1_7017588.mp3
1.29M
رهبر من طلایه دار لاله هایی
🎤🎤 #میثم_مطیعی
🌺 پیشنهاد دانلود 👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با ورود #فاطميون به دیرالزور، فرار تعداد زیادی از تروریستها و تسلیم شدن باقیمانده آنها
🎞 مستند #سایه_نابودی
🕰 امشب ساعت ۲۱:۲۰ شبکه افق سیما
#انتشار
@moghavematt
﷽
سلام علیکم
سی مین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
❣️عالم شهید سید عباس موسوی❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
از شهرک بنی شیث تا ضاحیه
در سال 1952(1331ش) از پدری موسوی و مادری هاشمی، در «شهرک نبی شیت» از توابع بعلبک لبنان، فرزندی دیده به جهان گشود که نام «عباس» را برای او انتخاب کردند. پدرش از متخصصین معماری برج های مساجد بود.
پس از چند سال خانواده ایشان به «ضاحیه» می روند. قسمت جنوبی بیروت. سید، سال های اول مدرسه اش را در این منطقه می گذراند.
از لبنان تا فلسطین
به تدریج که به دوران نوجوانی گام می نهاد، بر اثر پرورشهای پرمایه والدین، استعداد خارق العاده و علاقه های درونی با فضیلتهای اخلاقی الفت پیدا کرد و با دردهای محرومان و مستمندان آشنا گردید. به همین دلیل، وجود بابرکتش از حرکت و تلاش برای افراد رنج دیده و محاصره شده در ستم و شقاوت لبریز می گردید و احساس دلسوزی و تعهد در قبال مسلمانان همراه با آگاهی دینی و پویایی سیاسی در او آرام آرام شکوفا می شد. از این جهت، وقتی به پانزدهمین بهار زندگی قدم گذاشت، در سال 1386 ه . ق مطابق با 1346 ه.ش و در جنگ ژوئن 1967م ، اعراب از رژیم صهیونیستی شکست سختی خوردند. سید عباس به جای اینکه در گوشه ای بنشیند، زانوی غم در بغل گیرد و در موجی از حزن و نگرانی فرو رود، به صفوف فداییان مجاهد جهت مشارکت در دفاع از فلسطین پیوست و پس از مدتی در حالی که مصدوم گشته بود، به وطن بازگشت. پدرش می گوید: وقتی فرزندمان از ناحیه پا دچار شکستگی گردید، همراه با مادرش به عیادتش رفتیم و از او پرسیدیم: سید عباس! چگونه قادری در چنین سنّی بلاها و شدائد را تحمل کنی؟
جواب داد: این راه سختیها و مقاومت در برابر آنها را از ما می طلبد و آن طریق ایثار و شهادت است!عاشق فلسطین است و از کشتار مردم، ناراحت و غمگین.
از سوریه تا بیروت
یکی از روزها، پدر سید، ایشان را در منزل پیدا نمی کند. بعدها می فهمند که سید، همراه چند نفر از برادران مقاومت لبنان، به سوریه رفته اند و در آنجا دوره های نظامی علیه رژیم صهیونیستی می بینند.
وقتی خانواده سید، این خبر را می شنوند، به سوریه می روند تا فرزندشان را برگردانند. زمانی که به محل آموزش می رسند، می بینند یک فلسطینی و یک تونسی همراه سید، از طناب هایی که با آن آموزش می دیدند، به زمین افتاده اند و کمر فلسطینی و پاهای سید شکسته است.
خانواده سید به او اصرار می کنند که همراه آنها برگردد تا پاهایش خوب شود. قبول نمی کند. به مسئول آموزش می گویند تا او را راضی کند. سید زیر بار نمی رود. بالاخره با التماس زیاد، سید را راضی می کنند که همراه آنها به بیروت برود تا پاهایش خوب شود.
از صور تا نجف
یکی از روزها از پدرش می خواهد که او را با «امام موسی صدر» آشنا کند. پدرش هم او را به دیدن امام موسی صدر می برد.
امام موسی صدر، از دیدن سید، خیلی خوشحال می شود و از شجاعت او خوشش می آید. سید مدت دو سال در محضر امام موسی صدر در صور می ماند و دروس حوزوی می خواند و آموزش می بیند.
بعد از دو سال، امام موسی صدر که سید را انسانی پرتلاش می بیند، به او می گوید: «دیگر جای شما اینجا نیست. به نجف بروید.» امام موسی صدر، برای سید، یک عمامه می آورد و بر سر او می گذارد. نامه ای هم به «سیدمحمدباقر صدر» در عراق می نویسد و سیدعباس موسوی را به او معرفی می کند.
