eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۲۷ تاج سر من مادربزرگ با اون چشم های بی رمقش بهم نگاه می کرد ... وق
قسمت دستخط تمام وجودم می لرزید ... ساکی که بیشتر از 20 سال درش بسته مونده بود ... رفتم دوباره وضو گرفتم ... وسایل شهید بود ... دو دست پیراهن قدیمی ... که بوی خاک کهنه گرفته بود ... اما هنوز سالم مونده بود ... و روی اونها ... یه قرآن و مفاتیح جیبی ... با یه دفتر ... تا اون موقع دستخطی از پدربزرگم ندیده بودم ... بازش که کردم ... تازه فهمیدم چرا مادربزرگ گفت باید به یکی می دادم که قدرش رو بدونه ... کل دفتر، برنامه عبادی و تهذیبی بود ... از ذکرهای ساده ... تا برنامه دعا، عبادت، نماز شب و نماز غفیله ... ریز ریز همه اش رو شرح داده بود ... حتی دعاهای مختلف ... چشم هام برق می زد و محو دفتر بودم ... که بی بی صدام کرد ... - غیر از اون ساک ... اینم مال تو ... و دستش رو جلو آورد و تسبیحش رو گذاشت توی دستم ... - این رو از حج برام آورده بود ... طواف داده و متبرکه ... می گفت کربلا که آزاد بشه ... اونجا هم واست تبرکش می کنم ... خم شدم و دست بی بی رو بوسیدم ... دلم ریخت ... تازه به خودم اومدم و حواسم جمع شد ... داره وصیت می کنه ... گریه ام گرفته بود ... - بی بی جان ... این حرف ها چیه؟ ... دلت میاد حرف از جدایی میزنی؟ ... - مرگ حقه پسرم ... خدا رو شکر که بی خبر سراغم نیومد... امان از روزی که مرگ بی خبر بیاد و فرصت توبه و جبران رو از آدم بگیره ... دیگه آب و غذا هم نمی تونست بخوره ... سرم هم توی دستش نمی موند ... می نشستم بالای سرش ... و قطره قطره آب رو می ریختم توی دهنش ... لب هاش رو تر می کردم ... اما بازم دهانش خشک خشک بود ... ساعت به وقت کربلا بی حس و حال تر از همیشه ... روی تخت دراز کشیده بود... حس و رمق از چشم هاش رفته بود ... و تشنگی به شدت بهش فشار می آورد ... هر چی لب هاش رو تر کردم... دیگه فایده نداشت ... وجودش گر گرفته بود ... گریه ام گرفت ... بی اختیار کنار تختش گریه می کردم ... حالش خیلی بد بود ... خیلی ... شروع کردم به روضه خوندن ... هر چی که شنیده بودم و خونده بودم ... از کربلا و عطش بچه ها ... اشک می ریختم و روضه می خوندم ... از علی اکبر امام حسین ... که لب هاش از عطش سوخته بود ... از گریه های علی اصغر ... و مشک پاره ابالفضل العباس ... معرکه ای شده بود ... ساکت که شدم ... دستش رو کشید روی سرم ... بی حس و جان ... از خشکی لب و گلو ... صداش بریده بریده می اومد... - زیارت ... عاشورا ... بخون ... شروع کردم ... چشم هاش می رفت و می اومد ... - " اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ ... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ ... اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنین ... به سلام آخر زیارت رسیده بود ... - عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ... چشم های بی رمق خیس از اشکش ... چرخید سمت در... قدرت حرکت نداشت ... اما حس کردم با همه وجود می خواد بلند شه ... با دست بهم اشاره کرد بایست ... ایستادم... دیگه قدرت کنترل خودم رو نداشتم ... من ضجه زنان گریه می کردم ... و بی بی ... دونه دونه ... با سر سلام می داد... دیگه لب هاش تکان نمی خورد ... اما با همون سختی تکان شون می داد ... و