سلام علیکم
نهمین روز از چله سی و دوم✨ ( #انس_شهدا_با_اهل_بیت)✨
سر سفره شهید 🍃🌷 حسینعلی عالی 🌷🍃 هستیم
#هر_روز_با_وصیتنامه_شهدا
🛑شهیدی که تسبیح موجودات و جمادات را می شنید !!
💠در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند...
دیدم حسین(شهید حسینعلی عالی) از دور به من نگاه می کند و می خندد!
گفت میخواهی یقینت زیاد شود ؟!
باتعجب نگاهش کردم. یعنی از کجا فهمیده بود...
خندید و گفت : گوشِ خود را روی زمین بگذار! من هم این کار را کردم
بدنم از حالتی که پیش آمده بود میلرزید
من شنیدم که زمین با من سخن میگفت...
خداوندا تو خوب می دانی که امام مظلومان این مظلوم، که مظلومیت را از جدش حسین به ارث برده این رهبر غریبمان خمینی بزرگ فرموده اند که در جنگ تحمیلی فرمانده کل قوا حضرت بقیه ا... ارواحنا له الفداه می باشند و من نیز به وظیفه در سنگر آمده ام.همچنان که زائران بیت ا... دور خانه ات در عربستان جمع گشته اند تا کعبه را که خانه توست زیارت کنند و دیگر اعمال آن را که واجب است به جا بیاورند.
خدایا من عاصی روسیاه اگر در جبهه خانه ات را نمی بینم که زیارت کنم می خواهم که خودترا با وصالت زیارت کنم و به جای غسل کردن با آب در خون خودم شنا نمایم، می خواهم با ریختن خونم که همان غسل است گناهانم را پاک نمائی و به جای قربانی دادن (حیوان) خودم را قربانی تو کنم شاید مورد رضای تو افتد و مرا نیز ببخشائی و این حج را قبول کنی.
خداوندا می خواهم که همچو شهداء مردانه به راه آن ها قدم بردارم و تا آخرین قطره خون راه آن ها را ادامه دهم. می خواهم همچون دوستانم به سوی آن ستاره ای که نور امید به من بخشیده پر بکشم.
خدایا تمام اعضای خانواده ام را بیامرز و حق پدر و مادرم را به جلالت خود از گردنم با کرامتت عطا فرما.
بنده سرتاسر معصیت و سوز حسینعلی عالی.
گزیده ای از وصیتنامه شهید که به همرزمانش توصیه های نموده است.
سخنی با برادران عزیزم ،همرزمها و همسنگری ها ی قدیمی ،مخصوصآ حاج قاسم سلیمانی ،شاید مصلحت و مشیت حق بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم و در این دار فانی همدیگر را وداع کنیم . لازم دیدم چند جمله به عنوان درد دل و ره آورد چندین ساله جنگ و درسهایی که حقیر گرفتم و بعضی ها را توفیق پیدا کردم بکار بندم و بعضی ها را دیر متوجه شدم یاد آور می شوم .
۱) در جنگ هستید هیچ برنامه ای از پیامدهای زندگی شما را در امر جنگ و برنامه ریزیهای آن سست و کم مقاومت نکند .
۲) علت عمده بریدن از جنگ و فشار ناشی از آن را در مسائل عقیدتی و روحی پیدا کنید نه در کمبودهای آموزشی ـ کادری و تجهیزاتی برای مثال اگر به قیامت ـ معاد ـ محشر روز رستاخیز معتقد باشیم و باور کنیم همه هست و بر حق حق هم هست ، هرگز از مرگ فرار نمی کنیم و هرگز دل به دنیا نخواهیم بست ولی چون روح ملکوتی نیست به باورهای حضرت حق رشد کافی نکرده است و فنائی درگاه عبودیت حق نگردیده است و قدرت کافی در برابر فشارهای مادی را ندارند . همیشه دلزدگی ، کدورت ، نیش زبان ، زخم زبان زدن و بعضآ بریدن از جنگ را فراهم می آورد .
۳) هیچ چیزی را به دل راه ندهید به حدی که الله شود و جای الله اصلی را بگیرد که حضرت حق سریعآ از آن دل ، رخت برمی بندد.
۴) راحتی های جنگ را سر همدیگر تقسیم کنید و مشکلات را نیز چنین کنید .
۵) رده های پایین همیشه قوت قلب رده های بالا باشند و بالایها پدر و برادر بزرگ پایینیها .
۶) در پیشگاه خداوند شهادت میدهم بسیجی ها اسوه ها و سنبل رزمندگان زمان انبیاء و اولیا هستند و نباید با بودن چند غیر بسیجی در لباس آنان همه را به یک چشم دید .
۷) امت حزب الله ، خانواده معظم شهداء ، مفقود الاثرها ، اسرا و جانبازان و سایر افشار که ذیحق انقلاب اسلامی می باشد . به حق همراه امام و مقاوم با امام حرکت کردند و باید برادران بعنوان پیشتازان این حرکت گرمی و نشاط و حرارت و سرعت بیشتر از بقیه داشته باشند .
۸) من حقی بر گردن هیچ کدام از شما ندارم و انتظار دارم مرا عفو کنید و از سایر برادران آشنا برایم حلالیت و عفو طلب کنید و من اگر حقی داشته باشم همه را می بخشم . در پایان صحبت سخنی با مسئولین رده بالاها از لشگر مخصوصآ برادر شمخانی دارم که بنا به صحبت حضرت امام :منتظر نباشید تا قدرت بگیرید حرکت کنید تا قدرت بگیرید . انتظار می رود با توجه به نیاز استان سیستان و بلوچستان و ارزش استراتژیکی آن با بودن کادر موجود در لشگر سرمایه گذاری شود و آنجا در قالب یگان مستقل ولی تحت امر لشگر ۴۱ثارالله (ع) یا هر یگانی صلاح دیدند در جنگ خدمت کند و در راستای ارتش بیست میلیونی گامی بلند برداشته شود.
هنوز بچههای تخریب فرصت پاره كردن سیمها را پیدا نكرده بودند كه حسین خودش را روی سیمها انداخت و فریاد میزد از روی من رد شوید. مگر كسی میتوانست به خودش این اجازه را بدهد و اولین نفری باشد كه از روی حسین رد شود. حسین را همه دوستش داشتند و خیلی برایمان عزیز بود. عارف به تمام معنی بود، زاهد بود، انس شدیدی با قرآن داشت، محبوب قلوب بود.
اما حسین همچنان فریاد میزد: «زود باشید! عجله كنید! رد شید! معطل نشید! از روی كمرم بپرید! بپرید و خودتان را به خشكی برسانید وگرنه همه تلف میشویم."
فرمانده گردان، صدایش را بلند كرد و گفت: «حسین! خجالت بكش! كی میتونه پا روی تو بذاره و بگذره. مگه كار راحتی است.»
ولی حسین همچنان التماس میكرد كه معطل نشوید. صبح روز بعد، پیكر بی جان حسین را در حالی كه سیمهای خاردار را در بغل داشت و تیر دشمن پهلوی نازنینش را شكافته بود، در همان نقطه پیدا كردیم و به عقب برگرداندیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀مظلومیت امام خامنهای در این جمع، واقعا گریه آوره!
اینکه در بین چه کسانی، چه کلماتی رو بیان میکنن!
🔹هم سپاهی بینشون هست هم عمامهبهسر هم دکتر هم کت و شلواری..
🔸نکاتی که ١٧ سال پیش مطرح کردند، هنوز محقق نشده،
بلکه اوضاع اقتصادی،
از ١٧سال قبل،
به مراتب هزاربرابر بدتر شده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حضرت امام خامنهای: جهاد تبیین؛ وظیفهی کنونی ما در مقابل حرکت دشمن
🔹️گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری. ۱۴۰۰/۱۲/۱۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸چه چیزی در #ماه_شعبان سفارش شده است؟
🎙: آقامجتبی تهرانی
🔵 ماه #استغفار است و ذکرهای زیادی برای طلب مغفرت سفارش شده است.
🔺اما سوال این است که استغفار برای چه؟
🔸 شاید کمتر به متعلق و آنچه که باید بخاطرش از خداوند عذر خواهی کنیم توجه میکنیم، اما جنس استغفار منتظران، جنس دیگری است.
🔸 در فرهنگ انتظار، استغفار فقط برای گناهان فردی نیست بلکه منتظر ظهور، برای خطاهای اجتماعی خود نیز که مانع ظهور امام زمان عجل الله فرجه شده است طلب مغفرت میکند.
🔹 استغفار برای بیتفاوتی از رنج مردم
🔹 استغفار برای بیتفاوتی از ظلمهای اجتماعی
🔹 استغفار برای عدم شرکت در مسئولیتهای اجتماعی
🔹 استغفار برای رأیها و انتخابهای غلط
🔹 استغفار برای عدم انجام امر به معروف و نهی از منکر
🔹 استغفار برای...
🔴 آری! مصیبت آن است که گاهی حتی گناهانی را که باید برای آن استغفار کنیم نمیشناسیم و به همین خاطر اثر مطلوبی نیز ندارد و بسیاری از دعاهایمان برای حل مشکلات،مستجاب نمیشود❗️
بیاییم یک بار هم که شده برای شناخت گناهان، استغفار ۷۰ بندی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را بخوانیم.✔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرهم واسه چشم ترم میخوام
حال دلم خیلی بده، جامونده از قافله بازم
کرب و بلای تو شده تو این روزا همه نیازم
#حبیبی_حسین ♥️
#دلتنگ_زیارت 💔
🔅شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد.
عشق شهید، عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.
🔅 شهید کسی است که در میدان جنگ و در خدمت امام یا نائب او کشته شود و هرکس در زمان امام زمان (عج) در حفظ اسلام کشته شود، یقیناً به او ملحق خواهد شد، شهادت عبارت است از نبوغ درخشان حیات در کمال هشیاری و آزادی.
🔅هر چه امروز کشور ما دارد و هرچه در آینده بدست بیاورد به برکت خون این جوانان شهید است.
🔅 شهادت؛ عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است.
سلام علیکم
دهمین روز از چله سی و دوم✨ ( #انس_شهدا_با_اهل_بیت)✨
سر سفره شهید 🍃🌷 علیرضا کریمی 🌷🍃 هستیم
#هر_روز_با_وصیتنامه_شهدا
بزرگواران
همنشینان باشهدا 🌷
شهید امروز را اینطور خدمتتان معرفی می کنیم 👇👇👇
شهیدی که برات کربلا می دهد
#شهیدی که برات #کربلا میدهد
🌸🌿🌸
این گوشه ای از قصه علیرضای16 ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده کرده است..❤️ 😢🌷
بسم الله
ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند:
این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد
ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن
هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام علیرضا کریمی 👇💐
اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!
در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد!!
این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا میخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود. 😭 همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم.
با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین علیه السلام بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم:
گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و….
با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا بحق امام حسین علیه السلام ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد.
روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!!
نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین!
گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم.
از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری.
هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و…
سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم.
در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود.
پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا-برادر شما #علیرضا_کریمی ✋🌷
علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