هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
26.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به تازگی موزیک ویدئویی از خواننده معروف پاپ کشور مهدی یراحی، منتشر شده که در آن سراسر توهین به شهدا و دفاع مقدس است
🔸شعر اینگونه شروع میشود
به تک تک شقیقه ها پاره سنگ خورد و
یه باره دستمون به ضامن تفنگ خورد و
روی این بیت شعر تفنگ دست یه بچه است و جنگی رو روایت میکنه که بچه بازی بود و بچه گانه شروع شد!
🔸 و در یک صحنهی دیگر این ویدئو خواننده درحالی خودش را شهید معرفی میکند که بر بازوی خود نشان نازیهای آلمان را دارد.
🔸و درجای دیگه خوانده میشود:
به من یک نفر بگه کجا رسیدیم
چجوریه که زنده موندیم و شهیدیم
یه خواب خوش یه عمریه ندیدیم!
و این زنده موندیم و شنیدیم رو تصویر گرد و خاک
و خواب خوش رو تصویر دلار
و همهی اینها تقاص همون جنگ بچگانه است!
⚠️ با دقت به واژهها و تصاویر این ویدیو توجه کنید
این موزیک ویدئویی از وزارت ارشاد هم مجوز گرفته. معلوم نیست مسئولین در وزارت ارشاد چه غلطی میکنند که هنر و سینمای کشور دارد روز به روز به تباهی و کثافت کشیده میشود ... از فیلمهای سینمایی مستهجن این روزها تا توهین به مقدسات و ارزشهای انقلاب...
@BisimchiMedia
🍃🌺
❓أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ
👈امام صادق (ع) فرمودند:
💠«آنگاه که اصحاب امام حسین(ع) شهید شدند و ایشان تنها ماند، فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و گریه کردند و گفتند: پروردگارا! با حسین(ع) پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟
✨پس خداوند نور حضرت قائم (عج) را به آن ها عرضه کرد و فرمود:
👌«با مهدی انتقام او را میگیرم»
📘 اصول کافی ج ١ ص ٤٦٥
4_582493935813787724.mp3
زمان:
حجم:
2.82M
🎵 #روایت_شهدا
👆راوی: #حاج_آقای_ضابط
🌺شهدا در همین مناجات هاشون، همین نمازشباشون خدارو خواستن..
بشنوید خیلی دلنشین..👆👆
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
، «حجة الاسلام والمسلمین عباس الموسوي» یا «سید عباس موسوی»، یکی از موسسان «حزب الله لبنان» به شمار می رود. وی به تاریخ 4 آبان ماه سال 1331 شمسی، در روستای «نبی شیث» واقع در «بقاع» متولد شد و در 27 بهمن ماه سال 1370 شمسی، به همراه همسرش «ام یاسر» و آخرین فرزندش «حسین»، هدف هلی کوپترهای «آپاچی» رژیم صهیونیستی قرار گرفت و بال در بال ملائک گشود. «سید عباس موسوی» در زمان شهادت، دومین دبیرکل حزب الله لبنان بود که پس از «شیخ صبحی طفیلی»، این مسئولیت را بر عهده گرفت. به دنبال شهادت ایشان، «سید حسن نصرالله» سکانِ هدایت «حزب الله لبنان» را به دست گرفت و تا به امروز، در این مسئولیت باقی است.
شهید«سید عباس موسوی» و همسرشهیدش «ام یاسر» را در یک نما به ثبت رسانده است. این بانوی بزرگوار، از پایه گذاران، مدارس علوم دینی بانوان در لبنان است که «حوزه الزهرا» یادگاری است از او و همسرش.
- سید عباس موسوی و سیده سُهام الموسوی به سیبی می ماندند که به دو نیمش کرده باشی. این دو، با هم به نجف رفتند، با هم به تحصیل در حوزه پرداختند و کمی بعدتر، آن هنگام که فشارهای حکومت عراق طلبه های لبنانی را وادار به بازگشت به لبنان کرد با هم و در کنار هم به تبلیغ دین در لبنان پرداختند و آن روز که جنوب لبنان مورد تهاجم ارتش تجاوزگر اسرائیل قرار گرفت، با هم و در کنار هم در حزب اللهِ تازه تشکیل شده فعالیت علیه اشغالگری اسرائیل را آغاز کردند و روشن است که پایان چنین زندگیِ همدلانه و همراهانهای، هرگز جز این نمی تواند باشد که با هم، در کنار هم و در یک زمان به شهادت رسیدند.
