﷽
سلام علیکم
پنجمین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
❣️سید علیرضا جوزی❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
کوچکترین شهید گلزار شهدای چیذر
شهید سید علیرضا جوزی
دومین شهید خانواده جوزی است از یازده سالگی به رزمندگان دفاع مقدس پیوست و در سن چهارده سالگی در سه راه کوشک همراه 4 رزمنده که آنها هم از سلاله پاک رسول خدا بودند، در روز عید قربان سال 67 به فیض شهادت نائل شد ویکی از شهدای بزرگوار خمسه کوثر (یادمان شهدای سادات) است .
نکته قابل توجه در خصوص خانواده جوزی این است که از میان فرزندان این خانواده ، ۲ برادر شهید و ۲ برادر جانباز هستند و در برخی مواقع پدر و مادر نیز در جبهه های جنگ دوران دفاع مقدس حضور داشتند، سید محمد یکی از برادران جوزی و مسئول گنجینه آثار شهدای امامزاده علی اکبر (ع) در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری حیات اذعان داشت که در دوران دفاع مقدس به صورت مستمر ۶ نفر از اعضای خانواده در جبهه ها حضور داشتند.
پدرم می گفت اگر همه در راه امام (ره) شهید شوید کم است
وی در ابتدای سخنان خود، یکی از دلایل اصلی علاقه خانواده اش را به جهاد و حضور در جبهه های جنگ ، مجاورت و هم نشینی با شهید بزرگوار مهدی شاه آبادی پیش نماز محله چیذر دانست و گفت : قرابت کل اعضای خانواده با این شهید و پیش نماز مسجد محل باعث شد که از اول انقلاب با مفهوم مبارزه با استکبار و جهاد آشنا شویم البته پدرم ابوالقاسم جوزی نیز به دنبال فعالیت های سیاسی بود و همیشه می گفت که اگه همه شما در راه امام خمینی (ره) شهید شوید کم است ، مادرم هم پابه پای پدرم در برخی مواقع در جبهه ها به منظور کمک حضور داشت.
وصیتنامه خواندنی 👇
بدانید، هیچ قطرهای از خونی که در راه خدا ریخته شود، بهتر نیست
“هنگامی که شیپور جنگ به صدا درمیآید مردها از نامردها تشخیص داده میشوند. پس ای شیپورچی بنواز! (شهید چمران)” / “ولا تقولو لمن یقتل فی سبیلالله امواتا بل احیاء ولکن لاتشعرون”؛ سلام بر مهدی یگانه منجی عالم بشریت و سلام بر رهبر کبیر انقلاب و سلام به تمام رزمندگان اسلام.
ای عزیزان بدانید که هیچ قطرهای در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست. و من میخواهم با نثار این قطره خون به معشوقم برسم. به معشوقی که سالهاست در انتظار دیدن اویم. به معشوقی که به انسان هستی داد و آنان را خلق کرد.
مرگ دست خداست، پس از جبهه رفتن فرزندانتان ممانعت نکنید
برادرانم، بدانید که شهادت در راه خدا بالاترین درجه است و همینطور بالاترین و بزرگترین آرزوی من. برادران و خواهران بدانید که مرگ انسان دست خداست و تا خداوند متعال اراده نکند، هیچ اتفاقی نمیافتد. پس از جبهه رفتن و جهاد رفتن فرزندانتان جلوگیری نکنید.
آیا سکوت ما مقابل دشمن بوی انسانیت میدهد؟
انسان روزی به دنیای فانی میآید و روزی به دنیای آخرت میرود و مرگ هم برای همه است، پس چه بهتر که مرگ در راه خداوند در سنگر عشق باشد. در سنگری که هزاران نفر از عزیزان همانند پروانه به دور شمع سوختند و با سوختن آنها هزاران نفر دیگر روشن شدند.
ای برادران آیا میتوانید ببینید که دشمن به وطن ما و به خانه ما تجاوز کند و جان هزاران نفر از زن و کودک و پیر و جوان را بگیرد و هر غلطی که میخواهد بکند و ما آرام بنشینیم؟ آیا واقعاً سکوت ما بوی انسانیت میدهد؟ نگذارید با زرق و برق دنیا انس بگیرید و طوری شود که به درجه حیوانیت برسید و شاید از حیوان هم پست و پستتر!
گول چند صباح زندگی را نخورید
گول این دنیا را که چند صبایی بیشتر نیست، نخورید. آیا هیچ فکر کردهاید که چرا خداوند انسان را آفرید و چرا یکی را زیبا و یکی را بدقیافه و زشت آفرید و چرا یکی را عاقل و دیگری را نادان، یکی را فقیر و دیگری را سرمایهدار آفرید؟ به والله تمام اینها آزمایش از طرف خدا بیش نیست. پس سعی کنید که از این آزمایشهای الهی سرفراز بیرون آیید.
