هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_بیست_پنجم👇👇👇👇
✅ 1- زیارت عاشورای غیر معروفه به نیابت از بقیه الله الاعظم عج
✅ 2- تلاوت سوره والفجر هدیه به اباعبدالله الحسین علیه السلام
✅ 3- هر روز 100 مرتبه سوره توحید هدیه به شهدایی که از شهدای کربلا معرفی می شوند
✅ 4-یکبار در طول این چله خواندن نماز امام حسین علیه السلام
#مراقبه_عملی👇
✅5- تاکید و انس معنوی عمیق بیشتربه حجاب فاطمی ،وتاسی به حضرت زینب سلام الله علیها
همان چیزی که خواسته و وصیت همه ی شهدای مابود.
سلام علیکم
ششمین روز از چله✨ بیست و پنجم ✨ از اصحاب الحسین سر سفره
💫نافع بن هلال 💫 هستیم.
از شهدای کربلا ست. نافع، بزرگواری دلاور، قاری قرآن، کاتب و از حاملان حدیث و از اصحاب امیرالمومنین )ع( بود و در سه جنگ
جمل، صفین و نهروان در رکاب آن حضرت بود. وی از شخصیت های بارز کوفه به شمار می رفت و پیش از شهادت مسلم بن عقیل مخفیانه
از کوفه بیرون آمده به استقبال امام شتافته بود، سپس همراه امام حسین ع به کربلا آمد. در کربلا همراه عباس ع در آوردن آب به
خیمه ها مشارکت داشت. از جمله کسانی بود که در سخنرانی پر شوری وفاداری خویش را نسبت به سید الشهدا ابراز داشت.
پس از آنکه «عمر سعد» برای فشار بیشتر بر امام حسین(علیهالسلام) به «عمر بن حجاج زبیدی» دستور داد تا آب را بر اهلبیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) ببندد، امام حسین(علیهالسلام) به برادر خود حضرت عباس دستور داد تا شبهنگام برای تهیه آب به شریعه فرات برود. نافع بن هلال نیز یکی از افرادی بود که همراه با حضرت عباس برای آوردن آب حرکت کرد.
عمرو بن حجاج، فرمانده نگهبانان شریعه، نافع را در تاریکی شب دید و از او پرسید: «تو کیستی؟».
او جواب داد: «نافع بن هلال هستم».
عمرو بن حجاج پرسید: «برای چه آمدهای؟».
نافع گفت: «آمدهام تا از این آبی که به روی ما بستهاید بنوشم».
عمرو بن حجاج گفت: «مانعی ندارد از این آب بنوش، گوارایت باشد».
در این لحظه نافع خطاب به عمرو بن حجاج گفت: «نه، به خدا سوگند در حالی که میبینی حسین و یارانش تشنهاند، قطرهای از این آب نخواهم نوشید».
بلافاصله پس از این گفتوگو قمر بنیهاشم و یارانش از راه رسیدند و نیروهای عمرو بن حجاج با آنان درگیر شدند، ولی پس از برداشتن آب و کنار زدن نگهبانان به سلامت به خیمهها بازگشتند.
ابومخنف درباره نبرد او مینویسد: «نافع بن هلال تیرانداز ماهری بود و با تیرهای خود، دوازده نفر از سپاه دشمن را به هلاکت رساند و جمع زیادی را مجروح کرد». وقتیکه تیرهای او تمام شد، دست به شمشیر برد و به مصاف دشمن رفت و با رشادت جنگید. در نبرد تنبهتن چند نفر از نیروهای عمر سعد را به خاک انداخت و در میان جنگ، عمرو بن حجاج زبیدی که چند شب قبل کنار شریعه فرات هم نبرد نافع را دیده بود فریاد زد: «آیا میدانید با چه کسانی میجنگید؟ مبادا کسی از شما به تنهایی به مصاف اصحاب حسین برود».