سید عباسِ جوان – که قصد داشت به زودی برای پیوستن به حوزه علمیه به نجف اشرف برود – علاقمند دختر عمویش شد و پس از چندی با یکدیگر ازدواج کردند؛ ازدواجی که امام موسی صدر نیز در آن حاضر بود. چه این که سید عباس موسوی یکی از طلاب مدرسه علمیه او در صور بود و یکی از درخشانهایشان. و مدتی کوتاه پس از مراسم ازدواج، به نجف اشرف رفتند تا سید عباس تحصیلات حوزویاش را ادامه دهد. در نجف بود که سید عباس تعدادی از دروس حوزوی را برای همسرش تدریس می کرد تا هنگام بازگشت به لبنان، همسرش نیز بتواند همگام با او به تبلیغ بپردازد. آرزویی که محقق می شود و در سال های آینده، و همزمان با فعالیت های تبلیغی گسترده سید عباس موسوی، همسرش، ام یاسر نیز فعالیت های تبلیغ مذهبی را برای زنان در لبنان در پیش می گیرد و با همکاری تعدادی از دوستانش، اولین مدرسه علمیه بانوانِ لبنان را در بعلبک تأسیس می کند. یکی از نزدیکان این خانواده روایت می کند که "سید عباس به شدت علاقه داشت که ام یاسر برای تبلیغ مذهبی به روستاهای اطراف بعلبک برود. خیلی وقت ها که ام یاسر به تبلیغ می رفت و بازمیگشت،
، سید عباس خود غذا می پخت و به او می گفت: «ام یاسر، این غذا بیشتر از هر غذای دیگهای به من میچسبه. چرا که میدونم تو به تبلیغ رفتهبودی و فرصت غذاپختن نداشتی.»
سال 1982، و پس از تهاجم ارتش رژیم صهیونیستی به لبنان، ام یاسر – تا آن جا که امکان می یابد – در کنار همسرش، به فعالیت در حزب الله می پردازد؛ به خانواده های شهدا و اسرا سرکشی می کند، به فرزندان شهدا رسیدگی می کند و در کنار همه این ها، از فعالیت هایی همچون شستن لباس رزمندگان و جمع آوری کمک های مالی برای حزب الله و خانواده های شهدا نیز فروگذار نمی کند. یاسر الموسوی، روزی را به یاد می آورد که یکی از همسران شهدا به نزد ام یاسر می آید و از او کمک می خواهد؛ به او می گوید که حتی مقداری نفت برای گرم کردن خانهشان ندارند و ام یاسر هم، دو تخته فرشِ خانه اش را به او می بخشد، و هنگامی که پدر به خانه بازمیگردد و از جریان مطلع می شود، از شادمانیِ داشتن همسری چنین مؤمن و بخشنده، او را در آغوش می گیرد و می بوسد و خدا را شکر می کند. یاسر لحظهای را به یاد می آورد که خبرِ انتخاب سید عباس به دبیرکلی حزب الله به ام یاسر میرسد، و او – به جای این که از پیشرفت شوهرش خوشحال شود – شروع به گریه می کند؛ چرا که «در این منصب، اسرائیل به شدت در صدد ترور کردن سید عباس خواهد بود.» و این را هم به یاد میآورد که پدرش همیشه – و در پاسخ به کسانی که از ترورشدن او ابراز نگرانی می کردند –
می گفت: «تا زمانی که ام یاسر در کنارِ من نباشد، من هرگز به شهادت نخواهم رسید.» گویی میان این دو عهدی بوده است که به شهادت نرسند جز آن هنگام که این توفیق برای هردوی آنان فراهم باشد، تا زندگی همدلانه و عاشقانه خود را در دنیای دیگر نیز ادامه دهند.