ده روز پس از مراسم عقدکنان، محمدرضا به جبهه رفت. ما شش ماه در عقد بودیم و سپس به زندگی مستقل خودمان وارد شدیم. چون هیچوقت ایشان را با لباس سپاه ندیده بودم. روز عقدمان که روز پاسدار هم بود، به محمدرضا گفتم دستکم امروز با لباس سپاه بیایید. گریه کرد و گفت من نمیتوانم. پرسیدم چرا نمیتوانی؟ گفت واقعا خودم را لایق این لباس نمیدانم که بپوشم. میگفت من لایق این لباس نیستم، اگر بدانی این چه لباس مقدسی است. هیچوقت ایشان لباس سپاه نمیپوشید، مگر در جبههها. در یکی از مجروحیتهایش وقتی به ملاقاتش رفتم، دیدم خیلی ناراحت و گرفته است.
گفت دلم برای دوستانم تنگ شده است. گفتم بیا برویم به آنها سر بزنیم. گفت رفقایم همه شهید هستند. بعد درحالیکه سِرم هم به او وصل بود، عصازنان رفت پیش رئیس بیمارستان و به اصرار یک آمبولانس گرفت تا او را به بهشترضا (ع) ببرند. سر خاک تکتک شهدا میرفت و با آنها صحبت میکرد. به من میگفت ما هنوز غش داریم که خدا ما را نخواسته است. همیشه میگفت من تا فرزندم را نبینم، شهید نمیشوم. فاطمه دخترمان موقع شهادت پدرش تقریبا ۳۸ روزه بود. محمدرضا فقط ۱۰ روز او را دید.
زهرا غفوریان، همسر شهید
در چادری نشسته بودیم و محمدرضا ارفعی هم بود. آقایان وحیدی و درویش و برونسی هم بودند. ارفعی خیلی شوخی و مزاح میکرد و میخندید. برای کاری بیرون رفت. برونسی گفت من به عظمت ارفعی غبطه خوردم. گفتیم چطور حاجی؟ گفت من میدانم چه مشکلاتی دارد، ولی بهقدری صبور است که مصداق این روایت است: «شادی مؤمن در چهره و حزن و اندوه در دلش است.» نمیدانم این چه عظمتی دارد که با وجود گرفتاری همیشه میخندد و فعال پایکار است.
یادم هست خود محمدرضا ارفعی مدام آیه «فاستقم کما امرت» را زیر لبش زمزمه میکرد و میگفت استقامت میخواهم. خداوند باید به ما استقامت بدهد تا بتوانیم آن چیزی را که امر کرده است، به انجام برسانیم. من میترسم که نتوانم از عهده وظایفی که داریم برآییم.
دوتایی رفتیم حرم. وقتی وارد صحن شدیم گفت: «خانوم، من داخل نمیام؛ فعلاً شما تنها برو.»
تعجب کردم! گفتم: «شما که اینقدر عاشق امام رضا هستی، چرا نمیای؟»
بعد از چند لحظه سکوت گفت: «دلیلش رو نمیگم.»
آنوقت روبه روی گنبدی که در زُل آفتاب میدرخشید ایستاد و شروع کرد بهاشک ریختن.
همانطور نگاهش کردم، سربرگرداند و دوباره گفت: «شما برو...»
انگار میخواست تنها باشد. ماندنم بیفایده بود، رفتم توی حرم؛ زیارتنامه خواندم و نماز. برگشتم پیش او. هنوز توی حال خودش بود. با گردنی کج ایستاده بود و همچنان با امام رضا(ع) درد دل میکرد. جلوتر رفتم و صدایش زدم: «محمدرضا...» سربرگرداند و با چشمهایی خیس نگاهم کرد.
گفتم: «می خوام بدونم چرا باهام توی حرم نیومدی.»
اولش سکوت کرد، بعد گفت: «بعضی وقتا آدم یه حال خاص معنوی برای زیارت داره؛ ولی امروز اون حال رو نداشتم، برای همین به خودم ندیدم وارد حرم بشم. چون واقعاً باید فکر کنی امام رضا داره آدم رو می بینه که با ایشان صحبت کنی؛ راستش امروز اون حال بهم دست نداد.»
مانده بودم چه بگویم که ادامه داد: «نمیدونم برای چی لایق نبودم...»
از حرفهایش به فکر فرورفتم.
خاطرهای از شهید محمدرضا ارفعی
راوی: زهرا غفوریان، همسر شهید
📣 #خبر_فوری
💐دعوتید به معراج شهدای تهران
✅زیارت پیکرهای مطهر شهدای راه قدس :
🕊 سردار محمدرضا زاهدی
🕊سردار محمد هادی حاجی رحیمی
🕊سردار حسین امان اللهی
🕊علی آقا بابایی
🕊سید مهدی جلادتی
🕊سید عباس صالحی روزبهانی
🕊محسن صداقت
⏰پنجشنبه ۱۶ فروردین از ساعت ۱۲
📍(معراج شهدای تهران) انتهای خیابان بهشت، کوچه معراج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهادت
در روز تولد دخترش به شهادت رسید..🥀🕊️
شهید امیرمحسن حسن نژاد🌱
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج🍃
🔸کمیتهخادمینشهداشهرستانیزد🔸
❄️💧❄️💧❄️💧❄️💧❄️💧❄️
📝#بند_45استغفار امیرالمؤمنین (عليهالسلام)
(از استغفار 70 بندی امیرالمؤمنین "علیه السلام")
❄️اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُزِیلُ النِّعَمَ أَوْ یُحِلُّ النِّقَمَ أَوْ یُعَجِّلُ الْعَدَمَ أَوْ یُکْثِرُ النَّدَمَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ
بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که نعمتها را از بین میبرد و بدبختی را فرود میآورد یا موجب تعجیل در فنا و نیستی میشود یا باعث پشیمانی بسیار میشود. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان
❄️💧❄️💧❄️💧❄️💧❄️
EsteghfarAmirAlmomenin[45].mp3
3.7M
#صوت بند ۴۵ استغفار امیرالمومنین.
