eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
231 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سیدرضی: مشکی پوشیدن را ترک نکردم چون حاج‌قاسم به من وعده شهادت داد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 واکنش سه مداح اهل بیت علیهم السلام به شهادت https://eitaa.com/joinchat/1943797967C7cf4bb6c3d
🔴توییت حجت الاسلام پناهیان در خصوص شهادت سردار سید رضی موسوی
﷽📢📢📢📢 رفتند تا بمانیم! اینڪه استاد پناهیان گفتند شاید بزرگترین اثری ڪه برای ما دارد،این است ڪه ما را به وا می دارند! فڪر... فڪر... فڪر... فکر اینڪه قربانی ڪردند را! و خدا ڪرد آن ها را... این ڪه شهیدی آلبوم عڪس های خود را از بین میبرد ڪه نڪند حالا بعد شهادت،اسمش بر سر زبان ها بیفتد و دیده شود... و یا شهیدی پلاڪش را پرت ڪند در ڪانال پرورش ماهی!ڪه در فڪرش تشییع با شڪوهی برای خودش متصور شد! شهادت بخشڪاند... و فرماندهان شهیدی ڪه حاضر شدند! در جمع سربازان سینه خیز بروند... در پوتین بسیجی ها آب بخورند... و ... درس قربانی ڪردن است! برای خدا شدن آسان نیست! چون نباید قدرت داشتن،داشت... نباید دیده شدن داشت... و برای ما سخت است قربانی ڪردن چون برای ما تقرب به خداوند،از لذت های دنیا است... حالا ما چه ڪار ها ڪه نڪردیم برای دیده شدن... و شهدا از آن سو به ما بیچارگان میخندند! و شاید میریزند... ڪه در ماندیم! و لباس را از تن در نیاوردیم... در ماندیم... در ماندیم... در ماندیم... به قول حاج حسین یڪتا: و هنوز گیر یه قرون و دوزار این دنیاییم. ڪه یڪی بیاد نگاهمون ڪنه... شهدا میخشڪوندند! ڪه یوسف زهرا نگاشون ڪرد... جان به هر حال قرار است ڪه بشود... پس چه خوب است ڪه قربانـی بشود... 🌹تقدیم به ارواح مطهر شهدا... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام ✅ 14 یا 114 ( یاالله یامحمد یاعلی یا فاطمه الزهرا یا صاحب‌الزمان ادرکنی ولاتهلکنی ) ✅ خواندن صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها ✅ خواندن صلوات خاصه آقا علی بن موسی الرضا علیه‌السلام
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_سی_و_نهم ✅ خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام ✅ 14 یا 114 ( یاالله یامحمد یا
سلام برشما خوبان، همراهان همیشگی کانال 👈 سی و دومین روز از 💐 💐 مهمان سفره پر برکت شهید 🍃🌷 یوسف قربانی 🍃🌷 هستیم .
در شش ماهگی پدر را از دست داد... در شش سالگی مادرش را... در دوران دبستان، مادربزرگ آخرین تکیه‌گاهش را... در جوانی هم برادرش را در حادثه تصادف از دست داد... همرزم یوسف می‌گوید: هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد. با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد، برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز.... یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم. کسی را ندارم که...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبرنگار در مصاحبه با شهید یوسف قربانی از او می‌پرسد: یوسف‌ جان! غواص یعنی چی؟ و شهید قربانی جواب می‌دهد: غواص یعنی مرغابی امام زمان (عج). باز خبرنگار از او می‌پرسد: یوسف‌ جان! حرف آخرت چیست؟ و شهید به زیبایی این شعر را می‌خواند: در مسلخ عشق جز نکو را نکشند/ روبه‌صفتان زشت‌خو را نکشند/ گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز/ مردار بود هر آن که او را نکشند. همین مصاحبه کوتاه با شهید یوسف قربانی قبل از عملیات کربلای ۴ باعث شد که این شهید به «مرغابی امام زمان (عج)» معروف شود.
