دست بر سینه، به زیارت #"شهــــــداء" می رویم...
بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
روزتون شهدایی ✋
﷽
سلام علیکم
در بیست وهشتمین روز از
☀️ #چله_مهدوی_حسنی ☀️
مهمان
❣️ شهید مصطفی ردانی پور❣️ هستیم .
👇👇👇
در این ۴۰ روز به نام نامی
☀️ حضرت بقیة الله عجل الله فرجه الشریف
☀️ و امام حسن مجتبی علیه السلام
مهمان شهدایی هستیم که
❣️سرّی آشکار شده با امام زمان علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام دارند.
در این ۴۰ روز مراقبت می کنیم بر
✅ دعای مکارم الاخلاق (حداقل روزی یک بند آن قرائت شود بطوریکه در طول این ۴۰ روز دوبار کل دعا خوانده شود)
✅ انجام اعمال ماه رمضان ویژه صلوات ماه رمضان
#المستغاث_بک_یا_صاحب_الزمان
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🔰ماه رمضان و شهــدا
🌷ماه رمضان را آمده بود خانه...
به علی می گفت:
«امسال ماه رمضان از خدا احدی الحسنیین را خواستم؛ یا #شهادت یا #زیارت.»
🌷هر شب با موتور علی می رفتند دعای ابوحمزه، هر سی شب...
وقتی دعا را می خواندند، توی حال خودش نبود، ناله می زد، داد می کشید، استغفار می کرد، از حال می رفت.
🌷از دعا که برمی گشتند،گوشه ی حیاط، می ایستاد #نماز_شب می خواند.
زیر انداز هم نمی انداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد، با همان حال، العفو می گفت، گریه می کرد، میگفت « ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم میشم.»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور🌷
📚یادگاران جلد هشت
کتاب شهید ردانی پور، ص ۷۵
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🔰ماه رمضان و شهــدا 🌷ماه رمضان را آمده بود خانه... به علی می گفت: «امسال ماه رمضان از خدا احدی الحس
👤مصطفی ردانی پور
👶🏻متولد 1337/1/1 . اصفهان
📚تحصیلات:حوزه علمیه
🎫آخرین درجه:فرمانده قرارگاه عملیاتی فتح(تیپ سوم صاحب الزمان(عج))و فرمانده پنج لشکر.پیش از شهادت:به خواست خود بسیجی تک تیرانداز در گردان پیاده!!!!!!
طلبه بود، مبلغ، نوحه خوان، فرمانده، بسیجی، چند روزی هم همسر.
همه اینها را که کنار هم میگذاری میبینی ردانی پور با آنهایی که اسمشان را در جنگ زیاد شنیده ای فرق هایی دارد. شاید همین تفاوتها او را از پشت نیمکت مدرسه به شاگردی کفاش محل، از هنرستان کشاورزی اصفهان به حوزه علمیه ی قم و از تبلیغ در کردستان به جبهههای جنوب کشاند.
مصطفی ردانی پور فرماندهی است که کمتر نام او را شنیدهای. شاید چون کمتر فرماندهی کرد. روز ۱۵ مرداد ۶۲ در عملیات والفجر 2 درست بعد از اینکه فرماندهی را کنار گذاشت روی ارتفاعات حاج عمران... تنها جنگید... تنها شهید شد و تنها ماند، همان طور که خودش خواسته بود.
توسل شهید ردانی پور به امام زمان ارواحنا فداه
مصطفی دعای کمیل را در بهترین حالت خواند و به قول معروف سیم بچه ها وصل وصل بود. پس از یکی دو ساعت که دعا تمام شد، مصطفی بدون اینکه از حالت دعا خارج شود، با پای برهنه و با گریبان چاک شده به طرف بیابان در جهت شرق که در انتها به آب گرفتگی هور شادگان ختم می شد، مهدی گویان شروع به دویدن کرد. یاران او نیز همصدا و گریان حرکت می کردند. حالت عجیبی بود. صدای سربازان امام(عج) در بیابان می پیچید:« یابن الحسن کجایی، آقا چرا نیایی؟…» چند کیلومتر این دویدن و استغاثه در زیباترین صورت ادامه داشت. مصطفی آن قدر رفت تا حتی از هیاهوی جبهه هم دور شد و آنها که کشش داشتند با او همراه بودند. در نقطه ای سجاده ای پهن کردند، بسیار تمیز و زیبا، زیر سجاده نیز پتویی سیاه از همان پتوهای سربازی. و بچه های امام گرداگرد سجاده را احاطه کردند و صدای آنها به عرش می رسید. مصطفی توسل را رها نمی کرد و می گفت:« آقا جان باید در جمع حاضر شوید، ما غریبیم. بی یار و یاوریم.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
توسل شهید ردانی پور به امام زمان ارواحنا فداه مصطفی دعای کمیل را در بهترین حالت خواند و به قول معرو
ايشان با ياد امام زمان (عج) انس و الفتي خاص داشت، در مناجاتها و دعاها سوز و گدازش به خوبي مشهود بود، لذا همواره سفارش ميكرد:
«آقا امام زمان (عج) را فراموش نكنيد و دست از دامن امام و روحانيت نكشيد.»
