eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
8.8هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
حوزه را بر همه‌چیز ترجیح می‌داد! به‌گونه‌ای که واقعاً درک کرده بود، این مکان سربازخانه امام زمان(عج) است. علی پس از تحصیل در حوزه و با آغاز جنگ تحمیلی، وظیفه خود را در دفاع از اسلام و خاک این مرزوبوم تشخیص داد و اکنون او یک طلبه رزمنده شده بود که هم نبرد می‌کرد و هم تبلیغ.... علی یک دستش قرآن بود و دست دیگرش سلاح! از خصوصیات بارزشان اخلاص و دوری از خودنمایی و ریا بود. از فعالیت‌های خارج از منزل چیزی نمی‌گفت؛ یعنی این‌گونه نبود که باید بگوید چنین و چنان کردم. یکی از روزها که از جبهه به منزل باز می‌گشت، پیراهن خود را من داد و خواهش کرد مقداری از آن را که پاره شده بود، بدوزم. به او گفتم: مادرجان! چطور شده که پیراهنت پاره شده؟ در جواب من گفت: «به سیم خاردار...!» ناگهان سکون و گفت: «به جایی گیر کرده و پاره شده» حتی حاضر نبود که به ما بفهماند که من در جبهه چه کار می‌کنم و چه فعالیتی انجام می‌دهم و چه شد که زخمی شدم یا چه شد که پیراهنم پاره شده است. نمی‌گفت کجا می‌رود! چه می‌کند! حتی حاضر نبود در جبهه از او عکسی بگیرند. می‌گفت: «مگر می‌خواهیم خودنمایی کنیم!». خدا سرلوحه کارش بود. برای رضای او همه کار می‌کرد. جبهه که می‌خواست برود، گفتم: مادر کجا می‌روی؟ گفت: «همان‌جایی که همه می‌روند»، آخرین باری که او را دیدم در منزل بود و در حال عزیمت به جبهه که به من گفت: «مادر جان ممکن است فردا خبر شهادت مرا به تو برسانند»، حرفش را قطع کردم و گفتم مادرجان این چه حرفی است که می‌زنی! خدا نکند. شوهر خواهرت که شهید شد، کمم بود! حالا تو هم می‌خواهی بروی جبهه شهید شوی!؟ در جواب به من گفت: «بادمجان بم آفت ندارد:)» مصلحت جامعه را می‌دید و این شد که خدا او را برگزید و فیض شهادت را برایش انتخاب نمود. عاشق جبهه بود، از نیروهای اطلاعات و شناسایی بود. بارها از نواحی مختلف دست و سر مجروح شد. آخرین بار قبل از شهادتش که از ناحیه سر و دست‌ها مجروح شده بود، بلافاصله او را به بیمارستان انتقال می‌دهند، وقتی بالای سرش رسیدم به‌سختی صحبت می‌کرد، اما به میزان قدرت و توانایی‌اش می‌گفت: «مادرجان! فکر نکن که دیگر نمی‌توانم به جبهه بروم! همین‌که خوب بشوم، به جبهه برمی گردم
*نحوه شهادت او علی‌رغم اینکه تنی مجروح داشت و از ناحیه سر و چشم به‌شدت آسیب دیده بود، عازم منطقه شد و در منطقه بدر «هورالهویزه» درحالی‌که از نیروهای شناسایی بود، در ۳۱ مردادماه ۱۳۶۴ به آسمان شهیدان پر گشود. وقتی خبر شهادت پسرم را به من دادند، از خدا طلب صبر کردم و جمله «إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُون» را زمزمه کردم.
شهيد عليرضا نيله چي به كليه خواهران ايراني و مسلمان توصيه مي‌كنم كه حجاب را رعايت كنند، چون حفظ حجاب شده است يا اقوام نزديك است فرق نمي‌كند، نامحرم است و بر شما زنان مسلمان واجب است كه حفظ حجاب براي دشمن سنگين‌تر از خون شهدا است. زيرا حجاب است كه بهترين زينت براي زن است. آن كه نامحرم است. اين حرف‌ها بيهوده است كه دبير است يا از كوچكي با ما بزرگ شده، حجاب خود را رعايت كنيد و خود را از ديد نا محرم بپوشانيد. فدایی امام زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ #دعای_مکارم_الاخلاق فراز هفدهم  بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست،  و آبرویم را به توانگرى حفظ کن،  و قدر و منزلتم را به تنگدستى پست مفرما،  که از روزى خوارانت روزى طلبم،  و از اشرار خلقت عطایى خواهم،  تا به تعریف مایل شوم،  و به سرزنش آن که از من منع نماید مبتلا گردم،  درحالى که بخشش و منع عطا وقف حریم مقدس توست (و دیگران کاره اى نسیتند).       #ان_احسن_الحسن_الخلق_الحسن     
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویر مراسم باشکوه #تشییع پیکر روحانی همدانی 🔹مراسم تشییع پیکر روحانی مقتول در همدان، از میدان امام این شهر برگزار شد
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥صحبت‌های مظلومانه فرزند شهید طلبه همدانی از روز حادثه
﷽ سلام علیکم در هجدهمین روز از ☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️ مهمان شیر سامراء ❣️ شهید مهدی نوروزی❣️ هستیم . 👇👇👇 در این ۴۰ روز به نام نامی ☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف ☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام مهمان شهدایی هستیم که ❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند. در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر ✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود) ✅ انجام اعمال ماه شعبان به ویژه صلوات شعبانیه #المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
شیر سامراء ؛ شهید مهدی نوروزی شهرت آقا مهدی به قبل از شهادتش برمی گردد. به زمانی که حضور پررنگی در فرونشاندن فتنه سال 88 داشت و ضد انقلاب عکس او را در فضای مجازی با نام «حسین منیف اشمر» منتشر کرده بودند تا این شهید بزرگوار را از اتباع لبنانی دخیل در فرونشاندن فتنه معرفی کنند.
