eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
231 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگ‌مردی از طایفه باشرافت و افتخارآفرین بنی‌اسد بود. او سال‌ها در گروه صحابه پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله محسوب می‌شد و بعد از رحلت آن حضرت، نامش در زمره شیعیان مولای متقیان امام علی علیه‌السلام نوشته شده. سپس محضر مبارک امام حسن مجتبی علیه‌السلام را درک کرد تا اینکه در رکاب حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه‌السلام به شهادت رسید و نامش در زمره هفتاد و دو شهید کربلا ثبت و در تاریخ جاودانه شد. به این ترتیب حبیب بن مظاهر ازجمله افرادی بود که چشم‌هایش به دیدار رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و پنج امام معصوم علیهم‌السلام روشن شد
حبیب بن مظاهر در حدود یک سال قبل از بعثت پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله به دنیا آمد. وقتی او به دنیا آمد، نبی مکرم اسلام تقریباً 39 سال داشتند. به این ترتیب بود که حبیب بن مظاهر توفیق پیدا کرد نزدیک به 24 سال در برهه‌ای از تاریخ زندگی کند که دوران حیات پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بود. پدرش، مظاهر بن رئاب، یکی از بزرگان و افراد شناخته شده و معتمد در بین مردم بود. حبیب در سرزمین یمن و در طایفه بنی اسد به دنیا آمده بود، یعنی طایفه‌ای که نام مردان و زنانش به شرافت ثبت شده است. بعد از آن در دوران نوجوانی‌اش بود که همراه خانواده به مدینه آمد و در آنجا ساکن شد. به این صورت بود که از همان دوران جوانی با اصول و معارف دین اسلام آشنا شد و زندگی، از او مردی ساخت که در زمینه علم، دانش، تقوا، پاک‌دامنی، زهد و دفاع از مقام امامت و ولایت مشهور عالم شده بود. خانواده حبیب بن مظاهر در ده‌سالگی او به مدینه النبی آمدند و در شهری که پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله زندگی می‌کردند، ساکن شدند.
یک روز رسول خدا صلی‌الله علیه و آله او را در حال بازی با امام حسین علیه‌السلام دید و پیشانی‌اش را بوسید و فرمود: «تو را دوست دارم، چون فرزندم حسین علیه‌السلام را دوست داری.» درواقع حبیب از همان دوران خردسالی‌اش با خانواده و اهل‌بیت نبی مکرم اسلام علیهم‌السلام انس داشت. در تاریخ نام حبیب بن مظاهر گاهی در گروه صحابه و یاران پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله آمده و گاهی در گروه تابعین و نسل دوم مسلمانان پس از پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله. در هر صورت، چه حبیب از صحابه باشد و چه از تابعین، زندگی پربرکتی داشته که به حماسه شهادت در کنار حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام ختم شد.
او به عنوان یکی از یاران حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام بود. نکته قابل توجه این است که در تاریخ اسلام می‌خوانیم که بعد از وفات پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله عده زیادی از مسلمانان خط ولایت را رها کردند؛ اما حبیب بن مظاهر از جمله کسانی بود که از مسیر حق جدا نشد و به یکی از یاران خاص امام علی علیه‌السلام تبدیل شد. ایمان و بصیرت او به‌قدری بود که میدان جهاد را هرگز ترک نکرد و حضورش در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان به عنوان یکی از سربازان شجاع و سردار برحق سپاه حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام ایمان خالص او را تائید می‌کند. نکته قابل توجه این است که ارادت و عشق حبیب بن مظاهر به مولای متقیان به اندازه‌ای بود که پس از جنگ جمل، در شهر کوفه ماند تا در کنار آن حضرت باشد.
