eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
9هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
1⃣3⃣2⃣ 🌷 💟همه چیز دست (ع) 🔹با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی ❣شد، از اون طرف خبر بیاره. شهید ڪہ شد دیدم. داشت می رفت، با حضرت زهرا(س) نگهش داشتم. با گریه😭 گفتم ‹‹مگه قرار نبود هر ڪسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره›› بالاخره حرف زد، گفت: ‹‹مهدی اینجا ! خیلی خبرهاس. جَمعمون جَمعہ، ولی شما پایینه هرچی بگم متوجہ نمی شید››😔 🔹گفتم: ‹‹اندازه ظرفیت پایین من بگو›› 😢. فڪر ڪرد و گفت:‹‹همین دیگه، (ع) وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا می گیم.››😇 🔸بهش گفتم:‹‹چی ڪار ڪنم تا من رو هم ببره››😞 نگاهم ڪرد و گفت :‹‹مهدی! همه چیز دست امام حسینه(ع)، همه ها 📜میاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می کنه هر ڪسی رو که بخواد یه ✍می زنه می برندش. برید حضرت رو بگیرید.››😓 🌷 تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۱۱/۲۵ عملیات نصـر/ ماووت عراق ✍راوی: 🍃🌹🍃🌹
💠 گفتم شبی کنار تو #افطار می‌کنم...🍃 #آقا نیامدی #رمضان هم تمام شد ...😭😭 #یا_صاحب_الزمان همه جا زمزمه عید و هلال است بیا عاشقان را هوس روزوصال است بیا بی توکی عید بودبرهمه ی منتظران؟ ماه من رویت توعین کمال است بیا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#رهبرانه #دلبرانه #حضرت_عشق #از اشک شما ارض و سما باریدند بر آه شما انس و ملک نالیدند #گفتند همه "فدای اشکت آقا" تصویر شما را شهدا بوسیدند #آقا خودتان حضرت خورشید هستید از نور شما ستاره ها تابیدند #در مجلس خوبان شهدا هم بودند اما همگان گرد شما چرخیدند #از اول و از آخر مجلس، شهدا آقای جهان سید علی را چیدند
اشک شما ارض و سما باریدند بر آه شما انس و ملک نالیدند همه "فدای اشکت آقا" تصویر شما را شهدا بوسیدند خودتان حضرت خورشید هستید از نور شما ستاره ها تابیدند مجلس خوبان شهدا هم بودند اما همگان گرد شما چرخیدند اول و از آخر مجلس، شهدا آقای جهان سید علی را چیدند
به قدری به حضرت آقا ارادت داشت ❤️ و ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود📜 هر که دارد بر #ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان☝️ و می‌گفت: "کسی که #آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد☝️. آقا یعنی علی و علی یعنی اهل بیت(ع) و همه این‌ها به هم وصل هستند."🌺
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت : اگر درست معرفی شوند، جوانان آنها را به عنوان الگو انتخاب میکنند. رفیق، خوبه آدم تو این دنیا دل بسته نشه اما خوبه دلبسته یه بشه .....
👈👈 همه بخوانند ، نظر رهبری درباره حرکت یک عده به سمت مرزها برای کمک به ❌❌ می دانید نظر رهبری درباره این افرادی که پا شدند رفتند سمت مرزهای چیست ⁉️⁉️ 👇👇👇 شبیه همین بحث ها در سال 91 هم پیش آمد آقا در دیدار 16 مرداد 1391 با دانشجویان فرمود 👇👇👇 ⬅️ گاهی اوقات انسان احساساتش غلبه میکند و میخواهد یک کاری را انجام بدهد. این دوره‌ی احساسات شما، دوره‌ی جوانی است؛ ما هم پنجاه شصت سال قبل از این، همین دوره‌ها را گذراندیم. یک مدتی جوان بودیم، جوان پراحساساتی هم بودیم؛ میدانیم این دوره چه جوری است. ببینید، یک جاهائی احساساتی وجود دارد که این احساسات باید کنترل شود. 