eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
231 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴 بر امام حسن عسکری علیه السلام 🔹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِيِّ الصَّادِقِ الْوَفِيِّ النُّورِ الْمُضِي ءِ خَازِنِ عِلْمِكَ وَ الْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ وَ وَلِيِّ أَمْرِكَ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِينَ وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ وَ أَوْلادِ رُسُلِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ 🔸خدايا درود فرست بر حسن بن على بن محمّد، نيكوكار، پرهيزگار، صادق، وفادار، نور تابنده، خزانه دار دانشت، به ياد اندازه توحيدت، و ولىّ امرت، و يادگار پيشوايان دين، آن راهنمايان رشد يافته، و حجّت بر اهل دنيا، پس بر او درود فرست، اى پروردگار، برترين درودى كه بر يكى از برگزيدگان و حجّت هايت، و اولاد رسولانت فرستادى، اى معبود جهانيان. 📚مصباح المتهجد .امام.حسن.عسکرے 🚩| @shahid_sajad_zebarjady
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهل روز همنشینی با #محبت_محمد_و_آل_محمد #حب_الحسین_یجمعنا تلاوت ۴۰ روزه #زیارت_اربعین همنوا با زائرین حسینی به #امید_ظهور حماسه اربعین ؛ #شاهراه_ظهور
روز شهات حضرت رقیه(س) بود که به سوریه اعزام شد. ظهر روز اعزام به سرعت به خانه آمد. آش رشته که دوست داشت برایش پختم. با فاطمه خدا حافظی کرد و به اصرار من، یک ظرف آش برای زهرا درب مدرسه برد و خداحافظی آخر با دختر کوچکش را به یک لحظه کوتاه و درب مدرسه خلاصه کرد و رفت….. به او گفتم عزیز جان کی برمی گردی، می گفت: یک ماه، دو ماه، سه ماه و شاید هیچ وقت و تاکید داشت که کسی متوجه نشود که به سوریه رفته و گفت به بچه ها بگو بابایتان مشهد است. وقتی از خانه رفت به فاطمه با شوخی گفت: « به همه بگو بابای من مرد بود، مرد » چمدانش را که روی زمین می کشید انگار قلب من را با خودش می برد و حسی به من می گفت حاجی دیگر بر نمی گردد و به این خاطر در سفر آخرش حس و حال نوشتن نامه برایش را نداشتم و شمارش روزها از دستم خارج بود. ارادت خاص به اهل بیت داشت و همیشه می گفت، مجلس ختم من را در روز شهادت امام حسن عسگری(ع) بگیرید. شب شهادت امام حسن(ع) وصیت نامه اش را در حلب نوشت و روز شهادت امام حسن عسگری(ع) به شهادت رسید. شب شهادت امام محمد باقر(ع) خبر شهادتش را به ما دادند و روز شهادت امام جواد(ع) وسایلش را برای ما آوردند.
همسر شهید 👇👇 ۲۶ آبان ۵۵ به دنیا آمد و در ۲۹ آذر ۹۴ برای همیشه آسمانی شد. حاصل زندگی من با حاج محمود دو دختر به نام های فاطمه و زهرا بود زیرا همسرم علاقه بسیار به حضرت زهرا داشت و در زمان تولد فاطمه یک تابلوی یا فاطمه الزهرا را به من هدیه داد و حتی برچسب های یا فاطمه را بر در و دیوار خانه زده بود و آرزویش نداشتن قبر مانند مادرش زهرا(س) بود که به آرزویش رسید و پیکرش در سوریه ماند.
شهید محمود شفیعی یکی از شهدای مدافع حرم است که از سال 80 مشغول فعالیت‌های جهادی در مناطق محروم غرب کشور بوده است به‌گونه‌ای که در کنار فعالیت‌های عمرانی از فعالیت‌های فرهنگی ـ تربیتی در قبال مردم منطقه و نیروهای جهادی همراه خود غافل نبوده است همچنین در طول مدت مبارزه با تروریستها در سوریه رسیدگی به اوضاع زندگی محرومان سوری دغدغه ایشان بوده و حتی به‌صورت شبانه به همراه همرزمانش برای محرومان منطقه وعده غذایی آماده می‌کرده است. شهید محمود شفیعی علاوه بر فعالیتهای فرهنگی ـ تربیتی در اسلامشهر و فعالیتهای مستمر جهادی در کرمانشاه در چندین سال نیز در شهرستان پیشوا مشغول فعالیتهای فرهنگی ـ تربیتی بوده است.شهید شفیعی برای مبارزه با تروریستهای تکفیری دو بار به سوریه اعزام شد و در تاریخ 29 آذر 94 در جبهه دفاع از حریم اهل بیت در سوریه شهد شیرین شهادت را نوشید.
