eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.6هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
7.6هزار ویدیو
227 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
گوشه ای از مناجات های شهید خدایا: به حق نورانیت خون شهیدانت، به حق گرمی خون ابا عبدالله الحسین(ع) در کربلا به حق تمامی اولیاء و صالحانت، پیراهن زیبای شهادت را بر تن من بپوشان. بار خدایا: اگر ما از عهده انسانیت بر نیامدیم، اگر دست جنایتکاران به معصیت آلوده است، تو آن خدای جمال و جمیل هستی که ذره ای از معرفت خود را نصیب ما کرده ای. اگر ما بندگی نتوانستیم کنیم. تو خدایی می کنی. و اگر ما کوچکیم تو بزرگی و رسم بزرگ و عظیم این است که جواب دهد، رسم بزرگ این نیست که جواب ندهد، قهر بکند. به حق آنچه را که خود فرموده ای. خدایا: تو خود نیک می دانی که عشقم به تو چیزی نیست که کتمان شود. خدایا: تو خود می دانی از قافله عقب افتاده ایم. خدایا گریه های مرا در شبهای تار دیده ای. خدایا: عشق مرا به شهادت می دانی. خدایا من این را از تو می خواهم اگر در جنوب اروند غواصی مسئله ای نیست، ناامیدی کار شیطان است ولی خدایا تو خود نیک می دانی که زبانم از بس گفته ام که شهادت را به من بنده از خواستن (گیر) می کند. به بزرگیت و به عظمتت از تو می خواهم که عمل شهیدان را داشته باشم. آنانکه از راه خلوص نیت با تو دعا کنند و دستشان را که به سوی تو بلند کنند مستجاب کنی دعایشان را. خدایا: به حق تمامی عاشقان درگاهت گرمی اشکهایم را بر گونه هایم جاری کن و در خیسی این اشکها، شیاری که از خون باشد جاری کن. خدایا: این لبان را که از شرم بسته است به ذکرت باز کن و این قلب را که گرفته است پاره کن. خدایا: ای خوب، ای بهترین بهترین ها، خوبی فقط از تو است. خدایا: ای عزیزترین عزیزان، ای مونس شبهای تار عاشقان، اگر دعایم را مستجاب نکنی، همانطور که اجازه دادی که با تو سخن گویم خود فضیلتی بزرگ است و باعث لبخند و اشک شوق. خدایا: ای خوبترین خوبها، ای بهترین بهترین ها، ای مونس بی قراران، از تو می خواهم که مرا در جوار خویش جا دهی. خدایا: قلب مرا همیشه به ذکر خود مشغول گردان. یا الله: کاری مکن که دیگر برادران از من جلو بزنند. یا الله خدایا: به تو گفته بودم که نمی خواهم ببینم که در تشییع جنازه ای شرکت کنم. خدایا به تو گفته بودم که نمی خواهم که زنده بمانم، خدایا در حرم امام رضا علیه السلام از تو حاجت خواستم. خدایا در شناسایی، در شبهای تنهایی، در داخل هور العظیم وحشتناک با تو نورانی می شد. خدایا از تو خواسته بودم که مرتبه عشقت را نصیبم سازی. خدایا اگر چه هیچیک از اینها را عمل نکردی اکنون از تو می خواهم که مرا دوست داشته باشی با تمامی گناهانی که انجام داده ام. خدایا چه کلامی می توان یافت تا بوسیله آن عشق و علاقه ام را به تو نشان دهم. بهتر آنکه دم فرو بندم و گونه هایم را با اشکهای گرمم آشنا کنم تا شاید نشانه ای باشد از قلب سوخته ام برای لقائت.
