صلوات ضراب اصفهانی.mp3
زمان:
حجم:
11.79M
#صلوات_ابوالحسن_ضراب_اصفهانی
#سيد_ابن_طاووس ميفرمايد:
اگر از هر عملي در عصر جمعه غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهاني غافل نشو چرا كه در اين دعا سري است كه خدا ما را بر آن آگاه كرده است.
متن صلوات در مفاتیح
در اعمال روز و عصر جمعه
29.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#سلام_علی_آل_یاسین
تعدادی از شیعیان سؤال هایشان را در نامه ای نوشته بودند ، از محمد بن عبدالله حِمیَری نماینده امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، خواسته بودند برساند به دست ایشان .
یکی از سؤال ها این بود :
❓❓❓چگونه می شود در زمان غیبت با امام
👈 ارتباط روحی و معنوی👉 داشت❓❓❓
مدتی گذشت و جواب نامه آمد:
بسم الله الرحمن الرحیم ... سلام خدا بر ما و بندگان صالحش .
هروقت خواستید با ما ارتباط برقرار کنید و از راه ما به خدا توجه نمایید ، همان طور که خداوند فرموده است ، شما هم بگویید :
سَلامٌ عَلی آل یاسین ....
السلام علینا و علی عبادالله الصالحین ، اذا اردتم التوجه بنا الی الله تعالی و الینا فقولوا کما قیل الله تعالی سلام علی آل یاسین
📚 بحارالانوار ، جلد ۵۳،صفحه۱۷۲
✅✅ بنابراین یکی از راههای ارتباط با حضرت ، به گفته خود حضرت ، خواندن زیارت آل یاسین است .
#ادامه_دارد
#هرشب_ساعت_هشت_یک_نکته
﷽
سلام علیکم
هفتمین روز از🌷چله دوازدهم🌷
تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️
به نیابت از
بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
و
شخصیت بابصیرت
و ذوب در ولایت علوی
که امیرالمؤمنین علیه السلام در وصفش فرمود جایگاه او در نزد من مانند جایگاه من در نزد رسول خدا ست :
❣️ مالک اشتر ❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️
🌹🌹🌹🌹
تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️
و عرض سلام و ارادت خدمت
☀️امام زمان علیه السلام ☀️
#به_آرزوی_شهادت
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
حدود ۳۰ سال قبل هجرت، در پشت ابرهای تیره و تار جاهلیت، در یکی از روستاهای یمن خورشیدی طلوع کرد، و نوزادی چشم به جهان گشود که او را به نام مالک خواندند.
به راستی چه نام زیبنده ای، که بعدها روشن شد که او مالک بر خویشتن است، و مالک بر اراده و نفس و خویش است، و در پرتو همین سیطره و توان معنوی، در همه فراز و فرودها با موفقیت عبور کرده و پیروز شده است.
سیره نویسان، سلسله نسب او را چنین نگاشته اند: مالک بن حارث بن عبد یغوث بن مسلمة بن ربیعه بن حارث بن خزیمة بن نَخَع بن مُذحِج.بنابراین اگر مالک اشتر را نخعی می خوانند، از این رو است که ششمین جدش، نخع نام داشت، و اگر او را مُذحِجی گویند از این رو است که هفتمین جدش به همین نام بود.
دودمان نخع و مذحج در یمن می زیستند، و پس از ظهور اسلام، از پیشتازان یمن به سوی اسلام بودند، و شخصیت های بزرگی از این خاندان، از برجستگان اسلام در قرن اول اسلام شدند، و خدمات بسیار قابل توجهی به اسلام نمودند. بر همین اساس پیامبر (ص) فرمود: اکثر القبائل في الجنة مذحج؛ افراد قبیله مذحج در بهشت، از افراد همه قبیله های دیگر، بیشترند. مالک اشتر در یکی از رجزهای خود در نبرد صفین، قبیله مذحج را ستوده و چنین می گوید:
و لَستُ مِن حَيِّ رَبِیعَةَ و مُضَرُ
لَکِنَّني مِن مُذحِجِ الغُرِّ الغُرَرُ؛
(من از دودمان ربیعه و مضر نیستم؛ بلکه از قبیله فرزانه و برجسته مذحج می باشم.)