پس از مدتی گروهی از لشکریان به همراه شمر بن ذی الجوشن، نافع را سنگباران و نیزه باران کردند که نافع مجروح شد و بازوانش شکست. سپس او را به اسارت گرفتند و نزد عمر سعد بردند.
عمر سعد با دیدن او گفت: «وای بر تو ای نافع، چرا با خود چنین کردی؟».
نافع درحالیکه خون از محاسن مبارکش جاری بود گفت: «پروردگارم از نیت من آگاه است».
به او گفتند: «مگر نمیبینی با خود چه کردهای؟».
نافع با شجاعت تمام در پاسخ به آنان گفت: «دوازده نفر از شما را کشته و شماری را مجروح کردهام و خود را برای کارم سرزنش نمیکنم و اگر بازوانم سالم بود، نمیتوانستید منرا اسیر کنید».
عمر سعد که از شجاعت نافع درمانده شده بود به شمر دستور داد تا سر از بدنش جدا کنند. همین که شمر خواست سر او را جدا کند. نافع گفت: «به خدا سوگند اگر مسلمان بودی برایت دشوار بود که خدا را در حالی ملاقات کنی که خون ما بر گردنت باشد، خدا را سپاس میگویم که پایان کار و قتل ما را به دست بدترین آفریدگان خود سپرد»
هلال شب های کربلا: نافع بن هلال
نیمه شب عاشورا نافع، زیر نوه ماه، اطراف خیمه ها را می پایید. سیاهی مردی از دور دیده می شد که می نشست و بر می خاست. نزدیکتر رفت. و پرسید:« کیستی ای مرد؟» صدای امام به گوشش رسید:« نافع منم، خدایت رحمت کند.» نافع گفت: « مولای من در این سیاهی شب، نزدیک دشمن گزندی به شما نرسد! مولای من! چرا می نشستی و بر می خاستی؟»
حضرت در پاسخ فرمودند:
« نافع، فردا وقتی در غربت این دشت، کودکان و زنان خسته و تشنه و بی پناه می گریزند، خارها پایشان ر ا خواهد آزرد. آنها را بر می دارم تا پای کودکان کمتر آسیب ببیند. نافع، تو یار وفادار بودی. من بیعت خود را برداشتم. از تاریکی شب استفاده کن و برو.»
سخن سیدالشهدا (علیه السلام) نافع را به التماس انداخت:
« ای فرزند پیامبر، مرا به رفتن می خوانی؟ جان برگیرم و بروم؟! جان بی شما هیمه دوزخ است. زندگی بی شما ذلت و خواری است. مرگم باد که در پای شما نمیرم»
نک: محمدرضا سنگری، آیینه داران آفتاب ، ج2، ص 725 و 726
منبع: کاری از آستان قدس رضوی
درزیارت ناحیه آمده است: السلام علی نافع بن هلال بن نافع الجبلی المرادی. درزیارت رجبیّه نیز نام وی ذکر شده است. در منابع و مقاتل مانند: تاریخ طبری: ج5 ص 441 و 442، مناقب آل ابی طالب: ج 4 ص113 مقتل الحسین خوارزمی: ج 2 ص 18، مقتل الحسین ابو مخنف: ص 70، وسیله الدّارین: ص 196 تنقیح المقال: ج 2، ص266 ناسح التواریخ: ج 2، ص 278. ارشاد مفید: ص 237، بحارالانوار: 45 ص 19. منتهی الامال: ج 1 ص364 و از وی یاد شده است.
