eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
9هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | ویژگی ممتاز یاران ♨️ چرا شهید حسن باقری در شب عملیات اینگونه گریه می‌کرد؟ 🔘 او با لشگری از شهدا خواهد آمد... 🔷 برشی از سخنرانی 🔹 به مناسبت شهادت شهید 💠 اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 آیت الله بهجت رحمه الله علیه : 🔵 وقتی شما برای (عج) دعا میکنید بلافاصله برای خودتان هم دعا کنید وقتی می گویید بلافاصله بگوید : ( ) از خدا بخواهید که شما را هم جزء یاران حضرت قرار بدهد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم هشتمین روز از 🍃🥀چله سی و ششم 🍃🥀 مهمان سفره شهید 🌷 سرتیپ جواد حاج خدا کرم 🌷 هستیم. تمامی اعمال امروزمان از طرف این شهید بزرگوار هدیه می شود به ✅ آقا امیرالمؤمنین علیه السلام و ولی نعمتمان علی بن موسی الرضا علیه‌السلام 🌟💫🌟💫🌟💫
💐شهیدی که خودش مهمان های مراسم را دعوت می کند...💐 🌷 🔰دختر شهید بزرگوار تعریف می کنند: به مناسبت پدرم یک تعدادی مهمان دعوت کرده بودم منزل🏡 و متأسفانه غیر از یک نفر آنها بقیه نیامدند. 🔰من آن شب که مهمان هارا دعوت کردم و تشریف نیاوردند خیلی ناراحت شدم😔 چون مراسم سالگرد پدرم بود و من خیلی دوست داشتم هایی که دعوت کرده ام تشریف بیاورند. 🔰من به شدت گریه کردم😭 و همان شب را خواب دیدم که ایشان آمده اند و پای تلفن☎️ نشسته اند. یک دفتر تلفن بزرگ جلوشان باز است و دارند تلفن می زنند. از اتاق بیرون آمدم و بهشان گفتم: بابا چکاری انجام می دهید؟ 🔰گفتند: ! چرا ناراحت می شوی؟ این مهمان هایی که برای مراسم من می آیند همه را من دعوت می کنم و اگر نیامدند دعوت نشده اند، شما ناراحت نشو❌ 🔰از آن سال هر کس را که برای مهمانی ایشان دعوت می کنم و تشریف نمی آورند اصلا ناراحت نمی شوم چون می گویم حتما پدرم ایشان را دعوت نکرده و مطمئنم که آمدن هم دعوت شهداست🌷
شهید خداکرم در سال ۱۳۳۴ در محله مولوی تهران به دنیا آمد و بعد از گذراندن دوره‌ی ابتدایی، تحصیل را موقتاً رها کرد و همراه پدر و برادران خود در مغازه قنادی مشغول به کار شد. در دوره‌ی نواجوانی و جوانی با حضور در روضه‌های سیدالشهداء (ع) و تعزیه‌های خیابانی در نقش حضرت علی‌اکبر (ع) رشد یافت و در سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد. اوایل انقلاب به طور مداوم فعالیت می‌کرد و با شروع جنگ با توجه به اینکه بیماری قلبی داشت و باید جراحی می‌شد، از بیمارستان خارج و از ابتدای جنگ در جبهه‌های نبرد حضور یافت، بعد از جنگ فرمانده نیروی انتظامی قم، کرج، و مناطق ۲ و ۱۰ تهران شدند که در نهایت به دستور رهبر معظم انقلاب لبیک گفت و با خانواده به استان سیستان و بلوچستان هجرت کرد و بعد از فعالیت‌های مؤثر در سال ۱۳۷۶ توسط قاچاقچیان شهید شد.
همسر شهید می گوید : 👇 👇 ایشان مصداق بارز آیه «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» بود، هرکس مخالف دین، شرع و قانون بود، به او رحم نمی‌کرد، اما وقتی در جمع صمیمی خانوادگی و مهمانی‌های دوره‌ای حضور می‌یافت باورمان نمی‌شد این همان شخصی است که در سرکار بود. هر روز صبح که قصد داشت سرکار برود، محمد (فرزند) را از خواب بیدار و با او بازی می‌کرد بعد به سرکار می‌رفت، روزی که امام (ره) به رحمت خدا رفت من رادیو را روشن کردم و خبر فوت امام (ره) را شنیدم، حاجی سرکار متوجه این موضوع شده بود، تا یک هفته ما ایشان را ندیدیم و بعد از یک هفته که برگشت لباس‌هایش را عوض کرد و دوباره رفت، تا چهلم امام (ره) ما ایشان را ندیدیم، تا چند وقت ناراحت بود و اسم امام خمینی (ره) را که می‌شنید گریه می‌کرد و به سر خودش می‌زد. ما با بچه‌ها برای سلامتی ایشان خیلی دعا می‌خواندیم و به امام‌زمان (عج) نماز هدیه می‌دادیم تا ایشان زنده بماند. حاجی از همان نوجوانی عاشق شهادت بود، اما گویا خداوند مقدر کرده بود تا ایشان در جنگ شهید نشود، بماند و فرماندهی کند.
جواد زمانی که آقای خامنه‌ای رئیس جمهور بودند در تیم حفاظت ایشان حضور داشتند، زمانی که خانواده‌ها را برای دیدن آقای خامنه‌ای دعوت می‌کردند ما را هم به این دیدار می‌برد تا ایشان را ببینیم. ارادت خاصی نسبت به دلسوزان این جامعه داشت، شهدای ۷۲ تن که آسمانی شدند، به قدری ناراحت بودند که نمی‌توانستیم با ایشان صحبت کنیم. می‌گفت «ما دیگر چه کسایی را مثل این شهداء داریم؟»
سال ۱۳۷۲ با توجه به اینکه شهر قم وضعیت خوبی نداشت با دستوری که از طرف رهبر معظم انقلاب آمده بود ایشان به قم اعزام شد، حاجی در این دو سال با کمک زندانی‌ها در مناطقی که موادفروشان، اراذل و اوباش حضور داشتند کلانتری احداث می‌کرد تا امنیت آن منطقه برقرار شود و به زندانی‌ها حقوق می‌داد تا خرجشان در بیاید، در این ارتباطی که بین حاجی با زندانی‌ها به وجود می‌آمد با آن‌ها صحبت می‌کرد تا ارشاد شوند.
بعد از قم، مأموریت یافت تا در سیستان و بلوچستان حضور یابد، خانواده‌های پرسنلی که تازه به سیستان و بلوچستان آمده بودند به اقلیم آن منطقه عادت نداشتند و دوری از پدر و مادر خیلی برایشان سخت بود، حاجی آنان را به منزلمان دعوت می‌کرد و به خانواده‌های آنان هدیه می‌داد و بابت همراهی خانم‌های پرسنل با همسرشان تشکر می‌کرد و می‌گفت «اگر آقایان شما به اینجا رسیده‌اند به خاطر صبوری و خوبی شما است» و به شوهر‌های آنان می‌گفت «وهم بر شما قالب نشود، اگر همسرهایتان نبودند شما به اینجا نمی‌رسیدید و این درجه را نداشتید.»