سی ومین 🌷 روز از چله ی یازدهم🌷
سرسفره ی❣شهید سید جواد شفیعی دارابی❣
🌺 صلوات فاطمی امروزمان را
به #نیابت از
همه شهدای صدر اسلام تاکنون
به ویژه
❣سید جواد شفیعی دارابی❣
هدیه می کنیم محضر نورانی
☀️ صدیقه طاهره ، حضرت زهرا سلام الله علیها☀️
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي الصِّدِّيقَةِ
فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ
حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ
وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ
الَّتِي اِنْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَي نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
اَللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا
وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا
وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلاَدِهَا
اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَي
وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ
وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإَِ الأَْعْلَي
فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَي أُمِّهَا خَدِيجَةَ الْكُبْرَى
صَلاَةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا
وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلاَمِ
سلام دوستان عزیز و گرامی🌹
✍ یه نکته مهم را باید عرض کنم
👌 متاسفانه بعضی از افراد فکر میکنند شهدا یعنی فقط دو رکعت نماز اول وقت و یه اخلاق خوب با همسر و یه چندتا شعر احساسی و یکم گریه کردن برای شهدا
😔 مثل کاری که با امام حسین سلام الله علیه کردند
فکر کردند حضرت شهید شد تا ما بریم یه چند تا شعر بخونیم و یکم سینه زنی کنیم و یکمم گریه و بعدش دیگه تمام گناهان ما پاک شده و میریم به بهشت
👌 رفقا، شهدا قبل از هرچیز بصیرت داشتند
👈 قبل از هر چیز فهمیدند باید ولیّ زمانه را بشناسند و ازش تبعیت کنند
👌 قبل از هر چیز فهمیدند باید صبح تا شب با مطالعه و کسب بصیرت بتوانند شبهات جوانان جامعه شونرو برطرف کنند تا جوانان و مردم با تبعیت از ولیّ زمانه، مقدمات ظهور امام زمان ارواحنافداه رو آماده کنند
✍ بیاییم شهدا رو توی دوتا شعر احساسی و دو رکعت نماز خلاصه نکنیم
✅ بصیرت مهم ترین رکن و خِصلت ایمانی شهدا بود
« الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم للذکر الله».
آیا وقت آن نرسیده که مدعیان ایمان، قلبشان برای یاد خدا نرم و آرام شود؟
انقلابیون به گوش باشید .
#مالک به پشت خیمه معاویه رسیده است.شما را به جان امام غریبمان قسم دیگر قران بر سر نیزه نکنید . دیگر فریب کدخدا پرستان و معاویه ترسان را نخورید . #امام_عصر منتظر این جوشش وخروش است تا ان شالله کار طاغوتیان را یک سره کند ...
#چهل_سالگی_انقلاب
هدایت شده از سوال بارداری،،بانوی بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چرا دشمن جرئت کرده خون ۲۷ جوان ما را بریزد ؟
⚠️ فقط یک دلیل دارد ! بیعرضگی سیاسیون ترسو !
.
.
خدا دوستت دارم💕
http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686
•┈••✾🍃🍁🍃✾••┈•
هدایت شده از حمیده شهابیان
بسمه تعالی
ما به کسانیکه که اهل کار فرهنگی اند میگوییم،به بعضی تکرار میکنیم،به بعضی التماس میکنیم،بعضی ها را اینجا جمع میکنیم ،به بعضی پیغام میدهیم;
که آقا کار فرهنگی بکنید،جواب کار فرهنگی باطل کار فرهنگی حق است.مقام معظم رهبری شهریور 73
باسلام واحترام در راستای بیانات معظم له وساختن سیستانی آباد بویژه منطقه زابل نیازمند کمکهای مالی شما هستیم تا با اقدامات فرهنگی موثر دست وهابیت مزدور را از این منطقه کوتاه نماییم.
6362144104315580
بانک آینده بنام خدیجه کشاورز لاسری
یادمان باشد خداوند با دست تو دست انسان گرفتاری را می خواهد بگیرد.
#بانومیدانم
بارها پیش آمده که تنها چادری توی خیابان بوده ای...
و احساس غربت کرده ای...
این روزها خیلی غریب شده این یادگار مظلوم حضرت زهرا(س)،اما فراموشت نشود ممکن است با این حجابت دلی را آرام کنی...
ممکن است از آن طرف خیابان تو را ببیند و لبخند بزند ...
⚘امام زمان(عج)⚘را میگویم.
همه نگاه های مردم دنیا به فدای یک نگاه و یک لبخند قشنگ تو #یاصاحب-الزمان(عج)....
خیالت راحت آقاجانم من چادرم را هر روز محکم تر از قبل میگیرم...
مگه میشه
کسی یادگاری هاشو دور بندازه!
یا از خودش جدا کنه ؟؟
نه!
منم بهترین یادگاری را
که از ؞مادرم زهرا؞ به ارث رسیده
از خودم جدا نمیکنم
همه جا با چادر میگردم..
#باچادرم_تمام_قدایستاده_ام
شهیدی که برای دفاع از حجاب ، هنگام تدفینش زنده شده و خواهرانش را نصیحت کرد
این شهید در وصیت نامه خود خطاب به مدیر دبیرستان می گوید: می دانم که خانواده ام وقت خواندن وصیت نامه ام را ندارند لذا این وصیت نامه را خطاب به شما می نویسم و خطاب به شما وصیت می کنم…
او از مدیرش می خواهد خواهران و خانواده اش را برای تدفین خبر کند. او به استاد خود می گوید اگر خمینی و شهادت من حق بوده و راه خواهرانم اشتباه باشد هنگام تدفین در قبر زنده شده و به خانواده ام لبخندی
شهید علی ذاکری بچه تهران که پدر و مادر او هر دو دکتر بوده اند. این خانواده یک پسر دارند و دو دختر…
بنده منزل این شهید رفته ام و حکایت را از نزدیک دیده ام و اول این ماجرا را شیخ حسین انصاریان بالای منبر گفتند و من حساس شدم و این موضوع را دنبال کردم.
دو تا خواهر دارد که بد حجاب اند و بد حیا اند و دوست پسر دارند و رفت و آمد دارند و گناهان دیگر …
این پسر خوب از آب در آمده و هر چه به خواهران نصیحت می کند ، خواهران گوش نمی کنند.
این شهید متوسل می شود که خدایا من را از این اوضاع نجات بده .
شب در خواب یک روحانی سید را می بیند که خطاب به این شهید می گوید: علی اقا، پاشو بیا دانشگاه امام حسین که اینجا دانشجو می پذیرد.
آن موقع هنوز دانشگاه امام حسین (ع) تهران تاسیس نشده بود.
می رود که خوابش را تعبیر کند ، پیشنمار مسجد محله او می گوید :دانشگاه امام حسین یعنی همین جبهه های حق علیه باطل، ایشان با هزار خواهش و التماس در جبهه ثبت نام می کند و بالاخره راهی جبهه می شود
شب عملیات در وصیت نامه خود موضوعات قابل توجهی می نویسد:
آن قدر وصیت نامه دو صفحه ای این شهید را خوانده ام که آن را حفظ شده ام .
این شهید در این وصیت نامه می نویسد : ریاست محترم دبیرستان ، معلم عزیزم ، شما را به عنوان وصی خودم انتخاب می کنم. چراکه می دانم پدر و مادرم وقت خواندن وصیت نامه من را ندارند . شما را انتخاب می کنند چون خواهران من اصلا وصیت نامه نوشتن من را قبول ندارند.
از شما تقاضا دارم ، جنازه من را که اوردند پس از تشییع جنازه در بهشت زهرا تهران ، بروید پدر و مادر من را خبر کرده و به خواهران من هم خبر دهید ، این مقدار انسانیت در انها سراغ دارم که برای تشییع جنازه من کارها را رها خواهند کرد و به بهشت زهرا خواهند امد.
جنازه من را که به داخل قبر گذاشتید ، تلقین قبر را که خواندید ، کفن از چهره من بردارید و بگویید تا برای یک لحظه پدر و مادر و خواهران من بیایند بالای قبر ، اگر راه من حق باشد و بد حجابی دو خواهر من گناه باشد به قدرت پروردگار باید زنده شوم و چند لحظه ای به دنیا و اهل دنیا و پدر و مادر و دو خواهرم لبخند بزنم تا بفهمند که حق با خمینی است و آنچه خواهران من عمل می کنند ، گناه است و ذلالت است و بد بختی ..
رئیس دبیرستان می گوید با خود گفتم چه کار کنم ؟ نکند ایشان شهید شود ؟ اگر جنازه اش را اوردند چه ؟ اگرلبخند نزد ؟ اگر زنده نشد ؟ و…
ایشان شهید شدند و جنازه اش را آوردند و به پدر و مادر هم گفتیم و آمدند و با خود در این فکر بودیم که آیا این شهید خواهد خندید ؟ نخواهد خندید؟ چه طور خواهد شد؟
با خود گفتیم : هرچه شد مهم نیست و ما باید اعلام کنیم ، چرا که خود شهید از ماخواسته است