فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید عبداللّه رودکی🌹
🎥 به نام حضرت فاطمہ زهرا (س)
حساس بودند...
فقط نام مادرشان ڪافی بود
تا چشـمانشان بارانـے شــود ...
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍃
@Alachiigh
🇮🇷
📝 #یادداشت_کوتاه | #ثامن_23
◀️ طلاق اعتقادات گذشته!
🍃🌹🍃
🔻این روزها باز هم انتشار مواضع جنجالی فائزه هاشمی، حاشیهساز شده است. وی در بخشی از اظهارات خود ضمن حمایت از اقدامات برخی در جهت کشف حجاب، از آنان خواسته است که به این رفتار هنجارشکنانه خود ادامه دهند!
🔹نکات تحلیلی:
1⃣ اولین نکته، سکوتی است که دوستان و اطرافیان و همفکران وی در اردوگاه اصلاحطلبان، حزب کارگزاران و ... اتخاذ کردهاند! از احزاب و گروههای سیاسی که خود مدعی پیشگامی در توسعه سیاسی هستند، انتظار آن است که در برابر مواضع ساختارشکنانه دوستان و همحزبیهای خود واکنش نشان دهند.
2⃣آنچه بر سر فائزه و امثالهم آمده، باید یکی از مهمترین آفات و انحرافاتی که انقلاب و انقلابیون را تهدید میکند، مورد بازخوانی قرار داد. بدون شک یکی از مهمترین تهدیدات انقلاب، خطر "ارتجاع" است. بدین معنا که برخی در مسیر حرکت قطار انقلاب برای دستیابی به اهداف انقلابی، دچار تردید و واگرایی و انفعال و پشیمانی شده و از قطار انقلاب پیاده و راه عقبگرد را در پیش گیرند!
3⃣ جریانهای سیاسی باید تلاش کنند تا از افتادن در دام ارتجاع خود را مصون دارند. متأسفانه میکروب ارتجاع مدتهای مدیدی است که اردوگاه جریان اصلاحطلب را آلوده کرده است و به همین دلیل بخش عمدهای از نیروهای خود را از دست دادهاند.
✍مهدی سعیدی
#روشنگری
#جهاد_تبیین
🎋〰🍃
@Alachiigh
🎥علی آزاد از شرم ِ دیدار امام علی علیهالسلام باخت
✅یک اتفاق عجیب و قابل توجه درسریال امام علی(ع)
علی آزاد یکی از بازیگران قدیمی سینمای ایران است که پیش از انقلاب عمدتا در نقشهای منفی بازی میکرد و در جریان ساخت این سریال ، به اصرار خود در این سریال نقشی میگیرد.
داوود میرباقری درباره بازی علی آزاد در سریال امام علی(ع) در گفتگویی توضیح داده است: «حالتی منقلب داشت و خود را به شکلی وامدار علی بن ابیطالب میدانست. چهره رنگ پریده و دگرگونش که گویی تولدی دیگر را برای این بازیگر رقم میزد، دیگران را نیز به خود جلب کرده بود. در یکی از صحنهها قرار شد علی آزاد در نقش ابن عباس داخل چادر امام علی(ع) بشود و بیرون آید. قبل از رفتن، او گفت: داوود، من از علی شرم دارم که به چادر او وارد شوم، نمیشود صحنه را عوض کنی و مثلا از کنار چادر بگذرم؟ گفتم نه.
و او داخل چادر شد. منتظر بودیم که بازگردد، دقایقی گذشت، خبری نشد، او را صدا کردیم، خبری نبود. داخل چادر شدیم؛ علی آزاد داخل چادر جانبهجان آفرین تسلیم کرده بود...
.....و صحنههای باقیمانده را فرد دیگری به جای آن مرحوم بازی کرد.»
#سریال_امام_علی(ع)
#علی_آزاد
#داوود_میرباقری
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #نعمت_انقلاب:
♦️در اكثر كارهاي نان و آبدار، رد پاي غلامرضا پهلوي(برادر شاه) ديده مي شد. هنگامي كه در دهه ي 50 ،دولت تصميم گرفت بخاطرحجم واردات كشور از بنادر به داخل كشور، تعدادي تريلر و كاميون مدرن خريداري كند. شاهپور غلامرضا پهلوي در اينجا هم قدم جلو گذاشت و دو هزار دستگاه كاميون تريلركش وايت از آمريكا خريداري كرد و به دولت فروخت. در اين معامله،غلامرضا پهلوي، سود كلاني به جيب زد ، اما كاميون ها چون با آب و هواي ايران ناسازگار بود، در بيابان هاي جاده ي كرج در زير آفتاب و باد و باران، اكثرا نابود شدند.