🌳🪵🌳🪵🌳🪵🌳🪵🌳
📝 #بند_46استغفار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
(از استغفار 70 بندی امیرالمؤمنین "علیه السلام")
🌳اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَمْحَقُ الْحَسَنَاتِ وَ یُضَاعِفُ السَّیِّئَاتِ وَ یُعَجِّلُ النَّقِمَاتِ وَ یُغْضِبُکَ یَا رَبَّ السَّمَاوَاتِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ
بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که حسنات را نابود و سیئات را دو چندان میکند. بدبختیها را با شتاب به سوی انسان سوق میدهد و تو را، ای پروردگار آسمانها به غضب میآورد. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان
🌳🪵🌳🪵🌳🪵🌳🪵🌳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خانواده شهدای ایرانی حمله تروریستی به سفارت ایران در سوریه با پیکر شهیدان خود وداع کردند
🔹رژیم صهیونیستی دوشنبه در حمله تروریستی به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق ، ۷ مستشار نظامی ایرانی و ۶ شهروند سوری را به شهادت رساند.
🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹
🌹بسم رب الشهداء والصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیلالله اموات بل احیا عند ربهم یرزقون...
✍دلنوشته فرزند سردار شهیدعلی زاهدی
اللهم تقبل منا هذا القربان🌹
خدایا این قربانی را از ما بپذیر...
خدایا کسی را فدایت کردیم که تمام عمر خواست که دیده نشود...
خواست که اگر کاری کرده فقط برای رضای تو باشد، خواست که قلب امام زمانت را شاد کند...
همیشه از دوربین و جلوی دوربین بودن تا حد امکان فراری بود...
و تو دیدی و تو میشناختی اش...
خدایا تو میدانی که چه سرمایه معنوی ای از دست ما رفت...
روزهایی را دیدیم که از ۶ صبح تا یک نیمه شب سر کار بود و با آن خستگی نماز شبش ترک نمیشد، نماز هایی که تعداد زیادی از مردم شامل دعاهایش بودند...
سال ها بود که ساعت های خوابش به ندرت به پنج ساعت میرسید...
خدایا تو دیدی و شنیدی که روزی حداقل سه جزء قرآن تلاوت میکرد و در ایام ماه مبارک رمضان، هر سه تا چهار روز یک ختم قرآن داشت...
میگفت من چشم را برای دو چیز میخواهم، قرآن خواندن و شاید دیدار مهدی فاطمه...
خدایا تو شاهد بودی «علی» ما هیچوقت نخواست دیده شود، هیچ وقت نخواست مطرح باشد هیچوقت نخواست اسمش برده شود...
از زمان جنگ هر روز زیارت عاشورا اش ترک نمیشد و بیست سالی بود که زیارت را با صد لعن و صد سلام میخواند...
خدایا ما ندیدیم نمازش از اول وقت فاصله بگیرد...
خدا را شکر که اجر قریب ۴۵ سال مجاهدت عزیز دلمان و نور چشممان سردار محمد رضا زاهدی اینگونه رقم خورد...
و چه عاقبتی بهتر از شهادت...
هیچوقت فکر نمیکردم در روز شهادت امام علی (ع) دو بابا علی از دست بدهم
«هنیاً لک»
گوارای وجودت...
به آرزویت رسیدی
استرس ها، بی خوابی ها، خستگی ها، درد های مجروحیت کمر و بازو و سینه و دست ها، تیر کشیدن های جای جراحت پا که همان اندک خواب را هم ازت گرفته بود، چشم درد ها و قطره ریختن های داخل چشم، همه و همه...بالاخره تموم شد...
خداحافظ یار و سرباز رهبرم...
خداحافظ یار سید حسن نصرالله...
خداحافظ بابا علی ما...
دیدار ما باشد در آن دنیا و امیدواریم در آن روز پیشتان روسفید باشیم...
انشاءالله خدا ما را هم به خیر عاقبت و شهادت در راهش از این دنیا ببرد.
🌹💔🌹💔🌹💔🌹💔🌹
گریم میگیره لحظه ی افطار_۲۰۲۲_۰۴_۰۳_۱۹_۲۱_۲۳_۲۳۱.mp3
8.99M
🍃گریه ام میگیره لحظه افطار...
🎤: کربلایی حسین طاهری
#ماه_رمضان
🔴 اموات در شب های جمعه ماه رمضان چه می کنند ؟
🔵 مگر میشود این پیام را دید و به یاد اموات نبود؟
🌕 در این مورد قطب راوندى در لب اللباب نقل می کند:
🔹 مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان مى آیند و هر یک از آنها به آواز گریان فریاد مى زند: اى فرزندان من. اى خویشان ! با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند، ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید. بر غربت ما رحم کنید. ما در زندان تنگ و تاریک مانده ایم. به ما رحم کنید و دعا و صدقه از ما دریغ نکنید.
🔺 شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید به شما رحم فرماید، اى بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید. این ثروتى که در دست شما است روزى در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم ، پس آنها براى ما وبال شد و منفعت براى دیگران . به ما مهربانى کنید ولو به یک درهم یا قرص نانى یا پاره اى از چیزى . پس فریاد مى کنند: چقدر نزدیک است که بر نفسهاى خود گریه کنید و به شما نفعى ندهد. چنانکه ما گریه مى کنیم و سودى براى ما ندارد؛ پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید.
📚 سفینه البحار ج ۸ ص ۱۳۳
#رمضان_مهدوی
#شب_جمعه