الحقنی بالصالحین«یرتجی»
سلام علیکم ان شاالله قرار است در 🌟 #چله_کرامت_قرآنی🌟 خادم القرآن باشیم بواسطه ی انس با قرآن👌 👈 م
شانزدهمین روز از چله ی
چهاردهم مهمان سفره ی
❣ شهیدسید حسین آملی❣
هستیم
👇👇👇
معشوقه به سامان شد....
تا باد چنین بادا ....
#جانباز_سید_حسین_آملی بعد از سی و پنج سال رو به سینه خوابیدن بر روی تخت،
به آسمان پر کشید...
🕊🕊🕊
جانباز #قطع_نخاع_گردن که باشی
دوپایت در خاک جبهه جا مانده باشد
#سرطان هم که داشته باشی
به علت نارسایی کلیه
#دیالیزهم که بشوی
#زخم_بستر هم که داشته باشی
و شهدا🌷 غبطه تو را خواهند خورد
و وای بر ما که از #تو غافل شدیم
❣#سیدحسین_آملی بعد از سی و سه سال رو به سینه خوابیدن بر روی تخت، پر کشید...🕊
🌷سیدجان شهادتت مبارک🌷
حاج سیدحسین آملی متولد سال 1344، در تاریخ 17 خرداد 1363 منطقه مریوان بر اثر اصابت گلوله به مقام جانبازی نائل آمد.
برادر این جانباز رشید اسلام نیز در سال ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید و همسرش که خود نیز خواهر شهید موسی احمدی قاجاری است، با وجود شرایط جانبازی با وی ازدواج کرد.
جانباز شهید سید حسین آملی در دوران حیاتش درخصوص جانبازیش اظهار کرده بود: خدا نکند که پشیمان بشوم؛ همه اینها خواست خداست. لطف خدا به بندگانش زیاد است. در مورد من هم مصداق آن شعر معروف که «خدا گر ز. حکمت ببندد دری، ز. رحمت گشاید در دیگری» اینقدر در این سالها برای من دوستان خوب و با معرفت فرستاده که همه خلاءهای زندگی من را پر کردهاند و هیچوقت احساس تنهایی نکردهام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین صحبتهای سید حسین آملی در دانشگاه ساری که چند روز پیش بعد از ۳۳ سال بر روی سینه خوابیدن شهید شد:
این دنیا گذراست ... توی این ۳۳ سال چیزی جز زیبایی و قشنگی ندیدم چون من با خدا معامله کردم اگر با خدا معامله کنی هیچ سختی نداری
فقط یک کلام
چیزی جز #زیبایی و#قشنگی ندیدم
سال 1362 قبل از اجرایی شدن عملیات والفجر4 همراه با برادر همسرم به کردستان اعزام شدیم و در والفجر4 شرکت کردیم. اعزامهای ما داوطلبانه و بسیجیوار بود. فروردین سال 1363 برادر همسرم قبل از اعزام مجددش برای خداحافظی پیش من آمد و از رفتنش گفت. من هم گفتم صبر کن. سریع رفتم با لباس کارم عکس گرفتم و رفتیم سپاه و من هم ثبت نام کردم تا فردا همراه ایشان راهی شوم. نهایتاً خرداد ماه 1363 در منطقه مریوان محور جاسوسان مجروح و قطع نخاع شدم.
در روند یکی از عملیاتهای ضربتی در محور جاسوسان بر اثر اصابت گلوله به پایین ارتفاعات پرت شدم که گردنم به شدت آسیب دید و به بیمارستان شهید بقائی منتقل شدم. اما کمی بعد هر دو پایم سیاه شدند و پزشکان به ناچار قطعشان کردند. هر دو کلیهام هم به مرور زمان از کار افتاد و خیلی جزئی کار میکنند و در حال دیالیز هستم.
از سال 1363 تا امروز چیزی حدود 33 سال است که با شرایط سخت قطع نخاع بودن دست و پنجه نرم میکنید. با این شرایط سخت چطور زندگیتان سپری میشود؟
شرایط سخت! شرایط من اصلاً سخت نیست. همه زندگی میکنند و من هم مانند همه مردم زندگیام را دارم
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
در روند یکی از عملیاتهای ضربتی در محور جاسوسان بر اثر اصابت گلوله به پایین ارتفاعات پرت شدم که گردن
بهترین خاطرهام مربوط به دیدار با امام خامنهای عزیز در سال 1393بود که خداوند روزی من کرد. حال و هوایی که در این دیدار بود اصلاً گفتنی نیست. حسی که باز هم آرزو دارم لمسش کنم و دیدار با ایشان مجدد روزیام شود.