خواهرانم، فرزندانتان را چنان تربیت کنید که راه ما را، یعنی راه حق و حسین(ع) را ادامه دهند
و اما شما ای خواهرانم، حجاب برترین زینت برای شماست و سعی کنید که این زینت الهی و خدادادی را حفظ کنید تا پیش حضرت فاطمهالزهرا(س) روسفید باشید. غیبت و بدگویی را کنار بگذارید و فرزاندانتان را چنان تربیت کنید که بتوانند راه ما را ادامه دهند به آنها یاد بدهید و بگویید که راه ما راه حق و راه حسین شهید (ع) است. راهی که پس از گذشت ۱۴۰۰ سال دوباره زنده و جان گرفت و حال میبینید که زنده شدن او چگونه بدن شرق و غرب را به لرزه درآورده و چگونه پوزه آنان را به خاک مذلت و رسوایی کشیده (است).
مادرم، با یاد تو جان میدهم!
و اما مادرم، ای که وقتی نامت را به زبان میآورم تمام وجودم به یاد تو میافتد، بدان که من در آخرین لحظات زندگیام به یاد تو هستم. بدان که با یاد تو جان میدهم. مادرم مبادا در مقابل دشمنانمان گریه کنی که گریه کردن تو در مقابل آنان فشردن قلب من است. مادرم همیشه به یاد تو بودم و همیشه خواهم بود.
مادرم، مرگ شروع زندگانی من است
روزی که میخواستم برای اولینبار به جبهه بروم شجاعت تو را دیدم. بدان که در آخرت روسیاه نیستی. حال که این وصیتنامه را مینویسم چند روزی دیگر به شروع عمرم نرسیده (نمانده). بدان مرگ من تازه شروع زندگانی من است و این آخرین لحظات چقدر برایم شیرین است.
پدرم، بر دستان پینه زدهات بوسه!
و اما پدرم، بر دستان پینهزدهات بوسه! به تمام دوستان و آشنایان تبریک بگو و بگو که جان او هدیهای بیش برای رهبر و خداوند متعال نیست و برای همین بود که سید به جهاد رفت و جان خود را نثار کرد. و اما برادرم محمد، معلم عزیزم تا زمانی که جان در بدن دارم به یاد تو هستم. به یاد تو و به یاد درسهایت اگر نبود…؟
برادرزادههایم، پدر شما آن سید حسینی است که رهبر تمام عالم است
و اما برادرزادههای عزیزم، امید و هادی جان، هیچگاه احساس نکنید که پدرتان را از دست دادهاید. بدانید که هرگاه این احساس را کردید شکست بزرگی خوردید. پدر شما امام امت است. پدر شما آن سید حسینی است که رهبر تمام عالم است. آن سیدی که تمام عالم را به اسلام دعوت میکند.
معلمان عزیزم مرا حلال کنید
خب عزیزان، دیگر مزاحم اوقات شما نمیشوم. مرا حلال کنید. ببخشید، خصوصاً معلمان عزیزم در مدرسه و اما توصیهای که میکنم به دوستانم، ای دوستان من، سنگر مدرسه و سنگر جهاد را رها نسازید و تا آخرین قطره خون مبارزه کنید. خب عزیزان، دیگر عرضی ندارم اما اگر احیاناً جنازهای از من باقی ماند آن را در گلزار شهدای امامزاده علیاکبر دفن کنید.
خدانگهدار
خانو اده این شهید بر اساس تبعیت از وصیت نامه به جای مانده از او با این مضمون که : ” حال که این وصیت نامه را مینویسم چند روزی دیگر به شروع عمرم نرسیده و مرگ من در راه اسلام تازه شروع زندگی من است
و این لحظات چقدر برایم شیرین است ” یادواره این شهید را به دلیل تولد دوباره او جشن شهادت نامگذاری کرده اند.
داستان شهادت (از زبان همرزم شهید):
قبل از شهادت علیرضا در خواب دیده بودم که به خدمت امام خمینی (ره) در جماران رسیدم و همینکه مات و مبهوت چهره نورانی امام شده بودم حس کردم عطر عجیبی همه فضا را پرکرده است. با خودم گفتم باید بپرسم این عطر از چیست. تا آمدم بپرسم امام گفت: عطر سید علیرضاجوزی است.