عشق به خدا و ائمه اطهار(ع) سید شهیدمان آنچنان عشق به خدا را در سینه داشت که نیمه شبها در خلوت شبانه سنگر به تهجد بر می خاست و سر بر خاک می نهاد و ساعتها با خدای خویش مناجات می کرد. او عاشق دلسوخته شهادت بود و از این رو بود که هر گاه خبر شهادت برادر و همسنگری را دریافت می کرد. اشک در چشمانش می نشست و حسرت ماندن را می خورد. عشق عجیبی به ائمه اطهار بالاخص سید الشهداء(ع) داشت و این را می توان از ناله های پر سوزش چه در ماههای دیگر نتیجه گرفت. در ماههای محرم و صفر در پی روضه ای بود تا بتواند سر در گریبان نهد و زار زار بگرید و از این رو بود که برادران شهید می گویند او را از قبل شهید حساب کرده بودیم. شجاعت و دلاوری در بین همرزمانش نمونه شجاعت بود. همیشه در پی خطر می گشت و سخت ترین مأموریت ها را به عهده می گرفت. اکثر اوقات در قنوت ها و دعاهایش می گفت: اللهم ارزقنا شجاعه الحسین. تولی و تبری در بین برادران رزمنده و غیر رزمنده رازداری صادق و همچنین مهربان بود و آنها را از صمیم قلب دوست می داشت و همین مهربانی او باعث شده بود تا برادران با او در کارهای خود مشورت کنند و حتما سید شهید حلال مشکلات در خانواده خودش نیز بود و بسیاری از مشکلات را با چابکی و سرور به پایان می رساند. ولی در برابر جریانهای سیاسی و اخلاقی در شهر نمی توانست بی تفاوت بماند و نمی توانست از یک سو شاهد پرپر شدن یاران شهیدش در جبهه باشد و از یک سو ناظر خیانت خائنان و فساد مفسدان، و از این رو با این جریان مبارزه عملی و شدیدی می کرد که حتی بارها هدف کینه صاحبان این جنایت ها و فسادها قرار گرفت. او فرزند قرآن بود مسجد امام حسین(ع) و مسجد رودبند، مسجد اعظم و حسینیه علم الهدائی شاهد آواز خوش قرآنش و صحبت گرم و جذابش در جلسات قرائت قرآن خود بوده اند. پروانه ای بود که به دور شمع قرآن می چرخید و پاسداری بود که دستورات قرآن را سرلوحه امور فردی و اجتماعی خود قرار داده بود. به غیر از این جلسات با جلسات دیگری نیز روابط غیر مستقیم داشت و آنها نیز اینک جایش را خالی احساس می کنند. سید، هنرمندی توانا بود فعالیتهای فرهنگی هنری خود را از سالهای قبل شروع کرده بود که در زمینه تئاتر شاید بیش از ۹ سال پیش آغاز به کار کرده بود و به همین علت از صاحب نظران در تئاترها و تعزیه های اجرا شده بود. تعزیه شام غریبان هر سال مسلم بن عقیل(که به نقش مسلم بود) قیص بن مسهر و… از جمله کارهای نمایشی این هنرمند شهید می باشند. قلم شیوایش آنگاه که بر کاغذ حرکت می کرد نورانیت خاص داشت و مطالب زیبا و ظریفی می نگاشت و از آن جمله مقالاتی پیرامون مناجات شهادت شهداء اخلاق و … بود و به همین دلیل بود که در تدوین و تنظیم زندگی نامه های شهدا مهارت خاصی داشت. گاه گاهی نیز از قلب سوخته اش شعری بر می خواست که به زیبایی روحش جذابیت داشتند. صدای گرم و زیبای او زینت محافل جشن و سرور و یا مجالس شهدا بود و در ماه محرم و یا غیر آن نیز گاه گاهی نوحه ای می گفت و از ته دل فریاد می زد و با عاشقان به عزاداری بر می خاست. در این میان ترکش که تقدیر بر دنده های تیز و آتشناک آن حک شده بود از پیکر گلوله ای که به دست یک عراقی ظالم بر نگارستان ایمان پرتاب شد در حالیکه چرخ زمان صفیر می کشید بر تارک حنجر سید فرو نشست طعم آهن در ذائقه سید آنقدر شیرین بود که به محض احساس آن اضطراب از رخسارش رخت بست و گلخند همیشگی بر صحرای لبانش خیمه زده ترکش بر گلدسته مناره ای نشست که هرگز از آن سرودی جز اذان توحید استماع نشده بود و این بار هم آخرین صحبت او یک کلمه بود لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ سید بدون آنکه لحظه ای احساس درد کند دیده به جمال حق گشود. فریادی از اعماق جانش و نه از دهان فرا رفت که تمامی آفاق را لرزاند فُزْتُ و رَبِّ الْکَعْبَة به یاد امام علی(ع) آن شهسوار کاروان شهادت و آن، تکسوار قافله خوش خرام عشق فُزْتُ و رَبِّ الْکَعْبَة به خدای کعبه رستگار شدم. به خدای کعبه فرزند علی