چشمش توی اتاق می چرخید ... دستم رو گرفتم توی صورت خیس از اشکم ... - اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ ... وَعَلٰی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ... وَعَلیٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ... وَعَلی ... سلام به آخر نرسیده ... به فاصله کوتاه یک سلام ... چشم های بی بی هم رفت ... دیگه پاهام حس نداشت ... خودم رو کشیدم کنار تخت و بلندش کردم ... از آداب میت ... فقط خوابوندن رو به قبله رو بلد بودم ... نفسم می رفت و می اومد ... و اشک امانم نمی داد ... ساعت 3 صبح بود ... ⚜جھت‌ِ مطالعہ‌ے هر قسمٺ‌؛،، ¹1صڵواٺ‌ بہ‌ نیٺ ِ تعجیݪ‌ دࢪ فࢪج‌ الزامیست -ادامه دارد... -نويسنده:شهید سيدطاها ايمانی @Alachiigh
‍✳️گذاشتن آی یودی باعث میشود خونریزی ماهانه شما 2 تا 3 روز طولانی تر شود و حجم خونریزی نیز بیشتر میشود 🔸لازم است خانمهایی که دستگاه ای یو دی برای جلوگیری استفاده میکنند حتما مکمل آهن همراه با اسیدفولیک استفاده کنند 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید_سید_کمال_فاضلی🌹 توی عملیات محرم مجروح شد و دکترا ازش قطع امید کردند... حضرت زهرا علیها السلام آمده بودند به خوابش و فرموده بودند: پسرم تو شفا گرفتی، فقط قول بده جبهه رو ترک نکنی... بعد از این خواب سر از پا نمیشناخت. توی عملیات خیبر شد فرمانده گردان علی اکبر علیه السلام از بس که حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو به یا زهرا علیها السلام تغییر داد... شهید که شد، ایام فاطمیه بود و ترکش خورده بود به پهلوش... ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴❌ و در مناظره به روش اشرافیت لیبرال 🔻نحوه مناظره موسی غنی‌نژاد و نوع تحلیل‌های نشریات زنجیره‌ای درباره دو مناظره اخیر وی، مصداق کامل عوام‌فریبی، فرار به جلو به جای پاسخگویی و پروپاگاندای رسانه‌ای است. 🔸غنی‌نژاد در هر دو مناظره، به جای پاسخگویی درباره آورده (خسارت‌) های مدیریت اشرافی لیبرال که از دوستان وی بوده اند، ژست انتقادی گرفته و به تخطئه جمهوری اسلامی پرداخت. 🔹در کنار این رویکرد مغالطه‌ای (فرار به جلو)، اقدام نشریات زنجیره‌ای نیز در نوع خود جالب بود؛ به این نحو که فارغ از محتوای مناظرات سعی کردند با تیترهای القایی، غنی‌نژاد و لیبرالیسم را پیروز مناظره جا بزنند آنها پس از مناظره اول، تیتر زدند: ❌ مناظره علم و شعار (آفتاب یزد) ❌ جدال علم و ایدئولوژی (روزنامه سازندگی) ❌ شکست اسناد (تیتر هم‌میهن، علیه پروفسور درخشان) 🔸آنها پس از مناظره اخیر نیز با انتخاب تیتر و عکس‌های درشت، سعی کردند غنی‌نژاد و لیبرالیسم را پیروز مناظره جا بزنند: ❌ سازندگی: «در ستایش آزادی». مناظره غنی‌نژاد اقتصاددان با علیزاده که سخنانش بوی پوپولیسم می‌دهد، نشان از برتری لیبرال‌هاست. ❌ هم‌میهن: پیروزی آکادمی، پیروزی استاد. ❌ آفتاب یزد: جدل منطق و پریشانی. 🔹در این میان روزنامه هم‌میهن متعلق به غلامحسین کرباسچی- که دوستان و هم‌حزبی‌هایش متولی چهار دولت به مدت ۳۲ سال بوده‌اند- با القای پیروزی غنی‌نژاد، او را "سخنگوی عقل" معرفی کرد. 🔹غنی‌نژاد در حالی در مناظرات اخیر به "اقتصاد دستوری" حمله کرده که نزدیک‌ترین رفقای وی، سکاندار اقتصاد بوده‌اند. 