#برادران_شاه
#نعمت_انقلاب
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
💕 عاشقانه_دو_مدافع💕 #قسمت_پنجاه_و_یک بهش اقتدا کردم و نمازو باهم خوندیم نمیدونم تو قنوت چی داشت م
💕عاشقانه_دو_مدافع💕
#قسمت_پنجاه_و_دوم
الان میخواستم پاشم بذارم.
شماها هم که صبحونه نخوردید
- میل نداریم مامان جان
- اگه اجازه بدید من ناهار رو درست کنم
اسماء جان خودم درست میکنم شما برو استراحت کن
_ با اصرار های من بلاخره راضی شد
- خوب قورمه سبزی بذارم
الان نمیپزه که
- اشکال نداره یکم دیرتر ناهار میخوریم. علی دوست داره،امشبم که
میخواد بره گفتم براش درست کنم.
مادر علی از جاش بلند شدو اومد سمتم. کجا میخواد بره؟
وای اصلا حواسم نبود از دهنم پرید
- إم إم هیچ جا مامان
خودت گفتی امشب میخواد بره
- ابروهامو دادم بالا و گفتم:من حتما اشتباه گفتم
خدا فاطمه رو رسوند...
با موهای بهم ریخته و چهره ی خواب آلود وارد آشپز خونه شد.
با دیدن من تعجب کرد: إ سالم زنداداش اینجایی تو؟؟
به سلام خانم. ساعت خواب ...
وای انقد خسته بودم ییهوش شدم
باشه حالا برو دست و صورتتو بشور بیا به من کمک کن
_ با کمک فاطمه غذا رو گذاشتم. تا آماده شدنش یکی دو ساعت طول
میکشید
علی پیش بابا رضا نشسته بود
از پله هارفتم بالا وارد اتاق علی شدم و درو بستم
به در تکیه دادم و نفس عمیقی کشیدم. اتاق بوی علی رو میداد
میتونست مرحم خوبی باشه زمانی که علی نیست
همه جا مرتب بود و ساک نظامیشو یک گوشه ی اتاق گذاشته بود.
_ لباس هاش رو تخت بود.
کنار تخت نشستم و سرمو گذاشتم رو لباس ها چشمامو بستم
نا خودآگاه یاد اون بازو بند خونی که اردلان آورده بود افتادم.
اشک از چشمام جاری شد. قطرات اشک روی لباس ریخت
اشکهامو پاک کردم و چشمامو بستم ، دوست نداشتم به چیزی فکر کنم،
به یه خواب طولانی احتیاج داشتم ، کاش میشد بعد از رفتنش بخوابم و،
وقتی که اومد بیدار شم.
_ با صدای بازو بسته شدن در به خودم اومدم
علی بود
اسماء تنها اومدی بالا چرا منو صدا نکردی که بیام ؟
آخه داشتی با بابا رضا حرف میزدی
راستی علی نمیخوای بهشون بگی؟
الان با بابا رضا حرف زدم و گفتم بهش: بابا زیاد مخالفتی نداره اما مامان.
قرار شد بابا با مامان حرف بزنه
اسماء خانواده ی تو چی؟
خانواده ی من هم وقتی رضایت منو بیینن راضی میشن.
اسماء بگو به جون علی راضی ام ...
راضی بودم اما ازته دل ، جوابی ندادم ، غذارو بهونه کردم و به سرعت رفتم
پایین
مادر علی یه گوشه نشسته بود داشت گریه میکرد
پس بابا رضا بهش گفته بود
_ با دیدن من از جاش بلند شد و اومد سمتم
چشماش پر از اشک بود.
دوتا دستشو گذاشت رو بازومو گفت: اسماء ، دخترم راستشو بگو تو به
رفتن علی راضی هستی؟؟؟
یاد مامانم وقتی اردلان میخواست بره افتادم،بغضم گرفت سرمو انداختم
پایین و گفتم: بله
پاهاش شل شد و رو زمین نشست.