بودم بر علی اقتدا کردم. به خدای کعبه… خون او فرق سید فواره زد و آرام آتش جانش را خاموش کرد و آن دم سید مثل خورشیدی که در گریبان خون آلود شفق فرو می رود، مثل کاروانی که در لابلای گرد و غبار راه از چشم محو می گردد. مثل ستاره ای که در دمدمه های صبح آفرین چشمک هایش در لای تیغ سحر سو سو می زند مثل کتابی که آخرین صفحه اش ورق می خورد شبیه بود آری، سید بر روی خاک نقش بست. هنگامی که نسیم عشق بر بوستان توحید می وزد غنچه های ایثار می شکفد و از گلبوته های شهادت شبنم خون می تراود. هنگامی که صبا بر رخساره شقایقها بوسه می زد چلچله ترانه مهاجرت می خوانند. سحرگاهان که در میان بنفشه های سر به دامن گرفته، نرگس قامت بر افراشته می سازد و لاجرم بهای این افراشتگی در مقابل طوفان جز خمیدگی چه خواهد بود. ای مرزبانان سرزمین آفتاب دروازها را بگشایید این بار امواج بر سینه خورشید می تابد
راوی سید رضا پرورش برگرفته از کتاب چه خواب قشنگی در چشمانشان تمنا موج می زد و بر لبانشان لبخندی بود از جنس آسمان. هیچکس نمی دانست چرا این سه نفر از صبح وقتی همدیگر را می بینند به هم لبخند می زنند وبی آنکه هیچ کلامی بر زبان بیاورند چیزی مثل قند در دلشان آب می شود…شاید این حیای نجیب بود که نمی گذاشت حرف دلشان را به هم بگویند وشاید هم فکر می کردند که اگر حرفی بزنند رنگ ریا بخود بگیرد. نمی دانم کدامیک از این سه نفر بود که سخن آغاز کرد اما وقتی خوابش را به دیگری گفت او متعجبانه جواب داد: من هم دیشب عیناً همین خواب را دیدم که من و تو سید مصطفی در چمنزاری هستیم و سیدی به ما می گوید: هر سه نفرتان افتخار شهادت می یابید، گرچه او را هیچ ندیده بودیم اما دلمان یقین پیدا کرد که او امام زمان(عج) است. هر دو نفر عجولانه و مشتاق گفتند: برویم پیش سیدمصطفی اگر او هم چنین خوابی دیده باشد، شهادتمان حتمی است. سید را در گوشه ای گیر آوردند و پرسیدند: سید دیشب تو چه خواب دیده ای؟ سید مثل کسی که رازش برملا شده باشد، رنگ پریده گفت: چه خوابی؟ وبا نگرانی ادامه داد مگر من در خواب حرفی زده ام؟ آن دو پاسخ دادند: پنهان نکن، خوابت را تعریف کن. سید گفت: به جان زهرا(س) بگویید چرا رنگ پریده اید؟ و آن دو پاسخ دادند: خودت رنگ پریده تر از مائی. احتمالاً تو همان خوابی را دیده ای که ما دونفر دیده ایم. اما دوست داریم خودت برایمان تعریف کنی. وقتی سید شروع به تعریف خوابش کرد، هر سه نفر با هم زار زار به گریه افتادند او همان خوابی را تعریف می کرد که آن دو نفر دیده بودند. وقتی سخت همدیگر را در آغوش گرفته بودند و خدای خویش را سپاس می گفتند که آنها را به درگاه خویش دعوت نموده است، متوجه بچه های  گردان شدند که دور آنها جمع شده اند اگر چه تقریبا به رازشان پی برده بودند اما هر سه نفر هیچ نگفتند. زمان هر چه به شب عملیات نزدیکتر می شد شادی و شعف آنها بیشتر می شد و هنگامی که عملیات کربلای ۵ به پیروزی رسید و پیکر سید بزرگوار سید هبت اله فرج الهی بر زمین شلمچه افتاد، همه دیدند که بخشی از خواب آن سه نفر،محقق شده است . در عملیات والفجر ۱۰ بود که دو نفر دیگر به اولین شهید پیوستند .آن سه نفر سه سید بزرگوار شهیدان سید هبت اله فرج اللهی، سیدرضا پور موسوی، و سید مصطفی حبیب پور بودند. (در روزهای آینده ان شاء الله سر سفره شهیدان سیدرضا پور موسوی، و سید مصطفی حبیب پور خواهیم بود)
شادی روح همه‌ شهدا خصوصا سه شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها که امام زمان علیه السلام وعده شهادت شان را داده بود سه صلوات محمدی 👈❣️سید هبت الله فرج اللهی❣️ ❣️سیدرضا پور موسوی❣️ ❣️سید مصطفی حبیب پور❣️ 💐اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💐 http://eitaa.com/joinchat/870907916Cd8412d1e23
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠۲۱آبان سالروز شهادت پدر علم موشکی ایران ،شهید تهرانی مقدم ✊برسنگ مزارم بنویسید، اینجامدفن کسی است که میخواست اسرائیل را باخاک یکسان کند.