🔰 البته من این تشکر را از تشکلهای دانشجوئی بکنم. من پارسال یا پیرارسال بود که در همین جلسه به دانشجوها خطاب کردم، گفتم چرا در مسائل اجتماعی موضع نمیگیرید و وارد نمیشوید؟ من خوشبختانه میبینم در این دو سه سال اخیر موضعگیری در مسائل گوناگون، در محیطهای دانشجوئی و جوانهای دانشجو، خیلی بارز است؛ خب، این خوب است؛ این را من تقدیر میکنم و تشکر میکنم؛ 👈👈 منتها یک وقت مثلاً فرض کنید قضیه‌ی پیش می‌آید، 👈👈یک مشت جوان دانشجو میگویند این فلان فلان شده‌ها، این صهیونیستهای خبیث سر بچه‌های غزه دارند بمب میریزند، فلان میکنند؛ 👈👈👈برویم پدرشان را دربیاوریم؛ راه میافتند، میروند فرودگاه! 👉👉👉 👌 خب، این احساسات، احساسات مقدس و پاکی است. امثال من که یک کنار نشستیم و داریم نگاه میکنیم، آدم میخواهد جانش را فدای یک چنین احساساتی بکند؛ این واقعاً ارزش دارد. اینکه امام فرمودند من دست و بازوی بسیجیها را میبوسم، جایش همین جاست. آدم وقتی میبیند که یک جوانی اینجا توی خانه، در گرمای تابستان کولر و یخچال دارد، در سرمای زمستان وسیله‌ی گرمائی دارد، دانشگاه میرود، درس میخواند، موفقیت دارد، بعد یکهو مسئله‌ی غزه میخواهد او را به حالت انفجار برساند، میگوید میخواهم بروم آنجا؛ خب، این احساس، احساس باارزشی است؛ 👈👈👈👈👈 اما رفتن، غلط است. 👉👉👉👉👉 ✅ احساس، خوب است؛ اما این احساس نباید موجب شود که ما حالا راه بیفتیم برویم غزه. رفتن به غزه، آن وقت نه ممکن بود، نه جایز بود؛ 👈👈👈👈👈 اگر ممکن هم بود، جایز نبود. 👆👆👆👆 خواندید آقا چه فرمود ؟ فرمود اولا امکانش نیست رفت غزه ، ثانیا امکانش هم باشد ، جایز نیست ‼️‼️‼️‼️‼️ فرمود این رفتن است 👆👆👆👆 💠 در ادامه فرمودند : ⬅️ خب، اینجا بین آرمان‌گرائی و بین آن واقعیت و دستوری که حالا از قول رهبری نقل کردند، که نباید بروید غزه، یک تعارضی درذهن این جوان به وجود می‌آید. نه، هیچ تعارضی وجود ندارد. 👈آن احساس، احساس خوبی است؛ اما تصمیمی که بر اساس یک احساس گرفته بشود، یک مطالعه‌ی دقیق، موشکافانه و عالمانه پشت سرش نباشد، آن تصمیم، لزوماً تصمیم درستی نیست.👈👈 گاهی اوقات تصمیم، تصمیم غلطی است. 👉👉 👆👆👆👆 دیگر واضح تر از این آقا باید چه بفرماید ⁉️⁉️ ⬅️ برخی گفتند آقا دارد مصلحت اندیشی می کند ، اتفاقا آقا در ادامه در همین موضوع فرمود : 🔰 بنابراین آرمان‌گرائی به‌هیچ‌وجه به معنای در همه‌ی زمینه‌ها پرخاشگری کردن، برخی از واقعیات لازم و مصلحتهای لازم را ندیده گرفتن، نیست. مصلحت هم شده یک اسم منفور؛ آقا مصلحت‌گرائی میکنند! 👈👈خب، اصلاً باید ملاحظه‌ی مصلحت بشود. 👉👉 هیچ وقت نباید گفت که آقا حقیقت با مصلحت همیشه منافات دارد؛ نه، خود حقیقت یکی از مصلحتهاست، خود مصلحت هم یکی از حقایق است. اگر مصلحت‌اندیشىِ درست باشد، باید رعایت مصلحت را کرد؛ چرا نباید رعایت مصلحت را کرد؟ باید مصالح را دید. ❌❌❌ حالا برخی دوستان دیدند که ما که از اول مخالف این حرکات و تجمعات و رفتن به سوی مرزها بودیم ، دقیقا عین تصمیم گرفتیم و تحلیل کردیم ⁉️⁉️⁉️ جالب است آقا فرمود تصمیمی احساسی که پشتش تفکر نباشد غلط است ، بنده هم در نوشته ام از هشتگ استفاده کردم که برخی اعتراض کرده بودند!! ✅ عزیز من ، برادر من ، خواهر من ، به والله قسم ساعت ها ساعت پای درس برخی سخنرانان نشستن ، به یک دقیقه حرفهای آقا را خواندن و طبق آن حرکت کردن نمی ارزد. 