رجز خوانی👇
«أنَا الغُلامُ الیَمَنی الجَمَلی/ دینی عَلی دینِ حُسَینٍ و عَلی/ إِن أُقتَلُ الیَومَ فَهَذا أَمَلی / وَ ذاکَ رَأیی وَ اُلاقیِ عَمَلی؛
من آن جوان یمنی هستم که دینم، همان دین حسین و علی است. آرزویم این است که امروز کشته شوم و اعتقاد دارم که در آخرت با عملم روبه رو خواهم شد».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🎬 #کلیپ_تصویری
💢 «نافع بن هلال» صحابیِ با بصیرت امام حسین صلوات الله علیه
📌 برگرفته از برنامه سمت خدا روز سه شنبه 11 شهریور 99
#امام_حسین
#امام_حسین_علیه_السلام
#سیدالشهداء
#نافع
#نافع_بن_هلال
#بصیرت
#صحابه
#صحابی
#سمت_خدا
#حامد_کاشانی
شهیدی که حاج قاسم او را #حبیب_ابن_مظاهر لشکر ۴۱ ثارالله نامیده بود...
حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست!!!
در وصیت نامه اش نوشته بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم.
با سلام به روان پاک شهدا...
من چندتا گوسفند به اندازه ای که بچه هایم شکمشان را سیر کنند دارم، حقوق مرا بدهید به افراد و ندار و بی سرپرست.»
مسئولین واسطه شدند و متقاعدش کنند که این حقوق ناچیز؛ حق خودش و فرزندانش است.
در جواب نوشت:
«امام علی (ع) که افراد را به جنگ دعوت میکرد، یکی میگفت محصولم، یکی میگفت زن و بچه ام و... با این توجیهات علی رو تنها گذاشتن #ایران_کوفه_نیست!»
و به فرزندانش گفت: شاید بعد من سپاه نتوانست به شما کمک کنه، که با نداری بسازید از اولاد امام حسین عزیزتر نیستید که این همه مصیبت کشیدند.
#شهید_حاج_قباد_شمس_الدینی
#مسئولین_بدانند
🌿💐🌾
🌾🌿
💐
💐پیرزن عراقی که
برای شهدا مادری کرد.💐
راوی:حسین عشقی" فرمانده قرار گاه عملیاتی کمیته جستجوی ستاد کل نیروهای مسلح"
بسم الله الرحمن الرحیم
روز ۲۹ اسفند ماه سال ۹۳ که روز جمعه بود ، ما با گروه تفحص از الاماره راه افتادیم به سمت منطقه زبیدات. همین که به اصطلاح تفریحی باشه برای بچه ها و هم اگر شد کاری را هم انجام داده باشیم. وارد منطقه ای شدیم که میدان مین وسیعی بود، در قسمتی که به اصطلاح کمتر آلوده بود پیاده و مستقر شدیم ، تعدادی از بچه ها شروع کردند به آماده کردن ناهار و غذا و من و بقیه در میدان مین و اطراف شروع کردیم به گشت زنی برای شناسایی. الحمدلله اون روز با توسل به آقامون امام زمان (عج) که روز جمعه، روز خاص ایشان است دو شهید پیدا کردیم جالب اینکه یکی از این دو شهید پیشانی بند یا مهدی ادرکنی (عج) داشت و شهید دیگر هم پشت پیراهنش یا بقیه الله (عج) نوشته بود.
ظهربچه ها (جا تون خالی) مرغ کباب کرده بودند و یک مقداری از غذا باقی موند. در واقع مقداری از گوشت اضافه اومد که هنوز کباب نشده بود. آشپزمون گفت که این گوشت رو کباب نکنیم ببریم الاماره برای شام. یک دفعه به ذهنم رسید که شاید یکی رو تو جاده پیدا کردیم که گرسنه باشه ،گفتم کباب کنیم بذاریم تو ماشین تو راه به یک نفر میدیم. رفتیم در روستای زبیدات یک بنده خدا بود که بر اثر انفجار مین هم انگشتان دستش قطع شده بود و هم نابینا شده بود. غذا رو به ایشون دادیم همین که غذا رو بهشون دادیم به ما گفت : حالا که غذا رو دادید یه خبری رو به شما میگم ما رو کشید بیرون از مغازه و جایی خلوت. گفت، خانم سالخورده ای اومده اینجا مهمونی خانه ی شیخ عشیره . یک اطلاعاتی در مورد شهدا دارد. رفتیم این خانم را پیدا کردیم این خانم گفتند ، بله این قضیه درست است سوار ماشین شد و ما رو به جایی برد که شهدا آن جا بودند. این خانم خودش شهدا رو در زمین کشاورزی اش تدفین کرده بود ، خوب شاید در حالت عادی ما هیچ وقت اونجا نمی رفتیم چون منطقه ای بود خارج از مناطق عملیاتی ، حالا این شهدا شاید اسیر شده بود و بردن اونجا دفنشون کردن شاید هم اتفاق دیگری افتاده، من نمی دونم چطوری منتقل شدند اون جا.