📢📢📢📢 سلام علیکم💐 همانطور که همه در جریان هستید این روزها حال یمن اصلا خوب نیست در زیر آتش گلوله وموشک عربستانیهای سفیانی و ملعون متاسفانه نمیتواند نفس بکشد😭😭 سیل روانه کنید که سقوط یمن برای مسلمانان وجهان اسلام سخت خطرناک است برای مسلمانان مڟلوم یمنی زیاد دعا کنید برای کودکان گرسنه وبیمارش مادران دلشکسته ورنجور و پدران درمانده ومستاصل😔😔 دعا کنید مسلمانان دعا اثر دارد
هدایت شده از کانون
🔴 باید مادر باشی تا عمق فاجعه را در این عکس درک کنی... #یمن #آل_سقوط العجل_العجل_یا_مولا_یا_صاحب_الزمان @shomarshmakuszohur
💢هشدار مهم آیت‌الله بهجت درباره نهم ربیع 💢ممکن است این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند، گردد. در این صورت اگر یک خون از آنها ریخته شود، ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود. 📚درمحضر بهجت، ج۱، ص۱۳۸ http://eitaa.com/joinchat/418054156C15282dd3d4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روزی که از ما عهد گرفتند... 💠استاد رائفی پور •┈•••••✾•••••┈• 👇👇👇👇 @Mehrban_tar_az_madar
هدایت شده از میز نیوز
❌این از آمریکای واقعی! شهرهای سوخته،جنگل های خاکستر شده،ماشین های رها شده و مردمانی که کار جز فرار از دستشان بر نمی آمد! این آمریکای واقعيه! ❌چی شد اون ارتش قدرتمند 700 میلیارد دلاری، چی شد اون هواپیماهای f35 که دنیا برای خریدنش صف کشیده بود؟ چی شد اون همه ناو های هواپیما بر، زیردریایی های اتمی، اون چندین هزار کلاهک اتمی دپو شده؟ چی شد اون همه ابر رایانه در NSA؟ چی شد اون همه فضایی در NASA؟ چی شد اون همه متخصصین فوق حرفه ای درCIA؟ چی شد اون ژنرال های چهار ستاره در ؟ چی شد اون ابر قهرمان هایی با کوه هایی از عضله در؟ که مردم و نجات بدن؟کجاست بتمن شوالیه ای در تاریکی؟سوپرمن کدوم گوریه؟ راکی رمبو آرنولد؟ چی شد سیستم فوق مدرن نوراد؟ North American Aerospace Defense Command نورث آمریکن ایر اسپیس دفنس کامند! فرماندهی دفاع هوایی فضایی آمریکای شمالی! آناناس! شما مگر همون مردمی نبودید که فوکویاما میگفت اند آف هیستوری اند لست من! که پایان تاریخ با ایالات متحده رقم میخوره؟ ❌شما مگر همونی نبودید که تو جنگ دنیا های جهان و از دست فرازمینی ها نجات میدادید؟ ماشین هاتونو چرا ول کردید و فرار کردید؟ لوطیان و ثمودیان و عادیان زمان، چهارده هزار کیلومتر آن طرف تر دوتا اقیانوس فاصله بین دیگر مردمان! قسر در رفته از جنگ های جهانی راحت نشستن و به خیال خام خود که هیچ توان نظامی و قدرت حمله به اونها رو نداره و کسی اقدامی کنه با نوراد میزنیمش! بیش از صد سال تجاوز و چپاول و کشتار و شکنجه و قتل عام از ژاپن تا کره تا ویتنام تا افغانستان و کامبوج و سوریه و لبنان و فلسطین و عراق و یمن! روزی نیست که یکی از ایالت هاشون در آتش نسوزه یا سیل نیاد یا طوفان نشه یا آتشفشان از زیر شهر هاشون فوران نکنه! اتفاقی که اگر یک هزارم اون تو ایران رخ میداد این ابله چه ها که نمیکردند که بسه شعار مرگ سر دادن! بچشید از حرارت آتشی که بر سر کودکان مظلوم ريختيد ❌بچشید از آتش خشم خدا که سیستم دفاع هوایی نوراد هم آنجا خار و زبون است! سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. ✔️کانال تخصصی سیاسی آنسوی سیاست @ansoyesiasat ✅کانال آنسوی سیاست در https://eitaa.com/ansoyesiasat 🔺و در http://sapp.ir/ansoyesiasat