صبح اول وقت با فرمان "حاج خادم" فرمانده تیپ الزهرا (س) سوار کامیونها شدیم و به راه افتادیم. داخل کامیون سید علیرضا دراز کشیده و زل زده بود به آسمان. من هم در کنارش دراز کشیدم و پرسیدم: سید علی کجا رو نگاه میکنی؟ چیزی نگفت و دوباره سؤال کردم: چرا حرف نمیزنی آقا سید علی؟ بابا تحویل بگیر، فقط اسمت با رئیس جمهور یکیه.
با یک حالت عجیبی به آسمان اشاره کرد و بدون اینکه نگاهم کند گفت: "حمید من فردا میرم آن بالا. پیش ستاره ها"خواستم چیزی بگویم کامیون ایستاد. بچه ها ریختند پایین تا مستقر شوند.
ناگهان متوجه شدیم عراقیها در فاصله کمی از ما قرار دارند. دوباره دستور رسید که بریزید تو کامیونها. باید قبل از اینکه عراقی ها متوجه میشدند از تیررس تانکهایشان دور میشدیم. اصلاً نمیدانستیم نامردها این قدر جلو آمدهاند. اوضاع خیلی خراب بود. تانکها ما را دیده بودند و کامیونهای در حال حرکت را زیر آتش گرفتند. کامیون هم به سرعت حرکت میکرد.
یک دوشکا داخل کامیون بود که به کمک بچه ها سرپایش کردیم وهمانطور در حال حرکت به سمت بعثی ها آتش گشودیم. به سه راهی کوشک که رسیدیم مجدداً پیاده شدیم و مقابل دشمن موضع گرفتیم. معلوم بود که محاصره شده ایم و حلقه محاصره هم درهرلحظه تنگتر میشد. آنقدر به عراقیها نزدیک بودیم که خطوط چهره سربازان عراقی را به راحتی میدیدم و صدای فریادشان را به خوبی میشنیدیم. سروکله جنگنده ها و هلیکوپترهایشان هم پیدا شد.
آتش بود که از زمین و آسمان به سرمان می بارید و بچه ها یک به یک به خاک میافتادند. مهماتمان هم در حال تمام شدن بود. خبری هم از نیروی کمکی نبود. بالاخره فرمانده تیپ دستور عقب نشینی داد. امکان مقاومت وجود نداشت. ۲۰ نفر آدم چطور میخواستند با دولشکر پیاده و یک تیپ زرهی مقابله کنند.
سوار کامیونها شدیم. هنوز درست ننشسته بودم که صدای مهیبی شنیدم و کامیون به شدت لرزید. گلوله مستقیم تانک به باربند کامیون خورده و از طرف دیگر خارج شده بود نگاه کردم و دیدم که داخل کامیون ۵ جنازه که از کمر به پایین متلاشی شده بود افتاده است. کف کامیون غرق در خون بود. دقت که کردم متوجه شدم که شهدا کسانی نیستند جز
سید علیرضا جوزی، سید صاحب محمدی، سید داوود طباطبایی، سید محمد موسوی، سید حسین حسینی.
بغض راه نفسم را بسته بود.
کامیون حرکت کرد و ما بالای سر پنج فرزند حضرت زهرا (س) تا رسیدن به اردوگاه فقط و فقط فریاد میزدیم: "یازهرا"
ساداتی که در صبح عید قربان در جاده اهواز خرمشهر قربانی شدند
در ۶۰ کیلومتری جاده اهواز - خرمشهر و در فاصله ۴۰ متری از جاده اصلی بنایی ۵ضلعی با گنبدی به شعاع ۲ متر قرار دارد که به زیارتگاه "خمسه کوثر" معروف است که اهالی منطقه و زائران راهیان نور کرامات بسیاری را از این زیارتگاه نقل کرده اند.
۵ شهید سادات که در مردادماه سال ۶۷ به ضرب گلوله مستقیم تانک دشمن به شهادت رسیدند و قطعاتی از پیکر آنان چند روز بعد در همان محل دفن شد.
هدایت شده از ❤️مهربان تر از مادر❤️
شهر احمد، کجاست احمد تو؟ (روضه).mp3
19.18M
#روضه
🏴شهر احمد، کجاست احمد تو ؟
🏴حاج میثم مطیعی
•┈•••••✾•••••┈•
👇👇👇👇
@Mehrban_tar_az_madar
دانایی دانایی:
📝زیارتنامه رسول گرامی اسلام، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله
🏴آیت الله مشکینی: مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنید.