🔸غنی‌نژاد، به نوشته روزنامه هم‌میهن سوابق چپ داشته و بعدا لیبرال شده است. او که قبلا در گفت‌وگویی، ضمن انتقاد از ملی شدن صنعت نفت در مقابل استعمار انگلیس و آمریکا، گفته بود: "بهتر بود شرکت نفت ایران و انگلیس باقی می‌ماند و ایران با مذاکره سهم مناسبی از درآمد نفتی را به دست می‌آورد... ملی شدن صنعت نفت، منجر به انزوای ایران در دنیا شد". 🔺اجمالا اینکه، منطق آقای غنی‌نژاد در کنار بانیان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (سازمان سیاه و MI6 و مزدورانش نظیر فضل‌الله زاهدی) و رویکرد برچسب زنانه گروهک‌های تروریست قرار می‌گیرد 📚روزنامه کیهان 🎋〰☘ @Alachiigh
❌🔴اگر به شما گفتند این همه فتنه و تحریم و جار و جنجال برای چیست، این عکس رو نشانشان بدهید. ▪️طبق توافق چین و پنج کشور آسیای مرکزی ایران کریدور ترانزیت شرق و غرب جهان خواهد شد. ▪️ایران هم کلید و هم قفل اولین بحران پیش روی دنیا طی ۳۰ سال آینده یعنی «بحران انرژی» را در دست دارد. ▪️با کاهش منابع انرژی فسیلی و بالا رفتن هزینه حمل و نقل، ترانزیت دریا پایه دیگر پاسخگوی نیازهای تجارت بین الملل نخواهد بود و مقرون و به صرفه نیست. ▪️تنها راه گریز از این بحران عبور از ایران و احیای جاده ابریشم است. ▪️مسیری که زمان ترانزیت ۴۵ روزه دریایی از شرق آسیا تا اروپا را به ۱۴ روز کاهش می‌دهد و صرفه اقتصادی کلانی برای تجارت بین الملل دارد. 🎋〰☘ @Alachiigh
❌میرسلیم: لندکروز با ۲۰۶ فرقی ندارد☹️ 🔴🎥🔴مناظره خودرویی میرسلیم و رشیدی کوچی/ شما عضو هیئت مدیره شرکت‌های موتورسازی بودید رشیدی‌کوچی، نماینده مجلس: ۴۰سال است با این ادبیات حق مردم در صنعت خودرو را پایمال می‌کنیم. من مدافع نظام و مردم هستم. سیاست‌هایی که آقای میرسلیم می‌گویند نتیجه‌ای جز نارضایتی شدید برای مردم ندارد. عملا مردم را داریم علیه نظام هدایت می‌کنیم.. 🎋〰☘ @Alachiigh
⭕️ با این لایحه، ایران بهشت برهنه‌گرایان خواهد شد😏 🔻مهمترین ایرادات وارد به قوه قضائیه که با تأیید دولت انقلابی با طرح دو فوریت راهی مجلس میشود را در پایین ببینید👇 1️⃣ عدم تفکیک صحیح متخلفین طبق ماده 2 لایحه، فرقی بین کشف حجاب سر و پوشیدن لباس زیر در خیابان وجود ندارد و رویکرد تساهلی نسبت به همه افراد اجرا خواهد شد 2️⃣ پلیس در نقش عکاس پلیس حق هیچ گونه مداخله میدانی را ندارد یعنی اگر یک یا چند نفر با لباس زیر هم در خیابان حاضر شوند پلیس تنها باید عکسشان را بگیرد تا در مرحله بعد پیامک تذکر برایشان ارسال شود. 3️⃣ لطفا تحمل کنید! چنانچه ذکر شد پلیس امکان مداخله با فرد برهنه را ندارد؛ مردم هم درصورت مداخله با مجازات روبرو میشوند و چاره ای جز نظاره ندارند. 4️⃣ جرایم تمسخرآمیز کسی که بدون پوشش سر و یا حتی برهنه در خیابان قدم بزند، تنها در صورتی که دوربین تصویرش را ثبت کند با «پیامک تذکر» روبرو میشود و در مرتبه بعد با جریمه 100 هزار تومانی مواجه میشود! 5️⃣ فرآیند غیرممکن پیامک و جرایم 100 و 200 هزار تومانی نیز منوط به عکاسی پلیس و بارگزاری تمام ادله و قرائن تخلف در یک سامانه است که فرآیندی غیرممکن و یا دشوار خواهد بود. 6️⃣ این کجا و آن کجا! پلیس حق دارد در صورت مشاهده تخلف رانندگی، همان جا شما را جریمه کند، در حالی که جریمه حضور برهنه در خیابان، منوط به بارها ثبت تصویر واضح چهره خواهد بود (اگر ماسک به صورت نداشته باشید!) 