هدایت شده از میز نیوز
ح‌سین ق‌دیانی: خلاف ادب نیست واقعا BBC خر است و «من و تو» کره‌خر اندازه‌ی یک «روایت فتح» کار کردند برای «آن طفل ۱۳ ساله» رسما فراموش کرده بودیم «حسین» را دوباره «فهمیده» کردند ما را بفرمایید! این هم عکس شهید عصر روزنامه‌دیواری در مجازستان مرسی BBC ممنون «من و تو» باز هم کولی بدهید به انقلاب اسلامی و این بار شهید «بهنام محمدی» را دروغ بخوانید که اسمش اصلا بهنام نبود «بکام» بود روزی دیدم «دیوید بکام» گل می‌برد سر مزار سرباز انگلیسی نه! شما حتی «غربزده» هم نیستید فاش می‌گویم؛ شما «حرام‌زاده»‌اید محصول خوابیدن بن‌سلمان با عجوزه‌ی گروهک نتیجه‌ی حرکت ضربدری با بازی افتخاری الپهلوی که هنوز هم حریف خون «آن طفل ۱۳ ساله» نمی‌شوید روحت شاد خمینی کبیر دمت گرم خامنه‌ای حکیم ما به محسن حججی رسیدیم اما و به قول مادربزرگم؛ آما رسانه‌ی توله‌های ملکه‌ی ابلیسابت هنوز گیر کرده در «حسین فهمیده»! و هنوز هم کذب می‌خوانند «رهبر ما» را «آن طفل ۱۳ ساله» را «طفل ۱۳ ساله» گیرم نارنج بسته بود به کمرش و رفته بود صف بانک نه نارنجک و نه تانک همین که با آن سن کم رفته بود وسط معرکه کافی است والله کافی است تا به لج BBC و «من و تو» بنویسیم؛ حسین فهمیده باز هم رهبر ماست هم رهبر ما هم رهبر خمینی هم رهبر خامنه‌ای تا چشم حسود بترکد آری! هنوز هم جنگ‌ بین ۱۳ ساله‌ها و گوساله‌هاست سامری‌پرستان «فهمیده» را دروغ می‌خوانند و «علی‌اصغر» را نیز اصلا ۸ سال جنگ تحمیلی دروغ بود و صدام آمریکایی هم وجود خارجی نداشت اصلا «حسین فهمیده» رفته بود جنوب تا لب کارون بخواند و بخنداند بچه‌رزمنده‌ها را اکی؟! باز هم صد شرف دارد به سلیطه‌های BBC به هرزه‌های «من و تو» که رژ لب‌شان از پول نفت مردم عربستان تأمین می‌شود خخخ! «حسین فهمیده» دروغ است «مسعود بهنود» راست اصلا بگو؛ زیر تانک روی تانک داخل تانک بیرون تانک نارنجک دور کمر و دور هر کجا که تو بگویی هنوز هم «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله است» که وقتی سنش بیش‌تر شد شد محسن حججی نکند حججی هم دروغ است؟! باشد! حاج‌قاسم هم دروغ است! دروغش این است وای به حال راستش کجایی پترائوس؟! کجایی عمرسلیمان؟! دلم می‌خواهد سر به سرتان بگذارم؛ ما در جنگ حاج‌حسین خرازی نداشتیم! فقط یکی بود که خرازی داشت! و وسایل خیاطی می‌فروخت! سوزن گل گل سر گل لبخند آن‌هم کجا؟! شرق ابوالخصیب بچه‌ها! بیاییم به BBC تلفن بزنیم و به «من و تو» الو الپهلوی؟! بفرمایید! راستش خمینی هم دروغ بود! پس چطوری پدر مرا درآورد؟! ما هم در همین مانده‌ایم خب! که حتی BBC هم در زمین «حسین فهمیده» بازی کند... @ansoyesiasat
هدایت شده از آقا تنها نیست