همیشه ابتدا از لطف خدا و نگاه ائمه اطهار و 14 معصوم سپاسگزار بودم و هستم. در کنار همه اینها اما نمیتوان وجود همسرم را نادیده گرفت؛ کسی که در رشد و تقویت روحیهام تأثیر بسیاری داشته است و حضورش باعث شده که من تحملم بیشتر باشد. من هر چه بگویم کم گفتهام و با هرچه بخواهم جبران کنم نمیتوانم. تنها جابهجا کردن من که وزنم هم زیاد است خودش سخت است اما همسر مهربانم با محبت من را جابهجا میکند وهفتهای سه باربه تفریح میبرد. قم، مشهد. همه کارهای من را هم خودش انجام میدهد و همه اینها جز به عشق و صبوری ممکن نیست. من دوستان زیادی دارم. همین پذیرایی از این دوستان و آمدن و رفتنهای ما خیلی برای ایشان زحمت است اما همه اینها را با عشق انجام میدهند. در نهایت از همه شما التماس دعای عاقبت بخیری دارم.
من این جانباز یام را برای آخرت خودم هزینه کرده ام. خدا به این کار من نیاز نداشت. من نیاز به این جانبازی داشتم و همیشه خدا را شکر میکنم. من ناراحت نیستم. شهید یک بار شهید میشود و میرود اما جانباز هر روز شهید میشود. من این را هم میگویم لیاقت ندارم هر روز تا مرز شهادت میروم و باز هم الحمدلله از این وضعیت راضی هستم. شاید باور کردنش برای شما سخت باشد یا بگویند که من اغراق میکنم و حقیقت را مطرح نمیکنم. اما آن کسی که باید باور کند خدا است و آن کسی که باید خدا را شکر کند من هستم که همین جانبازی شاید سبب خیر شده و من را از خیلی از فسادها و تباهیها در امان نگه داشته است.
جانباز «سید حسین آملی» که سال ۶۲ در منطقه مریوان کردستان از ناحیه نخاع آسیب دیده و دو پای وی بر اثر جراحت قطع شده بود، صبح روز۲۹ فروردین همین امسال
در بیمارستان امام خمینی (ره) ساری به قافله شهدا پیوست.
صلوات ضراب اصفهانی.mp3
11.79M
متن صلوات در مفاتیح
در اعمال روز و عصر جمعه
1_30997413.pdf
434K
#متن_صلوات_ابوالحسن_ضراب_اصفهانی
#سيد_ابن_طاووس ميفرمايد:
اگر از هر عملي در عصر جمعه غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهاني غافل نشو چرا كه در اين دعا سري است كه خدا ما را بر آن آگاه كرده است.
🍃🌸
✅ اگه دنبال یه راه نجات مطمئن میگردی، #قرآن بهترین راه نجاته👇
⚡️إِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدی لِلَّتی هِی أَقوَم (اسراء/۹)
💢 این قرآن به راهی هدایت میکند که استوارترین راههاست.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
سلام علیکم ان شاالله قرار است در 🌟 #چله_کرامت_قرآنی🌟 خادم القرآن باشیم بواسطه ی انس با قرآن👌 👈 م
هفدهمین روز از چله ی
چهاردهم مهمان سفره ی
❣ شهید حسن دانش❣
هستیم
👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت سوره حمد با صوت دلنشین شهید حسن دانش👆👆
، مادر شهید حسن دانش
قاری برجسته کشورمان شهادت فرزندش در سرزمین منا را خواست الهی دانست و افزود: شهادت پسرم را به من تسلیت نگویید، تبریک بگویید.
وی ادامه داد: خوشحالم که خداوند این جایگاه را به پسرم داد که در این بعد تکریم شود.
این مادر با اشاره به خوابهای متعددی که بعد از شهادت پسرش دیده شده، افزود: زمانی که یکی از همسایگان خواب دید که فرزندم در حال قرائت قرآن بوده و از دهان وی گل محمدی بیرون میرفته دست از گریه و زاری برداشتم و خودم را به خدا سپردم.