👈👈 مبانی و درون و ریشه و عمق خودت را با حرفهای قوی کن . اول یک دور وقت بگذار حرفهای آقا را بخوان از اول رهبری تا الان . بعدا بنشین حرف بقیه را گوش کن . اگر طبق مبانی آقا بود عمل کن ، وگرنه بی خیال! 🚫 این هم نظر واضح آقا درباره تجمع در فرودگاه و رفتن به سوی مرزها 🚫 👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| در کنار عمودها در راه جایتان یک سلام خواهم داد...✋🏻 اربعین را آمدم با در دلم شوق منجلی بر لبم ذکر شد زمزمه از نیاب رهبرم 🖌 ☘سلامتی‌ و همه زائران اربعین صلوات ‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃🌷🌹🍂🍃🌷🌹🍂🍃🌷🌹🍂🍃🌷🌹🍂🍃🌷🌹🍂🍃🌷🌹🍂🍃🌷🌹 🍃🌷 گردان قمر بنی هاشم علیه السلام ✍🏿✍🏿راوی : حدود ساعت 9 شب بود که ار کنار به آب افتادیم... _اطلاعات و جلو میرفتند و من و پیکاری پشت سر اونها و سید هم پشت سر علی، قرار بود که وقتی وارد جریان اروند شدیم دستها رو به هم بدیم تا جریان آب بچه ها رو پراکنده نکنه. با لطف خدا و توجه خاص فرمانده مون علیه_السلام پامون به اونطرف آب و ساحل رسید حدود ساعت 10 شب بود که سمت راست ما یعنی در نوک درگیری شروع شد و آسمان پر شد از منور و سنگر تیربار مقابل دشمن مقابل معبر ما تیر اندازی رو شروع کرد.. هنوز موانع کامل باز نشده بود که سید به من گفت جعفر امانش نده دقیق گلوله رو بزن توی دریچه سنگر تیربار.. من تا سینه از آب بالا اومدم و به سمت سنگر شلیک کردم... گلوله اول به علت اینکه خرجش توی آب خیس شده بود شلیک نشد.. سید با عصبانیت گفت گلوله دوم... و تا من اومدم گلوله رو توی لوله آرپی جی بگذارم سید زیر لب مدام میگفت یا فاطمه زهراء(س) خودت کمکمون کن... تا من گلوله رو بزنم سید امان نداد و با بچه ها از معبر رد شدند و وارد کانال شدند.... قبل از من ، علی پیکاری وارد کانال شد و من هم آخرین نفری بودم که توی کانال پریدم ... وارد کانال شدیم و رفتیم سمت مسیری که بچه ها رفته بودند که دیدم یکی کف کانال افتاده و یکی دیگه از بچه ها بالای سرش و هی صداش میکنه ...... سید...چی شد... بارون هم داشت میومد ...کف کانال خیلی لیز شده بود و وقت معطلی کنار سید نبود.... هرکسی سراغ سنگری رفته بود و با دشمن درگیر بود..من هم توی کانال دنبال نارنجک های عراقی ها میگشتم چون نارنجک های خودم رو توی آب ریخته بودم . توی کانال کار به درگیری تن به تن کشیده بود .... یک دستمون کارد غواصی بود و دست دیگرمون نارنجک... مثل فیلم های جنگی پیم نارنجک رو با دندون بیرون میکشیدیم و پرت میکردیم ... تقریبا کانال پاکسازی شده بود... غیر از شهدا همه مجروح بودند و عمده بچه ها هم از ناحیه و و مورد اصابت قرار گرفتند .... صدای میومد که این نوید رسیدن نیروی پشتیبانی بود. بچه ها اومدند و کمک کردن برای انتقال مجروحین.... وقتی عقب میرفتیم زیر نور منور چشمم افتاد به پیکر مطهر شهید آقا که گونه سمت چپش گود رفته بود... یاد یکی دو ساعت قبل افتادم که وقت حرکت سید گفت: من شبها چشمهام کوره و نمیبینه....گلوله دشمن درست توی چشم سید نشسته بود..... چشم هایی که شبها قوت دیدن نداشت به لقاء خدا روشن شده بود ... .سیدی که به ما سفارش میکرد که هوای منو داشته باشید در نوزده سالگی به آسمان پرکشید و ما امروز به او التماس میکنیم که سید !!!!!! هوای ما رو داشته باش ..... هرکس به سید بدهکاره به این آدرس مراجعه کنه و بدهیش رو بده . گلزار شهدای بهشت زهراء(س)-قطعه 53 –ردیف 22 - شماره 1 🍃🍂🌷🌹🍃🍂🌷🌹🍃🍂🌷🌹🍃🍂🌷🌹🍃🍂🌷🌹 🍃🍂🌷@defae_moghadas2