بازگشت بعداز دو سال پیکر مطهر شهید مدافع حرم حاج محمود شفیعی از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5d8e2d654728d71f1b03e674_-3321447773618218868.mp3
2.94M
🔺امام حسن عسکری(ع) هرگز به حج مشرف نشدند چون ... #نماهنگ ▪️دوستان‌تان را نیز مهمان کنید؛ کانال حرم امام رضا علیه السلام ┄┅─═◈═─┅┄
▪️به بهانه ی شهادت امام حسن عسکری (ع)؛ 🔴 "عسکری" صحیح است یا "عسگری" !؟ 1. عسگری به معنای عقیم و بی‌دانه است؛ همانطور که انگور عسگری به جهت بی دانه بودنش به این نام مشهور شده است. لذا دشمنان از این شهرت برای اثبات عقیم بودن امام و عدم وجود امام زمان استفاده میکرده و میکنند! 2. در حالیکه عسکر محله‌ای بوده در شهر سامرا که لشکرگاه و محل توقف سپاه خلفای عباسی در آنجا قرار داشت. 3. خلفای عباسی برای زیر نظر داشتن فعالیت‌های فرهنگی، علمی و سیاسی امام هادی(علیه السلام)، آن حضرت را در سال 236 ه.ق از مدینه به سامرا انتقال و در محله عسکر سکونت دادند. چون امام حسن عسکری (علیه السلام) و پدر بزرگوارش امام هادی(علیه السلام) در محله عسکر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی می‌کردند، به « » لقب یافتند و این لقب مشترک بین آن حضرت و پدرشان امام هادی(علیه السلام) است و آنها را عسکریین گفته‌اند. 4. اگر بنا بود این لفظ به (گاف) نوشته یا تلفظ شود، باید امام هادی نیز عقیم می‌بود و از نعمت فرزند محروم تلقی میشد. 5. از سوی دیگر عسکر لفظی عربی است و اصولا در زبان عربی حرف گاف وجود ندارد. پس آنچه صحیح است، عسکری (با کاف) است، نه عسگری (با گاف). 6. در به وجود آمدن شایعه عقیم بودن حضرت، عوامل مختلفی چون خلفای عباسی، جعفر کذاب و فردی به نام زبیری تاثیری به‌سزا داشتند. 7. شایسته است با بازنشر این مطلب در ترویج کلمه صحیح عسکری به جای عسگری کوشش نماییم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قیامتےاسٺ گمانم قیامٺ #مهدےاسٺ جهان‌محیط وسیع #ڪرامٺ مهدےاسٺ زمان، زمانِ شروع #زعامٺ مهدےاسٺ غدیر دوم شیعہ، #امامٺ مهدےاسٺ #آغاز_امامٺ‌_حضرٺ_ولےعصر💝 #مهـدے_عج💝 #مبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸امروزباهم زمزمه کنیم🌸🌸 📿 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، 💍 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، 📿 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، 💍 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، 📿 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم 💍 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ . ♻️ دعای غریق ♻️ ♡🌸 دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان 🌸♡ یا اَللَّهُ یا رَحْمن 💠یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک 🌦 إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً 🌦 🌷 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌷
چهل روز همنشینی با #محبت_محمد_و_آل_محمد #حب_الحسین_یجمعنا تلاوت ۴۰ روزه #زیارت_اربعین همنوا با زائرین حسینی به #امید_ظهور حماسه اربعین ؛ #شاهراه_ظهور
👇👇👇 شهیدی که بشارت شهادتش را از امام زمان (عج) گرفت
شهید محمود قربانی، فرزند موسی، ششم مهر ماه 1345 در روستای نقاش از توابع قزوین زاده شد. این شهید بزرگوار پس از ازدواج، صاحب دو دختر و یک پسر شد‌ و از جمله پاسدارانی بود که در جماران مشغول به کار بود. وی از سال 61 تا 65 حضور فعالی در جبهه داشت و یک بار هم دچار موج گرفتگی شد‌ و در آخرین اعزام خواب امام زمان (عج) را دید‌ که مژده شهادت را به وی داده بودند‌ و سرانجام در کربلای 5 در دشت خونین شلمچه به درجه رفیع شهادت رسید. چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند زمانی که شهید قربانی برای آخرین بار به جبهه رفت، پیش از رفتن خواب امام زمان (عج) را دیده بود که به ایشان فرموده بودند، این بار که شما به جبهه بروید، به درجه والای شهادت می‌رسید و حالت چگونگی شهادت را برای ایشان بیان کردند.
امام زمان (عج) به محمود گفته بودند، تیری به سینهٔ شما می‌‌خورد و دست راست را روی سینه می‌گذاری و با ترکش بعد انگشت شصت شما قطع خواهد شد. وقتی محمود از خواب بیدار شد، خوابش را برای من تعریف کرد. من که همسر او بودم، خیلی ناراحت شدم و گفتم: این بار به جبهه نرو. من می‌ترسم از اینکه شما شهید شوید. حاج محمود گفت: این خواب یکی از امتحانات الهی است. من باید به جبهه بروم و در راه رضای خدا و به خاطر وطن اسلامی‌ام به شهادت برسم، نه این که در بستر خفته بمیرم یا بر اثر سانحه. به هر حال شهید به جبهه رفتند و در منطقه شلمچه پس از دو ماه خبر شهادت ایشان را برایم آوردند. وقتی شهید را به خانه آوردند، من از بسیج محله‌مان خواستم شهید را ببینم. وقتی جنازه شهید را دیدم به‌‌ همان نحو که خواب را برایم تعریف کرده بود، به شهادت رسیده‌ و انگشت شصت او به همراه دو انگشت دیگرش قطع شده بود.
همسر شهید خواب امام را دیده بودند که نوید شهادت همسرش را به او داده بود. صبح که به پزشکی قانونی رفتم و گفتند شهید شده، من گفتم این هدیه خدا بود که خودش بخشیده بود و هم اکنون به سوی خدا بازگشت. شب که برگشتیم من با خود می‌گفتم، بچه‌هایم کوچکند و تمام وقت به فکر بچه‌ها بودم. نزدیک ساعت 3 نیمه شب بود که دیدم محمود وارد اتاق شد. گفتم محمود تو که شهید شدی! گفت: آمدم به شما سر بزنم. صبور باش و بی‌تابی نکن. ناگهان ناپدید شد. من هم پشت سرش می‌دویدم و صدایش می‌کردم که مادرم گفت: چی شده؟ دیوانه شدی؟! گفتم: نه محمود آمده بود‌. پش از آن شب من آرام شدم. (روایت از همسر شهید)