خاندان نخع در یمن ریشه دارترین و شریفترین قبیله در آن سامان بودند، مالک اشتر یکی از درخت های تنومند و بلند باغستان این خاندان است که بر شهرت و عظمت این خاندان افزود، و تا ابد، افتخار بزرگی برای این خاندان آورده است.
آغاز اسلام مالک اشتر
مالک اشتر در عصر رسول خدا (ص) در همان زادگاه خود، روستای بیشه یمن، اسلام را پذیرفت؛ ولی سال و چگونگی گرایش او به اسلام در تاریخ ضبط نشده است؛ اما از قراین به دست می آید، آن هنگام که در سال دهم هجرت، حضرت علی (ع) از طرف پیامبر (ص) به یمن رفت، و مردم آنجا را به اسلام دعوت کرد و سپس مردم دیگر یمن، گروه گروه مسلمان شدند. به احتمال قوی، یکی از آن گروهها، گروه دودمان نخع بودند، که مالک جزء آنها بود.
گواهی پیامبر (ص) به ایمان مالک اشتر
مالک اشتر مانند اویس قرنی پیامبر (ص) را ندید، ولی در عصر آن حضرت، در همان زادگاه خود (یمن) مسلمان شد، و در همان عصر جزء یاران پیامبر (ص) به شمار آمد. جالب اینکه: روزی در محضر پیامبر (ص) سخن از مالک به میان آمد، آن حضرت فرمود: إنّهُ لَمؤمِنٌ حقاً؛ مالک، قطعا مومن حقیقی است.
علامه سید محسن امین، پس از نقل این روایت می گوید: این گواهی، معادل گواهی سراسر جهان است؛ زیرا گواهی بزرگترین انسان جهان است و صدور این سخن در آن زمان که مالک اشتر جوان بود، بیانگر آن است که مالک اشتر در سنین جوانی در جایگاه رفیعی از ایمان قرار داشته است.
مالک اشتر، از زبان پیامبر (ص) به عنوان: مومن حقیقی و صالح معرفی شد. نتیجه این که: مالک اشتر چون رسول خدا (ص) را ندید، به عنوان اصحاب آن حضرت، از مهاجران و انصار نیست؛ بلکه از تابعین به شمار می آید؛ ولی در عصر پیامبر (ص) از مومنان صالح بود.
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کنیه و لقب مالک اشتر
مالک را از این رو که پسری به نام ابراهیم داشت با کنیه ابو ابراهیم می خواندند و نظر به این که در یکی از جنگ ها به پلک های چشمش آسیب رسید و آن را جابجا و دگرگون نمود، با لقب اشتر خواندند، زیرا عرب به کسی که از پلکهای چشمانش دگرگون می شود می گوید: «شتر عینُه» و گاهی او را با لقب «کبشُ العِراق»؛ قوچ عراق می خواندند، این لقب از این رو بود، که قوچ در یک گله گوسفند معمولا جلودار گوسفندها است، مالک جلودار و سردار و پیشتاز خاندان او که در کوفه می زیستند، دارای افراد برجسته ای مانند کمیل بود، و صمیمانه از او پیروی می کردند.
مالک اشتر» مردى بلند قامت و با هیبت بود و صدایى غرا و بلند داشت، و در نبردهاى بسیارى شرکت کرد و تجربه هاى خوبى در مسایل نظامى اندوخت و با تاکتیکهاى رزمى کاملا آشنا بود، دلاورى و شهامتش زبانزد موافقان و مخالفان گردید و کسى را یاراى هماورد شدن با او نبود . در هر نبردى که او حضور مىیافت، پیرزوى نصیب سپاهى مىشد که وى در آن حضور داشت و بر اثر لیاقتى که داشت، سرپرست قوم و قبیله خود به شمار آمد .
در زمان خلافت «عثمان» ، «ولید بن عقبه» که برادر مادرى عثمان بود، از سوى وى فرماندار کوفه گردید، اما این حاکم به ابتذال روى آورد فساد و منکرات را از حد گذراند به نحوى که خشم گروهى از مسلمانان را برانگیخت که «مالک اشتر» در راس آنان قرار داشت، اعتراض مالک و اعزام او به مدینه براى این که گزارش خلافکاریهاى ولید را به عثمان برساند، و پیگیرى مستمر در این خصوص موجب گردید که خلیفه سوم ناگزیر گردد ولید را از فرماندارى کوفه برکنار کند.
نقش مالک در جنگ جمل
در زمان خلافت امیر مؤمنان على علیه السلام در غائله «جمل» که توسط «طلحه» و «زبیر» تدارک دیده شد، مالک اشتر از آغاز تا پایان جنگ همراه حضرت على علیه السلام بود . او بود که با حضور در کوفه ابوموسى (والى این دیار) را عزل و مردم آن شهر را براى جنگ با حضرت على علیه السلام همراه ساخت . زیرا ابوموسى در فراهم آوردن نیروها و پیوستن آنان به امیر مؤمنان علیه السلام کارشکنى مىنمود .
حکمرانى مالک در مناطق مجاور شام
پس از پایان جنگ جمل حضرت على علیه السلام به حکم عدل و انصاف براى تمامى ایالات و مناطقى که تحت قلمرو حکومت اسلامى بود، فرماندارانى لایق تعیین کرد و به این مناطق گسیل داشت، در این برنامه امام موقعیت محل را با لیاقت اشخاص مىسنجید و هرکس را به جایى مناسب مى فرستاد . منطقه خطرناکى که معاویه چشم طمع به آن دوخته و حکامى را در آنجا نصب نموده بود، در جانب شام و حوالى آن قرار داشت بدیهى است فرماندار اعزام شده از ناحیه حضرت براى این سامان، لازم بود مردى شجاع، قوى و با بصیرت باشد تا بتواند از عهده دفع حیله هاى کارساز معاویه برآید، از این روى مالک اشتر را به حکومت آنجا منصوب نمود .
مالک بر تمام اوضاع آن نواحى مسلط شد و مردمان آن سامان را به ولایت و بیعت حضرت على علیه السلام فراخواند و آنچه را که رخ داده بود، ضمن نامه اى براى مولا و پیشواى خود گزارش نمود .
جنگ صفین و نقش مالک در این واقعه زبانزد است. وى در این جنگ جزء نادر افرادى بود که قاطعانه تا آخر خواستار ادامه نبرد بود و توطئه هاى امویان و نقشه هاى شوم «عمروعاص» و «معاویه» را به خوبى مى شناخت، به عنوان نمونه چون حضرت على علیه السلام و یارانش براى جنگ صفین حرکت کردند، در منطقه «رقه» که اکثریت آنان از امویان حمایت مىکردند، حضرت خطاب به مردمش فرمود: پلى برافرازید تا ما از روى آن عبور کنیم . آنها از پذیرش این تقاضا امتناع کردند، مالک اشتر به مردم گفت اگر چنین نکنید، شما را با شمشیر از میان خواهم برد و اراضى این دیار را ویران مىکنم و اموالتان را مصادره مىنمایم، آنها به هم نگریستند و از بیم این تهدید که یک تاکتیک سیاسى بود، پل را ساختند، حضرت على علیه السلام و یارانش با ساز و برگ و جنگ افزارها از روى آن عبور کردند و آخرین کس که از آن گذشت مالک بود، به دلیل این لیاقتها حضرت على علیه السلام وى را به فرماندهى پیشقراولان لشگر خویش برگزید و افراد قبلى را برکنار کرد که در نهج البلاغه (نامه 13) به این موضوع اشاره شده است . این نامه، شان، مقام و کیاست مالک و نیز اعتمادى را که حضرت به وى داشت، ثابت مىکند .
شهادت مالک اشتر به وسیله مامور نفوذی معاویه
معاویه یکی از غلامان آزاد شده عثمان به نام نافع را محرمانه دید، و به او گفت: خود را به مالک برسان به عنوان دوست و شیعه علی (علیه السلام) جا بزن و بعد در فرصت مناسب، او را با زهر مسموم کن.
مالک اشتر با همراهان به راه خود ادامه داد تا به قریه ایله که در کنار جاده بصره قرار داشت، رسید در همانجا نافع خود را به مالک اشتر رسانید و همواره با کمال تواضع در حضور مالک اشتر بود با او مانوس شد، تا آنجا که مالک از او پرسید، تو کیستی؟
نافع: از اهالی مدینه هستم.
مالک: از کدام دودمان؟
نافع: غلام آزاد شده عمر بن خطاب هستم.
مالک: کجا میروی؟
نافع: به مصر میروم.
مالک: برای چه به مصر میروی؟
نافع: برای تحصیل نان؛ زیرا در مدینه بر اثر بی کاری نتوانستم معاشم را تامین کنم.
مالک اشتر، دلش سوخت و فرمود:
همراه من باش و من معاش تو را تامین میکنم
مالک اشتر از قریه ابله، به سوی مصر حرکت کرد.
نافع همراه مالک به راه افتاد و به طور عجیب خود را شیعه معرفی میکرد، و مکرر از فضیلت و برتری حضرت علی (علیه السلام) سخن میگفت: و آنچنان خود را خوش چهره معرفی کرد که در قلب مالک جای گرفت و با هم به طور شدید همدم شدند، تا اینکه به شهر قلزم رسیدند.
در آنجا بانویی از دودمان جهینه، از مالک اشتر استقبال کرد و او را به خانه خود دعوت نمود و احترام شایانی به مالک کرد، هنگام غذا از مالک و همراهان پرسید، در عراق چه غذایی، غذای مطبوع است تا برای شما فراهم کنم.
مالک گفت: ماهی تازه
آن بانو، غذای مطبوعی از ماهی تازه فراهم کرد و نزد مالک گذاشت. مالک و همراهان از آن غذا خوردند،
سپس مالک به طور شدید تشنه شد، هر چه آب آشامید، تشنگیش برطرف نمیشد، در این فرصت نافع گفت:
برای رفع عطش، بهترین غذا عسل است مالک درخواست عسل کرد. نافع بیدرنگ رفت و شربت عسلی را که قبلا مسموم کرده بود، آن را با تردستی خاصی نزد مالک اشتر آورد. مالک از آن خورد، طولی نکشید که آثار مسمومیت در او ظاهر گردید و حالش منقلب شده و بستری گردید، در این میان نافع از تاریکی شب استفاده کرده و از آنجا گریخت، مالک امر کرد او را تعقیب کرده و دستگیر کنند؛ ولی او گریخته بود و تعقیب کنندگان به او دست نیافتند.
مالک همچنان منقلب بود تا در همان شب مظلومانه و غریبانه به شهادت رسید، و پیکر مطهرش در همان شهر قلزم به خاک سپرده شد، این ماجرا در سال ۳۸، هجری رخ داد و مالک در این هنگام، حدود ۷۰ سال عمر داشت.
سخن معاویه هنگام رسیدن خبر شهادت مالک
نافع خود را به شام رسانید و خبر مسموم نمودن مالک اشتر را به معاویه گزارش داد.
معاویه بسیار شاد شد: او قبلا به مردم شام گفته بود:
دعا کنید خدا مالک را بکشد! وقتی خبر شهادت مالک به معاویه رسید، به مردم شام گفت:
الا ترون کیف استجیب لکم
آیا نمیبینید که چگونه دعای شما به استجابت رسید؟!
سپس از طرف معاویه اعلام شد که مردم در مسجد اجتماع کنند، جمعیت بسیار وارد مسجد شدند. معاویه سخنرانی کرد و در این سخنرانی گفت:
کان لعلی بن ابی طالب یدان یمینان فقطعت احداهما یوم صفین و هو عماربن یاسر، و قد قطعت الاخری الیوم و هو مالک الاشتر
👈برای علی بن ابی طالب (علیه السلام) دو دست راست بود.
یکی از آنها در جنگ صفین بریده شد و آن عمار یاسر بود، و دیگری امروز بریده گردید و او مالک اشتر بود.
و نیز معاویه با شادی میگفت:
الا و ان للَّه جنودا من عسل
👈همانا خدا سپاهیانی از عسل دارد.
گفتار جانسوز امیر مومنان (علیه السلام) در سوگ مالک اشتر
هنگامی که خبر جانسوز شهادت مالک اشتر، به علی (علیه السلام) رسید، فرمود:
اناللَّه و انا الیه راجعون
خدایا او را در راه تو حساب میکنم! چرا که مرگ او از مصایب بزرگ روزگار است. خداوند مالک را رحمت کند، او به عهدش وفا کرد، و به راه شایسته اش رفت و با پروردگارش ملاقات نمود. ما با اینکه خود را آماده کرده بودیم که پس از مصیبت رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) صبر پیشه کنیم، با این حال مرگ مالک از بزرگترین مصایب بود.
جماعتی از دودمان نخع به محضر امیر مومنان علی (علیه السلام) آمدند: دیدند آن حضرت سخت ناراحت است و بی تابی میکند سپس فرمود:
للَّه درمالک وما مالک! و اللَّه لوکان جبلا لکان فندا، و لوکا حجرا لکان صلدا، لا یرتقیه الحافر ولا یوفی علیه الطائر.
پاداش مالک با خدا باد! مالک! اما چه مالک ! سوگند به خدا اگر کوه بود، کوهی بلند مرتبه و بی مانند بود، و اگر سنگ بود، سنگی سخت و محکم بود! و هیچ مرکبی نمیتوانست از کوهسار وجودش بالا رود، و هیچ پرنده ای به اوج آن راه نمییافت.
سپس فرمود: به خدا سوگند! مرگ تو جهانی (عراق) را در هم ریخت، و جهانی (شام) را شاد کرد!
علی مثل مالک فلتبک البواکی و هل موجود کمالک؟.
برای چون تویی باید گریه کنندگان بگریند. آیا شخص دیگری همچون مالک به وجود خواهد آمد؟!
علقمه بن قیس نخعی (از خویشان مالک) میگوید:
مدتی علی (علیه السلام) از مرگ مالک، محزون بود، و نشانه های اندوهی جانکاه از چهره اش دیده میشد که یقین کردیم صاحب عزا او است نه ما.
مغیره بن ضبی گفت:
لم یزل امر علی شدیدا حی مات الاشتر…
همواره تا مالک زنده بود: شوون حکومت علی (علیه السلام) استوار و پابرجا بود. وقتی که او رفت، ارکان حکومت علی (علیه السلام) (با رخنه خوارج و منافقان) دیگر سوی آن استواری را نداشت، و آقایی مالک در کوفه، بیشتر از آقایی احنف در بصره بود.
به امام عرض شد: برای شهادت مالک، سخت ناراحت و افسرده شده ای؟ امام در پاسخ فرمود:
اما و اللَّه هلاکه قد اعز اهل المغرب و اذل اهل المشرق.
سوگند به خدا! مرگش اهل مغرب شامیان را قدرت بخشید، و اهل مشرق (عراقیان) را خوار ساخت!
و آن حضرت چندین روز از فراق با قلبی غمبار گریه کرد و فرمود:
لا اری بعده مثله ابدا.
بعد از او، دیگر همانند او هرگز نخواهم دید!
ونیز فرمود:
«خداوند مالک را رحمت کند، او برای من همانگونه بود که من برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله بودم » .
و نیز فرمود:
«کاش در میان سپاه من دو نفر و بلکه یک نفر با مشخصات مالک بود که درباره مخالفان من چون او رای می داد» .
2.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
هفتمین روز از🌷چله دوازدهم🌷
و در دومین روز از ماه مبارک رجب
تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️
به نیابت از
بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
و
شخصیت بابصیرت
و ذوب در ولایت علوی
که امیرالمؤمنین علیه السلام در وصفش فرمود جایگاه او در نزد من مانند جایگاه من در نزد رسول خدا ست :
❣️ مالک اشتر ❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️
🌹🌹🌹🌹
تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️
و عرض سلام و ارادت خدمت
☀️امام زمان علیه السلام ☀️
#به_آرزوی_شهادت
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