4_5771844895115315503.mp3
3.3M
«إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون»
| یآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
ارْجِعِى إِلَى رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً.. |
نوحه خوان!
مادر ما رفته بیا نوحه بخوان....
03 Ehragh yas .mp3
14.18M
•••🎙
اَلا ایچاهیارمراگرفتند(:
گلم،باغم،بهارمراگرفتند!
الا اےچاه؛ با یڪضربۀدر
همهدارو ندارمراگرفتند...!
___________
رزقِ امشب ؛ التماس دعآ💔|°•
#روضه| عجیــــب ''جآنسـوز''
#مراقبتهای_چله_بیست_هفتم
✅ صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها به نیابت از سردار حاج قاسم سلیمانی
✅ خواندن زیارت عاشورا از طرف شهید آنروز به حضرت زینب سلام الله علیها
✅ خواندن وصیت نامه سردار که هر روز بخشی از آن گذاشته می شود
تطبیق گام دوم انقلاب با آیات قرآن
#مراقبتهای_عملی👇👇
✅ احسان والدین بیش از پیش ویژه👈 برای مجردها
✅ علاوه بر احسان والدین ، ( قاعده حسن التبعل )خوب شوهر داری کردن ویژه 👈 متاهلین
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_بیست_هفتم ✅ صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها به نیابت از سردار حاج قاسم سلیمانی
سی و نهمین شب از 🌟💫چله ( بیست و هفتم ) 🌟💫 مهمان سفره شهید🌷 امیرحسام ذوالعلی🌷 هستیم.
شهید امیر حسام ذوالعلی در اول دی ماه سال 1365 در محله نارمک تهران به دنیا آمد. پدرش از مدافعان خرمشهر بود.حسام دانشجوی رشته الهیات دانشگاه آزاد بود و در دانشگاه سعی می کرد با بصیرت دادن به دانشجویان آنها را با دسیسه های فتنه گران آشنا کند. امیرحسام ذوالعلی سرانجام در دهم دی ماه 88 و یک روز پس از حماسه بزرگ نه دی، در حمله عده ای از منافقان فتنه گر، مجروح و سپس به درجه رفیع شهادت نائل آمد و هم اکنون در قطعه 27 بهشت زهرا، ردیف 84 شماره 14 آرمیده است.
«در روز عاشورا که فتنهگران حرمت مراسم امام حسین (ع) را شکستند، حالش دگرگون شد. طاقت تحمل این بیاحترامیها را نداشت. میگفت: دین اسلام نباید زیر سوال برود. این فتنهگران با این عملشان، به دین دهنکجی کردند. ما زنده باشیم و این توهینها را به امام حسین (ع) ببینیم و سکوت کنیم؟!
پدرش در پاسخ امیرحسام می گفت: «اینها شمر و یزیدهای زمان هستند.» امیرحسام به دنبال ایجاد تنش یا ضرب و شتم نبود. میگفت: جوانانی که به پشتیبانی از این فتنهگران برخاستند، فریب خوردهاند. باید آنها را نسبت به مسائلی که پیرامونشان رخ میدهد، مطلع کرد.
مسئله ولایت فقیه را خیلی عمیق درک کرده بود. هر زمان مقاممعظم رهبری سخنرانی داشتند سه بار گوش میداد، بعد همه را نکته برداری میکرد و نگه میداشت. به من میگفت: مادر دعا کن که جوانان به اشتباهات خود پی ببرند.»
مادر شهید ذوالعلی از آخرین نماز صبح حسام برایمان گفت: "اون روز نماز صبحش را طوری خواند که تن هممون لرزید. وقتی تموم شد بهش گفتم حسام این چه نمازی بود خوندی؟ تنمون لرزید! گفت مامان دیگه اینجا سختمه نفس بکشم. بهش گفتم مامان همه دارن اینجا نفس میکشن، این چه حرفیه؟ گفت نه دیگه، هواش برام سنگینه. وقتی خواست بره بوی عطر عجیبی میداد. طوری که از خونه تا مسجد بوی عطرش پیچیده بود".
روز دهم دی از دانشگاه که میاد بیرون وقتی وارد اتوبان شیخ فضل الله میشه دو تا ماشین راه را میبندن و حسام را میکشونن سرپیچ جایی که تو نقطه کور دوربین ها بوده بعد میکشونن سمت گاردریل وسط اتوبان می خوره زمین ولی باز بلند میشه اونا شروع میکنن به شعار دادن حسام هم شعار های خودش را میده بعد همه میریزن سرش هر کدام ضربه ای بهش میزنن که تو پرونده پزشکی قانونی نوشته با گوی آهنی و شیء نوک تیز...
وقتی میبرنش بیمارستان خودش شماره و آدرس میده. دکتر ها تعریف کردن که سه بار از هوش رفت و هر سه باری که به هوش میومد ذکر یا زهرا(س) یا حسین(ع) میگفت ولی بار سوم چنان یاحسین گفت که نا خودآگاه همه وسایل ما از دستمون رها شد و... همگی زدیم زیر گریه.
هیچ وقت عاملین شهادت حسام پیدا نشدند. حتی قاضی اول پرونده به علت ساخت و پاخت های زیاد، پرونده را مختومه اعلام کرد و وقتی اعتراض کردیم گفتند چون چیزی پیدا نکردیم پرونده مختومه شد."
روز حادثه آخرین ابیاتی را که او با خط خود نوشته و با خود به همراه داشت هم اکنون به عنوان یکی از ارزشمندترین یادگارهای به جا مانده از این شهید والامقام نزد خانوادهاش قرار گرفته است. ابیات زیر متن این دست نوشته است که با زبان گفتار، عاشقی سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را توصیف میکند. او در این ابیات شیفتگی خود نسبت به امام حسین(ع) را بیان میکند:
عاقل بودن یه دردیه که اونو مجنون میدونه
به غیر دیوونه شدن عاقلی درمون نداره
یادم میاد روزهایی که از عاشقها جدا بودم
اسیر دلواپسیها تو جمع عاقلا بودم
کاری نداشتم با دلم هر جا دیوونهای دیدم
مثل تمام عاقلا به دیوونه میخندیدم
اما نفهمیدم چی شد اینطوری بیخونه شدم
اسم حسین(ع) رو شنیدم یکباره دیوونه شدم
من دیگه عاقل نمیشم دیوونه و یه عاشقم
هر چی میگم حسین حسین دلم میگه بازم کمه
رفتن ما دیوونهها انشالا بین الحرمین
سینه زنان لطمه زنان کنار عباس حسین(ع)
میخوام پیشت شهید بشم خودت بگو چیکار کنم
صید دو چشمونت شدم خودت بگو چیکار کنم
دوسش دارم، چی کار کنم؟چی کار با عشق یار کنم؟
گفته با یک نگاه میخوام عقلت رو تار و مار کنم