعث میشود خونریزی ماهانه شما 2 تا 3 روز طولانی تر شود و حجم خونریزی نیز بیشتر میشود
🔸لازم است خانمهایی که دستگاه ای یو دی برای جلوگیری استفاده میکنند حتما مکمل آهن همراه با اسیدفولیک استفاده کنند
#پزشکی_زنان
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰☘
@Alachiigh
🌹شهید_سید_کمال_فاضلی🌹
توی عملیات محرم مجروح شد و دکترا ازش قطع امید کردند...
حضرت زهرا علیها السلام آمده بودند به خوابش و فرموده بودند: پسرم تو شفا گرفتی، فقط قول بده جبهه رو ترک نکنی...
بعد از این خواب سر از پا نمیشناخت.
توی عملیات خیبر شد فرمانده گردان علی اکبر علیه السلام از بس که حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو به یا زهرا علیها السلام تغییر داد...
شهید که شد، ایام فاطمیه بود و ترکش خورده بود به پهلوش...
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
🔴❌ #تقلب و #تحریف در مناظره به روش اشرافیت لیبرال
🔻نحوه مناظره موسی غنینژاد و نوع تحلیلهای نشریات زنجیرهای درباره دو مناظره اخیر وی، مصداق کامل عوامفریبی، فرار به جلو به جای پاسخگویی و پروپاگاندای رسانهای است.
🔸غنینژاد در هر دو مناظره، به جای پاسخگویی درباره آورده (خسارت) های مدیریت اشرافی لیبرال که از دوستان وی بوده اند، ژست انتقادی گرفته و به تخطئه جمهوری اسلامی پرداخت.
🔹در کنار این رویکرد مغالطهای (فرار به جلو)، اقدام نشریات زنجیرهای نیز در نوع خود جالب بود؛ به این نحو که فارغ از محتوای مناظرات سعی کردند با تیترهای القایی، غنینژاد و لیبرالیسم را پیروز مناظره جا بزنند آنها پس از مناظره اول، تیتر زدند:
❌ مناظره علم و شعار (آفتاب یزد)
❌ جدال علم و ایدئولوژی (روزنامه سازندگی)
❌ شکست اسناد (تیتر هممیهن، علیه پروفسور درخشان)
🔸آنها پس از مناظره اخیر نیز با انتخاب تیتر و عکسهای درشت، سعی کردند غنینژاد و لیبرالیسم را پیروز مناظره جا بزنند:
❌ سازندگی: «در ستایش آزادی». مناظره غنینژاد اقتصاددان با علیزاده که سخنانش بوی پوپولیسم میدهد، نشان از برتری لیبرالهاست.
❌ هممیهن: پیروزی آکادمی، پیروزی استاد.
❌ آفتاب یزد: جدل منطق و پریشانی.
🔹در این میان روزنامه هممیهن متعلق به غلامحسین کرباسچی- که دوستان و همحزبیهایش متولی چهار دولت به مدت ۳۲ سال بودهاند- با القای پیروزی غنینژاد، او را "سخنگوی عقل" معرفی کرد.
🔹غنینژاد در حالی در مناظرات اخیر به "اقتصاد دستوری" حمله کرده که نزدیکترین رفقای وی، سکاندار اقتصاد بودهاند.
🔸غنینژاد، به نوشته روزنامه هممیهن سوابق چپ داشته و بعدا لیبرال شده است. او که قبلا در گفتوگویی، ضمن انتقاد از ملی شدن صنعت نفت در مقابل استعمار انگلیس و آمریکا، گفته بود: "بهتر بود شرکت نفت ایران و انگلیس باقی میماند و ایران با مذاکره سهم مناسبی از درآمد نفتی را به دست میآورد... ملی شدن صنعت نفت، منجر به انزوای ایران در دنیا شد".
🔺اجمالا اینکه، منطق آقای غنینژاد در کنار بانیان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (سازمان سیاه و MI6 و مزدورانش نظیر فضلالله زاهدی) و رویکرد برچسب زنانه گروهکهای تروریست قرار میگیرد
📚روزنامه کیهان
🎋〰☘
@Alachiigh
❌🔴اگر به شما گفتند این همه فتنه و تحریم و جار و جنجال برای چیست، این عکس رو نشانشان بدهید.
▪️طبق توافق چین و پنج کشور آسیای مرکزی ایران کریدور ترانزیت شرق و غرب جهان خواهد شد.
▪️ایران هم کلید و هم قفل اولین بحران پیش روی دنیا طی ۳۰ سال آینده یعنی «بحران انرژی» را در دست دارد.
▪️با کاهش منابع انرژی فسیلی و بالا رفتن هزینه حمل و نقل، ترانزیت دریا پایه دیگر پاسخگوی نیازهای تجارت بین الملل نخواهد بود و مقرون و به صرفه نیست.
▪️تنها راه گریز از این بحران عبور از ایران و احیای جاده ابریشم است.
▪️مسیری که زمان ترانزیت ۴۵ روزه دریایی از شرق آسیا تا اروپا را به ۱۴ روز کاهش میدهد و صرفه اقتصادی کلانی برای تجارت بین الملل دارد.
#عموفیدل
#ایران_قوی
🎋〰☘
@Alachiigh
❌میرسلیم: لندکروز با ۲۰۶ فرقی ندارد☹️
🔴🎥🔴مناظره خودرویی میرسلیم و رشیدی کوچی/ شما عضو هیئت مدیره شرکتهای موتورسازی بودید
رشیدیکوچی، نماینده مجلس:
۴۰سال است با این ادبیات حق مردم در صنعت خودرو را پایمال میکنیم. من مدافع نظام و مردم هستم. سیاستهایی که آقای میرسلیم میگویند نتیجهای جز نارضایتی شدید برای مردم ندارد. عملا مردم را داریم علیه نظام هدایت میکنیم..
#مناظره
#مافیای_خودرو
🎋〰☘
@Alachiigh