🔹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِيَّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَُ بْنَ عَبْدِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خاتَِمَ النَّبِيّينَ،
🔹اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ، وَاَقَمْتَ الصَّلوةَ، وَ اتَيْتَ الزَّكوةَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَعَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً حَتّي اَتيكَ الْيَقينُ،
🔹فَصَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ، وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ،
🔹اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ رَسُولُ اللهِ، وَاَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللهِ وَاَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ، وَنَصَحْتَ لاُِمَّتِكَ، وَجاهَدْتَ في سَبيلِ اللهِ، وَعَبَدْتَ اللهَ حَتّي اَتيكَ الْيَقينُ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ،
🔹وَاَدَّيْتَ الَّذي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ، وَاَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنينَ، وَغَلُظْتَ عَلَي الْكافِرينَ، فَبَلَّغَ اللهُ بِكَ اَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكَرَّمينَ،
🔹اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذيِ اِسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلالَةِ،
🔹اَللَّـهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَصَلَواتِ مَلائِكَتِكَ الْمُقَرَّبينَ، وَاَنْبِيآئِكَ الْمُرْسَلينَ، وَعِبادِكَ الصّالِحينَ وَاَهْلِ السَّمواتِ وَالاَْرَضينَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ يا رَبَّ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْ خِرينَ، عَلي مُحَمَّد عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ وَاَمينِكَ وَنَجِيِّكَ، وَحَبيبِكَ وَصَفِيِّكَ، وَخآصَّتِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ،
🔹اَللَّـهُمَّ اَعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفيعَةَ، وَ اتِهِ الْوَسيلَةَ مِنَ الْجَّنَةِ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَالاْ خِرُونَ،
🔹اَللَّـهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ«وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جآؤُكَ، فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ، وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً»، وَاِنّي اَتَيْتُكَ مُسْتَغْفِرًا تآئِباً مِنْ ذُنُوبي، وَاِنّي اَتَوَجَّهُ بِكَ اِلَي اللهِ رَبّي وَرَبِّكَ لِيَغْفِرَ لي ذُنُوبي.
📚
🕊️▪️﷽▪️🕊️
▪️صلوات بر امام رضا علیه السلام
به نقل از امام حسن عسکری علیه السلام
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي عَلِيِّ بْنِ مُوسَي
الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ
👈وَ رَضَّيْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ
اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلَي خَلْقِك
َوَ قَائِماً بِأَمْرِكَ
وَ نَاصِراً لِدِينِكَ
👈 وَ شَاهِداً عَلَي عِبَادِكَ
وَ كَمَا نَصَحَ لَهُمْ فِي السِّرِّ وَ الْعَلاَنِيَهِ
وَ دَعَا إِلَي سَبِيلِكَ بِالْحِكْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ
فَصَلِّ عَلَيْهِ
أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَي أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ
إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيم
▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️▪️
خدايا درود فرست بر علي بن موسي(ع)،
كه او راپسنديدي،
👈و به وسيله او هركه از آفريدگانت راخواستي، راضی ساختي. 👉
▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️▪️
خداوندا !
به حق امام رضا علیه السلام
💖قلب نازنین امام زمان علیه السلام
را از ما
👈 راضی
و خشنود گردان .
﷽
سلام علیکم
ششمین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
❣️سید قاسم ميرباقری❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
" شهید سید قاسم میر باقری"
👈 شهید ۱۶ ساله ای که
👈عاشق امام رضا (ع) بود
👈و از خود حضرت شفا گرفته بود
5-4 ساله بود و براثر تزریق پنی سیلین در تب شدید فلج شده بود.
مادرش بغض می کند و با صدایی که می لرزد به پزشک می گوید دکتر اگر بدانم قاسم خوب می شود حاضرم چادر سرم را هم بفروشم و خرج کنم .
پزشک در کمال خونسردی می گوید: مگر فلج اطفال هم خوب می شود؟ فقط ممکن است در خارج کاری کنند که بدتر از این نشود!!!
مادرش هرشب به مسجد محل می رفت ودر خلوت خود برای فرزندش دعا می کرد یک روزی که در گوشه مسجد درحال دعا ودل شکسته بود به امام رضا(ع) توسل و نذر کرد که اگرپسرش شفا پیدا کند
👈او را در راه دفاع از اسلام نذر کند .
چندروز بعد او را به اصرار مادرش به مشهد مقدس می برند
راه می افتند به سمت مشهد الرضا(ع) دلشان می گفت پزشک اصلی همان مردی است که صاحب مملکت ماست سوار اتوبوس که می شوند مردی از میان مسافران بلند صلوات می فرستد و دل کوچک مادر آرام می شود....