7️⃣ اپال ها! طبق این لایحه، تنها با نصب تابلوی «حجاب»، تردد افراد برهنه و نیمه پوش در پاساژها و مراکز تجاری قانونی میشود (!) و مدیران این مراکز مسئولیتی نخواهند داشت. 8️⃣ راننده را دریاب! طبق تبصره ماده 1، سرنشینان خودرو میتوانند هر پوششی داشته باشند؛ تنها در صورتی که «راننده» بدون حجاب باشد پلیس میتواند ورود کند و نقش عکاسی خود را ایفا نماید. 9️⃣ ایران، بهشت برهنه گرایان در صورتی که جریمه برهنگی کامل در آمریکا هزار دلار معادل 50 میلیون تومان است، طبق لایحه عفاف و حجاب (!)، جریمه برهنگی در ایران تنها 2 تا 8 میلیون تومان خواهد بود! /جنس اول 🎋〰☘ @Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۲۸ دستخط تمام وجودم می لرزید ... ساکی که بیشتر از 20 سال درش بسته م
قسمت محشری برای بی بی با همون حال، تلفن رو برداشتم ... نمی دونستم اول به کی و کجا خبر بدم ... اولین شماره ای که اومد توی ذهنم ... خاله معصومه بود ... آقا جلال با صدای خواب آلود، گوشی رو جواب داد ... اما من حتی در جواب سلامش نتونستم چیزی بگم ... چند دقیقه ... تلفن به دست ... فقط گریه می کردم ... از گلوم هیچ صدایی در نمی اومد ... آقا جلال به دایی محسن خبر داده بود ... ده دقیقه بعد از رسیدن خاله ... دایی و زن دایی هم رسیدن ... محشری به پا شده بود ... کمی آروم تر شده بودم ... تازه حواسم به ساعت جمع شد... با اون صورت پف کرده و چشم های سرخ ... رفتم توی دستشویی و وضو گرفتم ... با الله اکبر نماز ... دوباره بی اختیار ... اشک مثل سیلابی از چشمم پایین می اومد ... قدرت بلند کردن سرم رو از سجده نداشتم ... برای خدا و پیش خدا دلتنگی می کردم ... یا سر نماز هم مشغول عزاداری بودم ... حال و هوای نمازم ... حال و هوای نماز نبود ... مادربزرگ رو بردن ... و من و آقا جلال، پارچه مشکلی سر در خونه زدیم ... با شنیدن صدای قرآن ... هم وجودم می سوخت ... و هم آرام تر می شد ... کم کم همسایه ها هم اومدن ... عرض تسلیت و دلداری ... و من مثل جنازه ای دم در ایستاده بودم ... هر کی به من می رسید ... با دیدن حال من، ملتهب می شد ... تسبیح مادربزرگ رو دور مچم پیچیده بودم ... و اشک بی اختیار و بی وقفه از چشمم می اومد ... بیشتر از بقیه، به من تسلیت می گفتن ... با رسیدن مادرم ... بغضم دوباره ترکید ... بابا با اولین پرواز ... مادرم رو فرستاده بود مشهد .. تلقین با یک روز تاخیر ... مراسم تشییع جنازه انجام شد تا همه برسن ... بی بی رو بردیم حرم و از اونجا مستقیم بهشت رضا ... همه سر خاک منتظر بودن ... چشمم که به قبر افتاد ... یاد آخرین شب افتادم ... و زیارت عاشورایی که برای بی بی می خوندم ... لعن آخرش مونده بود ... با اون سر و وضع خاکی و داغون ... پریدم توی قبر ... بسم الله الرحمن الرحیم ... اللّٰهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّی و ... پدرم با عصبانیت اومد جلو تا من رو بکشه بیرون ... که دایی محمد جلوش رو گرفت ... لعن تموم شد ... رفتم سجده ... - اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلٰی مُصابِهِمْ ... اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلٰی عَظیمِ رَزِیَّتی ... اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ ... صورت خیس از اشک ... از سجده بلند شدم ... می خواستم بیام بیرون که دایی محمد هم پرید توی