از خصوصيات بارز آن شهيد در طول خدمتش، توجه به دعا و مناجات با خدا بود و كمتر وقتي پيش ميآمد كه از تعقيبات و نوافل نمازها غفلت كند.
او به قدري به دعا و زيارات اهميت ميداد كه حتي در وصيتنامهاش نيز سفارش ميكند كه به هنگام دفنم زيارت عاشورا و روضهي حضرت زهرا (س) را بخوانيد.
چشم به مقام و موقعيت و مال و منال دنيا ندوخت و براي احياي آيين پاك خداوندي و ياري و دستگيري مظلومان، سختيها را به جان خريد و در اين راه از جان عزيزش گذشت.
شهيد ردانيپور همواره نزديكان خود را در بعد تربيتي افراد خانواده مورد سفارش قرار ميداد و در وصيتنامهي خود براي آنان تأكيد كرده است:
«همواره آنها را عليگونه و زهراگونه تربيت نماييد تا سعادت دنيا و آخرت را به همراه داشته باشند.»
#شهیدانه
شهدا بهترین الگو در انتظار
رفتم داخل .. به نگهبان گفتم با
فرمانده تون کار دارم ..
⚡️گفت الان ساعت ۱۱ هست و ملاقاتی قبول نمی کنن
⚡️رفتم در اتاقش رو زدم ..رفتم داخل
👌روی سجاده نشسته بود و داشت ذکر میگفت ..
😭چشماش سرخ بود و خیس اشک .
😔رنگ به رو نداشت . نگران شدم ..
✅گفتم مصطفی چیزی شده ؟ خبری شده ؟ کسی طوریش شده ؟
🌹سرش رو انداخت پایین ، زل زد به مهرش و دانه های تسبیح رو یکی یکی رد میکرد ..
آهی کشید و گفت از ساعت ۱۱ تا ۱۲ رو مخصوص خدا گذاشتم ..
میشینم ، فکر میکنم و نگاه میکنم به کارهای خودم ..
🌹از خودم میپرسم . مصطفی کارهایی که کردی برای خدا بوده یا برای دل خودت ؟
صداش بغض داشت ، بغضی که به زحمت نگهش داشته بود..
💐دلم به حال خودم سوخت ، من کجا و مصطفی کجا !!
🌹شهید مصطفی ردانی پور🌹
✅📣آیت الله سعادت پرور (ره) :
👈اگر نفس را آزاد گذاشتید و مراقب آن نبودید و محاسبه اعمال نکردید و دوش به دوش غفلت ، عمر رو گذارندید از سوء خاتمه(بد تمام شدن عمر بترسید)
👇👇👇
عـــــروسی شــیرین تر از عــــسل😍
سردار شهید مصطفی ردانی پور – فرمانده قرارگاه فتح که در عملیات والفجر ۲ جاویدالاثر شد🍃
می خواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسه اول رفته بود سراغ اهل بیت☺️
یک کارت نوشته بود برای امام رضا(ع) مشهد.یک کارت برای امام زمان (ارواحنا فداه ) مسجد جمکران
یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا (س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه
قبل از عروسی بی بی اومده بود به خوابش! فرموده بود:
چرا دعوت شما را رد کنیم ؟ چرا به عروسی شما نیایم ؟ کی بهتر از شما ؟ ببین همه آمدیم ، شما عزیز ما هستی”
چه عروسی میشود آن عروسی🌹😍
او هميشه اعمال خود را ناچيز ميشمرد و بر اين مطلب تأكيد داشت كه ميخواهد رفتنش به جبههها و گام برداشتن در اين مسير، صرفاً براي خدا باشد. به لطف و كرم عميم خداوند اميدوار بود و هميشه دعا ميكرد تا مجاهدهاش كفاره گناهانش شود.
دو هفته پس از ازدواج، صدق و تلاش اين روحاني عارف و فرماندهي شجاع در عمليات والفجر 2 به نقطهي اوج رسيد و عاشقانه رداي شهادت پوشيد و به وصال محبوب نايل شد. بدينسان در تاريخ 15/5/62 بر پروندهي افتخارآفرين دنيوي يكي ديگر از سربازان سلحشور سپاه امام زمان (عج)، با شكوهي هر چه تمامتر، مهر تأييد نهاده شد و جسم پاكش در منطقهي حاج عمران مظلومانه بر زمين ماند و روح باعظمتش به معراج پركشيد؛ گرچه تا اين تاريخ نيز ايشان در زمرهي شهداي مفقودالجسد است.
وي كه بارها در جبهههاي نبرد مجروح گرديده بود و اغلب تا سرحد شهادت نيز پيش رفته بود، در حقيقت شهيد زندهاي بود كه همواره به دنبال شهادت، عاشقانه تلاش ميكرد.
اين جمله از اولين وصيتنامهاش براي شاگردان و رهروانش به يادگار ماند:
«عمامهي من كفن من است.»