علاقه شدیدی بین امام محمد باقر صدر و سید به وجود می آید. «سیدحسن نصرالله» هم با نامه امام موسی صدر، به نجف می رود.
عراقی یا لبنانی؟
اوایل، سید حسن نصرالله، سیدعباس موسوی را نمی شناخت. روزی به یکی از روحانیون می گوید می خواهم امام محمد باقر صدر را ببینم. آن روحانی به او می گوید: «امام محمد باقر صدر تحت مراقبت است. فقط یک نفر جرأت دارد تو را بیش ایشان ببرد و آن هم سید عباس موسوی است.»
به این ترتیب «سیدحسن نصرالله» با «سید عباس موسوی» آشنا می شود. اوایل، به علت تیرگی پوست سیدعباس، فکر میکند او عراقی است. اما بعد متوجه می شود که سید عباس هم، مثل او لبنانی است. سیدعباس، سیدحسن نصرالله را بعد از زیات حرم امام علی(ع) به نزد امام محمد باقر صدر می برد و به ایشان می گوید: «سیدحسن نصرالله می خواهد در اینجا زیر نظر شما آموزش ببیند و درس بخواند.»
امام محمد باقر صدر، مقداری پول به سیدعباس می دهد و به او می گوید که با این پول برای او عمامه و لباس روحانیت بخر و از امروز هم شما، استاد ایشان می شوید.
* از عراق به بعلبک
رژیم عراق، قصد ترور سید عباس را می کند. همه علمائی که آن زمان تحت تعقیب رژیم عراق بودند، جمع می شوند و مخفیانه از عراق به لبنان می آیند.
سیدعباس، حدود شش ماه در روستایی می ماند و سپس به بعلبک می رود. در سال 1979 میلادی، در بعلبک حوزه ای برای ادامه تحصیل روحانیانی که به لبنان آمده بودند را تأسیس می کند. خانم ایشان به نام «ام یاسر» هم که در محضر «خواهر امام موسی صدر» آموزش دیده، حوزه ای به نام «الزهراء» برای خواهران تأسیس می کند.
سید عباس موسوی کلاسهای درسی بسیاری علاوه بر شهر بعلبک در روستاها و دهکده ها برگزار می کند و مشارکتی فعال و تأثیرگذار در برپایی مدارس، دوره های آموزشی و پرورشی دارد. نه تنها تمام وقت و توانش را در اختیار جوانان مؤمن قرار می دهد، بلکه تمام توجّه خویش را معطوف آنان می سازد. با آنان دیدار می کند و در گردهماییهای این قشر پرتحرک و بانشاط، با هیجان و اشتیاق فوق
تصور حضور می یابد و محبّتی پدرانه و عطوفتی مشفقانه در خصوص آنان ابراز می دارد و در شرایطی کاملاً صمیمی و فضایی خودمانی و دوستانه جوانان را از تعلیمات قرآنی و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام بهره مند می سازد.
* امام خمینی بر فراز تاریخ و جغرافیا
وقتی صهیونیست ها در سال 1982 بیروت را اشغال کرد، سیدعباس موسوی، همه آن مردان بزرگ و شجاع را جمع کرد و در همان سال 1982 مقاومت اسلامی را تأسیس کرد. با تشکیل حکومت اسلامی در ایران توسط امام خمینی، او که در صف مقدم جهاد علیه رژیم صهیونیستی قرار داشت با همفکری جمعی از علما و تعدادی از شاگردان خود، جنبش انقلابی حزب الله لبنان را تأسیس کرد و در سال ۱۳۷۰ خود دبیر کلی این حزب را بر عهده گرفت. موسوی با تلاش بسیار اختلاف ایجاد شده میان شیعیان جنوب لبنان و مردم فلسطین را برطرف ساخت و نقشه های رژیم صهیونیستی را برای این کار افشا کرد. سید عباس موسوی سال 1979 به ایران سفر کرد و از نزدیک با افکار امام خمینی هم، آشنا شد.
پرواز از تفاحتا
بعد از ترور «شیخ راغب حرب»، سیدعباس برای سخنرانی به کنار مزار ایشان می رود. بعد از سخنرانی، دستش را روی قبر او می گذارد و به «احمد» پسر شهید شیخ راغب حرب نگاه می کند و می گوید: «وصیتی داری که بخواهی برای پدرت برسانی؟»
سپس به نزد «شیخ عبدالکریم» اسیر آزاده شده از زندان رژیم صهیونیستی می رود. محافظان سیدعباس، متوجه هلیکوپترهای جنگی اسرائیلی می شوند که حالت عادی نداشتند. این را، به سید می گویند. سید، می گوید: «مگر ترسیده اید؟» محافظ ها به شوخی می گویند: «اگر شما از جان خودتان نمی ترسید، ما زن و بچه داریم.»
سید، خم می شود، سنگی را از زمین برمی دارد و به دست پسر پنج ساله اش حسین می دهد و می گوید: «با این سنگ، آن هلیکوپترها را بزن.»
سید عباس موسوی پس از ایراد سخنرانی در مراسم هشتمین سالگرد شهادت شیخ راغب حرب در جبشیت، به طرف بیروت حرکت می کند. همسرش «ام یاسر» و پسرش «حسین» نیز همراهش بودند. همسر سید، همیشه با او بود. چون سید به او گفته بود که من، شهید خواهم شد.
به منطقه ای به نام «تفاحتا» می رسند. ناگهان چند فروند هلیکوپتر، از پشت کوه هویدا می شوند و ماشین سید را موشک باران می کنند. بعد هم با یک موشک شش هزار درجه، ماشین سید را می زنند که مطمئن باشند، کسی در آن زنده نمی ماند.
دو محافظی که کنار سید نشسته بودند، فقط قسمتی از بدنشان می سوزد. اما شهید نمی شوند. آن دو محافظ، بعدها خوب می شوند و چهلم شهادت سید را هم می بینند. اما «سید عباس موسوی» به همراه «همسر» و «فرزندش» در سن ۴۰ سالگی در ۱۶ فوریه سال ۱۹۹۲ میلادی (۲۷ بهمن ماه سال ۱۳۷۱) به شهادت می رسند.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا. با تألم و تأسف بسیار، خبر شهادت مظلومانه روحانی مجاهد و خستگی ناپذیر و رهبر فداکار حزب اللَّه لبنان، حجةالاسلام آقای سیّد عباس موسوی و همسر و فرزند خردسالش را به دست جنایت بار رژیم صهیونیست دریافت کردم.
رحمت خدا بر این سیّد عالی قدر و شجاع و با اخلاص و هوشمند؛ و لعنت و نفرین خدا و خلق بر صهیونیستهای ددمنش و خون آشام که در راه مقاصد پلید و تجاوزکارانه خود، از هیچ جنایتی رویگردان نیستند؛ و بر حامیان خبیث و مستکبرشان که با چشم پوشی از جنایات بزرگ آن رژیم و کمک به ادامه آن، چهره ضد انسانی و خباثتبار خود را بیش از پیش آشکار می کنند و از هیچ توطئه و خیانتی علیه مسلمانان حق طلب روی نمی گردانند.
خون بناحق ریخته این شهید بزرگوار عزیز و همراهان مظلومش، مبارزه حق طلبانه مردم لبنان و فلسطین را بر ضد اشغالگران صهیونیست جدی تر و عمیق تر خواهد ساخت. این سیّد عالی قدر که علم را با عمل، و گفتار را با صدق، و فداکاری را با درایت توأم کرده بود، در راه هدف الهی و مقدس خود - که دفاع از اسلام و مقابله با ظلم و تجاوز بود - به شهادت رسید و به سعادت ابدی نایل آمد و راه او به وسیله یاران و همسنگرانش و ملت مسلمان و مظلوم لبنان و فلسطین ادامه خواهد یافت.
اسرائیل و امریکا بدانند که این گونه جنایات نخواهد توانست راه سلطه گری ظالمانه آنان را هموار کند و ملتهایی را که در طول سالیان دراز مورد ظلم و شرارت آنان قرار گرفته اند، بترساند.
این جانب این شهادت افتخارآمیز را - که پاداش خداوند به جهاد مستمر آن انسان مخلص و فداکار بود - به ملت لبنان و به جوانان پاک و عزیز حزب الله و رهبران آن، مخصوصاً به خانواده و دوستان و ارادتمندان آن شهید بزرگوار تبریک و تسلیت می گویم و رحمت و فضل الهی را برای وی مسألت می کنم.
والسلام علی عبادالله الصالحین
سیّد علی خامنه ای
13/شعبان/1412
مطابق با 28/11/70
هدایت شده از هنر لیلی ماندن
[Forwarded from سروش]:
🌐حرفما:
🔴#نشر_حداکثری
جناب آقای دکتر علی عسگری
سلام علیکم
✅ضمن تشکر از زحمات حضرتعالی
خدمتتان عارضیم که روند کلی برنامه ها در رسانه ی ملی چندان مطلوب نبوده و در مواردی باعث آزرده گی خاطر هموطنان شده است...
- تبلیغ بی اندازه و بی حد و حصر کالاهای خارجی در میدان جنگ اقتصادی
- رواج مسابقاتی که از اساس و مبنا حرام اند! همچون مسابقه ی برنده باش و قرعه کشی هایی که برای حضور در اپلیکیشن ها صورت می گیرد و اکثر مردم بدون اطلاع از حرمت آن، با اعتماد به رسانه ی ملی در آن شرکت کرده و اموالشان آلوده به حرام می شود.
- پخش آهنگ های بسیار مبتذل در برنامه های کودک و خندوانه و ... به خصوص در اعیاد به شکلی که کودکان معصوم و عموم خانواده ها را با آنچه مرضی خداوند نیست می آمیزد.
- حرمت شکنی، لودگی و شوخی های جنسیِ خارج از عرف فرهنگ اسلامی و عادی سازی آن در بسیاری از برنامه های طنز و سرگرمی .
- استفاده و بزرگ نمایی بیش از حد، از شخصیت های هنری و ورزشی در برنامه های زنده و مسابقات و... به عنوان مجری و میهمان و تبدیل آن ها به الگوهای تاثیر گذار بر جوانان و نوجوانان. اشخاصی که اساسا پیشینه اعتقادی و سیاسی و هویتیِ درستی نداشته و معاندین نظام در موقع لزوم از این اشخاص بهره برداری سیاسی می کنند.
- استفاده از بازیگران خارجی بد سابقه (رقاصه و بدکاره) در برخی برنامه ها و فیلم ها و سریال های تلویزیونی.
-اتفاقات ناگوار پی در پی و القاء یأس در خانواده ها و نمایش خانه ها و زندگی های اشرافی و تجملیّ در سریال ها در چنین شرایط بد اقتصادی و کمبود محتواهای ارزشی و دینی در آن ها.
-بی توجهی به حجاب اسلامی بانوان، به طوری که برخی با آرایش های زننده و حجاب ناقص ظاهر شده و با عادی سازی روابط قبل از ازدواج و عشوه گری زنانه به رواج بی حیایی در سریال ها و تبلیغات و برنامه های زنده دامن میزنند.
و....
- اما آنچه که این روزها دل مردم مومن را بیش از پیش آزرده و آن ها را نگران آینده و سرنوشت کودکان و نوجوانان کرده است، اجرای سند ۲۰۳۰ به شکل نامحسوس در برخی برنامه ها از جمله برنامه ای در شبکه سلامت به نام حال خوب است.
این برنامه در حالی که از خانم دکتری به ظاهر چادر به سر استفاده می کند تا کارشناس را مذهبی و اعتماد مردم متدّین را برانگیزد، به صورت صریح از خود ارضایی سالم سخن میگوید و مجوز این عمل شنیع را برای نوجوانان صادر میکند و کارشناس دیگر به حمایت از ایشان قبح این عمل را پایین تر آورده و با مقایسه آن با دروغ و غیبت در جامعه این کار را توجیه می کند .
💥برای قرائت ادامه ی نامه و امضای ان به لینک زیر مراجعه فرمایید👇👇
https://fa.petitions24.com/217790?u=2312377&uv=12073426&utm_source=whatsapp
🆔️@harfema
📢📢📢📢📢
سلام علیکم
بزرگواران💐
⬅️از مراقبتهای این چله،
مراقبت برکنترل خشم👌😡
ان شاالله بنا داریم هر روز یک راهکار عملی را داشته باشیم🌟
🌿🌻☘🌻🌿🌻☘🌻🌿
هدایت شده از نو+جوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینیم | 💡 گر چه در غربت بود اما چراغی برای همه شد.
♨️ مردی که آقا با خواندن سرنوشت او و شنیدن نامش نیرو میگیرند...
💫 رسانه نوجوانان و دانش آموزان سایت Khamenei .ir👇
🌱 @Nojavan_Khamenei
﷽
سلام علیکم
سی ویکمین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
❣️طلبه ی شهید سید مرتضی شفیعی❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
طلبه شهید سید مرتضی شفیعی به عنوان فرزند دوم آیت الله سید علی شفیعی در 22 فروردین ماه سال 1346 در اهواز دیده به جهان گشود و پس از طی دوران کودکی به تحصیل علوم دینی پرداخت.
این شهید والامقام که طلبه علوم دینی حوزه های علمیه اهواز و قم بوده است در تاریخ 4 دی ماه سال 1365 در اروند رود به فیض شهادت نائل آمد و پس از 15 سال پیکر مطهرش شناسایی و به اهواز منتقل شد.
شهید سید مرتضی شفیعی در سن 19 سالگی در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید.
پیکر مطهر شهید شفیعی در چهارم خرداد ماه سال 1380 پس از تشییع در اهواز، در مقبره خانوادگی اش، در بقعه متبرکه علی ابن مهزیار اهوازی آرام گرفت و زیارتگاه عاشقان شد.
زندگینامه
طلبه ی شهید سید مرتضی شفیعی در خانوادهای اهل علم و روحانیت ، متولد شد.از کودکی آداب و تربیت اسلامی به همراه هوش و استعداد فوقالعاده، آینده درخشانی را برای او ترسیم کرده بود و علاوه بر این صوت دلنشین قرائت قرآن او هم از خصوصیات ممتازش به شمار میآمد.پس از کسب دیپلم، تحصیل علوم حوزوی را آغاز کرد و همزمان در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد. نبوغش باعث شده بود که آینده درخشانی از نظر علم و اجتهاد برای او پیشبینی شود.اما شور و شوق حضور در جبهههای دفاع مقدس و تبعیت محض از حضرت امام و عشق و معرفت او به مقام عظمای ولایت باعث شد تا با وجود اصرار اساتیدش در ادامه تحصیل علم، چون سایر جوانان مخلص مسیری جز جهاد را طی نکند. پس از حضور و مجروحیت در عملیات والفجر-۸، سرانجام در عملیات کربلای ۴ به آرزوی والای خود نائل شد و پس از آنکه سالها مفقودالاثر ماند، سرانجام در ۴ خرداد ۱۳۸۰ پیکر مطهرش در جوار بقعه علی بن مهزیار اهوازی به خاک سپرده شد.
* پایبندی شهید به اعتقادات
آقا مرتضی بسیار متدین و مومن بود. نامگذاری او به این دلیل بود که مادر شهید در دوره اقامت در نجف اشرف، او را باردار شد و پس از بازگشت پدر و مادر از نجف متولد شد لذا پدر بزرگوارمان از باب ارادت به حضرت علی(ع) او را «مرتضی» نامیدند.
شهید سید مرتضی ملتزم به نماز شب و مستحبات بود و این که چه دعایی را اول ماه بخواند و چه نافلهای را انجام دهد جزو برنامههایش بود. تقریبا همیشه قرآن و مفاتیح، همراه این شهید بود. به صحیفه سجادیه بسیار علاقهمند بود. خیلی قرآن میخواند و البته تلاشش برای این که کسی متوجه حالات معنوی او نشود، جدی بود. در قنوت نماز شب برای شهادتش دعا میکرد. تقریبا یکی از مسائلی که مورد علاقه و توجهاش بود، تکرار آیاتی بود که بر ناپایداری دنیا و پایداری آخرت دلالت دارند.
* بینشها و رویکردهای شهید
انقلاب که پیروز شد، 11 ساله بود و خیلی به امام ارادت داشت. حتی سال اولی که به یکی از مدارس علمیه قم رفت، شاکی شد که چرا عکس امام در حجرهها نیست؟! چرا این جا از امام صحبتی نمیشود؟! که بعدا آن مدرسه را ترک کرد و به مدرسه الهادی که زیر نظر آیتالله مشکینی بود رفت. تعبیری که راجع به امام در وصیتنامهاش دارد: «سرسپردگی بیقید و شرط» است. از امام به «پیر و مراد» تعبیر میکند.
در وسایل شخصیاش عکس زیبایی از امام بود که پشت آن نوشته بود: «سببنا المتصل بین الارض و السماء»
بهترین مثال برای بیان ارادت آقا مرتضی به امام همین جبهه رفتنش است. خیلیها به او گفته بودند که تکلیف شما ماندن در حوزه است. حتی یکی از اساتیدش به نام حاج آقا امین شیرازی بعد از شهادت آقا مرتضی به من گفتند که من به سید مرتضی گفته بودم تو حرام است به جبهه بروی چون تو امید آینده حوزه هستی.
منتهی ایشان به امام نامهای نوشته بود و در نامه برای امام توضیح داده بود که من طلبهای هستم با این شرایط و اظهارنظر اساتیدم این است، اما شما جبهه را بر هر چیز مقدم شمردهاید. شما مرجع و مقتدای من هستید. لطفا بگویید تکلیف من چیست؟
یک یادداشتی هم پیوست نامه کرده بود خطاب به مسئولان دفتر امام و قسمشان داده بود که خودشان نامه را جواب ندهند و گفته بود که برای من نظر امام حجت است