قبر ... دستم رو گرفت ... و به دایی محسن اشاره کرد ... - مادر رو بده ... با هم دیگه بی بی رو گذاشتیم توی قبر ... دستش رو گذاشت روی شونه ام ... من میگم تو تکرار کن ... تلقین بخون ... یکی از بین جمع صداش رو بلند کرد ... بچه است ... دفن میت شوخی بردار نیست ... و دایی خیلی محکم گفت ... بچه نیست ... لحنش هم کامل و صحیحه ... و با محبت توی چشم هام نگاه کرد ... میگم تو تکرار کن ... فقط صورتت رو پاک کن ... اشک روی میت نریزه ... ⚜جھت‌ِ مطالعہ‌ے هر قسمٺ‌؛،، ¹1صڵواٺ‌ بہ‌ نیٺ ِ تعجیݪ‌ دࢪ فࢪج‌ الزامیست -ادامه دارد... -نويسنده:شهید سيدطاها ايمانی @Alachiigh
⚜لحظه ها را ميگذرانيم تا به خوشبختي برسيم غافل ازاينكه خوشبختي در همان لحظه هایی بود كه گذرانديم....⚜ 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید محمدعلی جهان آرا🌹 قطعه ای از نوشته هایش خداوندا! تو میدانی که من با گذراندن تمام وقت و هستی خویش، تعهد این آزادی را ارج نهادم. من نسبت به تمام دردها و رنج های بعد از انقلاب، صبر کردم ولی نسبت به این مسأله آگاهم که این سران تازه به دوران رسیده ، نعمت آزادی را درک نکرده اند به این خاطر که آن ها دربند نبوده اند و معمولاً عمرشان را در گوشه های تریاهای لندن، پاریس و هامبورگ گذرانده اند ♥️گرامی باد سالروز آزادسازی خرمشهر♥️ ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰☘ @Alachiigh
🔴❌مسئول ش و ر ت پوش طرفدار لایحه آقایان رئیسی و اژه ای مهدی سلحشور:شایدبعضی مسئولان با جرم زدائی از بی حجابی خواستن خانواده خودشان را از جرم بی حجابی نجات دهند⁉️ 🔯❌چون هزاران آقازاده در انگلیس و آمریکا داریم شاید با آزادی بی حجابی با این لایحه به کشور باز گردن 🔻من یاد رئیس بانک ملی افتادم که خانواده‌اش سالها بی حجاب در کانادا تفریح می‌کرد و خودش داخل ایران مشغول رشوه از وام گیرندگان و اختلاس گران 🔻در آخر رشوه چهار صد میلیونیش لو رفت و خاوری مجبور شد نزد خانواده بی حجابش در کانادا برود دو تابعیتی _مطالبه مجرم نبودن خانواده بی حجابشان. تا خانواده‌شان از کانادا به نزدشان رحل اقامت کنند 📢بی حجابی چیه بابا،خیالتان راحت برهنگی هم با این لایحه دیگر جرم نیست 📣خاوری ها داخلی لطفا خانواده هایتان را به ایران بیاورید. با این لایحه هر خانواده شهید به خانواده دوتابعیتی برهنه شما خاوری گیر دهد مجرم و جایش زندان است خاوری منش طرفدار لایحه مصونیت بی حجابی دولت 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰ماشین‌هایی که گران فروخته شد با اینکه افزایش قیمت خودروهای مونتاژی از بهمن‌ماه سال گذشته ممنوع بود و قیمت‌های آخرین مصوبه شورای رقابت باید مبنای قیمت‌گذاری مونتاژکاران قرار می‌گرفت اما رسید خریدهای مخاطبان فارس نشان می‌دهد این خودروسازان تخلف کرده‌اند و ماشین‌ها را گران‌تر به‌فروش رسانده‌اند. قیمت (MVM x22 pro) طبق نظر شورا ۶۴۵ میلیون تومان است اما مدیران‌خودرو آن را ۸۷۰ میلیون به ‌فروش رسانده است. کرمان‌موتور هم خودروی (JAC s3) را ۹۵۵ میلیون تومان فروخته در صورتی‌که شورا قیمت آن را ۶۳۲ میلیون اعلام کرده است. 🔰🔴جنبش metoo برای مردان برانداز محمدرضا عالی‌پیام، شاعر و طنزپرداز ملقب به هالو روز گذشته در لندن مورد تعرض جنسی توسط هواداران پهلوی قرار گرفت. ۶ بار در یک تجمع. کاربری این خبر را منتشر کرده و نوشته است: «زن‌هاشون که از دست رفتن دیگه وقتشه برای مرداشون هم جنبش metoo راه بندازن.» 