بر عکس مامان، آدم تودارو صبوری بود و خودخوری میکرد.
_ دستشو گرفت به دیوار و بلند شد و به سمت اتاقش حرکت کرد.
خواستم برم دنبالش که بابا رضا اشاره کرد که نرو
آهی کشیدم و رفتم به سمت آشپز خونه. غذا آماده بود.
سفره رو آماده کردم و بقیه رو صدا کردم
اولین نفر علی بود که با ذوق و شوق اومد.
بعد هم فاطمه و بابا رضا
همه نشستن
_ علی پرسید:إ پس مامان کو؟؟
بابا رضا از جاش بلند شد و گفت:شما غذارو بکشید من الان صداش میکنم.
بعد از چند دقیقه مادر علی بی حوصله اومد و نشست.
غذاهارو کشیدم
به جز علی و فاطمه هیچ کسی دست و دلشون به غذا نمیرفت.
علی متوجه حالت مادرش شده بود و سعی میکرد با حرفاش مارو بخندونه.
_ ساعت ۵ بود گوشی رو برداشتم و شماره ی اردلان رو گرفتم.
بعد از دومین بوق گوشی برداشت
الو!!!....
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
✍خانم.علـــی.آبادی
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️⭐️اى فرزند آدم
همه چيز را براى تو آفريدم
و تو را براى خودم آفريدم⭐️⭐️
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۴۵۱ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍃
@Alachiigh
🇮🇷
📝 پنج مغالطه بامزه در دفاع از بیحجابی
🍃🌹🍃
1⃣ یکم: میگه #بد_حجابی امروز نتیجه الزام #حجاب است.
✅ مثل اینکه کسی بگوید عبور از چراغ قرمز بخاطر قوانین پلیس است.
2⃣ دوم: میگه کشف حجاب بیشتر شده است.
✅ یعنی اگر معتاد به تریاک، حشیش کشید، معتاد بیشتر شده؟ نکنه فکر میکنید کسی که امروز روسری برمیداره قبلا چادری بوده؟
3⃣سوم: میگه این همه دزد چرا گیر دادین به حجاب؟
✅ مثل این می مونه که پلیس به کسی که خونه اش رو دزد زده بگه درگیراختلاسیم، بماند بعد.
4⃣ چهارم: میگه این وضع بیحجابی نشون میده مردم به اصل حجاب بیاعتقاد شدن.
✅ یعنی اگر کسی غیبت کرد به اصل غیبت بیاعتقاد شده؟ کلا همه معصومند و هرکس گناه کرد از سرکافری است؟
5⃣ پنجم: میگه حجاب اولویت نیست.!
✅ بله اولویت ما نیست. ولی ظاهرا اولویت ضدانقلاب هست. نمیبینید؟ حالا چه کنیم؟ بیخیال باشیم؟
✍محسن مهدیان
#روشنگری | #ثامن | #جهاد_تبیین
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | مرگ بر مفسد اقتصادی!!
♨️ تکبیر جالب بعد از نماز در #مسجد_دانشگاه_فردوسی
⁉️ چه کسی در دنیا رکورددار اختلاس است؟!!
____________________
#حجت_الاسلام_راجی
#سعداء
🎋〰🍃
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴❌هرزگی روشنفکری نیست
آدم حسابی ها همشون متعهد هستند
vahid_r_lvlv
#هرزگی
#بی_ بند_و_باری
#روشنفکری
🎋〰🍃
@Alachiigh
🍃🍃🍃
#اطلاعیه 📣📣
🔷 سلسله جلسات
«استاد محمد شجاعی در اصفهان» 🔷
🌺 با موضوع زندگی زیبا 🌺
📍شرح رساله حقوق امام سجاد(ع) 📖
🔹 زمان:
پنجشنبه، ۱۶تیر ماه، ساعت۱۸
🔹 مکان:
چهارراه عسگریه،
آستانمقدس امامزاده شاه میرحمزه(ع)
👩👧👧همراه با مهد کودک
🔷🔹______________________
موسسه منتظران منجی اصفهان:
eitaa.com/MontazerESF
🎋〰🍃
@Alachiigh
🇮🇷
📝 #یادداشت | #ثامن_23
◀️ نکات مهمی درباره طرح مدیریت هوشمند یارانه آرد و نان
🍃🌹🍃
🔻در زمینه دستاوردهای اجرای طرح مدیریت هوشمند یارانه آرد و نان تاکنون ۵۷ درصد نانواییهای کشور زیر پوشش این طرح قرار گرفتهاند و قرار است تا پایان تیرماه این رقم به ۱٠٠ درصد برسد.
