💢پ؛ مثل مادر!💢
سهشنبه ۲۶بهمن ۱۴۰۰
⭕️مادرم ۲۵ سالش بود وقتی تو #شهید شدی. او زن جوانی بود با هزار آرزوی ریز و درشت که لابد یکیشان این بود که من پا بگیرم و تاتی تاتی کنم و آنروز که شد، با تو دست مرا بگیرد و اولین سفرِ سه تائیمان را برویم مثلا پابوس شاه خراسان.
⭕️یا که جنگ مجال بدهد و مثلا به قاعده یک هفته ده روز امان داشته باشی از کارِ جنگ و مرخصی بگیری از آقا مهدی و بیائی خانه و از نمیدانم کدام دوستت یک دوربین عکاسی قرض کنی و سر راهت که داری میآئی بروی از عکاسی مهتاب یک حلقه فیلم ۲۴ تائی بگیری و بیاوری تا به قدر یک حلقه، عکس بگیرید از هم و باهم و بعدش مرا بدهد بغل تو که چندتای آخرِ حلقه را عکس دوتائیِ پدر و پسری بگیرد ازمان که اقلا یکیش درست و درمان افتاده باشد و لابد بعدش که تو برگشتی جبهه بدهد آن عکس را بزرگ کنند و قابش کند و بگذاردش بالای طاقچه کنار جانماز و قرآن و آینه.
⭕️لابد پیش خودش خیال داشت نوبت واکسن ۶ ماهگی پسرش –پسرت- که رسید، تو با آن کلاه کشی سبز یشمی از در میآئی تو و میگوئی پاشو برویم #واکسن بچه را بزنیم و بعدش لابد میرفتید – میرفتیم- ناهارخوری بازار و بعدش از راسته خرازیها، خنزر پنزر میخریدید برای من و تا غروب یا تا هروقت که کهنهی بچه خیس نشده بود، اصلا تا هروقت که تو وقت داشتی میچرخیدید و شب وقتی خسته و کوفته میرسیدید خانه و تو باید برمیگشتی سپاه، از پشت سر صدایت میکرد که «علی امشب را زودتر برگرد. شاید بچه تب کند... .» و لابد برای آن شب، دمپختک درست میکرد… .
⭕️مادرم ۲۵ ساله بود که تو شهید شدی. در اوجترین سال جوانی و سرزندگی و امید و آرزوی یک زن که شوهرش را به قدر دنیا دوست داشت.
⭕️مادرم ۲۵ ساله بود که تو شهید شدی و او قرار شد که بعد از آن، پدر باشد و پدر بماند. که بلد شود مهرِ مادرانهاش با حریمِ جدیتِ پدری قاطی شود و قاطی نشود.
و کسی از او نپرسید که بلدی یا نه؟ که میتوانی یا نه؟ که میشود یا نه؟
و مادرم حالا نزدیک چهل سال است که پدرست؛ درست از همان بهارِ بیبازگشت که آمد و تو را با خودش برد. خیلی بیشتر و بهتر از خیلی پدرها که نرفتند و شهید نشدند… .
⭕️امروز همه عکس پدرِ زنده و مرده و شهیدشان را گذاشتند در اینجا و آنجای مجازی و شعر و درود و حسرت و ادب و احترام خرجِ زنده و مرده و شهیدِ پدرشان کردند و من امروز میباید اول از تو، قبلتر از سنگ سفید مزار تو، دست مادری را ببوسم که ۳۹ سال است پدرست.
#خانواده_شهید #شهید_علی_شرفخانلو #شهیدانه_زیستن #مادرم
14.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰وصف علی(علیه السلام) از زبان عدی پدر سه شهید
و اعتراف معاویه لعنت الله علیه به اوصاف آن حضرت
#بر_دشمن_امیرالمؤمنین_لعنت
سلام علیکم
بیست و پنجمین روز از چله سی و یکم ✨(#هم_عهدی_با_شهدا)✨
سر سفره شهید 🍃🌷 عباس کردانی 🌷🍃 هستیم
#هر_روز_با_وصیتنامه_شهدا
عباس مهندس ساخت بمب و موشکهای دستی و از نوابغ اهواز بود.
یکی از دوستانش میگفت عباس میتوانست سی نوع تله انفجاری درست کند. حتی در همین مدتی که در سوریه بود هم با استفاده از وسایل پیش پا افتاده یک تله انفجاری درست میکند و چند نفر از داعشیها را با همین تله انفجاری ساده به هلاکت میرساند که این ماجرا به گوش سردار سلیمانی میرسد و سردار سلیمانی هم ابراز رضایت میکنند، ظاهرا عباس در سوریه با سردار سلیمانی هم دیداری داشتند.
عباس اولین بار که به سوریه رفت از لشکر عملیاتی اعزام شد. اما دفعه دوم درخواست اعزام خود را از سپاه قدس میگیرد، ظاهرا دستور اعزام او را سردار سلیمانی داده بودند.
یکی از همرزمانش تعریف میکرد که یک روز صبح وقتی عباس را از خواب بیدار کردیم ناراحت شد که چرا مرا بیدار کردید خواب امام رضا را میدیدم که وقتی مشغول تعریف خوابش میشود دوستانش از عباس فیلم گرفتهاند، عباس آقا در فیلم میگوید که امام رضا(ع) در خواب ساعت، تاریخ و مکان شهادتش را گفته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عندربهم یرزقون
(ای پیامبر) مپنداریدآن کسانی را که در راه خدا کشته شده اند ،مردگانند،بلکه زنده اند ونزد پروردگارشان روزی می خورند.
آنکه را ادعای خدائی می کند
باید کاری درخُورِ این مدعاکند
قال رسول الله (ص): هرکس صدای فریادخواهی مظلومی را بشنودوبه یاری او نشتابدمسلمان نیست .
پس از اقرار به وحدانیت خدای تبارک وتعالی وشهادت به کلمه لا اله الا الله واشهدان محمد رسول الله واینکه قرآن کتاب آسمانی وکلام خدای تبارک وتعالی می باشد شهادت می دهم فاطمة الزهرا سلام الله علیها بنت رسول الله (ص)صدیقة الله الکبری وحجت الله الاکبر علی الائمه (علیهم السلام) می باشد وپس از آن شهادت می دهم علی ابن ابیطالب امیر المومنین (ع) وحجت خداوند وصی رسول الله (ص) می باشد وپس از آن حسن بن علی (ع)وحسین بن علی (ع)وعلی بن الحسین (ع)ومحمد بن علی (ع)وجعفر بن محمد(ع) وموسی ابن جعفر (ع) وعلی ابن موسی (ع) ومحمد بن علی (ع) وعلی بن محمد (ع) والحسن بن علی (ع) والحجته بن الحسن (ع) قائم المنتظر (عج) اوصیاء وحجت خداوندوتبارک وتعالی برمن وهمه ی خلائق خداوند تبارک وتعالی هستند.
اما بعد از اقراربه وحدانیت خداوند یکتا ونبوت رسول الله ووصایت ائمه اطهار(علیهم السلام) با بصیرت در راه خدا قدم نهادن وبرای خدا ازسرزمینم هجرت نمودم تا جهاددرراه خدای تبارم وتعالی را بجای بیاورم و به فریاد خواهی مظلومان بشتابم وبه ندای حسین زمانم امام خامنه ای لبیک گفته باشم
واز خدا خواسته ام همچون سیدالشهداء ویارانش آنچه توان دارم قطعه قطعه شهید شوم واگر شهادتم همراه با اسارت باشه چه بهتر که نشانی از عمه سادات زینب کبری س به یادگار داشته باشم ،از خداوند می خواهم جنازه ای ازحقیر باز نگردد وهمچون حضرت زهرا (س) بی قبر ونشان باشم وامیدوارم کسی برای جنازه ام که به وطن باز گردد تلاش نکند .
اگرهم سفارش ائمه علیهم السلام برای نوشتن وصیت نبود قطعا وصیتی نمی نوشتم اما به دوستان ،برادران وخانواده ام سفارش می کنم آنانکه از روی بی بصیرتی ودنیا خواهی سخن گزاف می گویند وولایت مقام معظم رهبری امام خامنه ایی را قبول ندارند وشهادت مدافعان حرم این امت حزب الله رازیرسوال می برند در تشییع (اگرجنازه ایی بود ) وتدفین ویا مراسمات ختم حضورپیدا نکنند وهمینطورمی خواهم برایم گریه نکنند به خصوص خواهرانم .
خواهران وبرادرانم به تسلیت گویندگان تبریک وتهنیت گویند چرا که من شهیدم وامیدوارم هنگام ظهور وقیام حجت ابن الحسن (ع) بیایم با سپاهی از شهیدان .
از خواهرانم میخواهم با حجابشان ،اخلاق،ورفتارشان الگوی فاطمی باشند برای دیگران.
از پدرم میخواهم در فراغم صبرکند .
از دوستانم می خواهم درمراسمات مرا یاد کنند وقطعا درانتظار آنها خواهم ماند واگر جنازه ایی داشتم قطعا غسل وکفنم نکنید با لباس رزم دفنم کنید ومجدداً می گویم ازاسارت و شهید شدن جنازه مرا مبادله نکنید .
این وصیت برای آنهایی که به حقیرارادت داشته اند نوشته ام .
عباس کردانی
94/10/26
سوریه .حلب.شهرصنعتی شیخ نجار