:شهید «حسن دانش» قاری بینالمللی قرآن کریم و از اعضای کاروان قرآنی جمهوری اسلامی ایران روز دهم تیرماه 56 دریک خانواده مذهبی و متدین در یزد متولد شد، از سن سه چهارسالگی به همراه مادرش در جلسات قرانی شرکت می کرد و به قرآن بسیار علاقمند بود. شهید دانش از قاریان برتر و بین المللی کشور بود که در دوم مهرماه 94 در فاجعه منا به شهادت رسید،
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
:شهید «حسن دانش» قاری بینالمللی قرآن کریم و از اعضای کاروان قرآنی جمهوری اسلامی ایران روز دهم تیرما
حاج حسن در سال ۱۳۹۰ پس از رسیدن به مقام پنجم مسابقات بینالمللی قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران، به مسابقات بینالمللی قرآن کریم کشور تونس اعزام شد و در آنجا به کسب رتبه برتر نایل آمد.سه سال بعد هم در اسفندماه ۱۳۹۳ در سی و هفتمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران به رتبه نخست بخش قرائت تحقیق دست یافت و به عنوان نماینده ایران در سی و دومین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران شرکت نمود که در این مسابقات نیز موفق به کسب مقام اول گردید.
همسرم برای موفقیت در مسابقات قران تلاش زیادی می کرد البته هدف وی مطرح شدن و دیده شدن در سطح دنیا و کشور نبود بلکه می خواست به شاگردانش بفهماند که یک قاری شهرستانی هم می تواند در سطح کشور و یا حتی بین المللی هم بدرخشد و از اینکه به هدفش رسید بسیار خوشحال بود و موجب شد که شاگردانش هم پشت کاری بیشتری پیدا کنند و به دور از دغدغه و با اعتماد به نفس در مسابقات شرکت کنند. من از اینکه همسرم در مسابقات رتبه کسب کرده بود بسیار خوشحال بودم و همیشه برای موفقیت وی همراهش بودم
استاد شهید حسن دانش، نخبه قرانی استان یزد که از سوی بعثه مقام معظم رهبری به سرزمین وحی اعزام شده و در جریان فاجعه منا در زمره مفقودشدگان قرار گرفته بود، شناسایی و صبح روز دوازدهم مهرماه به همراه 113 جانباخته دیگر حادثه منا، وارد تهران شد.
مراسم تشییع پیکر قاری بین المللی قرآن و نفر اول مسابقات بین المللی قرآن کریم تهران که در فاجعه اندوهبار منا به سوی خدا پرکشید،از حسینیه امیر چخماق به سمت امامزاده جعفر با حضور پرشکوه مردم دارالعباده یزد انجام شدوسپس در میان حزن و اندوه تشییع کنندگان، در امامزاده جعفر یزد آرام گرفت.
قبل از رفتن به عارفه و مائده (دو دخترم) گفت: "مراقب مادرتان باشید و به حرفش گوش بدهید تا من برگردم "او با خنده سفارش مرا به فرزندانمان می کرد و حالا برعکس ان اتفاق افتاده و من باید در نبود او مراقب دو دخترم باشم.
در مکه که بود دائما تماس می گرفت و احوال ما را جویا می شد دلتنگی برای خانه و خانواده در گفتارش کاملا مشخص بود و می گفت: بارها سفر رفته ام و از شما دور بودم اما نمی دانم چرا این دفعه این قدر دل تنگتان شده ام ، هر روز تقریبا تماس می گرفت.
آخرین تماس همسرم سه شنبه شب - شب قبل از فاجعه منا - ساعت 21:30 بود که مفصل با هم به صورت تصویری صحبت کردیم، بچه ها هم که بسیار دلتنگ بابا شده بودند با پدرشان صحبت کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظات آخر شهید حسن دانش👆👆
قبل از چهلم همسرم با وجود مخالفت شدید خانواده ام به خاطر فرزندانم به خانه خودم برگشتم ، خانه بدون حسن صفا نداشت و برایم سخت بود، تا یک ماه چه شب هایی را تا صبح بیدار بودم و از گریه و ناراحتی خواب به چشم هایم نمی امد ، وقتی بچه هام می خوابیدند، در خلوت با همسرم حرف می زدم ، یک جمله به حسن می گفتم و یک جمله با خدا نجوا می کردم و به خدا می گفتم خدایا اگر صلاح تو این بود که حسن مرا نزد خودت ببری ، من هم به صلاح و حکمت تو راضی هستم ...الان من و فرزندانم وجود خدا و حسن را در خانه حس می کنیم. شکر که مرا در این امتحان قرار داد. اکنون در وجود عارفه و مائده به برکت قرآن آرامشی نهفته است که این آرمش را در دیگر کودکان کمتر می بینم ، فرزندانم از دوران جنینی و بدو تولد با اوای قرآن اشنا هستند. صدای پدرشان کاملا می شناسند و با شنیدن صدای حاج حسن از رادیو یا تلویزیون بهانه پدرشان را می گیرند به آنها می گوییم: بابایی در بهشت منتظر ماست باید در پناه قرآن خوب بمانیم تا پیش او برویم.