🔹برآوردهای اولیه نشان میدهد تاکنون ۴٠ درصد یارانه آرد به ارزش سالانه معادل ۵٠ هزار میلیارد تومان به صورت نان به مردم داده نمیشد و هدر میرفت.
🔹هدف از اجرای این طرح اصلاح زیرساختها و روشهای پرداخت یارانه آرد و نان است و به هیچ عنوان افزایش قیمت نان مطرح نبوده و نخواهد بود.
🔹طبق آمار فرد ایرانی روزانه حدود ۳۰۰ گرم نان مصرف میکند که با توجه به جمعیت ایران، سالانه حدود ۹ و نیم میلیون تن گندم در کشور نیاز است اما در حال حاضر بیش از ۱۱ و نیم میلیون تن گندم در کشور مصرف میشود که این شکاف مصرفی، حکایت از قاچاق وضایعات گسترده نان دارد و موجب هدر رفت بیش از دو میلیون تن گندم در کشور میشود.
🔹بعد از حذف یارانه نان در کشور، نان در بسیاری از کشورهای همسایه گران شد که نشان میدهد، آرد در آن کشورها کم شده و پیش از این قاچاق از ایران به آن کشورها انجام میشد.
🔹در سیستم جدید فروش نان قرار است شهروندان مانند روال سابق و با همان قیمتهای قبلی و بدون محدودیت، خرید خود را انجام دهند تنها تفاوتی که مردم با آن مواجه میشوند خرید نان از طریق دستگاههای کارتخوانی است که در نانواییها نصب شده است.
🔹در این دستگاههای کارتخوان هوشمند، به هنگام خرید نان تصویر آن اعم از لواش، بربری، سنگک و... در آن نمایش داده میشود و خریدار با لمس نوع نان و تعداد نان، مبلغ خرید را با کشیدن کارت پرداخت میکند.
🔹الزام اجرای طرح این است که خرید نان در نانواییها حتما باید با کارتهای بانکی انجام شود و نانواییها نمیتوانند از مشتریها پول نقد دریافت کنند چراکه قرار است هر نانوا به میزان فروش خود از دولت یارانه دریافت کنند.
🔹اجرای این طرح سبب میشود نانواییها کیفیت نان خود را افزایش دهند زیرا همه باید از یک رویه مشخص پیروی کنند همچنین از قاچاق آرد و توزیع خارج از شبکه آرد نیز جلوگیری میشود.
🔹برای اجرای کامل این طرح به ۸۳ هزار دستگاه کارتخوان نیاز دارد و پیشبینی میشود این طرح در پایان تیر یا مردادماه در کل کشور اجرایی شود.
🎋〰🍃
@Alachiigh
حاجمحمود_کریمی_چشام_پر_از_اشکه_دلم_مسافر_شد_.mp3
6.94M
🏴السلام علیک یا محمد بن علی ایهاالباقر🙏🤚
شهادت امام محمد باقر علیه السلام تسلیت باد
مداحی و روضه 👌🙏🙏🖤🖤
🎙محمود کریمی
#هیئت_مجازی
#شهادت_امام_محمد_باقر(ع)
🎋〰🍃
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
💕عاشقانه_دو_مدافع💕 #قسمت_پنجاه_و_دوم الان میخواستم پاشم بذارم. شماها هم که صبحونه نخوردید - میل
💕 عاشقانه_دو_مدافع💕
#قسمت_پنجاه_و_سوم
_الو سلام داداش
بههههههه اهلا و سهلا کربلایی اسماء خوبی خواهر
یه خبری چیزی از خودت ندیا
من اخبارتو از شوهرت میگیرم.
