حاج سیدحسین آملی متولد سال 1344، در تاریخ 17 خرداد 1363 منطقه مریوان بر اثر اصابت گلوله به مقام جانبازی نائل آمد.
برادر این جانباز رشید اسلام نیز در سال ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید و همسرش که خود نیز خواهر شهید موسی احمدی قاجاری است، با وجود شرایط جانبازی با وی ازدواج کرد.
جانباز شهید سید حسین آملی در دوران حیاتش درخصوص جانبازیش اظهار کرده بود: خدا نکند که پشیمان بشوم؛ همه اینها خواست خداست. لطف خدا به بندگانش زیاد است. در مورد من هم مصداق آن شعر معروف که «خدا گر ز. حکمت ببندد دری، ز. رحمت گشاید در دیگری» اینقدر در این سالها برای من دوستان خوب و با معرفت فرستاده که همه خلاءهای زندگی من را پر کردهاند و هیچوقت احساس تنهایی نکردهام.
سال 1362 قبل از اجرایی شدن عملیات والفجر4 همراه با برادر همسرم به کردستان اعزام شدیم و در والفجر4 شرکت کردیم. اعزامهای ما داوطلبانه و بسیجیوار بود. فروردین سال 1363 برادر همسرم قبل از اعزام مجددش برای خداحافظی پیش من آمد و از رفتنش گفت. من هم گفتم صبر کن. سریع رفتم با لباس کارم عکس گرفتم و رفتیم سپاه و من هم ثبت نام کردم تا فردا همراه ایشان راهی شوم. نهایتاً خرداد ماه 1363 در منطقه مریوان محور جاسوسان مجروح و قطع نخاع شدم.
همیشه ابتدا از لطف خدا و نگاه ائمه اطهار و 14 معصوم سپاسگزار بودم و هستم. در کنار همه اینها اما نمیتوان وجود همسرم را نادیده گرفت؛ کسی که در رشد و تقویت روحیهام تأثیر بسیاری داشته است و حضورش باعث شده که من تحملم بیشتر باشد. من هر چه بگویم کم گفتهام و با هرچه بخواهم جبران کنم نمیتوانم. تنها جابهجا کردن من که وزنم هم زیاد است خودش سخت است اما همسر مهربانم با محبت من را جابهجا میکند وهفتهای سه باربه تفریح میبرد. قم، مشهد. همه کارهای من را هم خودش انجام میدهد و همه اینها جز به عشق و صبوری ممکن نیست. من دوستان زیادی دارم. همین پذیرایی از این دوستان و آمدن و رفتنهای ما خیلی برای ایشان زحمت است اما همه اینها را با عشق انجام میدهند. در نهایت از همه شما التماس دعای عاقبت بخیری دارم.
من این جانباز یام را برای آخرت خودم هزینه کرده ام. خدا به این کار من نیاز نداشت. من نیاز به این جانبازی داشتم و همیشه خدا را شکر میکنم. من ناراحت نیستم. شهید یک بار شهید میشود و میرود اما جانباز هر روز شهید میشود. من این را هم میگویم لیاقت ندارم هر روز تا مرز شهادت میروم و باز هم الحمدلله از این وضعیت راضی هستم. شاید باور کردنش برای شما سخت باشد یا بگویند که من اغراق میکنم و حقیقت را مطرح نمیکنم. اما آن کسی که باید باور کند خدا است و آن کسی که باید خدا را شکر کند من هستم که همین جانبازی شاید سبب خیر شده و من را از خیلی از فسادها و تباهیها در امان نگه داشته است.
سلام علیکم 💐
بزرگواران
🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
ان شاالله یکشنبه آینده 26 آذر ،مصادف با #روز_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها🏴
#سوم_جمادی_الثانی
قربانی جهت سلامتی وفرج امام زمان عجل الله فرجه 💔
صدقه سر سلامتی حضرت، سلامتی رهبرمان، نائب برحقشان
،مومنین و مومنات ویژه شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام
رفع مشکلات اقتصادی و گرفتاری ها ، در امان ماندن از فتنههای آخرالزمان، دفع بلا و فتنه از نظام جمهوری اسلامی ایران
، پیروزی فلسطین و نابودی هرچه زودتر اسرائیل انجام می شود. 👌
بیمه کنید خودتان و خانواده تان را .
ما را یاری بفرمایید ولو به اندکی
سهم خود را به این شماره ی
کارت واریز فرمایید:
👇👇👇👇
گروه جهادی #شهید_حمیدرضا_اسداللهی
6273817010176604
👇👇👇👇
✅ قربانی ان شاالله از طرف ام الائمه (مادر سادات ) هدیه می شود به بقیه الله الاعظم عج 👉
واریز تا 10صبح روز یکشنبه 👉
ان شاالله در شهرستانها انجام می شود ✅
🍃 🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 یا ابوالفضل العباس(ع) ...
.
🔹 زمانی که حرم حضرت زینب سلام الله علیها به محاصره ی داعش درآمد و کم کم زینبیه داشت سقوط میکرد،بلافاصله به آقای سیستانی خبر دادن که هیچ جور نمیتونیم جلوی تکفیری هارو بگیریم چکار کنیم؟!!!