شهید «یوسف قربانی» در خانواده‌ای مستضعف در زنجان متولد شد. یوسف در شش ماهگی پدر خود را از دست داد. در سن شش سالگی مادر یوسف در اثر حادثه‌ای از دنیا رفت و یوسف و برادرش را با همه دردها و رنج‌هایشان تنها گذاشت تا آنها آبدیده‌تر شوند و طعم تلخ فقر و مصیبت را به طور کامل احساس نمایند و خود را برای یک زندگی پر فراز و نشیب آماده سازند. یوسف به همراه برادرش در کنار مادربزرگ در خانه‌ای محقر سال‌های اول دبستان را پشت سر می‌گذاشتند که تنها پناهگاه آنها نیز از دنیا رفت. بعد از سه سال زمانی که یوسف سال چهارم ابتدایی را می‌خواند، همراه برادرش به تهران رفت. برادر یوسف هنرمندی فقیر بود و بر روی سنگ و آجر، نقاشی و کنده‌کاری می‌کرد و همه او را به این لقب می‌شناختند و هیچ کس نمی‌دانست که در این هنر او چه چیزی نهفته است
با پیروزی انقلاب و سپری شدن دوران ستمشاهی، یوسف نیز همراه دیگر فرزندان مستضعف امام پا به عرصه انقلاب گذاشت و با تشکیل اولیه بسیج، جذب خیل عاشقان انقلاب شد و بعد از جنگ تحمیلی به صورت سربازی گمنام و رزمنده‌ای خستگی‌ناپذیر مشغول نبرد با کفار بعثی شد. در همین سال‌ها برادر یوسف در حادثه‌ای درگذشت. یوسف در عملیات‌های مختلف جبهه‌ها شرکت می‌کرد. او در لشکرهای 17 علی بن‌ابی طالب و 31 عاشورا خاضعانه و غریبانه بدون آنکه مسئولیتی داشته باشد خدمت می‌کرد. از جمله نیروهای شجاع و کارآمد اطلاعات و عملیات گردان همیشه خط‌شکن حضرت ولیعصر عج‌الله استان زنجان بود که در عملیات‌های آبی - خاکی والفجر هشت (بهمن ماه 1364، منطقه اروندرود، فاو) و کربلای پنج (دی ماه 1365، منطقه عمومی شلمچه) در ماموریت‌های شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات، از مناطق پدافندی دشمن و درهم شکستن خطوط مستحکم نیروهای بعثی، در کسوت یک بسیجی غواص حضوری چشمگیر و نقشی تاثیرگذار داشت
از عمليات كربلاي 5 بود. ما در موقعيت شهيد اوجاقلو ـ در كنار رود كارون ـ دوره آموزش غواصي را مي گذرانديم. يكي از روزها به دليلي از من خواسته شد تا به گروهان ديگري منتقل شوم، ولي من نپذيرفتم، كلي هم ناراحت و عصباني شدم. هرگز فراموش نمي كنم كه او(یوسف) پيش من آمد و بعد از سلام و احوالپرسي گفت: ـ چته پسر؟ اين همه اخم و تخم مي كني كه چي؟ آسمان كه به زمين نيومده! اصلا بگو ببينم تو برا چي به جبهه اومدي؟ ها؟ برا تفريح؟ يا برا مهموني؟ آدم كه نبومده با اين حرفا دلخور بشه؟ من نمي دونم اگه تو به جاي من بودي چكار مي كردي؟ فكر نمي كنم در اين دنياي بي در و پيكر به اندازه من رنج و تنهايي كشيده باشي؟ از اول زندگيم همزاد غم و غصه بودم و همراه درد و رنج بزرگ شدم. در آسمان بلند زندگي ام يك ستاره آشنا هم برايم سوسو نمي زند! او راست مي گفت. در دنياي به اين بزرگي، هيچ كس و كاري نداشت. وقتي كه به مرخصي مي آمد، اكثرا در پايگاه بسيج بود. گاهي هم بچه ها او را به خانه خود دعوت مي كردند. اما هرگز از خود ضعف و ناتواني نشان نمي داد و جزع و فزع نمي كرد. هميشه سرزنده و شاداب بود.
وقتي كه عمليات كربلاي 5 آغاز شد. با هم در يك گروهان بوديم. شب اول عمليات بود. ما مسافت زيادي از درياچه مصنوعي ـ موسوم به آبگرفتگي ـ در دشت شلمچه را با لباسهاي غواصي طي كرده بوديم. دوشكا و تيربارهاي دشمن شديدا كار مي كرد. سطح آب را آتش پر حجمي پوشانده بود. پيشروي در آب با آن همه مواضع مثل سيم هاي خاردار و موانع خورشيدي واقعا دشوار بود. بچه ها يكي پس از ديگري، مظلومانه در داخل آب شهيد مي شدند. تقريبا به نزديكي هاي دشمن رسيده بوديم. او داشت با فاصله كمي از من حركت مي كرد. ناگهان از ناحيه سر مورد اصابت قرار گرفت. گلوله از سمت راست اصابت كرد و از سمت چپ خارج شد. نزديك بود در آب بيفتد كه من گرفتمش. خون از دهان و گوشهايش فوران مي كرد و او سرش را آرام به چپ و راست مي چرخاند. صدايش كردم: يوسف! يوسف! يوسف! او آرام آرام زار مي زد. نمي توانست چشمانش را باز كند. ديدگانش پر از خون بود. قطرات اشك امانم را بريد. خدايا! بچه ها چقدر غريبانه و دلگير پرپر مي شوند! لحظاتي بعد به آرامي نسيم سحري سر بر بالين شهادت گذاشت و به آرامشي به رنگ سبز و جاودانه فرو رفت. پيشانيش را بوسيدم و وداعش گفتم. او شهيد يوسف قرباني از گردان وليعصر (عج) زنجان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5798625665473316950.mp3
9.05M
📌 حضرت ام‌‌البنین چه خصوصیاتی داشتند که نقش پرورش فرزندان حضرت زهرا و نیز حضرت عباس به‌ عنوان ستونِ جبههٔ عاشورا به ایشان سپرده می‌شود؟ 👤 استاد ▪️ ویژه وفات حضرت سلام الله علیها اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