- خندیدم و گفتم.خوبی داداش، زهرا خوبه؟
الحمدالله
_داداش میدونی که علی امروز داره میره ، میشه تو قضیه رو به مامان اینا بگی؟؟
گفتم اسماء جان
- گفتی ؟؟؟
آره خواهر ما ساعت ۸ میایم اونجا برای خدافظی
- آهی کشیدم و گفتم باشه خدافظ
ظاهرا من فقط نمیدونستم ، پس واسه همین بهم زنگ نمیزنن میخوان که
تا قبل از رفتنش پیش علی باشم.
_ ساعت به سرعت میگذشت
باگذر زمان و نزدیک شدن به ساعت ۸،طاقتم کم تر و کم تر میشد.
تو دلم آشوب بود و قلبم به تپش افتاده بود.
ساعت ۷ و ربع بود. علی پایین پیش مامانش بود
تو آیینه خودمونگاه کردم. زیر چشمام گود افتاده بود ورنگ روم پریده بود.
لباس هامو عوض کردم و یکم به خودم رسیدم
ساعت ۷ و نیم شد
_ علی وارد اتاق شد به ساعت نگاهی کرد و بیخیال رو تخت نشست.
میدونستم منتظر بود که من بهش بگم پاشو حاضر شو دیره.
بغضم گرفته بود اما حالا وقتش نبود...
چیزی رو که میخواست بشنوه رو گفتم: إ چرا نشستی؟؟
دیره پاشو..
لبخندی از روی رضایت زد و بلند شد
لباس هاشو دادم دستش و گفتم: بپوش
دکمه های پیرهنشو دونه دونه و آروم میبستم و علی هم با نگاهش
دستهامو دنبال میکرد...
دلم نمیخواست به دکمه ی آخر برسم
- ولی رسیدم. علی آخریشو خودت ببند
از حالم خبر داشت و چیزی نپرسید. موهاشو شونه کردم و ریشهاشو
مرتب...
_ شیشه ی عطرشو برداشتم و رو لباس و گردنش زدم و بعد گذاشتم تو
کیفم میخواستم وقتی نیست بوش کنم.
مثل پسر بچه های کوچولو وایساده بود و چیزی نمیگفت: فقط با لبخندنگاهم میکردم.
از کمد چفیه ی مشکی رو برداشتم و دور گردنش انداختم
نگاهمون بهم گره خورد. دیگه طاقت نیوردم بغضم ترکید و اشکهام سرازیر
شد.
_ بغلم کرد و دوباره سرم رو گذاشت رو سینش. گریم شدت گرفت.
نباید دم رفتن این کارو میکرد، اون که میدونست چقد دوسش دارم
میدونست آغوشش تمام دنیامه ، داشت پشیمونم میکرد.
قطره ای اشک رو گونم افتاد اما اشک خودم نبود.
_ سرمو بلند کردم. علی هم داشت اشک میریخت ...
خودم رو ازش جدا کردم و اشکهاشو با دستم پاک کردم
مرد مگه گریه میکنه علی..
لبخند تلخی زدو سرشو تکون داد
مامان اینا پایین بودن
_ روسری آبی رو که علی خیلی دوست داشت رو برداشتم و انداختم رو سرم.
اومد کنارم،خودش روسریمو بست و گونمو بوسید
لپام سرخ شد و سرمو انداختم پایین
دستمو گرفت و باهم رو تخت نشستیم.
سرمو گذاشتم رو پاش
_ علی
جان علی
- مواظب خودت باش
چشم خانوم
- قول بده، بگو به جون اسماء
به جون اسماء
- خوشحالم که همسرم ، همنفسم ، مردمن برای دفاع از حرم خانوم داره میره.
منم خوشحالم که همسرم ، همنفسم ، خانومم داره راهیم میکنه که برم.
_ علی رفتی زیارت منو یادت نره هااا
مگه میشه تو رو یادم بره اصلا اون دنیا هم...
حرفشو قطع کردم. سرمو از رو پاش بلند کردم و با بغض گفتم: برمیگردی دیگه
چیزی نگفت و سرشو انداخت پایین
اشکام سرازیر شد، دستشو فشار دادم و سوالمو دوباره تکرار کردم
سرمو گرفت ، پیشونیمو بوسید و آروم گفت ان شاء الله...
_ اشکام رو پاک کرد و گفت: فقط یادت باشه خانم من برای دفاع از!!!!...