🔹آقای سیستانی گفتند دیگه کار از دست ما خارج است ؛ از حضرت عباس علیه السلام کمک بگیرید.برید پرچم از گنبد حضرت عباس بردارید و به حرم حضرت زینب سلام الله علیها برسونید.پرچم که رسید به حرم پشت بام در تیر رس تکفیری ها بود.
.
🔹 ۵ نفر داوطلب شدن تا پرچم حرم حضرت عباس علیه السلام روی گنبد نصب کنند.🦋۴ نفر شهید شدن و در اخر ابوتراب و یک رزمنده دیگه موفق شدن پرچم به بالای گنبد برسونن و رجز خوانی کنند.خاطرات رزمنده ها رو که نشون میداد خیلی زیبا بود..میگفتن وقتی پرچم بالا رفت؛انگار تیرهای ما دیگه هدایت میشد به سمت دشمن تیری هدر نمیرفت انگار.
تند تند دشمن عقب نشینی میکرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیات قرآنیِ مدح حضرت زهـراء (سلاماللهعلیها)
#قرآن_کریم
4_6025983745016729294.mp3
3.13M
🗝 اینجا برای هر در بسته کلید هست!
#حکایت عجیبی از اعجاز نام مقدس حضرت مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
✳️ چقدر با فاطمه سنخیّت داری؟
🔻 «محبت» فقط یک ادعا نیست که لقلقهٔ زبان باشد و هرکس و ناکسی بتواند خود را اهل محبت معرفی کند. محبت، واقعیتی است که دارای آثار و نمودهای عینی است و معیارهای روشنی برای سنجش میزان واقعیبودن آن وجود دارد.
⁉️ آیا میتوان پذیرفت کسی شیفتهٔ یک شخصیت باشد و درعین حال هیچ «سنخیت» و شباهتی در اندیشه و گفتار و رفتارش با وی وجود نداشته باشد؟ اگر گفته میشود کسانی محب و علاقهمند به حضرت فاطمه (س) هستند به این معناست که زندگی و فکر و منش آنان هماهنگی و شباهتی با زندگی سراسر نورانی آن حضرت دارد؛ گرچه این شباهت بسیار اندک باشد. بالاخره یک قطرهٔ آب، با همهٔ کوچکیای که در مقابل اقیانوس احساس میکند، ولی شباهت و سنخیتش با آن انکارناشدنی است.
📚 از کتاب «فاطمه از نگاه علی»
📖 صفحات ۲۶ و ۲۷
👤 #حجتالاسلام_محمد_محمدیان
🌷🕊🍃
رفیق شهـید یعنی:
تو اوج نا امیدی
یه نفر پارتی بین تو و خدا بشه!
وجوری دستت رو بگیره
که متوجه نشی:)
#حاج_قاسم
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
#مراقبتهای_چله_سی_و_نهم
✅ خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام
✅ 14 یا 114 ( یاالله یامحمد یاعلی یا فاطمه الزهرا یا صاحبالزمان ادرکنی ولاتهلکنی )
✅ خواندن صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها
✅ خواندن صلوات خاصه آقا علی بن موسی الرضا علیهالسلام
#مهرمادری
#طوفان_الأقصى
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_سی_و_نهم ✅ خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام ✅ 14 یا 114 ( یاالله یامحمد یا
سلام برشما خوبان، همراهان همیشگی کانال #الحقنی_بالصالحین
👈 هفدهمین روز از 💐 #چله_سی_و_نهم 💐 مهمان سفره پر برکت
شهید 🍃🌷 مهدی حسینی 🍃🌷 هستیم .
شهید مهدی حسینی متولد بیست و هفتم مردادماه سال ۱۳۵۹ در محله شهید مدنی نظامآباد دیده به جهان گشود؛ این شهید بزرگوار بعد از طی کردن دوران تحصیل وارد دانشگاه افسری سپاه شده و در سال ۱۳۷۸ پس از اتمام دوران دانشگاه در یکی از یگانهای سپاه مشغول به خدمت شد.
مهدی با توجه به مأموریتهای کاری به سوریه، لبنان و عراق سفرهای متعددی داشت.
از ویژگیهای بارز او اهتمام بسیار زیاد در یادگیری زبانهای خارجی بود به گونهای که به زبانهای انگلیسی، اسپانیایی و عربی تسلط کامل داشت.
از دیگر خصوصیات بارز مهدی، تبعیت از ولایت فقیه، مهربانی و خندهرویی بود.
مهدی در سال ۸۸ در مهار فتنه نقش بسزایی داشت که نمونه آن خطشکنی در درگیریهای روز عاشورا بود.
مهدی حسینی یکی از آن رزمندگان و مستشاران زبده نظامی در سوریه بود. از بسیجیان هیأت «یازهرا (س)» بود که در ۱۲ مهر ۱۳۹۵ در سوریه به شهادت رسید. از وی یک دختر شش ساله به نام نغمه به یادگار مانده است.