اون خانم تعریف می کرد وقتی من این شهدا پیدا کردم پراکنده بودند من همون جور که اینها رو جمع می کردم گریه می کردم و یاد مادرشون افتادم و گفتم که من براتون مادری می کنم و میگفت من چند شب شام نذری دادم برای این شهدا.
وقتی پیکر شهدا را بیرون آوردیم آن زن مدام خدا رو شکر می کرد و می گفت: بالاخره امانتی بود نزد من و این امانت رو دارم به ایرانیان بر می گردونم و تحویلشان می دم
ـــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــــ
1.52M
وَاَسْئَلُ اللهَ الْبَرَّ الرَّحيمَ، اَنْ يَرْزُقَني مَوَدَّتَكُمْ، وَاَنْ يُوَفِّقَني لِلطَّلَبِ بِثارِكُمْ، مَعَ الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الْهادي مِنْ آلِ مُحَمَّد،
#زیارت_عاشورا_غیرمعروفه
#استاد_نیلچی_زاده 👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
کلاه حجاب توربان جدید رسید 😍😍 فقط فقط ۲۵تومن😍 💢اماده همکاری با کلیه مشاغل خانگی و مغازه ها💢 #مقن
📣📢📣📢📣📢📣📢
افول حجاب با طرح جایگزینی توربان
ضدیت با حجاب قرآنی خمار👆
ببینید چطور دارند کار می کنند و تبلیغ👆👆👆😡😱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلاااااام استاد عزیز شبتون بخیر🌹
استااااد امروز سید از کربلا خبر دادن اربعین هست ان شالله
محافظ كربلاء يرحب بزوار الحسين عليه السلام في زيارة الاربعين من جميع بلدان العالم دون اسثناء هلا بزوار الحسين ونحن في خدمتكم ان شاء الله
کشته بی سر.mp3
8.89M
🥀رفیق اربعین فصل غم یادته
🎤حسن_عطایی
#احساسی
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا 💔
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
💥 #هوسهای_کهنهشده، در لحظههای حساس تصمیمگیری سر برمیآورند!
"خدا رحمت کند استاد ما را، میگفت: «انسان باید نگران این باشد که نکند منافعان یک روز ما را مقابل امام حسین(ع) قرار دهد.»
کسانی که در کربلا آمده بودند، تا فضا سخت نشده بود نامه مینوشتند و از ایشان دعوت میکردند و وعده میدادند که اموال و باغها و جانهای ما در اختیار شما. وقتی کار سخت شد و اموال و اهلبیتشان به گرو رفت، حاضر شدند به روی سیدالشهدا(ع) تیغ هم بکشند تا دنیایشان را حفظ کنند.
این تعارف نیست. اگر ما با خودمان و تمنیات نفسمان تسویهحساب نکنیم در لحظۀ تصمیمگیری، هوسها سر برمیآورند. #هوسهای_کهنهشده و #پشت_سر_انداخته_شده و هوسهایی که به امروز و فردا و تأخیر و وعدهها آرام شدهاند، همگی به یکباره سر برمیآورند و سهمشان را از ما میخواهند. اگر ما خود را مهیا نکرده باشیم، گرفتار میشویم."
#استاد_میرباقری
☑️ @mirbaqeri_ir