📚 خاطراتی سبز از حیات طیبه و نورانی امام خامنه‌ای عزیز ✅ مگر شما از دیگران چه کم دارید؟ 🔸سه سال قبل از عزل منتظری، یعنی سال ۱۳۶۵ سران قوای سه‌گانه کشور در جماران جلسه داشتند که آن روز آقای منتظری نیز با امام راحل(ره) ملاقاتی داشت، آن‌ها مشغول بحث و گفت‌وگو بودند که یک‌دفعه امام خمینی برخلاف معمول بدون زدن در، با ناراحتی وارد اتاق می‌شود. 🔹بنا به گفته حاج‌احمدآقا، در این جلسه خود ایشان، میرحسین موسوی با مَنصَب نخست‌وزیری، موسوی اردبیلی رئیس قوه قضاییه، هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس و آیت‌الله خامنه‌ای نیز با سِمَت ریاست جمهوری حضور داشتند. 🔸امام(ره) با ناراحتی تمام گفتند: بنده از اول گفتم منتظری به درد رهبری نمی‌خورد، مجلس خبرگان رأی بر شایستگی او داد و بنده به خاطر التزام به قانون پذیرفتم، ولی امروز به صورت صریح این سخن را تکرار می‌کنم. 🔹در آن وضعیت سکوت عمیقی در جلسه حاکم شد که آیت‌الله خامنه‌ای با طرح این سؤال که پس چه کسی عهده‌دار رهبری شود؟ سکوت را شکستند که در همین لحظه امام بدون کوچک‌ترین مکثی انگشت اشاره را به سوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گرفتند و گفتند: "خود شما، مگر شما از دیگران چه کم دارید؟" 🔸وی گفت: سکوت بیشتر شد تا حدی که نفس‌ها به شماره افتاد. خود مقام معظم رهبری خطاب به امام گفتند: این مسئله که شما می‌فرمایید موضوع جدیدی است، بنده می‌خواستم شما به اعضاء این جلسه حکم ولایی کنید که ما حق دم زدن از این جلسه را نداریم تا زمانی که خود شما حکم بفرمایید. امام نیز این حکم را کردند. ✍مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی 🆔👇👇👇 @agha_tanha_nist
هدایت شده از یا زهرا «س»
هفته کتاب و کتابخوانی مسابقه بزرگ کتابخوانی از کتاب تحسین شده یادت باشد عاشقانه ترین کتاب شهدای مدافع حرم پنج کمک هزینه سفر کربلا چهارده کمک هزینه سفر مشهد و جایزه ویژه یک سفر سوریه خرید پایین تر از قیمت پشت جلد14,0000تومان از همین ساعت تا سالگرد شهادت شهید ( ۱۳۹۴.۹.۴‌ ) همراه با پست رایگان به همه شهرها جهت سفارش کتاب به ادمین پیام دهید ⬇️⬇️⬇️ @AmirTajari @AmirTajari @AmirTajari
از برنامه ی سروش باید به ادمین👆👆 وصل شوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ سلام علیکم یازدهمین روز از🌷چله نهم🌷 اعمال مستحبی امروزمان را به از شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها ❣️سیدرضا پور موسوی❣️ می کنیم محضر نورانی ☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️ و از حضرتش می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛ ✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را گردانند و ✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم ان شاء الله
 «سیدرضا پورموسوی» سال ۱۳۴۵ در دزفول متولد شد و 22 سال بعد، سوم فروردین  سال ۱۳۶۷ در عملیات والفجر۱۰ ، بال در بال ملائک گشود. «سید رضا»، در میان همرزمان خود به مراتب عالی سلوک و عرفان شناخته می شد.