شهید مدافع حرم که مهرماه سال ۹۵ در دفاع از حرم شهید شد. «سید مهدی حسینی» محافظ آیت الله «حسینی» نماینده رهبر معظم انقلاب در سوریه بود. بلند بالا و قوی بنیه و در هیبت یک بادیگارد رسمی. بچه جنوب شهر بود و خیلی گرم و گیرا.
آنچه از «مهدی حسینی» به خوبی در ذهنم مانده، تاسف او از این بود که چرا نمیتواند به خط مقدم نبرد برود و بجنگد. راضی نبود که بی نصیب از جنگ بماند. تمنای رفتن داشت. میگفت: «اینجا جای من نیست ( حفاظت از شخصیت ها)؛ در اولین فرصت کار حفاظت را تحویل میدهم و میروم خط.» انتظار و اشتیاق او بعد از مدتی رنگ واقعیت به خود گرفت. بعد از اینکه دوره ماموریت و نمایندگی آیت الله «حسینی» در سوریه تمام شد و ایشان به عراق رفتند، مهدی هم آزاد شد! به نظرم حضور او در منطقه درگیری و خط مقدم نبرد خیلی طول نکشید. او خیلی زود شهادت را پیدا کرد.
شهید «مهدی حسینی» الحق خوش رفتار و خوش برخورد بود. شیطنتهای جالب و بامزهای داشت. فهم سیاسی و دغدغه فرهنگی و دلسوزی نسبت به خانواده شهدا در او وجود داشت. اوضاع سوریه و وضعیت جنگ را به خوبی برای ما تحلیل میکرد. دغدغههای خوب، مبارک و والایی داشت. قوی بود و شجاع و عاشق شهادت. آه و حسرت او در فراق رفقای شهیدش را خوب به یاد دارم. «مهدی حسینی» لایق شهادت بود و به مراد دلش رسید. شهادت او مرا شوکه و البته شرمسار کرد. امثال او هرگز از خاطرهها نخواهند رفت. رحمت خدا بر او.
در مورد زندگی این شهید عزیز، نشر ۲۷ بعثت کتاب «تمنای بی خزان» را منتشر کرده است که حتما کتاب خواندنی و جالبی است. مزار مطهر شهید در بهشت زهرای تهران قطعه ۲۶ قرار دارد
همسر شهید می گوید :
با مهدی عهد بستیم که هرگاه فرزندمان متولد شد، دهه دوم محرم در منزلمان هیات بگیریم. هرچند ابتدا به نیت فرزندمان بود، اما سپس تصمیم گرفتیم این مراسم را برای رشد معنوی بیشتر خود برگزار کنیم و از سیره امام حسین (ع) درس بگیریم. مراسم عزاداری از سال ۱۳۹۲ آغاز شد و همچنان ادامه دارد.
مهدی هیچگاه شعار نمیداد و محب اهلبیت (ع) بودن خود را در عمل ثابت میکرد. زمانیکه میگفت، «اگر در عاشورا بودم، با ارباب همراه میشدم.» در واقعیت نیز همان را نشان میداد.
سال ۱۳۹۵ اولین مرتبهای بود که وی برای ماه محرم در ایران حضور نداشت. زمانیکه به وی میگویند، «اگر میخواهی به ایران برگرد!» پاسخ میدهد، «حتی اگر تنهاترین سردار باشم، امسال مراسم عزاداری سالار شهیدان را با کمک بچهها در سوریه برگزار میکنم. انشالله حضرت زهرا (س) قبول میکنند.» هر چند که این فرصت مهیا نشد. تصاویر شهادت وی نشان میدهد که همچون حضرت زهرا (س) از پهلو مجروح میشود و ظهر اولین روز ماه محرم با لبان تشنه به آرزوی خود میرسد.
برادر شهید مهدی حسینی از آخرین دیدار خود با برادر اینطور روایت می کند: «آخرین باری که آمد یک هفته بیشتر نماند وقتی گفت می خواهد برود پدرم معده اش خونریزی کرد. خودش پدر را به بیمارستان برد. چند ساعت بعد پرواز داشت. در همان بیمارستان من را کشید کنار و گفت: «مراقب مامان و بابا باشید، من دارم می روم». می دانست برنمی گردد.
وی ادامه می دهد: «آخرین باری که سوریه بود گفت: «صدای بچه ات را برایم بفرست». گفتم تو که می خواهی برگردی. گفت: «عکسش را دیدم ولی صدایش را نشنیدم صدای گریه اش را برایم بفرست». گفتم آخر این چه کاریست؟! گفت: «تو چه کار داری برایم بفرست».
برادر شهید به نحوه شهادت برادر خود اشاره می کند و می گوید: «چون حضرت زهرا(س) را دوست داشت و حضرت زهرایی بود مثل ایشان هم از ناحیه پهلو آسیب دید و شهید شد. ما بچه های هیات یازهرا(س) هستیم و دوست داریم مثل مادرمان از دنیا بریم، حتی یک طرف صورت مهدی هم کبود شده بود».