شهید مهدی نوروزی در ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ مصادف با نیمه شعبان به دنیا آمد. چندین مرتبه جهت مبارزه با وهابیت تکفیری به عراق اعزام شد و هنگامی‌که فرماندهان سپاه قدس نبوغ نظامی و شجاعت کم‌ نظیر او را دیدند، به‌عنوان فرمانده چند عملیات انتخابش کردند که هیچ‌کدام با شکست مواجه نشد و در آخر به‌عنوان فرمانده عملیات ویژه سامرا منصوب شد و در همین مقام به فیض شهادت نائل آمد. به گفته دوستان و آشنایانی که او را می‌شناختند، فردی خوش‌خلق بود و البته عاشق اهل بیت علیهم السلام بود که در راه عشق به اهل بیت زبانزد بود. آن گونه که فرماندهان نظامی شهید مدافع حرم مهدی نوروزی می‌گویند، مهدی در طی چند مرحله‌ای که به میدان مبارزه با تکفیری‌ها اعزام شد، شجاعتی عجیب و قابل تأمل از خود نشان داد و از نبوغ نظامی ویژه‌ای برخوردار بود. شهید نوروزی در آخرین مراحل حضورش در عراق به عنوان فرمانده عملیات ویژه سامرا منصوب شد که در آنجا به سبب شجاعت و دلیری‌های مثال‌زدنی‌اش «شیرِ سامرا» لقب گرفت. وی در روز شهادت امام صادق (ع) برای سومین بار راهی میدان جهاد شد و در ۲۰ دی‌ماه ۱۳۹۳ مصادف با روز میلاد رسول گرامی اسلام و رئیس مکتب شیعه جام شهادت را نوشید. و پس از انتقال پیکر پاکش به کشور در گلزار شهدای شهر کرمانشاه به خاک سپرده شد.
مادر شهید می گوید : قبل از به دنيا آمدن مهدي، خواب امام خميني را ديدم، برايم تحفه‌اي آورد و گفت كه من كنار شما هستم. 15 خرداد، نيمه شعبان 1361، ‌مصادف با قيام خونين، مهدي به دنيا آمد. فرزند سوم خانواده نوروزي بود اما پدرش علاقه عجيبي به مهدي داشت و مي‌گفت او با بچه‌هاي ديگرم فرق دارد. مهدي خيلي زودتر از آنچه بايد بزرگ شد. از همان دوران هم وارد بسيج شد و فعاليت‌هاي خودش را آغاز كرد. سن او براي عضويت در بسيج كم بود و مي‌خواست كه شناسنامه‌اش را دستكاري كند كه با وساطت پدرش بالاخره عضو بسيج شد. همه كارهايش را طوري برنامه‌ريزي مي‌كرد كه به مسجد و مكبر بودنش برسد. مهدي 6سالش بود كه مخفيانه به جبهه هم رفت. يك‌بار كه برادرم براي خداحافظي آمده بود خانه ما، مهدي رفت و پشت وانت برادرم ميان وسايل و پتوها پنهان شد. با برادرم رفته بود خط. ما هم خيلي دنبالش گشتيم، نگرانش شده بودم. تا اينكه ديديم برادرم مهدي را آورد به من گفت: «اين بچه را كنترل كن.» مهدي اما چندباري با همين شگرد، خودش را به عمليات‌ها رسانده بود. آخرين عملياتي هم كه رفت، عمليات مرصاد بود. مهدي نترس بود و شجاع. از همان بچگي هم روحيه مبارزه داشت. وقتي هواپيماها بمباران هوايي مي‌كردند، همه پنهان مي‌شدند و مهدي با اسلحه چوبي كه براي خودش درست كرده بود به حياط خانه مي‌دويد و هواپيماهاي دشمن را نشانه مي‌گرفت و مي‌گفت «من بروم اين هواپيما را بندازم.» من هم به دنبالش تا نكند آسيبي ببيند. هر چه بزرگ‌تر مي‌شد، فعاليت‌هايش بيشتر مي‌شد. نگران حضرت آقا بود و بارها براي آقا گريه مي‌كرد و مي‌گفت امام‌مان تنهاست. در فتنه 88 جگر مهدي خون شد. وقتي بعد‌ها از مجاهدت‌هايش در دفع فتنه شنيدم به او تبريك گفتم. به مهدي گفتم: «روله الهي خدا آنقدر به تو عمر بده كه خدمت به رهبر و نظامت كني.» مهدي هم مي‌گفت: «مادر براي شهادتم و براي اينكه من هرگز امامم را تنها نگذارم، دعا كن.» مي‌گفت دعا كن از خط ولايت فقيه خارج نشوم.