🔰❌ویرانگرتر از بمب هسته‌ای براساس خبرها ️بعد از انتشار یک تصویر جعلی از انفجار در پنتاگون، سهام آمریکا افت کرد. کاربری با انتشار این خبر نوشته: «به نظر می‌رسه هوش مصنوعی از بمب هسته‌ای هم ویران‌گرتره و افسار همه چیز رو می‌خواد بگیره دستش. معلومم نیست می‌خواد چه بلایی سرمون بیاره!» 🔰🔴از قتلگاه به سیاست مکسوِل فراست جوان‌ترین عضو کنگره از شدت خشونت‌های مسلحانه در آمریکا انتقاد کرده و گفت: «من از ۱۵ سالگی تاکنون در ۶۰ مراسم یادبود قربانیان تیراندازی حاضر شدم. من درگیر سیاست شدم چون نمی‌خواستم در مدرسه قربانی تیراندازی شوم.» 🔰❌مصر آماده ارتقای روابط با ایران منابع دیپلماتیک به روزنامه العربی الجدید خبر دادند سلطان عمان در دیدار اخیر خود با رئیس‌جمهور مصر با او درباره روابط تهران و قاهره گفت‌و‌گو کرده و مصر اکنون آماده ارتقای سطح روابط با ایران تا سطح تبادل سفیر است. 🔰🔴ستون محکمی به نام ایران هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در پاسخ به پیام سردار قاآنی نوشت: «ایران رکنی استوار است که مقاومت فلسطین و محور مقاومت در درگیری اصلی خود با دشمن صهیونیستی و هژمونی آمریکا بر آن استوار است.» 🔰❌شگفتی‌ اندونزی‌ها از ربات ایرانی ربات جراح سینا که یکی از شاهکارهای ایرانی در حوزه تجهیزات پزشکی است در سفر رئیس‌جمهور به ‌اندونزی موجب شگفتی پزشکان ‌اندونزی شد. 🔰🔴جاسوسان موساد در تور ترک‌ها رسانه‌های ترکیه‌ای خبر دادند یک تیم جاسوسی موساد که قصد داشت به اهداف ایرانی حمله کند در ترکیه کشف شد و ۱۱ نفر دستگیر شدند. 🎋〰☘ @Alachiigh
🔴❌ به مناسبت دوم خرداد و سالروز پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ با شعار زیبای «آزادی»! ♦️جمله معروف «قلمت بشکند ای تاریخ اگر ننویسی که...» را بسیار شنیده ایم و گاها به خاطر مسائل کم اهمیتی نیز استفاده می شود. اما این مسئله ای که من می خواهم قلم تاریخ را خطاب آن قرار دهم در قواره این ادعا است! 💢🔴👆عکس فوق مربوط به یک جوان مسلمان بوسنیایی در خلال جنگ کشور بوسنی و هرزگوین مقابل صربستان است که شهید آوینی آن را بر پشت مجله خود (مجله سوره) چاپ نمود. این جوان که به تأسی از رزمندگان ایرانی یک سربند الله اکبر بر سر بسته، انقلاب اسلامی را الگوی خود قرار داده است اما سید محمد خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت هاشمی رفسنجانی که بعداً رئیس جمهور ایران شد، شهید آوینی را به این علت که صاحب این عکس دارای عینک دودی و موهای فشن و نتیجتاً تصویرش خلاف شئونات اسلامی است، توبیخ و‌ نشریه ایشان را توقیف کرد! (تو رو خدا باور کنید) اما سید مرتضی در دفاع از خود بیان نمود «این نه تهاجم فرهنگی دشمن به ما، بلکه تهاجم فرهنگی ما به دشمن است!» 🔸می توانم به جرات بگویم که شاید در مواجهه با این کج اندیشان بدون مکتب بود که سید فرمود: «فحشت اگر بدهند آزادی بیان است، جواب بدهی بی فرهنگی است. سؤال بکنند آزاد اندیش اند، سؤال بکنی تفتیش عقاید است! تهمت بزنند در جستجوی حقیقت اند، جواب بدهی دروغگوییی! مسخره ات بکنند انتقاد است، اگر از عقایدت دفاع کنی خشونت طلب! ”حزب اللهی” بودن و بسیجی بودن را باهمه تراژدی هایش دوست دارم.» ✍آل داوود 🎋〰☘ @Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۲۹ محشری برای بی بی با همون حال، تلفن رو برداشتم ... نمی دونستم او