دو روز در مشهد ماندند هر روز به زیارت می رفتند و نماز را در مسجد گوهر شاد اقامه می کردند تا روزی که سید علی سراسیمه نزدیک قسمت خانم ها شد و به زنش اشاره کرد که بیا .
زن دید سید علی کفش های آهنی قاسم را دور انداخته و با بغض می گوید که برویم زن پسرمان شفا گرفت ....
قاسم درصحن گوهر شاد و بین نماز ظهروعصر بودکه شفا یش راازامام رضا (ع) می گیرد....
سالها از اين ماجرا گذشته بود وانقلاب اسلامی توسط امام خمينی صورت گرفته ومردم طعم شيرينی انقلاب اسلامی را نچشيده بودند كه جنگ بر كشور تحميل می شود و امام امت كه همه وجود قاسم وهم مسجدی هايش ومردم بود دستور جهاد می دهند وامتحانی سخت تر در پيش روی جوانان تازه انقلاب كرده والبته سربلند بيرون آمده قرار می گيرد.
قاسم هم مانند ديگر دوستان بسيجی اش به جبهه های حق عليه باطل می شتابد تا
👈هم نذر مادر را ادا
👈و هم فرمان امام را لبيك گويد
قاسم هم مانند ديگران آرزو هايی برای خود و زندگيش داشت يكی از آنها اين بو د كه به زيارت كسی كه سلامتی اش را از مديونش بود برود و لی توفيق زيارت بردلش مانده بود.
سيدقاسم در جبهه ها هم به خاطر از خود گذشتگی ومهربانی اش زبان زد خاص وعام بود رزمنده ها به اوعلاقه مند بودند . وواقعا عاشق اهل البيت (ع)و امام رضا(ع) بود .
قاسم بالاخره در عملياتی در فكه به درجه شهادت نائل می شود خبر شهادتش خيلی زود در محل می پيچد در محل غوغايی می شود همه مردم محل وكسانی كه اورا می شناختند در محل ومسجد حاضر و آماده استقبال از جنازه اش می شوند.
اما جنازه اش به خيال ما زمينی ها به« اشتباه» به مشهد مقدس جايی كه تا آخرين لحظه آرزوی زيارتش را داشت می رود، ودر حرم امام رضا (ع) طواف كرده وبعد ازبررسی های مجدد مسئولين متوجه اشتباه خود می شوند وبلافاصله جنازه را به تهران ومحله اش بر می گردانند.
بعد از يك تشيع باشكوه ،قاسم در
👈گلزار شهدای يافت آباد
آرام می گيرد كسانی كه ازماجرا ی سيدقاسم وامام رضا (ع)خبر داشتند رفتن جنازه شهید سید قاسم ميرباقری به مشهد را رابطه عاشق ومعشوق قلمداد كردند، گويی اين ره راهی بود كه قاسم را به سوی جاودانگی برد تا به همگان وفای مولايش رضا (ع) ثابت شودواين رسم عاشقی كسی بود كه نظر كرده ونذر امام رضا(ع) است وهم اكنون مزارش در گلزار شهدا زيارت گاه عشاق ولايت است .
▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️
هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمیشود، مگر به وساطت مقام امام هشتم (ع)
▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️
هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود، مگر به وساطت #مقام_رضوان_رضا (سلام الله علیه)؛
و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمییابد،
مگر
به وساطت مقام امام رضا( ع)! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده است! بلکه چون دیگران را به این مقام میرساند، ملقّب به رضا شد.
ممکن است در بین آحاد امّت کسانی باشند که به مقام رضوان راه پیدا کنند؛ چون پایان بخش سورة مبارکة فجر که فرمود: یا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَهُ ارْجِعِی إلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرضِیَّه مخصوص ائمه (ع) نیست، شامل سائر انسانهای ملکوتیمنش هم میشود. ممکن است در بین امّت کسانی باشند که دارای نفس مطمئنه و نائل به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً بشوند، امّا رضا نخواهند بود! آنها جزء امّتاند،
👈ولی امام رضا (ع) واسطه است که چنین افرادی در بین امّت به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً راه پیدا می کنند.
▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️▪️
اهداف جزئی هم مشمول این اصل کلّی است. اگر کسی در کارهای جزئی موفق شد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به برکت امام رضا(ع) است.
👈اگر فرزندی کوشید، رضای پدر و مادر را فراهم کرد؛ چه بداند و چه نداند، به وساطت مقام امام رضا(ع) است.
و اگر عالم حوزوی یا اندیشور دانشگاهی به مقام علم و دانش بار یافت و بر کُرسی استادی تکیه زد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به وساطت مقام ایشان است.
▪️ آیت الله جوادی آملی