فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اين كليپ صحبت هاي ولاديمير پوتين رييس جمهور روسيه با زیر نویس دروغین در بسیاری از کانال ها منتشر شده و ایجاد سوال و ابهام در اذهان مخاطبین کرده است.
🔹در حالی که تصاویر بالا مربوط به فرمان پوتین جهت آماده باش اتمی به وزیر دفاع و فرمانده ستادکل نیروهای مسلح ارتش روسیه است برخی عوامل مرتبط با اصلاحات به صورت عمدی و با ترجمه اشتباه از شلیک موشک هسته ای به ایران نوشته اند.
✍️بیداری
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺نیمہ ݐــنہان ماه🌺 ✿قسمت 4⃣1⃣ خانه ی پدری ایوب بودیم که برای اولین بار از حال رفتنش را دیدم....
🌺نیمہ ݐــنہان ماه🌺
✿قسمت 5⃣1⃣
یک بار ایوب داد و بیداد راه انداخته بود،
زهرا و شهیده ایستاده بودند و با نگرانی نگاهش می کردند.
ایوب داد زد:
_ "هرچه میگویم نمی فهمند، بابا جان،
#هواپیماهای دشمن آمده."
به مگسی که دور اتاق می چرخید اشاره کرد.
_آخر من به تو چه بگویم؟؟ #بسیجی لا مذهب چرا کلاه سرت نیست؟ اگر تیر بخوری و طوریت بشود، حقت است.
دستشان را گرفتم و بردم بیرون.
توی کمدمان خرت و پرت زیاد داشتیم، کلاه هم پیدا می شد.
دادم که سرشان بگذارند.
#هرسه #باکلاه روبرویش نشستیم تا آرام شد.
توی همین چند ماه تمام #مجروحیت های ایوب خودش را نشان داده بود....
حالا می شد #واقعیت پشت این #ظاهر نسبتا سالم را فهمید.
جایی از بدنش نبود که سالم باشد.
حتی #فک_هایش قفل می کرد؛ همان وقتی که موج گرفتش، وقتی که بیمارستان بوده با نی به او آب و غذا می دادند.
بعد از مدتی از خدمه بیمارستان خواسته بودند که با زور فک ها را باز کنند، فک از جایش در می رود.
حالا بی دلیل و ناگهان فکش قفل می شد.
حتی، وسط مهمانی، وقتی قاشق توی دهانش بود،...
دو طرف صورتش را می گرفتم.
دستم را می گذاشتم روی برآمدگی روی استخوان فک و ماساژ می دادم.
فک ها آرام آرام از هم باز می شدند و توی دهانش معلوم می شد.
بعضی مهمان ها #نچ_نچ می کردند و بعضی #نیشخند می زدند و سرشان را تکان می دادند.
می توانستم صدای "آخی" گفتن بعضی ها را به راحتی بشنوم.
باید #جراحی می شد.
دندان های عقب ایوب را کشیدند؛ همه #سالم بودند. سر یکی از استخوان های فک را هم تراشیدند.
دکتر قبل از عمل گفته بود که این جراحی حتما عوارض هم دارد.
و همینطور بود.
بعد از عمل ابروی راستش حالت افتادگی پیدا کرد.
#صورت ایوب چند بار جراحی شد تا به حالت عادی برگردد، ولی نشد.
#عضله_بالای_ابرویش را برداشتند و ابرو را ثابت کردند...
وقتی می خندید یا اخم می کرد..، ابرویش تکان نمی خورد و پوستش چروک نمی شد
کنار هم نشسته بودیم...
ایوب آستینش را بالا زد و بازویش را نشانم داد:
_ "توی کتفم، نزدیک عصب یک #ترکش است. دکتر ها می گویند اگر خارج عمل کنم بهتر است. این بازو هم چهل تکه شد بس که رفت زیر تیغ جراحی."
به دستش نگاه می کردم
گفت:
_ "بدت نمی آید می بینیش؟؟"
بازویش را گرفتم و بوسیدم:
_ باور نمی کنی ایوب، هر جایت که مجروح تر است برای من قشنگ تر است.
بلند خندید
دستش را گرفت جلویم:
_ "راست می گویی؟ پس یا الله ماچ کن"
سریع باش
.
چند روز بعد کارهای اعزامش درست شد و از طرف جهاد برای درمان رفت #انگلستان.
من هم با یکی از دوستان ایوب و همسرش رفتم #شاهرود.
مراسم بزرگی آنجا برگزار می شد.
#زیارت_عاشورا می خواندند که خوابم برد.
توی خواب #امام_حسین را دیدم.
امام گفتند:
"تو بارداری ولی بچه ات مشکلی دارد."
توی خواب شروع کردم به گریه و زاری
با التماس گفتم:
"آقا من برای #رضای_شما #ازدواج کردم، برای رضای شما این #مشکلات را تحمل می کنم، الان هم شوهرم #نیست، تلفن بزنم چه بگویم؟ بگویم بچه ات ناقص است؟"
امام آمد نزدیک روی دستم دست کشید و گفت: "خوب میشود"
بیدار شدم.
#یقین کردم #رویایم_صادقه بوده، بچه دار شدیم و بچه نقصی دارد. حتما هم خوب می شود چون امام گفته است.
رفتم مخابرات و زنگ زدم به ایوب
تا گفتم خواب امام حسین را دیده ام زد زیر گریه
بعد از چند دقیقه هم تلفن قطع شد.
دوباره شماره را گرفتم.
برایش خوابم را تعریف نکردم. فقط خبر بچه دار شدنمان را دادم.
با صدای بغض آلود گفت:
_ "میدانم شهلا، بچه پسر است، اسمش را می گذاریم #محمد.
به روایت همسر شهید
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#رمان_واقعی
#زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
🍁〰🍂
@Alachiigh
غر نزن
گله هم نکن
خدا حکمت همه کارها را میدونه
فقط بهش بگو:
【ای که مراخوانده ای
راه نشانم بده .♥️】
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌹🍃
🎥#استوری | اربابم تولدت مبارک
🍃🌸 فرا رسیدن سالروز ولادت #امام_حسین علیهالسلام و روز پاسدار بر همگان تبریک و تهنیت باد 😍
🍃___________________
#میلاد_امام_حسین(ع)
#ماه_شعبان
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 #کلیپ | برکات بزرگ انقلاب اسلامی
❇️ پیشنهاد ویژه دانلود ☺️✌️🏻
🍃🌹🍃
#روشنگری
#ثامن
#جهاد_تبیین
🍁〰🍂
@Alachiigh
111(3).pdf
521.6K
📝 #یادداشت_تحلیلی
📍«الزامات گام دوم انقلاب»❓🤔
✍ دکتر قاسم حبیبزاده
🍃🌹🍃
#روشنگری
#ثامن
#جهاد_تبیین
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷🍃 امام خامنهای مدظلهالعالی:
«انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّهی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.»
۱۳۹۷/۱۱/۲۲
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 #نشست_روشنگری | مجازی
✅ با موضوع:
«تبیین بیانیهی
گام دوم انقلاب اسلامی
و امیدآفرینی»
🔺 تاریخ : امروز ۱۵ اسفند ۱۴۰۰
🔻 ساعت : ۱۴
📨⁉️برای ارسال سوالات و نظرات به آیدی زیر مراجعه بفرمایید :
👉 @YaMahdi220
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روشنگری | #ثامن | #جهاد_تبیین
🍁〰🍂
@Alachiigh
صدا ۰۰۱.m4a
10.18M
#نشست_روشنگری
#جهاد_تبیین 🇮🇷🇮🇷
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
«تبیین بیانیهی
گام دوم انقلاب اسلامی
و امیدآفرینی» 📣📣
🎙 سخنران:
آقای حسین ناطقی
کارشناس مسائل سیاسی
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️🌺⭐️🌺⭐️🌺
از ابتدا خاص بودی و منحصر بفرد !