یکی از علومی که حبیب بن مظاهر از محضر حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آموخته بود، خبر دادن از اتفاقات و جریان‌های آینده بود. نمونه‌های بسیاری از این علم حبیب در تاریخ ثبت شده است. به عنوان مثال روایت شده که سال‌ها قبل از جریان کربلا، روزی میثم تمار بر اسب خود سوار بود و از راهی می‌گذشت تا اینکه با حبیب بن مظاهر برخورد کرد. آن‌ها سال‌ها با یکدیگر دوست و همراه بودند. حبیب با دیدن میثم تمار گفت: «شیخی را می‌بینم که نزدیک دار الرزق کدو می‌فروشد. او را به دلیل محبت نسبت به پیامبر خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام به صلیب و دار آویخته‌اند. بعد از آن درحالی‌که از چوبه دار آویزان است شکمش را پاره می‌کنند.» میثم تمار هم در جواب گفت: «من هم مردی سرخ و سفید را می‌بینم که دو لگام به دهانش زده می‌شود. او برای یاری فرزند دختر رسول خدا صلی‌الله علیه و آله خارج می‌شود. پس کشته می‌شود و سرش را در کوفه می‌گردانند.» حبیب و میثم آن روز از یکدیگر جدا شدند و مردمی که این سخنان را شنیدند، حرف‌هایشان را جدی نگرفتند. تا اینکه سال‌ها بعد پیشگویی حبیب در حق میثم اتفاق افتاد و او را در باب عمرو بن حیث از دار آویزان کردند. البته پیشگویی میثم درباره حبیب هم اتفاق افتاد و سر حبیب که در راه امام حسین علیه‌السلام کشته شده بود، بر روی نیزه‌ای در کوفه گردانده شد.
زمانی که امام حسین علیه‌السلام قصد داشت از مکه به سمت کوفه حرکت کند، به حبیب بن مظاهر هم نامه‌ای فرستاد که در آن نوشته شده بود که: «از حسین بن علی بن ابیطالب به دانشمند فقیه، حبیب بن مظاهر؛ اما بعد، ای حبیب! تو خویشاوندی و قرابت ما را به رسول خدا صلی‌الله علیه و آله می‌دانی و ما را بهتر از هر کس می‌شناسی. تو که صاحب اخلاق نیکو و غیرت هستی، در فدا کردن جان در راه ما دریغ نکن تا جدم رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) پاداش آن را در قیامت به تو عطا کند.» حبیب هم که آن زمان حدود 75 سال داشت، به محض دریافت نامه دوستش، مسلم بن عوسجه را خبر کرد و وقتی متوجه نزدیک شدن کاروان امام حسین علیه‌السلام به کوفه شد، به طور مخفیانه خودش را به کاروان که در کربلا ساکن بود رساند. دلیل مخفیانه بودن این اتفاق هم این بود که کوفه به‌شدت تحت کنترل نیروهای ابن زیاد قرار داشت. روز هفتم محرم بود که حبیب متوجه شد تعداد یاران امام علیه‌السلام کم است. به همین دلیل از آن حضرت اجازه گرفت و سراغ قبیله خودش رفت. در آنجا بود که اوضاع را برای مردم قبیله‌اش بازگو کرد و 70 نفر آماده همراهی با امام حسین علیه‌السلام شدند؛ اما در مسیر رسیدن به کاروان بودند که با نیروهای ابن زیاد درگیر شدند و به خانه‌هایشان برگشتند؛ اما حبیب شبانه خودش را به کاروان امام حسین علیه‌السلام رساند.
شب عاشورا بود که نافع بن هلال از شنیدن گفت‌وگوی امام حسین علیه‌السلام و حضرت زینب سلام‌الله علیها متوجه شد که حضرت زینب سلام‌الله علیها از وفاداری یاران و سپاه اطمینان ندارد. به همین دلیل فوراً به سراغ حبیب بن مظاهر رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد. حبیب هم تمام افراد وفادار به امام حسین علیه‌السلام را جمع کرد و به طرف خیمه‌های بنی‌هاشم و حضرت زینب سلام‌الله علیها رفت و در مقابل آن ایستاد. سپس به نمایندگی از جمع با صدای بلند گفت: «سلام و درود بر شما ای سروران ما! ای خاندان رسالت! این شمشیرهای جوانان و غلامان شماست که سوگند خورده‌اند تیغ در غلاف نبرند مگر اینکه بر گردن دشمنان شما فرود بیایند. این هم نیزه‌های جوانان و غلامان شماست که قسم خورده‌اند آن را در سینه دشمنان شما بنشانند.» همان موقع امام حسین علیه‌السلام از خیمه بیرون آمده و از حبیب و همه سپاهیان تشکر و برایشان دعای خیر کرد.
متن رجز خوانی حبیب در ظهر عاشورا من حبیبم و پدرم مظهر است، جنگاور میدان کارزار و آتش شعله ور نبردم. تعداد شما بیشتر و بالاتر است، ولی ما در راه حق از شما وفادارتر و بردبارتریم. حجت مان برتر و آشکارتر است در حقیقت از شما با تقواتر و پذیرفته تریم.
محل به خاک سپاری حبیب بن مظاهر پس از پایان جنگ و هنگامی که قبیله بنی اسد اقدام به خاکسپاری شهدای کربلا کردند، جسد بدون سر حبیب که از بزرگان آن‌ها بوده را در ده متری قبر مطهر امام حسین علیه السلام به صورت جداگانه مدفون کردند. سال‌ها بعد مرقد حبیب بن مظاهر در داخل حرم امام حسین علیه السلام قرار گرفته و اکنون محل آن در رواق جنوبی حرم است. همچنین سر او در کنار سر علی اکبر و سر عباس بن علی در آرامگاه "باب الصغیر" در سوریه به خاک سپرده شد.
یکی از علمای بزرگ جناب حبیب بن مظاهر را در خواب دید که در غرفه های بهشتی به انواع نعمت های پروردگار بهره مند است و بساط نشاط براو گسترده، بعد از عرض ارادت گفت: ای حبیب !چگونه شکر این نعمت را ادا می کنی که در جوانی خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله بودی، و در پیری موی سفید خود را در راه یاری فرزند پیامبر به خون خود خضاب نمودی؟ آیا آرزوی دیگری داری؟ فرمود :آرزو دارم به دنیا برگردم !و در زمره عزاداران حسین علیه السلام داخل شوم ، زیرا که از سید دو عالم شنیدم که فرمودند: «هر کس در مجلس عزای فرزندم حسین (ع) از روی معرفت اشک بریزد، خداوند کریم ثواب صد شهید به او عطا فرماید ودرجات او را در بهشت بیفزاید.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موضوع: شما هم با جفت کردن کفش گریه‌کنان اباعبدالله با خدا تجارت می‌کنید؟جفت کردن کفش عزاداران حسینی یادگاری از امام زین العابدین علیه السلام است. 🎙استاد_انصاریان شنیدنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۲شهریور ۱۲۹۴هجری شمسی-سالروز شهادت رییسعلی دلواری 📽 گفتاری ماندگار از رئیسعلی دلواری در سریال دلیران تنگستان : چه خبر است این جا؟ عزای حسین (ع) است که در راه حق شهید شد؟ عزای حسین با پول و برنج و روغن انگلیسی‌های حق کُش؟ در مقابل ظلم سكوت می‌کنید و آن وقت به عزای حسين (ع) می‌نشینید، روح امام حسین (ع) را با این کارتان آزار می‌دهید. شرم نمی‌کنید؟ نثار روح مطهر همه ازادیخواهان دین ومردانگی، شجاعت و شهادت صلوات
🌹خدا قوت به حاج محمود... خیلی کارش زیبا بود... بعضی وقتا اهل بیت رزق رو تو روضه های خلوت میدن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ديدار پدر بادپا با امام خامنه‌ای | 🏴 شب گذشته، پدر شهید بادپا از شهدای شاخص مدافع حرم به پسر شهیدش پیوست. هدیه به روحشان فاتحه مع الصلوات
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین با سلام خدمت همه دوستان در ایام کرونا و رزمایش همدلی و احسان یک سری ماسک‌های فیلتر دار تهیه شده برای اربعین😭😭😭😭 و همچنین کپسول زردچوبه و جدوار و پودر سرماخوردگی از توشه های اربعین امسال موجود داریم عزیزانی که میخواهند بانی شوند و یا مصرف شخصی دارند می‌توانند برای تهیه به شماره زیر مراجعه نمایند ماسک : ۷ هزار تومان سه کپسول زردچوبه ۳هزار تومان دو کپسول جدوار ۵ هزار تومان پودر سرماخوردگی ۵ هزار تومان جهت سفارش به آی دی زیر مراجعه فرمایید 09191103234 @Eslami133 @yazeynabadrekny110
✍شهید حاج قاسم سلیمانی: ما نیاز داریم که بگوییم حضرت اباعبدالله الحسین(ع) چگونه حرکت کرد و چگونه جنگید؛ اصحاب ایشان چگونه ایثار و فداکای کردند؟ انقلاب ما اگر حسین(ع) را نداشته باشد در جنگش باخته است. همان‌طور که امام حسین(ع) در صحرای کربلا با 72 نفر در مقابل لشگر 40هزارنفره دشمن در محاصره نظامی، اقتصادی و... بود، امروز هم جنگ ما همان وضعیت را دارد.»
ڪوفـيان بـا «ظهور» حسيـن(علیه السلام) و مـا بـا «غـيبـت» تـو امـتحـان شـديــم، بـہ راستے ڪداميڪ سخـت تـر اسـٺ!!! ظهور.... يـا غيــبـٺ؟! 💔امیدغریب های تنها کجایی!💔 _محرم_نیست. 🖤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇👇👇 ✅ 1- زیارت عاشورای غیر معروفه به نیابت از بقیه الله الاعظم عج ✅ 2- تلاوت سوره والفجر هدیه به اباعبدالله الحسین علیه السلام ✅ 3- هر روز 100 مرتبه سوره توحید هدیه به شهدایی که از شهدای کربلا معرفی می شوند ✅ 4-یکبار در طول این چله خواندن نماز امام حسین علیه السلام 👇 ✅5- تاکید و انس معنوی عمیق بیشتربه حجاب فاطمی ،وتاسی به حضرت زینب سلام الله علیها همان چیزی که خواسته و وصیت همه ی شهدای مابود.
سلام علیکم سومین روز از چله✨ بیست و پنجم ✨ از اصحاب الحسین سر سفره 💫مسلم بن عوسجه 💫 هستیم.
مسلم بن عوسجه «مسلم» فرزند «عوسجه»، فرزند «سعد» پسر «ثعلبه بن دوران» است. او از اهالی کوفه و از اصحاب حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بوده است. مسلم چون «حبیب بن مظاهر» از قبیله بنی اسد بود. او مردی شریف، عابد و اهل مروت و سخاوت بود.تاریخ نویسان و سیره نویسان گفته اند مسلم بن عوسجه از کسانی بود که از کوفه به امام نامه نگاشت و سپس به امام وفادار ماند. او از زمره مردانی بود که وقتی مسلم بن عقیل به کوفه وارد شد، از مردم برای او بیعت گرفت. اگرچه در تاریخ از دوران پر برکت عمر ایشان به تفصیل سخنی وجود ندارد، ولی بنابر بیان زیارت ناحیه مقدسه، او اول شهیدی است که پیمان خویش با امام حسین علیه السلام را به انجام رسانید و در این زیارت نامه امام معصوم به پروردگار کعبه سوگند یاد کرده که او از رستگاران است.
مسلم بن عوسجه در کوفه مسلم بن عقیل در کوفه خروج کرده بود. او با مسلم بن عوسجه درباره یک چهارم قبیله «مذحج» و «اسد» پیمان بسته بود که در جنگ با یزید وی را کمک رساند. «ابن قبایل» بر«ابن زیاد» شورید تا این که او را در قصرش زندانی کنند، اما ابن زیاد از راه مکر همه را متفرق ساخت. مسلم از منزل «مختار» خارج شد و به منزل «هانی» رفت. عبیدالله به دنبال کشف محل اختفای مسلم بن عقیل برآمد. بنابراین، به «معقل» غلامش سه هزار درهم داد تا مسلم را بیابد. معقل به مسجد جامع وارد شد و به سوی مسلم بن عوسجه رفت. مسلم بن عوسجه در زاویه مسجد مشغول نماز بود. معقل به انتظار نشست تا نماز مسلم بن عوسجه پایان یافت. به او نزدیک شد و بر او سلام داد و گفت: ای بنده خدا من مردی از اهالی شام غلام ذی کلاع هستم که خداوند به محبت این بیت و محبت دوستانشان بر من منت گذاشته است. اراده کرده ام که با این سه هزار درهم ملاقات کنم مردی از اهل بیت را که خبردار شده ام به کوفه قدم نهاده است تا این که با فرزند رسول خدا بیعت کنم. اما کسی را نمی شناسم که مرا به او رهنمون شود. چندی قبل، در مسجد نشسته بودم که کسانی می گفتند: این مردی است که نسبت به اهل بیت علیهم السلام علم دارد. پس من خدمت شما آمدم تا این مال را از من بگیرید و مرا بر دوستتان راهنمایی کنید تا با او بیعت کنم، و اگر می خواهید قبل از دیدارشان از من بیعت بگیرید. مسلم بن عوسجه فرمود: خدای را بر این ملاقات شما سپاس می گویم. آری، خوشحال می شوم که آن چه خواسته ای برآورده سازم تا که به برکت آن، اهل بیت رسولش را یاری کند. اما این که تو مرا شناخته ای مرا ناراحت می کند. پیش از آن، خوف این دارم که اقتدار این طاغوت رشد یابد. پس از آن قبل از او بیعت گرفت و او را قسم های بسیار داد که خیر خواهی کند و این سرّ را پوشیده بدارد. مسلم بن عوسجه به معقل گفت: با من چند روز رفت و آمد کن تا برای تو اجازه ملاقات گیرم. معقل هم با مسلم رفت و آمد می کرد تا این که برای او اجازه ملاقات گرفت و نزد مسلم بن عقیل آمد. معقل به عبیدالله بن زیاد مخفیگاه مسلم بن عقیل را نشان داد. گفته اند: بعد از دستگیری و شهادت مسلم بن عقیل و هانی، مسلم بن عوسجه مدتی مخفی شد و پس از آن با اهل و عیالش به سوی امام حسین علیه السلام گریخت تا در کربلا به خدمت امام رسید و جان پاکش را در راه امام فدا کرد
شب عاشورا امام حسین علیه السلام اصحاب خود را گرد آورد و پس از اتمام حجت، بیعت خود را از گردن همه برداشت، بر اساس آن چه در زیارت ناحیه مقدسه آمده مسلم این گونه امام را پاسخ داد: ما شما را به کدامین عذر و بهانه رها کنیم؟ به خدا قسم، من از شما جدا نخواهم شد تا نیزه ام را به سینه دشمن فرو کنم و تا هنگامی که دسته شمشیرم به دستم است آنها را می کشم، و زمانی که سلاح با خود ندارم نیز با سنگ ستیزه می کنم تا با شما کشته شوم. سخنان مسلم بن عوسجه را ابو مخنف به گزارش «ضحاک بن عبدالله همدانی» مشرقی نیز نقل کرده است. درسی که می توان گرفت: وفاداران راه حق، نباید در اعلان وفاداری خود دریغ ورزند، بلکه هرگاه خطر، رهبر و امام را تهدید می کند، باید با او تجدید بیعت و میثاق نمایند تا موجب اطمینان خاطر او و دیگر یاران اسلام شود. همانند مسلم بن عوسجه که اولین مرد بیعت کننده با امام بود. در صبح عاشورا مرحوم شیخ مفید گزارش فرمود: هنگامی که امام حسین علیه السلام نی هایی را در خندق پشت خیمه گاه آتش زد، شمر از جلوی امام می گذشت، فریاد زد: ای حسین! آیا به آتش قبل از روز قیامت عجله کرده ای؟ امام حسین علیه السلام به او فرمود: ای پسر بز چران! تو برای ورود به آتش سزاوارتری. در این هنگام مسلم بن عوسجه تیری در کمان نهاد تا او را هدف گیرد. امام حسین علیه السلام او را از این کار منع فرمود. مسلم گفت: این فاسق از دشمنان خداوند و بزرگ ستمگران است. اینک خداوند شما را بر او مسلط کرده است. امام فرمود: به او تیراندازی مکن که خوش ندارم شروع کننده جنگ باشم.
مسلم بن عوسجه از جنگاوران طرف چپ سپاه امام بود. در یکی از حمله های دشمن به سپاه امام حسین، «مسلم بن عبدالله ضبائی» و «عبدالرحمن بن ابی‌خشکاره به جلی» هر دو به «مسلم» حمله‌ور شده و هر دو در کشتن او شراکت داشتند. غبار عظیمی اطرافشان را فراگرفته بود. همین که گرد و غبار فرونشست، مسلم به زمین افتاده مشاهده می‌شد. حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به سوی او آمدند. هنوز رمقی از حیات داشت که امام به او فرمود: «ای مسلم! خدای تو را رحمت کند، آری برخی از آنها شهید شدند و بعضی دیگر در انتظار شهادت به سر می‌برند. در حالی که (قضای الهی) تغییرپذیر نیست». پس از آن امام به او نزدیک شدند و سپس «حبیب بن مظاهر» به مسلم نزدیک شد و گفت: «ای مسلم! رحلت تو بر من ناگوار است. تو را به بهشت مژده می‌دهم». «مسلم» با صدایی بی‌رمق و ضعیف پاسخ داد: «تو را به خیر بشارت می‌دهم» حبیب ادامه داد: «اگر نبود جز این که من خود در همین لحظه پای جای گام تو می‌نهم دوست داشتم که به آن چه بر تو مهم است مرا وصیت کنی تا آن را به انجام رسانم» مسلم در حالی که به امام اشاره می‌کرد، گفت: «تو را به این مرد سفارش می‌کنم، تلاش کن تا در رکاب او جان ببازی». حبیب گفت: «به پروردگار کعبه همین گونه رفتار خواهم کرد». در زیارت ناحیه کسانی چون «عبدالله الضبایی» و «عبدالله بن خشکاره البجلی» که در قتل «مسلم» شرکت داشته‌اند، مورد لعن امام قرار گرفته‌انداند