قسمت بزرگترین مصائب حال و روزم خیلی خراب بود دیگه خودم هم متوجه نمی شدم راه می رفتم از چشمم اشک می اومد خرما و حلوا تعارف می کردم از چشمم اشک می ریخت از خواب بلند می شدم بالشتم خیس از اشک بود همه مصیبت خودشون رو فراموش کرده بودن و نگران من بودن این آخر سر کور میشه یه کاریش کنید آروم بشه همه نگران من بودن ولی پدرم تا آخرین لحظه ای که ذهنش یاریش می کرد متلک های جدیدش رو روی من آزمایش می کرد این روزهای آخر هم که کلا به جای مهران نارنجی صدام می کرد البته هر وقت چشم دایی محمد رو دور می دید نمی دونم چرا ولی جرات نمی کرد جلوی دایی محمد سر به سرم بزاره هر کسی به من می رسید به نوبه خودش سعی در آروم کردن من داشت با دلداری با نصیحت با .اما هیچ چیز دلم رو آرام نمی کرد بعد از چند ساعت تلاش بالاخره خوابم برد خرابه ای بود سوت و کور بانوی قد خمیده ای کنار دیوار نشسته داشت نماز می خوند نماز که به آخر رسید آرام و با وقار سرش رو بالا آورد آیا مصیبتی که بر شما وارد شد بزرگ تر از مصیبتی بود که در کربلا بر ما وارد شد؟ از خواب پریدم بدنم یخ کرده بود صورت و پیشانیم از عرق خیس شده بود نفسم بند اومده بود هنوز به خودم نیومده بودم که صدای اذان صبح بلند شد هفتم مادربزرگ بود و سخنران بالای منبر چند کلمه ای درباره نماز گفت و گریزی به کربلا زد حضرت زینب "سلام الله علیها" با اون مصیبت عظیم که برادران شون رو جلوی چشم شون شهید کردن پسران شون رو جلوی چشم شون شهید کردن پسران برادرشون رو جلوی چشم شون شهید کردن اونطور به خیمه ها حمله کردن و اون فاجعه عظیم عصر عاشورا رو رقم زدن حتی یک نمازشون به تاخیر نیوفتاد حتی یک شب نماز شب شون فراموش نشد چنین روح عظیمی داشتند این بانو و سرور بزرگوار هنوز تک تک اون کلمات توی گوشمه اون خواب و اون کلمات و صحبت های سخنران باز هم گریه ام گرفت اما این بار اشک های من از داغ و دلتنگی بی بی نبود از شرم بود شرم از روی خدا شرم از ام المصائب و سرورم زینب من ... 7 شب نماز شبم ترک شده بود در حالی که هیچ کس عزیز من رو مقابل چشمانم تکه تکه نکرده بود جایی برای مردها پرونده ام رو گرفتیم. مدیر مدرسه، یه نامه بلند بالا برای مدیر جدید نوشت هر چند دلش نمی خواست پرونده ام رو بده و این رو هم به زبان آورد ولی کاری بود که باید انجام می شد نگران بود جا به جایی وسط سال تحصیلی. اونم با شرایطی که من پشت سر گذاشتم به درسم حسابی لطمه بزنه روز برگشت بدجور دلم گرفته بود چند بار توی خونه مادربزرگ چرخیدم دلم می خواست همون جا بمونم ولی . دیگه زمان برگشت بود روزهای اول، توی مدرسه جدید دل و دماغ هیچ کاری رو نداشتم توی دو هفته اول . با همه وجود تلاش کردم تا عقب موندگی هام رو جبران کنم از مدرسه که برمی گشتم سرم رو از توی کتاب در نمی آوردم یه بهانه ای هم شده بود که ذهن و حواسم رو پرت کنم . اما حقیقت این بود توی این چند ماه من خیلی فرق کرده بودم روحیه ام اخلاقم حالتم تا حدی که رفقای قدیم که بهم رسیدن اولش حسابی جا خوردن سعید هم که این مدت یکه تاز بود و اتاق دربست در اختیارش با برگشت من به شدت مشکل داشت .