eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.6هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
7.6هزار ویدیو
227 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺️باید بنویسید در تاریخ 🔻... 🛎زمانی که تمام ترس و وحشت از یک را فرا گرفته بود🌍 ... 🍃و هر روز تعداد زیادی از ها به کام کشیده میشدند🍂 ... در 🇮🇷 ، این نوادگان و فرزندان بودند✌ که پوشیده🤛🤜 و بر حسب وظیفه شرعی خود پا به مبارزه با شدند💚 ... بنویسید راه ، همان راه ۴ و ۵ بود 😔... بنویسید ها هنوز پا برجاست و هنوز بر تن ها🙌 ... آری بنویسید فرزندان سید علی پای و میمانند تا پای قطره قطره ی خونشان
🌹مادر است دیگر غسل را بهانه کرد تا برای آخرین بار سر تا پای پسرش را نوازش کند ...! . 💢 خانم آفاق نصیری؛ مادر محمد محمدنژاد فریدونکناری گفت «تصمیم گرفتم با دستانم را دهم. را با در میان گذاشتم. گفتند: که در و حمله به رسیده ندارد. گفتم: دوست دارم این کار را انجام دهم. به من اجازه دادند را کنم…» .
تولد: 9 1364 / تهران مسئولیت: فرمانده تیپ سیدالشهدا (ع) شهادت: 16 1394 / حلب 🔰شهید محمدحسین ، متولد نهم تیرماه 1364  دانشجوی مهندسی عمران  دانشگاه آزاد🏢 واحد یزد، از فعالان دانشجویی و از فعالان ستاد تدفین 🌷 این دانشگاه بود 🔰حضور وی در با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه ارشد نظامی واقع شد👌 و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی (ع) منصوب شد. 🔰محمدحسین را در سوریه به نام مستعار « » می‌شناختند. حاج قاسم سلیمانی نگاه ویژه‌ای به محمدحسین داشت☺️ و در یکی از دیدارهایش گفته بود: عمار برای من مثل « » بود. شجاعت💪 و دلاوری محمدخانی باعث شده بود که همواره او را در ببینند. 🔰دل بی‌باک و سر نترس❤️ محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. تا جایی که می‌ توانست از خواب و می‌گذاشت که ♨️حتما خودش در خط حضور داشته باشد. فرمانده بارها بهش می‌گفت: «شما وقتی فرمانده هستی، بری خطِ اول و بجنگی. اگه اتفاقی برای شما بیفته، شیرازهٔ کار از هم می پاشه💥 » 🔰اما قبول نمی کرد❌ میخواست حتماً کنار نیروهایش وسط معرکه باشد. خیلی راحت می توانست بیاید عقب خط بنشیند، بی سیم📞 دستش بگیرد و با بی‌سیم نیروها را کنترل و مدیریت کند؛ ولی این کار را نمی کرد. 🔰 به دست میگرفت و می رفت خطِ اول جبهه. در عین فرماندهی و هوش نظامی💬همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه نیمه سال 94، آرزوی دیرینه‌اش تحقق یافت و در حومه شهر به خون سرخ❣ خویش آغشته گشت و خود را به قافله رسانید🕊