شهید «سیدرضا پورموسوی» تشرفات زیادی محضر مولا و سرورش حضرت ولیعصر ارواحنافداه داشته است و از حضرت بشارت شهادت خود و #سید_هبت_الله_فرج_الهی و #سید_مصطفی_حبیب_پور را دریافت کرده بود. از این شهید عارف دست نوشته های به جا مانده است که گواه بر تشرفات او به محضر امام زمان علیه السلام دارد . این دست نوشته ها بعد از شهادت او منتشر گردیده است.خود شهید هدف از نوشتن تشرفاتش را اینچنین نوشته است : هــدف شهیــد از نوشتن تشرفاتــش: هدف از اينكه اين مسائل را مشتاق به نگارشتن باشم اين بود كه اين امور را از بيم اينكه ريا نباشد ، يا  سبب دري براي غفلت و مشغول شدن به خود يا جلوگيري از عجب و فخر فروشي نباشد، قصد نداشتم بركاغذ به مرحله ديدار سازم، امّا در اين حين كسي مرا سرزنش نمود و توبيخ كرد كه اگر ننوسي ظلم به آيندگان نموده‌اي. با توجه به اين تشر باز با خود گفتم: تا امام زمان عج الله‌فرجه كه مورد عنايت او گشته‌ام  تأييد نفرمايد آشكار نمي‌سازم. تا اينكه آن كسي كه از براي من واسطه گشته براي سيد من ، و سلطان نصير است گفت: كه برگوي و بر صحيفه نگاره دار تا سبب خيرات و بركات گرد و تا زمانيكه ديگران از آن بهره‌ مند گردند براي تو خيرات و بركات در لوح الهي نگارش سازند . اين توصيه در تاريخ 7/ 7/ 1366 بعد از نماز مغرب وعشاء در مسجد و در روضه حضرت اباعبدالله الحسين عليه اسلام بر من امر گرديد.
داستان اولین تشرف سید👇👇👇
در سال 63 در منطقة پاسگاه زيد عراق بوديم که از يكي از برادران شنيدم كه يكي از دوستان از خصوصياتش اهتمام و توجه خاص داشتن به زيارت جامعة كبيره مي‌باشد و اين امر ذهن مرا تا مدتها به خويش مشغول ساخته بود كه سر اين زيارت چه مي‌باشد؟ در ایام ماه مبارک رمضان فرصتی را در مسجد امام حسن عسکری (ع) دزفول یافته و درس اخلاق آیت الله مشکینی را از طریق ویدئو گوش می دادیم که ایشان بر مداومت بر قرائت زیارت جامعه تاکید کردند. تصميم گرفتم ، با توجه به اينكه گفته بودند كه در طول هفته نامة اعمال شيعيان دو بار به حضرت ولي عصر روحي فداه عرضه مي‌گردد ، برنامة خواندن زيارت جامعه را در شب سه شنبه كه نيمه هفته مي‌بود بخوانم . مدتهاي مديدي آنرا جهت توسل به خود حضرت خواندم و بعد از گذشت دوراني مقرر بدين شد كه هر شب سه شنبه به نيت توسل و عرض ارادت به يكي از چهارده معصوم برگزارش سازم . اولیــــن تشـــرف شهیــد: يك شب، كه شب سه شنبه بود با برادران ديده باني توپخانه ل7 نشسته بوديم و با هم حرف و سخن بر زبان جاري مي‌ساختيم و چاي مي‌نوشيديم . بعد از مدتي جلوس و همنشيني برادران بر خاسته و هر كس اسباب خفتن را معيا نمود و خوابيد . طبق قرار هميشه بلند شدم و رفتم وضو ساختم و آمدم بر روي پتويي كه جهت خفتن افكنده بودم نشستم . از امام زمان سلام الله عليه عذر خواهي و ندامت و طلب عفو از تأخير انجام زيارت را نمودم ، كه ببخشيد تا اين وقت طولش دادم ، زيرا سزاوار نبود و از ادب بدور بود كه با اين برادران اينگونه رفتار نمايم و از ميان جمعشان برخيزم بعد از اين سخنان كه با حضرت در ميان گذشتم ، صد تكبير مقدمة زيارت را گفتم يك لحظه احساس كردم چشمهايم بسته گرديد و در حالت بيداري احساس كردم پرده‌اي كنار زده شد . در اين احوال متوجه شدم كه به حالت دوزانو در برابر آقا و سرور و مولاي بزرگواري با قامتي رشيق و ديبائي لطيف و درخشان و بر تن در برابرش نشسته‌ام و تعدادي با لباس ساده نظامي كه سه نفر سمت راست آن بزرگوار و سه نفر سمت چپ برگرد آن حضرت به حالت دوزانو نشسته بودند كه آن سيّد جلیل القدر به من خطاب نمود كه: سيّد ناراحت نشو ، همين كساني كه تو با آنان همنشين مي‌باشي من هم با تعدادي از ايشان همنشين مي‌باشم ، بعد از گفتاري چند با آن عزيزجان متوجه شدم كه سيّد ما و مولاي ما و امام ما حضرت حجه بن الحسن العسكري روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه فدا است . بعد از چند لحظه ديدم پرده جلو آمد و چشمهايم باز گرديد. با حالت تضرع و ابتهال و زاري و گريان در حالي كه قابل وصف برايم نبود و در پوست خويش نمي‌گنجيدم زيارت جامعه را خواندم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید سید رضا پورموسوی بسم الله الرحمن الرحيم الْحَمُدلِلّهِ الّذي هَدانا لِهذا و ما كُنا لِنَهْتَدِيَ لَولا اَنْ هَدينُا الله اشهد انّ لا اله الا الله ، وَاشهدانّ محمّداً رسول الله واشهدان عليّاً ولي الله وان ائمة المعصومين اوصياء رسول الله اِنَّ الَّذينَ يَشْتَروُنَ بِعَهْدِ اللهِ وَ ايمانهِمْ ثَمَناً قَليلاً اُولئكَ لاخَلاقَ لَهُمْ في اْلاخِرَةِ وَلايُكَلِمُهُمُ اللهُ وَلايَنْظُرُ اِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيمةَوَلايُزَكّيهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ * ال عمران* حمد و سپاس  خداوندي را كه نعمت و رحمتش را برما ارزاني داشت و به ما شناساند ، باشد كه در طريق عبوديتش بنده ايي شاكر و صابر باشم . انشاء الله مرا عهد و پيماني بود با ولايت علي بن ابيطالب عليه السلام در غدير خم و آه و ناله اي از بيت الاحزان فاطمة زهراءقره العين الرسول در سينه . صداي فراخواني رسول اكرم براي بيعت با ولايت علي عليه السلام در غدير و فرياد فرياد خواهي حسين عليه السلام در كربلا در گوشم طنين انداز بود و حالا فرزند فاطمة زهراي اطهر مرا براي تجديد بيعت با ولايت علي عليه السلام مي خواند . آيا اجابت نكنم ؟ نه والله كه اجابت نمايم . بر طريق خونين ولايت علي عليه السلام كساني بودند كه بر عهد و پيمانشان وفا نمودند و ايستادگي كردند و حالا ما ميراث دار آن شهيدان شده ايم ، پس با هم اقتدا به راه سرخ شهيدان مي كنيم و دست برنمي داريم . مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ‌صَدَقُوا مَاعاهَدوُ اللهِ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهُ‌ وَ مَنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِر وَمابَدَّلُوا تَبْديلاً  - 23 احزاب و اگر قرار است كساني بر اين طريق پايدار باشند و به عهد خود وفا نمايند اولاترين و سزاوارترين كسان بني هاشم مي باشند كه همة وجود خويش را فدا سازند . آن چه را كه در خاتمه سزاوار مي بينم تذكر دهم اين مي باشد كه اگر در طول و مدت همنشيني هائي كه با بعضي از دوستان و برادران داشته ام و از آن ها خواسته ام كه برايم حرف بزنند دربارة بعضي از مسائل و يا اين كه من براي آن ها مطالبي را بيان داشته ام نه قصد داشته ام خداي ناكرده آن ها را حقير سازم و سرزنش نمايم و نه اين كه بخواهم بر آن ها فخرفروشي و اظهار دانائي و خود بيني نمايم بلكه فقط و فقط توجهم اين بوده كه اصلاحي در اعمال صورت بندد و اين در نظرم بوده كه  « يااَيُّهّا الَّذينَ امنَوا اَتّقوُا اللهَ وَ قوُلوُا قُوْلاً سَديداً  يُصْلِحْ لَكُمْ اَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنوُبَكُمْ وَمَنْ يَطِعِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقْدفازَفَوْزاً عَظيماً » --71/70 احزاب و از خداوند متعال مي خواهم كه اعمال ناقص و نارساي ما را خود به كمال برساند با رحمتش با ما معامله نمايد و ما را محروم از عنايت و توفيقش نسازد . انشاء الله . و از خداي عزوجل خواهانم كه خودش جزاي زحمات پدر و مادرم را بدهد كه او اجر و ثواب بغير حساب مي دهد . رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذهَدَيْتَناوَهَبْ لَنا مِنْ لَدُئْكَ رَحْمَةً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّاب .   21/8/66  ماووت عراق
شادی روح همه‌ شهدا خصوصا سه شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها که امام زمان علیه السلام وعده شهادت شان را داده بود سه صلوات محمدی ❣️سید هبت الله فرج اللهی❣️ 👈❣️سیدرضا پور موسوی❣️ ❣️سید مصطفی حبیب پور❣️ 💐اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💐 http://eitaa.com/joinchat/870907916Cd8412d1e23
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا