⭕️مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی از علماء مشهد بود ، که در کتاب شریفش فرمود : یکی از زهّاد و پرهیزگاران می فرمود : من با خودم عهد کردم که هر شب قبل از خوابیدن به اندازه ی معینی بر محمد و آل محمد (علیهم السلام) صلوات بفرستم.
☘ یک شب یک عده از رفقاء و دوستان به اتاق و حجره ام آمدند. با اینکه حجره ام شلوغ بود و تا دیر وقت طول کشید و خسته بودم ولی مثل هرشب صلوات هایم را فرستادم و بعد خوابیدم.
☘ خواب دیدم ، آقا رسول الله (صلی الله علیه و آله) وارد حجره شدند و از تشریف فرمایی وجود مقدس حضرت در و دیوار منوّر شده بود .
☘ به سوی من تشریف آورند و فرمودند :
کجاست آن دهانی که بر من صلوات می فرستاد؟ میخواهم ببوسم.
☘ من خجالت کشیدم که بگویم من . چون لیاقتی در خودم نمی دیدم. ولی آنقدر آقا رسول الله (صلی الله علیه و آله) بزرگوار بودند که صورت مبارک را جلو آوردند و به صورت من بوسه زدند.
☘ از شدت خوشحالی از خواب پریدم ، بطوری که همه ی دوستان و رفقاء از خواب بیدار شدند.
🌹 طرح| فرزند امام/انتشار بمناسبت سالگرد شهيد #جهاد_مغنیه فرزند شهید عماد مغنیه
🕊شادی روحش صلوات
❤️آقازاده یعنی
در حالیکه میتوانی رانت خوار نامپدر باشی و پست بگیری
بروی جایی مثل انگلیس و ... درس بخوانی و پشت میز بنشینی و حقوق آنچنانی بگیری و راحت زندگی کنی
اما شهید میشوی در سوریه
#جهاد_مغنیه
➕ وَفـــا
.
او یک فرمانده بود ....
علی اصغر صادقی به همه گفته بود که در جبهه مسئول نظافت سنگرها و شستن لباس رزمنده هاست. وقتی خبر شهادتش را آوردند پارچه نوشتۀ بچه های لشکر ۱۰ همه را غافلگیر کرد ؛ صادقی فرماندۀ تیپ یک ثارالله(ع) لشکر بود...
بیشتر بچه رزمنده های تهرانی او را میشناختند؛ فرماندهای که در هنگام خنثی سازی مین دست چپ اش از بالای مچ قطع شده بود. گذشته از این حرفها منش و رفتار حاجی به گونه ای بود که در همان برخورد نخست همه مشتری رفاقت اش می شدند.
شهید صادقی حال عرفانی قشنگی داشت. نماز شب های مخفیانه و مناجات های خالصانه و تقوای عالمانه. حاجی در وصیتنامه اش نوشت: بار پروردگارا! تو می دانی که من به طمع بهشت تو و یا ترس از آتش جهنم به جبهه نیامدم بلکه تو را لایق پرستش یافتم و به عشق حسین (ع) به جبهه آمدم. صادقی همیشه به دوستان و نزدیکانش میگفت که مبادا این چند رکعت نماز ما را مغرور کند و از خدا طلبکار بشویم.
همۀ این حرف ها دربارۀ کسی است که در آبانماه سال ۴۵ به دنیا آمد و در دیماه سال ۶۶ از دنیا رفت. علی اصغر ۲۱ ساله بود که شهید شد. روی سنگ مزارش در قطعۀ ۲۹ گلزار شهدای بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها نوشتند فرماندۀ تیپ یک ثارالله(ع) و گردان زهیر. حاجی یک جوان نخبه و کاربلد نظامی بود؛ همان نسلی که امام(ره) وعدۀ آمدنشان را داد. او یک فرمانده بود ......
#شهید_سردار_علیاصغر_صادقی
❣ شهید مدافع حرم #نوید_صفری در وصیتنامهش گفته: هر کسی زیارت عاشورا بخونه و از طرف من به سیدالشهدا علیه السلام ابراز ارادت کنه، یا حاجتشو میگیرم یا اون دنیا براش جبران میکنم.
🔸 این شهید بزرگوار همچو شهید حججی، توسط وحوش داعشی اسیر میشود و سر از بدنش جدا میکنند ولی خیلی رسانهای نشد.
1_1088576786.mp3
12.64M
#زیارتعاشورا🤲🙍♂
#حاجمیثممطیعی
اَلسَّلامُعَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِاَلسَّلامُعَلَیْکَ یَابْنَرَسُولِ اللَّهِاَلسَّلامُعَلَیْکَ یاخِیَرَةَاللَّهِ وبْنَخِیَرَتِهِاَلسَّلامُ عَلَیْکَیَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وابْنَسَیِّدِالْوَصِیّینَ
سلامبرتوایاباعبداللّهسلامبرتوایفرزندرسول خداسلامبرتوایبرگزیدهخداوفرزندبرگزیده اشسلامبرتوایفرزندامیرمؤمنانوفرزندسیداوصیاء...
شهید محرم ترک اولین شهید مدافع حرم
دست نوشته #شهید_محرم_ترک، اولین شهید مدافع حرم:
🔺امروز از ساعت چهار عصر به یکباره دلم گرفت، به یاد دخترم فاطمه و همسرم که امروز تقریبا هشتاد روز است که آنها را ندیده ام افتادم.
🔺عکسها و فیلمهایی که از فاطمه داشتم را نگاه میکردم و در دلم به یاد حضرت رقیه(س) افتادم و این که چه کشید این خانم سه ساله ...
🔺در همین حال بودم که یکباره تلفن به صدا درآمد، با صدای تلفن حدس زدم حتما همسرم هست که تماس گرفته!
🔺حدسم درست بود ولی بدون این که صحبتی کند گوشی را به دخترم داد دیدم که گریه امانش نمیدهدگفتم چی شده خانم طلا، باباجانی؟ دختر بابا چی شده چرا گریه میکنی؟!
🔺گفت: بابایی دلم برات سوخته کی میایی، من دوسِت دارم، بیا بابایی دیدم حال فاطمه خیلی بد بود شروع کردم به نوازشِ فاطمه خواستم حواسش را پرت کنم، گفتم: برای بابایی شعر می خونی؟
🔺در حالی که فاطمه متوجه نشود آرام #اشک می ریختم، اشکم برای سه ساله امام حسین بود برای وقتی که بهانه بابا را گرفت و سر پدر را برایش آوردند...
#شهید_محرم_ترک🌷
#سالروز_شهادت
هدیه روح مطهرشان صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه زیبا سلام داد به آقا جانِمون ❤️
#رهبرانه💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃..
🎞اندکـی باشهـداء
🌿🌹ولی ایـستادن فقـط کـار ماسـت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیههای
حجتالاسلاموالمسلمین
استاد#میرزا_محمدی
به مداحان جوان
🔸 بشنویم و عمل کنیم
#آداب_مداحی
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
سخنرانی شیخ عباس صراف توسل یس به خانوم ام البنین و حضرت عباس💚 4 #شب_جمعه زمانش 👇🏼 از غروب شب جمعه ت
📣📢📣
سلام برشما خوبان 👆👆
کسانی که توسل به خانم ام البنین کردند
نذر کردند 3 تا سوره یس امشب فراموش نشه👌❤️
🎞 مستند ماجرای امروز
#مستند_جدید
💠 مستندی درباره شهید آرمان علیوردی
📺 شبکه افق
🕐 پنجشنبه ۲۹ دی ماه، ساعت ۱۹:۳۰
#آرمان_عزیز ✨
#شهید_آرمان_علی_وردی
⭕️مگر نه آن که فدائیان حسین در کربلا، همان لبیکگویان مسلم در کوفه بودند؟!مهم این است که صحنه را خوب ببینی و تشخیص دهی امروز پرچم مولا در دست کیست؟!
بحث قیاسِ شخص نیست، جایگاه است و گرنه خود آقا اقرار میکنند که؛ «ما خاکِ پایِ غلامِ قنبرِ امیرالمومنین (ع) هم نمیشویم!»
✍️جواب مهدی رسولی به اراجیف حمید علیمی
حجت الاسلام والمسلمين آقا سيد علي هاشمي فرزند عالم وارسته حضرت آيت الله آقا سيد ابوالحسن هاشمي از شاگردان حاج ميرزا جواد ملکي تبريزي (ره) نقل مي کنند؛پدرم مي گفت تمام زندگيم را از يک«کبوترباز» گرفتم.
پرسيدم چگونه؟ کبوتر باز که کسي نيست به شما چيز ياد بدهد؟ گفت: اگر بنده خدا چشمش را باز کند همه چيز برايش کلاس است و او را رشد و کمال مي دهد و ادامه داد: کبوتر بازي در همسايگي مان زندگي مي کرد و همواره مشغول پرواز کبوتران بود و اين موجب آزار و اذيت ديگران شده بود. به همين دليل امنيه(نيروي انتظامي آن روز) بارها او را گرفته و بازداشت و کبوترهايش را سربريد. من جوان بودم و هنوز طلبگي را شروع نکرده بودم. يک بار به سراغ او رفتم و گفتم: مگر تو ديوانه اي؟! کبوترهايت را سربريدند و خودت را بازداشت کردند، دست بردار نيستي؟ هنوز کبوتر پرواز مي دهي؟
گفت آقا ابوالحسن تو چکاره اي؟ گفتم: من بنده خدايم.
گفت: تو بنده خدايي؟ دروغ مي گويي!
پرسيدم: چطور؟ گفت: مي داني چرا با اين همه سختي که کشيدم دست بردار نيستم و کبوتر پراني مي کنم؟ براي اينکه من عاشق کبوترم. همه وجودم شده کبوتر. وقتي پرواز مي کنند جان من نيز به دنبالشان مي رود و چشمم پابه پاي آنها مي چرخد . حال تو که بنده خدايي اين طور عاشق خدات هستي؟
اين کلام اندک ،جانم را لرزاند و آتشي بر روحم انداخت و تا يک هفته نتوانستم غذا بخورم.
از آن روز حالات انقلاب پيدا مي کند و به دنبال حقيقت مي گردد. تجارت را رها کرده و طلبگي را برمي گزيند و چون مرکزيت در نجف بوده به آنجا سفر مي کند.
✍ فرازی از وصیت نامه شهید محمود رضا بیضایی:
" باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمدهایم و شیعه هم بدنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم...
#سالروز_شهادت🥀
🌸🍃هر کس در شب جمعه ده مرتبه این دعا را بخواند🌸🍃
🌷🍃در نامه عمل او هزار هزار حسنه نوشته شود و هزار هزار سیئه محو شود و در بهشت برایش هزار هزار درجه وجنات نویسند.🌷🍃
🔻منبع مفاتیح الجنان
#اللہمعجللولیڪالفرج❤