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
✍خانم.علـــی.آبادی
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#عاشقانه_دو_مدافع
🎋〰🍃
@Alachiigh
✳️سوزاندن چربی در خواب👇
🍇قبل از خواب آب انگور بخورید
🔸یک لیوان کوچک آب انگور ۱۰۰ درصد طبیعی
کمکتان می کند خوب بخوابید و در طول رویا دیدن چربی بسوزانید.
#خواب
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰🍃
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۴۵۲ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍃
@Alachiigh
🌹 شهید محمدحسین محمدخانی🌹
✍قرارداد که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ عکس ها هم نو میشد ؛ یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد که عکس های بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد. با این حال ولی همیشه یک پوستر تکراری بود ؛ قدیمی بود؛ و نه نو میشد و نه قرار بود سایزش عوض شود و آنهم تمثال شهید مبارزه با اشرار جنوب شرق کشور محمد عبدی بود؛ خیلی دوست داشت مثل محمد عبدی باشد.همیشه از خنده های لحظه های اخرش و حین شهادت🌹 محمد عبدی🌹 میگفت ...
زمانی که عکس صورتش را در معراج شهدای تهران دیدم ؛ با آن لبخند ملیح آن موقع باورم شد که :
تا در طلب گوهر کانی ،کانی
تا در هوسِ لقمه نانی ،نانی
این نکته ی رمز اگر بدانی، دانی
هرچیز که در جستن آنی،آنی
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍃
@Alachiigh
🇮🇷
📝 #یادداشت_کوتاه | #ثامن_23
◀️ جنجالآفرینی برای امتیازگیری بیشتر‼️
🔻مذاکره غیرمستقیم ایران و آمریکا در دوحه دو پایان متفاوت داشت؛ درحالیکه طرف ایرانی از مثبت و سازنده بودن مذاکرات صحبت میکرد، طرف غربی مذاکرات را کاملاً بینتیجه و شکستخورده نامیده است.
❌نکات تحلیلی:
1⃣ اگر آمریکا تمایل بازگشت به توافق برجام را دارد باید خسارتهای ناشی از خروج یکجانبه از آن را جبران کند؛ این حق ملت ایران است و کسی نمیتواند از آن عدول کند. راستی آزمایی و تضمین بهعنوان دو مطالبه مهم تیم ایرانی، ریشه در همین موضوع دارد.
2⃣ تیم ایرانی همواره با ابتکار عملهای جدید خود باعث شده که مذاکرات پیش برود؛ اما طرف آمریکایی بهجای تعامل و گفتوگو، فاز اول مذاکره در اتاق را تمام کرده تا با جنگی هیبریدی و ترکیبی و ... عملاً وارد فاز دوم مذاکره شود.
3⃣ یکی از فنهای آمریکاییها در مذاکرات، تلقین محدودیت زمان و از دست رفتن فرصت برای طرف مقابل است؛ این در حالی است که در حقیقت زمان برای آمریکا در حال از دست رفتن است! در گزارشی که اکسیوس به نقل از یک مقام ارشد آمریکایی منتشر کرده، آمده است: «احساس میشد ایرانیها هیچ عجلهای برای دستیابی به توافق از خود نشان ندادند». این موضع منطقی تیم مذاکرهکننده، باعث بههمریختگی طرف غربی شده است.
4⃣ ایران گزینههای بسیاری روی میز دارد که به توافق با غرب بستگی ندارد. بهبود تجارت خارجی در چارچوب سیاست همسایگی و فعال نمودن ظرفیت ترانزیتی جمهوری اسلامی ایران، تقریباً بدون وابستگی به توافق به غرب، قابل انجام هست. بحران مواد غذایی و انرژی که الآن در غرب وجود دارد، دامنگیر ایران نشده و نخواهد شد. به این دلایل و دهها دلیل دیگر میتوان گفت ایران عجلهای برای توافق هستهای ندارد.
✍علی کارگر
#روشنگری | #جهاد_تبیین | #برجام
🎋〰🍃
@Alachiigh
🔹 وقتی مسئولین و دغدغه های وزارت ارتباطات رئیسی و روحانی یکی است!
این وسط چند تا نکته کوچیک مثل مطالبات رهبری، آسیب های فضای رها شده مجازی و مطالبات مردم میماند که لابد چندان مهم نیستند❗️
#دولت
#فضای_مجازی
بیداری
🎋〰🍃
@Alachiigh