اما این همه علت غربت من نبود . اون خونه، خونه همه بود . پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم همه . جز من .این رو رفتار پدرم بهم ثابت کرده بود تنها عنصر اضافی خونه که هیچ سهمی از اون زندگی نداشت شب که برگشت براش چای آوردم و خسته نباشید گفتم. نشستم کنارش یکم زل زل بهم نگاه کرد کاری داری؟ دفعه قبلی گفتید اینجا خونه شماست و حق ندارم زیر سن تکلیف روزه بگیرم الان که به تکلیف رسیدم .روزه مستحبی رو هم راضی نیستید؟ توی دفتر پدربزرگ دیدم از قول امام خمینی نوشته بود برای برنامه عبادی روزه گرفتن روزهای دوشنبه و پنجشنبه رو پیشنهاد داده بودن خیلی جدی ولی با احترام بدون اینکه مستقیم بهش زل بزنم حرفم رو زدم یکم بهم نگاه کرد خم شد قند برداشت پس بالاخره اون ساک رو دادن به تو و سکوت عمیقی بین ما حاکم شد فقط صدای تلویزیون بلند بود و چشم های منتظر من نمی دونستم به چی داره فکر می کنه؟ یا ... - هر کار دلت می خواد بکن و زیر چشمی بهم نگاه کرد - تو دیگه بچه نیستی باورم نمی شد حس پیروزی تمام وجودم رو فرا گرفته بود فکرش رو هم نمی کردم روزی برسه که مثل یه مرد باهام برخورد کنه و شخصیت و رفتار من رو بپذیره این یه پیروزی بزرگ بود ⚜جھت‌ِ مطالعہ‌ے هر قسمٺ‌؛،، ¹1صڵواٺ‌ بہ‌ نیٺ ِ تعجیݪ‌ دࢪ فࢪج‌ الزامیست -ادامه دارد... -نويسنده:شهیدسيدطاها ايمانی @Alachiigh
💢برای از بین بردن چربی های شکم تان روز خود را با آب لیمو شروع کنید ✅ اندکی آب لیمو را با آب گرم مخلوط کنید و به آن کمی نمک هم اضافه کنید. نوشیدن این مخلوط هر روز صبح باعث افزایش متابولیسم بدن و رهایی از آن توده‎ی شکمی می‎شود. 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید محمودرضا بیضایی 🌹 وقتی تماس می‌گرفت، بعد از دوسه کلمه احوال‌پرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود. با آب و تاب تعریف می‌کرد که کوثر چقدر بزرگ شده و چه کار‌های جدیدی انجام می‌دهد. به دوستان خودش هم که زنگ می‌زد، اگر دختر داشتند، با آن‌ها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث می‌کرد. عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همه‌ی پدر‌ها به دخترشان بود، اما محمودرضا پُز دخترش را زیاد می‌داد. یک‌بار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم. آمد دنبالم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. توی راه گفت: کوثر را برده آتلیه و ازش عکس گرفته. مرتب درباره‌ ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت. وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاه‌های خودپرداز نگه داشت. پیاده شد. رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت: «اصلا بگذار عکس‌ها را نشانت بدهم» ماشین را خاموش کرد. لپ‌تاپش را از کیفش بیرون آورد و عکس‌های کوثر را یکی‌یکی نشانم داد. درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم می‌زد زیر خنده. شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسه‌ای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آن‌جا حاضر بودند. یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت. وقتی داشت می‌رفت، پیش من هم آمد و گفت: فلانی این دفعه از کوثر دل بریده‌ام و می‌روم. دیگر مثل همیشه شوخی و بگوبخند نمی‌کرد و حالش متفاوت بود. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا