#حــرف_حســــــاب…🔊🔊🔊
هنوز هم #شهادت میدهند
🗯اما به "اهل درد"
نه به بیخیالها😏
فقط #دم_زدن از شهدا افتخار نیست…
💥 باید
🔅زندگیمان
🔅حـرفمـان
🔅نگـاهمـان
🔅لقمههایمان
🔅رفاقتمان
هم
بوی #شهدا بگیرد.😌
🌹🍃🌹🍃
4_6033035415596827621.mp3
5.42M
🔻معجزات شهدا
🎙راوی: استاد #رائفی_پور
♥️شهیدی که به خاطر بیقراری های مادرش نشانی قبرش را داد👇👇
من توی دانشگاه روبروی مغازه بابا دفنم
👌👌 #بسیار_شنیدنی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥💕 #عشق عجیب #دختر_آمریکایی به شهدا 💕🕊
👈امیدوارم ایرانی ها همیشه #استوار بمانند ✌
قدرشهدارو بدونید
🕊این کلیپ زیبا رو ازدست ندید
#شهدا_شرمنده_ایم
هدایت شده از آقا تنها نیست
#تا_قدس_راهی_نیست
امام خامنهای
🔴انشاءالله قدس شريف به آغوش مسلمانان باز خواهد گشت.
🆔👇👇👇
@agha_tanha_nist
﷽
سلام علیکم
سی وچهارمین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
شهید سید محمدرضا علوی❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
توفیقی دست داد که در خاکسپاری تعدادی از این غیرتمندان مجاهد و مهاجر افغانی تیپ فاطمیون شرکت کنم.
در نگاه اول تابوتهای سبز که پرچم هیچ جغرافیایی بر آن نبود خودنمایی نمیکرد. در نگاه دوم مشایعت کنندگان چشم بادامی با صورتهای رنگ پریده و زخم دیده از حوادث روزگار. و در نگاه سوم تعجب رهگذران که از هم میپرسیدند که کجا شهید شده اند؟
به خودم آمدم و دیدم پیکر مطهر شهیدی را در آغوش کشیده و روانه خانه ابدی میکنم. این اولین باری نبود که صورت شهیدی رو روی خاک میگذاشتم. وقتی جسم مطهرش در خانه قبر قرار گرفت، بندهای کفن را یک به یک باز کردم. صورتش با کفن و نایلون پوشیده شده بود. با وسواس و دقت خاصی صورتش رو باز کردم و نگران هم بودم که مبادا سری در پیکر نداشته باشد. الحمدلله سر و صورتش سالم بود و روی خاک قرار دادم. اصرار داشتم که حتما خانوادهاش برای آخرین بار روی عزیزشون را ببینند.
ولوله ای به پا بود. بچهها کمک کردند تا مادرش جلو آمد. مادر میگفت میخواهم صورتش رو ببینم؛ من هم دو طرف کفن رو گرفتم و قدری شهید رو از خاک بلند کردم و مادر دستی به صورتش کشید. منتظر شدم تا تلقین خوانده شود و من هم شانههای شهید را تکان دهم. تلقین خوان بالای قبر آمد. از روحانیهای افغانی بود و شروع کرد به خواندن:
اسمع افهم یا سید رضا ابن سید عباس...
اینجا بود که تازه فهمیدم این نازنینی که لایق تدفینش شدم از بچههای حضرت زهرا سلام الله علیهاست. گریه امانم رو بریده بود. دستهام سست شده بود و به کندی حرکت میکرد. با گریه به شهید التماس میکردم که آقا سید رضا پیش مادرت سفارش ما رو بکن. گاهی هم میگفتم بیبی جان این پاره جگر توست که غریبانه به خاک میرود.
تلقین رسید به اللهم عفوک عفوک عفوک...
دوست نداشتم از قبر بیرون بیام. حتی جسمم هم یاری نمیکرد دوستان کمک کردند و مهیا شدم. باید شهید دیگری هم به خاک میرفت که او هم سری در بدن نداشت و باز حکایتی دیگر...
پنجشنبه گذشته رفتم تا فاتحهای بر مزار شهید سید رضا بخوانم. خانم جوانی بالای مزار ایستاده بود و کودکی در بغل داشت. مثل اینکه مشغول آرام کردن کودک بود و مثل باران اشک میریخت. یکی دو تا دختر بچه خردسال هم دور قبر دستها رو در خاک فرو برده و مشغول فاتحه بودند. من هم فاتحهای خواندم.
کنجکاویام گُل کرد و با احتیاط پرسیدم که خواهر میشه نسبت شما رو با این شهید بدانم؟ در حالی که سعی میکرد اشکش را من نبینم گفت: این شهید شوهر من است و مرا با سه دختر خردسال تنها گذاشت.
تنم لرزید...
بچهها رو نشانم داد. دختری 12 ساله؛ دختری 8 ساله و کودکی سه ماهه که در بغل داشت.
این بانو که خودش نیز سیده بود با گریه گفت: برای آخرین بار که میرفت به او گفتم: آسید رضا؛ تو دو بار برای دفاع از حرم عمهات زینب (س) رفتی این بار رو پیش ما بمان. دخترها خیلی به تو وابسته اند.
او گفت: خانم؛ حرم عمه جان ما در خطر است! تو راضی میشوی من باشم و جسارتی به حرم عمهمان بشود؟
این را که گفت دهانم بسته شد و گفتم برو خدا نگهدارت باشد...
این بانوی قهرمان ادامه داد: دومین باری که برای سوریه رفت باردار بودم. برای به دنیا آمدن دخترمان مرخصی گرفت و آمد. وقتی بچه به دنیا آمد به عشق خانم رقیه نامش را رقیه گذاشت. رقیه سادات 15 روزه بود که ساکش رو برداشت و رفت و امروز که پیکر پدرش به خاک رفت، سه ماهه است.
نمیدانم اونهایی که این مطلب رو میخونند تا اینجا دیده هاشون بارونی شده یا نه. رقیه سادات آقا سید محمدرضا علوی سه ماهه است؛ نه سه ساله.
پدرش رقیه سه ماهه را رها کرد تا از حریم رقیه سه ساله دفاع کند.
ما به اینها مدیونیم، به مهاجران مدافع افغانی که واجب رو برای ما کفایی کردند و الا کار به مشکل میخورد.
یاد وخاطره مهاجران افغانی مدافع حرم خصوصا شهدای سادات مدافع حرم گرامی باد.
دوستدار شهداء: تخریبچی جامونده جعفر طهماسبی