از همان آغاز که ولادتت فطرس شفا داد
تا شهادتی که تاریخ به خود ندید
مولای ما خوش اومدی
قدم بر چشمان بی مقدار ما می گذاری
〰✨✨✨〰
❤️ولادت سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله و روز پاسدار بر عاشقان آن حضرت مبارک❤️
👌💐نماهنگ زیبای
ولادت حضرت اباعبدالله 👌💐
#تولید_محتوای_کانال_آلاچیق
🍁〰🍂
@Alachiigh
آیاجهادتبیین جهادکفایی است؟.m4a
5.66M
━━━━💠🌸💠━━━━
🇮🇷 #رزمایش_ثامن19 🇮🇷
#پرسش_و_پاسخ
👈🏻👈🏻 آیا جهاد تبیین حتی بر کسانی که سواد زیادی ندارن، یا فرصت کافی برای این کارو ندارن و یا فن بیان و توانایی لازم جهت پرداختن به این موضوع رو ندارن هم واجبه⁉️
✅ پاسخ را در صوت بالا #بشنوید ☝️
📍@ahlolbasar
🎙 آقای محمدحسین دادخواه،
کارشناس مسائل سیاسی
#روشنگری
#جهاد_تبیین
━━━━💠🌸💠━━━━
🍁〰🍂
@Alachiigh
تبیین درگروه گمراهان فایده دارد.m4a
6.7M
━━━━💠🌸💠━━━━
🇮🇷 #رزمایش_ثامن19 🇮🇷
#پرسش_و_پاسخ
👈🏻👈🏻 در یک جمع دوستانه یا فامیلی که #همگی به شدت نسبت نظام و رهبر و سپاه و غیره بدبین هستند و با قاطعیت زیاد، طرفداران اینها را افرادی جاهل و ناآگاه تلقی میکنند و حتی نسبتهای بسیار ناروا به آنها میدهند، چطور باید #یک_نفره و در فرصت #محدود به جهاد تبیین پرداخت؟ و آیا اصلا در چنین موقعیتی تبیین و روشنگری به صلاح هست⁉️
✅ پاسخ را در صوت بالا #بشنوید ☝️
📍@ahlolbasar
🎙 آقای محمدحسین دادخواه،
کارشناس مسائل سیاسی
#روشنگری
#جهاد_تبیین
━━━━💠🌸💠━━━━
چرابرخی علماسکوت میکنند.m4a
4.57M
━━━━💠🌸💠━━━━
🇮🇷 #رزمایش_ثامن19 🇮🇷
#پرسش_و_پاسخ
👈🏻👈🏻 آیا نباید حوزههای علمیه و ائمه جماعات با توجه به نقش تربیتی و تبلیغی که در جامعه دارند، در رأس جهاد تبیین قرار بگیرند؟! چرا برخی طلبهها و روحانیون در منبرهای خود اصلا به سیاست ورود نمیکنند و عملاً تفکر غلط جدایی دین از سیاست را رواج میدهند ⁉️
✅ پاسخ را در صوت بالا #بشنوید ☝️
📍@ahlolbasar
🎙 آقای محمدحسین دادخواه،
کارشناس مسائل سیاسی
#روشنگری
#جهاد_تبیین
━━💠🌸💠━━
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺نیمہ ݐــنہان ماه🌺 ✿قسمت 5⃣1⃣ یک بار ایوب داد و بیداد راه انداخته بود، زهرا و شهیده ایستاده بودن
🌺 نیمہ ݐــنہان ماه 🌺
✿قسمت 6⃣1⃣
نیت کرده بودیم که اگر خدا به اندازه یک تیم فوتبال هم به ما پسر داد، اول اسم همه را #محمد بگذاریم.
گفتم
_بگذاریم محمد حسین؛ به خاطر خوابم... اما تو از کجا میدانی پسر است؟
جوابم را نداد.
چند سال بعد که #هدی را باردار شدم هم می دانست فرزندمان #دختر است.
مامان و آقاجون کنارم بودند، اما از این #دلتنگیم برای ایوب کم نمی کرد.
روزها با گریه می نشستم شش هفت برگه امتحانی برایش می نوشتم، ولی باز هم روز به نظرم کشدار و تمام ناشدنی بود.
تلفن می زد
همین که صدایش را شنیدم، بغض گلویم راگرفت.
_"سلام ایوب"
ذوق کرد. گفت:
_ "صدایت را که می شنوم، انگار همه دنیا را به من داده اند"
زدم زیر گریه
_ "کجایی ایوب؟پس کی برمیگردی؟"میدانی چند روز است از هم دوریم؟ من حساب دقیقش را دارم. دقیقا بیست و پنج روز.
حرفی نزدم.
صدای گریه ام را می شنید.
_ شهلا ولی دنیا خیلی کوچک تر از آن است که تو فکرش را می کنی. تو فکر میکنی من الان کجا هستم؟
با گریه گفتم:
_ "خب معلومه، تو انگلستانی، من تهران
خیلی از هم دوریم ایوب.
_ نه شهلا، مگر همان ماهی که بالای سر تو است بالای سر من نیست؟ همان خورشید، اینجا هم هست. هوا، همان هوا و زمین، همان زمین است.
اگر اینطوری فکر کنی، خیالت راحت تر می شود. بیا شهلا از این به بعد سر ساعت یازده شب هر دو به #ماه نگاه کنیم. خب؟
تا یازده شب را هر به هر ضرب و زوری گذراندم.
شب رفتم پشت بام و ایستادم به تماشای ماه...
حالا حتما ایوب هم خودش را رسانده بود کنار پنجره ی اتاقش توی بیمارستان و ماه را نگاه میکرد.
زمین برایم یک توپ گرد کوچک شده بود ک می توانستم با نگاه به ماه از روی آن بگذرم...
و برسم به ایوبم به مَردم...
.
نامه اش از انگلیس رسید.
_"خب بچه دار شدنمان چشمم را روشن کرد.#همسر عزیزم شرمنده که در این وضع در کنارت نیستم. تو خوب میدانی که نبودنم بی علت نیست و اینجا برای #درمان هستم. خیلی #نگران_حالت هستم. من را از خودت بی خبر نگذار. امیدوارم همیشه زنده و سالم باشی و سایه ات بالای سرم باشد. گفته بودی از زایمان می ترسی. نگران نباش، فقط به این فکر کن که موجودی زنده از تو متولد می شود."
بعد از دو ماه ایوب برگشت.
از ریز و درشت اتفاقاتی که برایش افتاده بود، تعریف می کرد.
می گفت:
_"عادت کرده ام مثل پروانه دورم بگردی، همیشه کنارم باشی. توی بیمارستان با ان همه پرستار و امکانات راحت نبودم"
با لبخند نگاهش کردم.تکیه داد به پشتی
_ شهلا ؟.. این خانم ها موهایشان خود به خود رنگی نیست، هست؟؟؟؟؟؟
چشم هایم را ریز کردم.
+ چشمم روشن!! کدام خانم ها؟
_ خانم های اینجا و آنجا که بودم.
خنده ام گرفت.
+ نخیر مال خودشان نیست، رنگشان می کنند.
_ خب، تو چرا نمی کنی؟
+ چون خرج داره حاج آقا.
فردایش از ایوب پول گرفتم و موهایم را رنگ کردم.
خیلی خوشش آمد
گفت:
_ "قشنگ شدی، ولی نمی ارزد شهلا..."
آخر دو برابر ازش پول گرفته بودم.
چیزی نگذشت که ثبت نام کرد برود #جبهه
+ کجا ب سلامتی؟
_ میروم منطقه...
+ بااین حال و روزت؟ آخه تو چه به درد جبهه میخوری؟ با این دست های بسته.
_ سر برانکارد رو که میتونم بگیرم.
از همان #روزاول میدانستم به کسی #دل_میبندم که به چیز #باارزش_تری دل بسته است.
و اگر #راهی پیدا کند تا به آن برسد نباید #مانعش بشوم.
به روایت همسر شهید
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#رمان_واقعی
#زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۶۱ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh